مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

۴ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

اهمیت علم و دانش
من بتو از علم بگویم سخن ** علم چو آید بتو گوید چه کن
علم سوی در اله (الله) برد ** نه (که) سوی نفس و مال و جاه برد
ای عزیز: بدان که بندگی و طاعت از علم حاصل می‌شود و علم بی‌عمل بکار نیاید.
و حق تعالی در کلام خود فرموده:
« فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ هُو » سوره هود آیه 14
بدانید (قرآن) تنها با علم الهى نازل شده و هیچ معبودى جز او نیست!
توضیح : بدانید که آن چه اول فرموده‌اند از علم الله تعالی آن بیان توحید است که می‌فرماید: نیست هیچ معبودی مستحق پرستش نیست الا ذات الله تعالی.
ـ علم صفتی است از صفات حق تعالی چنان که  در کلام خود فرموده :
«والله علیم بذات الصدور»
پس وظیفه طلب علم باشد چرا که هر کس طلب و جستجوی علم کند، فیض آن به او بیشتر رسد و لب تشنه‌تر گردد و شوق آن زیادتر گردد و دست از طلب باز ندارد تا به مطلب برسد.
لزوم فراگیری علم
همچنان که فرمودند «طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه».
هر که از تحصیل آن غافل شود در بادیة ضلالت و جهالت سرگردان گشته در مرتبة «اولئک اصحاب الجحیم» بماند و آنچه فرض است آن علم عباد است تا آن که بنده کاری که کند، از روی دانش بکند، تا فردا دستگیر باشد و رنج او ضایع نشود.
در این مقام تمثیلی بیاوریم:
اهمیت حضور در مجالس علم
آورده‌اند که در زمان خلفای بنی عباس مردی بود که پیر و ضعیف گشته و با خلیفه قرابتی داشت و گاهی آن مرد به مجلس درس حاضر می شد و از مسائل عبارات می پرسید تا چند روز بر این بگذشت آن مرد از دنیا رفت یکی از مشایخ آن عصر او را در خواب دید از او احوال پرسید؟ گفت:
ای برادر چون من را در حسابگاه حاضر کردند خطاب رسید به من را به زخ برند به سبب مجالست و مصاحبت با خلفای جور!
ضرورت و لزوم آموزش علم
حضرت رسول (ص) فرموده: بیاموزید مردمان را علم، اگر چه یک مسئله باشد که بهتر بود و شما را از دنیا و هر چه در دنیا است.
اگر بینی که نابینا و چاه است  ** اگر خاموش بنشینی گناه است
صائب تبریزی
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل  عمران 104)
و باید برخى از شما مسلمانان، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و امر به نیکوکارى و نهى از بدکارى کنند، و اینها (که واسطه هدایت خلق هستند) رستگار خواهند بود
بگوی آن چه دانی سخن سودمند * و گر هیچ کس را نیاید پسند
که فردا پشیمان برآرد خروش  ** که آوخ چرا حق نکردم بگوش
سعدی
فضیلت علما و دانشمندان
در این مقام حکایتی بیاوریم:
آورده‌اند که یکی از علمای مرتاض که از اهل کشف بود به درب مسجدی رفت و شیطان را دید که ایستاده پا را درون مسجد می گذارد و باز بیرون می‌آورد! گفت:
ای ملعون چه می کنی و این جا چه می خواهی؟ گفت:
در این مسجد جاهلی نماز می گذارد و عالمی در خواب است من قصد نماز آن جاهل که می کنم هیبت آن عالم مانع می‌شود و نمی‌گذارد!
حضرت رسول (ص) فرموده «نوم العالم خیر من عبادة جاهل»
پس ای عزیز سعی باید کرد خود را از تاریکی جهل به روشنائی علم رساند.
و بباید دانست که حق تعالی هر یکی را به زبان مختلف فرستاده تا هر قومی به لغتی عالم و دین و آئین خود را بدانند چرا که هیچ کس از مادر فاضل متولد نشده چنان که حق تعالی فرموده «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا» یعنی بیرون آوردیم شما را از شکم‌های مادران شما در حالتی که هیچ نمی دانستید، و دادیم به شما گوش شنوا و چشم بینا و دل دانا تا شکر این نعمت‌ها کنید و کتاب‌ها و پیغمبران فرستادیم و علماء به نیابت پیغمبران نصب کردیم تا علم دین به شما رسانند چون شما تقصیری کنید در طلب علم هر آینه بازخواست از شما خواهد بود آنگاه کرا طاقت و تاب عتاب باشد.
ـ حضرت رسول (ص) فرمود بروید در راه علم اگرچه از راه دریا باشد.
ـ و نیز فرمود : هر گاه یک مسئله از علم یاد گیرید از عبادت شصت ساله بهتر است.
پس در بیان فضیلت علم ، عالم و زاهد و جاهل عابد و جهل زاهد تمثیلی بیاوریم:
برتری عالم بر زاهدجاهل
آورده‌اند که پادشاهی بود که پیوسته پیروی علماء می‌کرد و مرید ایشان بود، وزیری داشت که مرید مشایخ بود و گوشه نشینی اختیار کرده بود و همیشه در این باب میان او و پادشاه گفتگو بود، پادشاه خواست به دلیل وزیر را الزام نماید.
شبی او را طلبید و هر دو جامة درویشان پوشیدند و به در خانة یکی از علماء رفتند و از راه بام به خانة او درآمدند و آواز دادند به نام خودش و پدرش، آن مرد عالم برخاست و به بام رفت دو مرد خرقه پوش درویش دید هر دو او را سلام کردند و گفتند ما دو فرشته ایم که از جانب حق تعالی به تو وحی آورده‌ایم که پیغمبر این عصر خواهی بود بشارت باد تو را!.
آن عالم چون این سخنان بشنید برآشفت و گفت استغفرالله شما شیطانید می‌خواهید مرا فریب دهید ای ملعونان جاهل مگر شما حدیث «لا نبی بعدی» نشنیده‌اید و به گوش شما نرسیده که حضرت رسول (ص) فرموده که من خاتم النبیینم به موجب آیة شریفه (ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین)؟
ای دروغگویان از پیش من دور شوید که دیدن روی شما ظلمت بار می آورد! این بگفت و پشت بر ایشان کرد و برفت.
شاه به وزیر گفت نور علم را دیدی؟
حق تعالی علم را به بینایان تشبیه کرده و در قرآن فرموده:
«افمن یعلم انما انزل بعلم الله کمن هو اعمی انما یتذکر اولو الالباب»
و در جای دیگر فرموده :«و ما یستوی الاعمی و البصر» یعنی کور و بینا برابر نیستند.
ـ در جای دیگر فرموده: «واتبعوا النور الذی انزلنا».
و همچنین مثل زده‌اند علماء را به زنده و جاهل را به مرده.
پس از پشت بام فرود آمدند پادشاه با وزیر گفت بیا تا به نزد زهاد و عابدان جاهل رویم آنگاه به در خانة یکی از آن‌ها که وزیر مرید و معتقد او بود رفتند و به وسیلة نردبان به پشت بام خانقاه رفتند و گفتند ای فلان بن فلان بیا تا مژدة خوبی بتو بدهیم!
زاهد بالا رفت ایشان بر او سلام کرده و همان کلمات را به او گفتند، زاهد گفت خوش آمدید صفا آوردید مدتی است که من منتظر شما و این پیغام بودم! پس ایشان را تواضع بسیار کرده خوشحال شد که پیغمبر می‌شود!
پس از آن جا فرود آمدند شاه به وزیر گفت: دیدی در میان این دو طایفه چقدر فرق است؟
روز دیگر پادشاه وزیر را نزد زاهد فرستاد تا حالش را معلوم کند چون وزیر به خانه زاهد رفت دید که زاهد غرور و نخوتی به هم رسانیده و حرمت وزیر را مثل سابق بجا نیاورد! چون مجلس خلوت شد زاهد سر بگوش وزیر گذاشته احوالات خود را به وزیر گفت! وزیر خندید و از آن جا بیرون آمد و دانست که اصل ایمان و خداشناسی به علم است.
اهمیت و برکات خدمت به دین
چون این خطاب شنیدم خود را مستحق عذاب دیدم عرض کردم الهی من از استاد خود شنیدن که به وسائط از حضرت رسول (ص) نقل کرد که هر مسلمانی که موی در مسلمانی سفید کرده باشد و برای مسئله دینی پیش یکی از علما رود من آتش جهنم بر وی حرام گردانم، خطاب آمد او را به برکت علم و صحبت علما و مجالست با ایشان بخشیدم.
اینست خاصیت علم تا بدانی صحبت با علما و اهل علم چقدر اثر دارد.
نتیجه هدایت و ارشاد
در این باب نیز حکایتی بیاوریم:
آورده‌اند که یکی از علماء پسری داشت و در حق او سعی بسیار کرد و آن پسر در جمیع علوم ماهر شده بود پس در ایام شباب یکی از جوانان به او انس گرفته با هم دوستی و اختلاط می‌کردند تا آن که فسق آن فاسق به او سرایت کرده به شرب خمر افتاد و مردم هر چه او را نصیحت نمودند اثر نگرد چون پند و نصیحت به او درگیر نشد پدرش را از قضیه آگاه کردند؛ او را طلبید و گفت چون موعظه در تو به هیچ قسم اثر نمی‌کند پس بهتر آنست که از من جدا شوی و سفر اختیار کنی که من از طعن مردم به تنگ آمده‌ام و تو حیا نمی‌کنی! پس جزئی خرجی به او داد و او را از خانه بیرون کرد تا رنج غربت و محنت بکشد و از خامی جوانی بدر آید و پخته و کامل گردد و از فسق و فجور بازگشت نموده از آن جهل باز آید، پسر از وطن بیرون رفت بعد از چند روزی به شهری رسید و خرجی او تمام شده بود در آن شهر غریب و بینوا مانده تشنه و گرسنه خوابید و در آخر شب بیدار شد و بر حال خود بسیار گریست چون روز شد از مسجد بیرون آمد دید که مردم آن شهر از کوچک و بزرگ عزم بیرون شهر می‌کنند از یکی پرسید این مردم به کجا می روند؟ گفت در بیرون شهر زاهدی هست که صومعة دارد و گوشه نشین است و هر ماه یک بار از صومعه بیرون می آید و در حق مردم دعا می‌کند و همة مردم در آنجا جمع می‌شوند و خیرات بسیار می‌کنند و آن زاهد باز به خلوت می رود تا ماه دیگر؛ آن جوان همراه جماعت افتاد که شاید در آن جا چیزی به دست آورد چون به صومعه رسید به او نیز چیزی از خیرات دادند، دید عابد از صومعه بیرون آمد و در حق مردم دعا کرد باز به خلوت رفت، پس آن مردم همه رفتند و او در آن جا توقف نمود، چون شب شد آن عابد از صومعه بیرون آمد دید جوانی نشسته گفت تو کیستی قاعده نیست کسی در این جا بماند؟ گفت غریبم امروز به منزل رسیدم و به دیدار شما مشرف شدم و کسی را در این شهر نمی‌شناسم و راه به جائی نمی برم اگر اجازتی باشد چند روزی در خدمت شما باشم شما از برکت شما در فیضی بروی من گشوده گردد که مردی هستم طالب علم و کار دیگر از من برنمی‌آید؛ عابد چون گفتگوی او را استماع نمود سری به خود فرو برد که آیا او را در صومعه بگذارم یا نه آن جوان عابد را خاموش دید شروع کرد به آواز حزین عشری از قرآن را بخواند؛ عابد هرگز به آواز خوش قرآن نشنیده بود او را حالتی دست داد پیشرفت و او را در بغل کشید و چشمش را ببوسید و او را گرفته بدرون صومعه برد و به صحبت مشغول شدند اختلاط ایشان موافق افتاد و آن جوان دید که یک چشم خودم را عابد بسته و اصلاً نمی گشاید! احوال پرسید که ای شیخ چشم تو را چه رسیده؟ گفت چون ترک دنیا و مافیها کرده‌ام زیادتی و اسراف نمی‌کنم هر جا کار نمی آید آن را ترک کرده‌ام چون از یک چشم کار ما راست می آید چرا اسراف کنیم آن چشم دیگر را محو کرده‌ام!
جوان گفت: چگونه محو کرده‌ای؛
گفت قطران چسبانیده‌ام تا محو شود جوان فهمید که عابد جاهلست و چیزی نفهمیده است تبسم کرده حیران شدا پس با خود گفت که زاهد با این جهل و نادانی مردم را فریب داده و دکان بر خود چیده همة خلق این شهر را مرید خود کرده پس از ساعتی پرسید یا شیخ چند سال است که چنین کرده‌ای گفت شاید ده سال باشد گفت در این مدت تو را جنابت روی نداده است گفت بسیار گفت که در وقت غسل کردن آن چشم را می گشودی یا نه گفت نه گفت یا شیخ به حکم شرع در این مدت از جنابت در نیامده‌ای نماز تو درست نیست و قضای نمازهای این مدت بر تو واجب است پس به دلیل علم خاطر نشان او کرد عابد دانست که او راست می گوید پس چشم خود را گشود و به نماز مشغول شد.
نتیجه هدایت جاهل
َ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا مائده 32
هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است.
در همان شب حضرت رسول (ص) را در خواب دید که فرمود: یا فلان حق تعالی گناهان تو را بخشید و توبة تو قبول شد از برای همین یک مسئله که به عابد آموختی اکنون به پاداش آن در دنیا از دنیا مالی به تو دادیم در حجره همین عابد فلان مکان گنج مدفون است بردار و پیش پدر خود برو که در حق تو دعا کرد و به درجة قبول افتاد از برکت این مسئله که به این عابد آموختی دنیا و آخرت تو معمور شد چون از خواب بیدار شد عابد را آگاه کرد عابد شکر حق تعالی به جای آورده و گنج را تسلیم آن جوان کرد و دیناری از آن تصرف ننمود پس آن جوان او را وداع کرده و با سامان تمام پیش پدر رفت.
پس ای عزیز بدان که یک مسئله از علم دین نتیجه دارد از این رو، می باید که آدمی دایم طالب علم باشد و به دیگران نیز بیاموزد. اگرچه عمرش به آخر رسیده باشد.
و نکته پایانی را نیز به خاطر بسپارید که آموزش حتما مؤثر خواهد بود، البته به کم با کیفیت، باید قانع بود.
اثر پذیری و اثر گذاری
در این مقام داستان تاریخی لطیفه مانندی را بخوانید:
اول ارائه طرح بعد تقاضا
چرا عمر بن عبدالعزیز، لعن على (ع) را قدغن کرد؟
وقتى که معاویه روى کار آمد و بعد از شهادت امام على (ع) در سال 40 هجرت، زمام حکومت جهان اسلام را به دست گرفت، آن قدر نسبت به امام على (ع) دشمن کینه توز بود که دستور داد، سبّ و لعن على (ع) را در همه جا، حتّى در خطبه هاى نماز جمعه و در قنوت نماز، جزء برنامه مذهبى قرار دهند، این کار زشت حدود شصت سال، رائج و سنّت گردید، خلفاى جور و وعّاظ السلاطین از هر سو به این کار دامن مى زدند. تا این که بسال 99 هجرى، پس ‍از مرگ سلیمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، به عنوان هشتمین خلیفه اموى، روى کار آمد، او بر خلاف روش خلفاى بنى امیّه، شیوه نیکى براى خود برگزید، و دست به اصلاحات کلى زد، از کارهاى نیک او این که سبّ و لعن على (ع) را که برنامه مذهبى و رائج مسلمین اهل تسنّن شده بود، قدغن کرد، و به فرمان او در نماز و خطبه ها به جاى سبّ على (ع) این آیه را مى خواندند : ربّنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان ... :‍ پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز. (حشر 10) و یا این آیه را مى خوانند : انّ الله یامر بالعدل و الاحسان ... : خداوند به عدالت و نیکوکارى فرمان مى دهد. (نحل 90) عمر بن عبدالعزیز انگیزه و علت قدغن کردن سبّ و لعن على (ع) را چنین بیان کرد : من در کودکى به مکتب مى رفتم، معلّم من از فرزندان عتبة بن مسعود بود، روزى معلّم از کنار من گذشت، من با کودکان هم سن خود بازى مى کردیم و على (ع) را لعن مى نمودیم، معلّم بسیار ناراحت شد و آن روز مکتب را تعطیل کرد و به مسجد رفت، من نزد او رفتم، که درس خود را براى او بخوانم، تا مرا دید، برخاست و مشغول نماز شد، احساس کردم که به من اعتراض دارد، بعد از نماز با خشونت به من نگریست، به او گفتم : چه شده است که استاد نسبت به من بى اعتنا شده ؟ او گفت : پسرم ! تو تا امروز على (ع) را لعن مى کنى ؟ گفتم : آرى. گفت : تو از کجا یافتى که خداوند پس از آن که از مجاهدین بدر، راضى شد، بر آن ها غضب کرد؟ گفتم :استاد آیا على (ع) از مجاهدین بدر بود؟ گفت : عزیزم ! آیا گرداننده همه جنگ بدر جز  على (ع) بود؟ گفتم : از این پس، هر گز  این کاررا انجام نمى دهم. گفت : تو را  به خدا، دیگر تکرار نمى کنى ؟ گفتم : آرى تصمیم مى گیرم دیگر حضرت على (ع) را لعن نکنم، همین تصمیم را گرفتم و از آن پس، على (ع) را دیگر لعن نکردم. سپس عمربن عبدالعزیز گفت : خاطره دیگرى نیز دارم که براى شما بیان مى کنم : من در مدینه پاى منبر پدرم عبدالعزیز، حاضر مى شدم، او در روز جمعه خطبه نماز جمعه را مى خواند و در آن هنگام حاکم مدینه بود، مى شنیدم پدرم خطبه را بسیار غرّا و روان و عالى مى خواند، ولى به محض این که به این جا مى رسد که على (ع) را (طبق دستور خلیفه) لعن و سبّ کند، مى دیدم آن چنان لکنت زبان پیدا مى کرد و در تنگناى سخن قرار مى گرفت که گفتارش بریده بریده مى شد. روزى به او گفتم : اى پدر! تو با این که از خطباى توانا و سخنوران قوى هستى علت چیست وقتى که در خطبه به لعن این مرد (امام على (ع) مى رسى، درمانده و هاج و واج مى شوى ؟ در پاسخ گفت : پسرم ! جمعیتى که پاى منبر ما از مردم شام و غیر آن ها را مى بینى، اگر فضائل این مرد على (ع) را آن گونه که پدر تو (من) مى داند بدانند، هیچ یک از آن ها، از ما اطاعت نخواهند کرد. به این ترتیب، سخن معلّم من و گفتار پدرم، در سینه ام استقرار یافت، و با خدا عهد کردم که اگر یک روز زمام حکومت بدست من بیفتد، و قدرتى به دستم رسید، این سنّت بد، عن بر  امام على (ع) را قدغن کنم، وقتى که خداوند بر من منّت گذاشت و دستگاه خلافت را در اختیارم نهاد، آن را قدغن کردم و به جاى آن دستور دادم این آیه را بخواند : انّ الله یامر بالعدل و الاحسان ... (نحل 90) و به همه شهرها و بلاد، بخشنامه کردم، خواندن این آیه را بجاى سبّ و لعن، سنّت کنند، این دستور جا افتاد و سنّت گردید. این بود انگیزه من در قدغن کردن سبّ و لعن حضرت على (ع).
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 4 ص 58.
برگرفته از کتاب کلیات جامع التمثیل و لطیفه های قرآنی با مختصر دستکاری نمایه زنی ....                                       
والسلام مرتضوی

برچسب ها :

  • اصل ایمان و خداشناسی به علم استx
  • اهمیت حضور در مجالس علمx
  • برکات خدمت به دینx
  • علم چو آید بتو گوید چه کنx
  • عمر بن عبدالعزیزx
  • فضیلت علما و دانشمندانx
  • لزوم فراگیری علمx
  • مبارزه با شایعاتx
  • نتیجه هدایت جاهلx
  • نتیجه هدایت و ارشادx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۹ ، ۱۴:۲۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

نکته ها و گفته ها

عدل و عدالت

عدل به معنای هر چیزی را به جای خود قرار دادن و یا انجام دادن هر کاری به نحو شایسته است خداوند عادل یعنی دستورات او در جای  خود و به نحو شایسته است و در آخر هم پاداش یا مجازات به اندازه می‌دهد که خداوند دستور داده که عدالت را رعایت کنیم.

داستان و حکایت :

 مسیحی و زره امام علی علیه السلام

در زمان خلافت حضرت امام علی علیه السلام در کوفه زره آن حضرت گم شد پس از چندی در نزد یک مرد مسیحی پیدا شد امام علی علیه السلام او را به محضر قاضی برد و اقامه دعوی کرد که: این زره از آن من است نه آن را فروختم و نه به کسی بخشیده ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته‌ام قاضی به مسیحی گفت: خلیفه ادعای خود را مطرح کرد تو چه می گویی؟

او گفت: این زره مال خود من است و در عین حال گفته های مقام خلافت را تکذیب نمی کنم (ممکن است خلیفه اشتباه کرده باشد.)

 قاضی رو به حضرت علی علیه السلام کرد و گفت تو مدعی هستی و این شخص منکر است بنابراین تو باید شاهدی بر مدعای خود بیاوری.

 امام علی علیه السلام خندید و فرمود: «قاضی راست می گوید اکنون می بایست که من شاهد بیاورم ولی من شاهد ندارم». قاضی روی این اصل که مدعی شاهد ندارد به نفع مسیحی حکم کرد و او هم زره را برداشت و روانه شد.

 ولی مرد مسیحی که خود بهتر می دانست که زره مال چه کسی است پس از آنکه چند گامی پیمود عذاب وجدان گرفت و برگشت گفت : «این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهای بشر عادی نیست از نوع حکومت انبیاست و اقرار کرد که زره مال امام علی علیه السلام است طولی نکشید که دیدند او مسلمان شده و با شوق و ایمان در زیر این پرچم امام علی علیه السلام در جنگ نهروان می‌جنگد.

بحارالانوار جلد ۹ صفحه  ۵۹۸   بر گرفته از کتاب الف تا خدا

والسلام مرتضوی

برچسب ها :

 

  • داستان مسیحی و زره امام علی (ع)x
  • عدالت خواهی امام علی (ع)x
  • معنای عدل و عدالتx
  • داستان و حکایت مناسب عدل و عدالتx
  • علت مسلمان شدن یهودی و جنگ نهروانx
  • اهمیت حکومت و طرز رفتار مسؤلانx
  • وقتی عذاب وجدان فعال می گرددx
  • معرفی پرچم دار امام علی (ع) در جنگ نهروانx
  • سیره اجتماعی رفتاری امام علی (ع)x
  • تفاوت نوع رفتارهای بشر عادی با ..x

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۹ ، ۰۲:۴۵
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)
اهمیت و برکات خدمت به دین
چون این خطاب شنیدم خود را مستحق عذاب دیدم عرض کردم الهی من از استاد خود شنیدن که به وسائط از حضرت رسول (ص) نقل کرد که هر مسلمانی که موی در مسلمانی سفید کرده باشد و برای مسئله دینی پیش یکی از علما رود من آتش جهنم بر وی حرام گردانم، خطاب آمد او را به برکت علم و صحبت علما و مجالست با ایشان بخشیدم.
اینست خاصیت علم تا بدانی صحبت با علما و اهل علم چقدر اثر دارد.
نتیجه هدایت و ارشاد
در این باب نیز حکایتی بیاوریم:
آورده‌اند که یکی از علماء پسری داشت و در حق او سعی بسیار کرد و آن پسر در جمیع علوم ماهر شده بود پس در ایام شباب یکی از جوانان به او انس گرفته با هم دوستی و اختلاط می‌کردند تا آن که فسق آن فاسق به او سرایت کرده به شرب خمر افتاد و مردم هر چه او را نصیحت نمودند اثر نگرد چون پند و نصیحت به او درگیر نشد پدرش را از قضیه آگاه کردند؛ او را طلبید و گفت چون موعظه در تو به هیچ قسم اثر نمی‌کند پس بهتر آنست که از من جدا شوی و سفر اختیار کنی که من از طعن مردم به تنگ آمده‌ام و تو حیا نمی‌کنی! پس جزئی خرجی به او داد و او را از خانه بیرون کرد تا رنج غربت و محنت بکشد و از خامی جوانی بدر آید و پخته و کامل گردد و از فسق و فجور بازگشت نموده از آن جهل باز آید، پسر از وطن بیرون رفت بعد از چند روزی به شهری رسید و خرجی او تمام شده بود در آن شهر غریب و بینوا مانده تشنه و گرسنه خوابید و در آخر شب بیدار شد و بر حال خود بسیار گریست چون روز شد از مسجد بیرون آمد دید که مردم آن شهر از کوچک و بزرگ عزم بیرون شهر می‌کنند از یکی پرسید این مردم به کجا می روند؟ گفت در بیرون شهر زاهدی هست که صومعة دارد و گوشه نشین است و هر ماه یک بار از صومعه بیرون می آید و در حق مردم دعا می‌کند و همة مردم در آنجا جمع می‌شوند و خیرات بسیار می‌کنند و آن زاهد باز به خلوت می رود تا ماه دیگر؛ آن جوان همراه جماعت افتاد که شاید در آن جا چیزی به دست آورد چون به صومعه رسید به او نیز چیزی از خیرات دادند، دید عابد از صومعه بیرون آمد و در حق مردم دعا کرد باز به خلوت رفت، پس آن مردم همه رفتند و او در آن جا توقف نمود، چون شب شد آن عابد از صومعه بیرون آمد دید جوانی نشسته گفت تو کیستی قاعده نیست کسی در این جا بماند؟ گفت غریبم امروز به منزل رسیدم و به دیدار شما مشرف شدم و کسی را در این شهر نمی‌شناسم و راه به جائی نمی برم اگر اجازتی باشد چند روزی در خدمت شما باشم شما از برکت شما در فیضی بروی من گشوده گردد که مردی هستم طالب علم و کار دیگر از من برنمی‌آید؛ عابد چون گفتگوی او را استماع نمود سری به خود فرو برد که آیا او را در صومعه بگذارم یا نه آن جوان عابد را خاموش دید شروع کرد به آواز حزین عشری از قرآن را بخواند؛ عابد هرگز به آواز خوش قرآن نشنیده بود او را حالتی دست داد پیشرفت و او را در بغل کشید و چشمش را ببوسید و او را گرفته بدرون صومعه برد و به صحبت مشغول شدند اختلاط ایشان موافق افتاد و آن جوان دید که یک چشم خودم را عابد بسته و اصلاً نمی گشاید! احوال پرسید که ای شیخ چشم تو را چه رسیده؟ گفت چون ترک دنیا و مافیها کرده‌ام زیادتی و اسراف نمی‌کنم هر جا کار نمی آید آن را ترک کرده‌ام چون از یک چشم کار ما راست می آید چرا اسراف کنیم آن چشم دیگر را محو کرده‌ام!
جوان گفت: چگونه محو کرده‌ای؛
گفت قطران چسبانیده‌ام تا محو شود جوان فهمید که عابد جاهلست و چیزی نفهمیده است تبسم کرده حیران شدا پس با خود گفت که زاهد با این جهل و نادانی مردم را فریب داده و دکان بر خود چیده همة خلق این شهر را مرید خود کرده پس از ساعتی پرسید یا شیخ چند سال است که چنین کرده‌ای گفت شاید ده سال باشد گفت در این مدت تو را جنابت روی نداده است گفت بسیار گفت که در وقت غسل کردن آن چشم را می گشودی یا نه گفت نه گفت یا شیخ به حکم شرع در این مدت از جنابت در نیامده‌ای نماز تو درست نیست و قضای نمازهای این مدت بر تو واجب است پس به دلیل علم خاطر نشان او کرد عابد دانست که او راست می گوید پس چشم خود را گشود و به نماز مشغول شد.
نتیجه هدایت جاهل
َ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا مائده 32
هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است.
در همان شب حضرت رسول (ص) را در خواب دید که فرمود: یا فلان حق تعالی گناهان تو را بخشید و توبة تو قبول شد از برای همین یک مسئله که به عابد آموختی اکنون به پاداش آن در دنیا از دنیا مالی به تو دادیم در حجره همین عابد فلان مکان گنج مدفون است بردار و پیش پدر خود برو که در حق تو دعا کرد و به درجة قبول افتاد از برکت این مسئله که به این عابد آموختی دنیا و آخرت تو معمور شد چون از خواب بیدار شد عابد را آگاه کرد عابد شکر حق تعالی به جای آورده و گنج را تسلیم آن جوان کرد و دیناری از آن تصرف ننمود پس آن جوان او را وداع کرده و با سامان تمام پیش پدر رفت.
پس ای عزیز بدان که یک مسئله از علم دین نتیجه دارد از این رو، می باید که آدمی دایم طالب علم باشد و به دیگران نیز بیاموزد. اگرچه عمرش به آخر رسیده باشد.
و نکته پایانی را نیز به خاطر بسپارید که آموزش حتما مؤثر خواهد بود، البته به کم با کیفیت، باید قانع بود.
اثر پذیری و اثر گذاری
در این مقام داستان تاریخی لطیفه مانندی را بخوانید:
اول ارائه طرح بعد تقاضا
چرا عمر بن عبدالعزیز، لعن على (ع) را قدغن کرد؟
وقتى که معاویه روى کار آمد و بعد از شهادت امام على (ع) در سال 40 هجرت، زمام حکومت جهان اسلام را به دست گرفت، آن قدر نسبت به امام على (ع) دشمن کینه توز بود که دستور داد، سبّ و لعن على (ع) را در همه جا، حتّى در خطبه هاى نماز جمعه و در قنوت نماز، جزء برنامه مذهبى قرار دهند، این کار زشت حدود شصت سال، رائج و سنّت گردید، خلفاى جور و وعّاظ السلاطین از هر سو به این کار دامن مى زدند. تا این که بسال 99 هجرى، پس ‍از مرگ سلیمان بن عبدالملک، عمربن عبدالعزیز، به عنوان هشتمین خلیفه اموى، روى کار آمد، او بر خلاف روش خلفاى بنى امیّه، شیوه نیکى براى خود برگزید، و دست به اصلاحات کلى زد، از کارهاى نیک او این که سبّ و لعن على (ع) را که برنامه مذهبى و رائج مسلمین اهل تسنّن شده بود، قدغن کرد، و به فرمان او در نماز و خطبه ها به جاى سبّ على (ع) این آیه را مى خواندند : ربّنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان ... :‍ پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشى گرفتند بیامرز. (حشر 10) و یا این آیه را مى خوانند : انّ الله یامر بالعدل و الاحسان ... : خداوند به عدالت و نیکوکارى فرمان مى دهد. (نحل 90) عمر بن عبدالعزیز انگیزه و علت قدغن کردن سبّ و لعن على (ع) را چنین بیان کرد : من در کودکى به مکتب مى رفتم، معلّم من از فرزندان عتبة بن مسعود بود، روزى معلّم از کنار من گذشت، من با کودکان هم سن خود بازى مى کردیم و على (ع) را لعن مى نمودیم، معلّم بسیار ناراحت شد و آن روز مکتب را تعطیل کرد و به مسجد رفت، من نزد او رفتم، که درس خود را براى او بخوانم، تا مرا دید، برخاست و مشغول نماز شد، احساس کردم که به من اعتراض دارد، بعد از نماز با خشونت به من نگریست، به او گفتم : چه شده است که استاد نسبت به من بى اعتنا شده ؟ او گفت : پسرم ! تو تا امروز على (ع) را لعن مى کنى ؟ گفتم : آرى. گفت : تو از کجا یافتى که خداوند پس از آن که از مجاهدین بدر، راضى شد، بر آن ها غضب کرد؟ گفتم :استاد آیا على (ع) از مجاهدین بدر بود؟ گفت : عزیزم ! آیا گرداننده همه جنگ بدر جز  على (ع) بود؟ گفتم : از این پس، هر گز  این کاررا انجام نمى دهم. گفت : تو را  به خدا، دیگر تکرار نمى کنى ؟ گفتم : آرى تصمیم مى گیرم دیگر حضرت على (ع) را لعن نکنم، همین تصمیم را گرفتم و از آن پس، على (ع) را دیگر لعن نکردم. سپس عمربن عبدالعزیز گفت : خاطره دیگرى نیز دارم که براى شما بیان مى کنم : من در مدینه پاى منبر پدرم عبدالعزیز، حاضر مى شدم، او در روز جمعه خطبه نماز جمعه را مى خواند و در آن هنگام حاکم مدینه بود، مى شنیدم پدرم خطبه را بسیار غرّا و روان و عالى مى خواند، ولى به محض این که به این جا مى رسد که على (ع) را (طبق دستور خلیفه) لعن و سبّ کند، مى دیدم آن چنان لکنت زبان پیدا مى کرد و در تنگناى سخن قرار مى گرفت که گفتارش بریده بریده مى شد. روزى به او گفتم : اى پدر! تو با این که از خطباى توانا و سخنوران قوى هستى علت چیست وقتى که در خطبه به لعن این مرد (امام على (ع) مى رسى، درمانده و هاج و واج مى شوى ؟ در پاسخ گفت : پسرم ! جمعیتى که پاى منبر ما از مردم شام و غیر آن ها را مى بینى، اگر فضائل این مرد على (ع) را آن گونه که پدر تو (من) مى داند بدانند، هیچ یک از آن ها، از ما اطاعت نخواهند کرد. به این ترتیب، سخن معلّم من و گفتار پدرم، در سینه ام استقرار یافت، و با خدا عهد کردم که اگر یک روز زمام حکومت بدست من بیفتد، و قدرتى به دستم رسید، این سنّت بد، عن بر  امام على (ع) را قدغن کنم، وقتى که خداوند بر من منّت گذاشت و دستگاه خلافت را در اختیارم نهاد، آن را قدغن کردم و به جاى آن دستور دادم این آیه را بخواند : انّ الله یامر بالعدل و الاحسان ... (نحل 90) و به همه شهرها و بلاد، بخشنامه کردم، خواندن این آیه را بجاى سبّ و لعن، سنّت کنند، این دستور جا افتاد و سنّت گردید. این بود انگیزه من در قدغن کردن سبّ و لعن حضرت على (ع).
شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید ج 4 ص 58.
برگرفته از کتاب کلیات جامع التمثیل و لطیفه های قرآنی با مختصر دستکاری نمایه زنی ....                                       
والسلام مرتضوی
  • برچسب ها:
  • چگونگی آگاهی بخشی به دیگرانx
  • هدایت و ارشاد دیگرانx
  • بصیرت افزائیx
  • نتیجه هدایت و ارشادx
  • اثر پذیری و اثر گذاریx
  • اول ارائه طرح بعد تقاضاx
  • عمر بن عبدالعزیز و ممنوعیت لعنx
  • بر امام على (ع)x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۹ ، ۰۲:۳۰
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

ضمن عرض تبریک به مناسبت ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شما دوست داران پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) و اهل بیت آن حضرت، به امید روزی که با از بین رفتن بیماری کرنا و ... بتوانیم مجالس جشن و سرور داشته باشیم و به مسابقات مذهبی بپردازیم؛ جهت آگاهی بخشی و آمادگی بر آن روز مطالبی را که برگرفته از ... است تقدیم می شود باشد انشاء الله همهگی مورد لطف این بزرگواران قرار بگیریم.

والسلام مرتضوی

ویژگی های حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.

سرچشمه دانش

حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت.

در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره می گوید: هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد. بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم(ع) حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والا مقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) عالمه غیر معلمه بوده است.

فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل

حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد.

امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیر مومنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.

مقام علمی حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند.

چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س)جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش .

فضیلت زیارت معصومه (س)x

دعا و زیارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهایی، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زیارت، جامی است زلال از معنویت ناب درکام عطشناک زندگی؛ و زیارت حرم معصومه (س)، بارقه امیدی در فضای غبارآلود زمانه، فریاد روح مهجور در هنگامه غفلت و بی خبری، و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغستان های بهشت است.

زیارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نو میدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار با صفای کریمه اهل بیت (س)، سبب می شود که زائر حرم، خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند ، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامی بدبختی ها و سیه روزی هاست- فرو آید و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: هر کس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست.

معصومه (س)x و برگزیدن شهر قم

پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار شد چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود.

یکی از نویسندگان در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد: بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین پیش می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بدین سرزمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی کرده است.

غروب غمگین

حضرت فاطمه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قید حیات بود و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوی بهشت برین پرواز کرد. این حادثه در سال 201 هجری رخ داد.

سلام بر این بانوی بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اینک آفتاب حرم باصفایش، زمین قم را نورانی کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پیام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتی. ای فاطمه! در روز قیامت، شفیع ما باش که تو در نزد خدا، جایگاهی ویژه برای شفاعت داری.

زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایات

درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه (س) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده است.

از جمله، هنگامی که یکی از محدثان برجسته قم، به نام سعد بن سعد به محضر مقدس امام رضا (س) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: ای سعد! از ما در نزد شما قبری است. سعد می گوید: فدایت شوم! آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (س) را می فرمایید؟ می فرماید: آری، هر کس او را زیارت کند، در حالی که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.

پیشوای جهان تشیع امام جعفر صادق (س) نیز در این باره می فرماید: هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب گردد. و در حدیث دیگری آمده است: زیارت او، هم سنگ بهشت است.

زیارت مأثور درباره حضرت معصومه (س)

یکی از ویژگی های حضرت معصومه (س)، ورود زیارتنامه ای از سوی معصومان (س) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت مأثور دارد.

بانوان برجسته ای چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع آن ها نیست، هیچ کدام زیارت مأثور از سوی معصومان (س) ندارند و این، نشان دهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت(س) به ویژه بانوان، این مقام بزرگ و عالی را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حیا باشند. تنها در این صورت است که روح باعظمت این بانوی بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

امام رضا (ع) و لقب معصومه (س)

حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل معصومه نامیدن این بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است.

بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسی (ع) در این باره می گوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.

کریمه اهل بیت (س)

حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه، به لقب کریمه اهل بیت یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است.

بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، این لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در این رؤیا، امام صادق (ع) به آیت الله نجفی-که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت.

القاب حضرت معصومه (س)

به طور کلی، سه زیارت نامه برای حضرت معصومه (س) ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر غیر مشهور است.

اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه(س) در دو زیارت نامه غیر مشهور ذکر شده؛ به قرار ذیل است: طاهره (پاکیزه)، حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است.

شفاعت حضرت معصومه (س)

بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم، از آن به مقام محمود تعبیر شده است. همین طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام ، شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی محشر را فرا گیرد.

این دو بانوی عالی قدر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن، جمله خداوند مهریه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد، با کلک تقدیر نقش بسته بود. این حدیث از طریق اهل سنت نیز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگی شفاعت، هیج بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه (س) نمی رسد. بر همین اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.

سرّ قداست قم

در احادیث فراوانی به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بیت (ع) معرفی و خاک آن را، پاک و پاکیزه تعبیر کرده است.

همچنین ایشان در ضمن حدیث مشهوری که درباره قداست قم به گروهی از اهالی ری بیان کردند، فرمودند: بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت، او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند. او می گوید: من این حدیث را هنگامی از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده، از ریحانه پیامبر، کریمه اهل بیت (س) ،مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه می گیرد که در این سرزمین دیده از جهان فرو می بندد و گرد و خاک این سرزمین را، توتیای دیدگان حور و ملایک می کند.

محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم

مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند.

بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (س) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم. این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می گیرد.

سرآمد بانوان

فاطمه معصومه (س) از جهت شخصیت فردی و کمالات روحی، در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع) بعد از برادرش ، علی بن موسی الرضا (ع) در والاترین رتبه جای دارد.

این درحالی است که بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شیخ عباس قمی آنگاه که از دختران موسی بن جعفر (ع) سخن می گوید، درباره فاطمه معصومه (س) می نویسد: بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آن ها،سیده جلیله معظمه ، فاطمه بنت امام موسی (ع) معروف به حضرت معصومه است.

فضیلت بی نظیر

شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است.

ایشان در این زمینه چنین می نویسند: در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا(ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست. بی گمان این گونه اظهارنظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

بوی وصال

بی شک اهل بیت پیامبر (ص) چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضایل می درخشد.

درخشان ترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت، فاطمه فرزند پاکیزه موسی بن جعفر (ع) است؛ بانویی که سالهاست تشنگان معرفت از حریمش،زلال ایمان می نوشند و عارفان با گذر بر زندگی فرزانه اش و درک لحظه های آسمانی شدنش، درهای عروج را به روی خود می گشایند و بوی وصال را در گستره زمین منتشر می سازند. اینک ولادت با سعادت این سیده جلیله، بر همه دوستداران اهل بیت مبارک باد و دست های نیازمند ما، در روز محشر از دامان محبت و گذشت فاطمه معصومه (س) کوتاه مباد!

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو زپای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام

برچسب ها :
  • ویژگی های حضرت معصومه (س)x
  • فاطمه معصومه مظهر فضایلx
  • مقام علمی حضرت معصومه (س)x
  • فضیلت زیارت حضرت معصومه (س)x
  • معصومه (س) و برگزیدن شهر قمx
  • زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایاتx
  • امام رضا (ع) و لقب معصومه (س)x
  • کریمه اهل بیت (س)x
  • شفاعت حضرت معصومه (س)x

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۰:۴۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)