مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

۱۵ مطلب با موضوع «آثار مثبت علم و تعلیم و تربیت :: آموزش بایدها و نبایدها» ثبت شده است

بنام خدا

تربیتی که در اینجا بحث می شود؛ برترین تربیت های عالم است که نتیجه اش (خدا گونه شدن) انسان است (1) این تربیت وقتی شکل می گیرد که برگرفته از قرآن و عترت باشد، چرا که بدون قرآن از دانش مفید خبری نیست (2) و قرآن به تنهایی، یعنی بدون مفسرلایق. هم پاسخگوی تمام نیازهای بشر نیست.

شاهد قضیه داستان اهل ذکر است!

حضرت رضا (ع) در مجلس مأمون، در  شمار آیاتى که براى فضیلت اهل بیت (ع) نقل مى کردند، این آیه را « فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْر ِاِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ» (3) : اگر نمى دانید، از  اهل ذکر از [آگاهان] بپرسید قرائت کرده و فرمود : ما اهل ذکر  هستیم اگر نمى دانید از  ما خانواده بپرسید دانشمندان مجلس. گفتند : مقصود خداوند از اهل ذکر یهود و نصارى هستند، امام ابوالحسن الرضا (ع) فرمود : سبحان الله ! اگر ما پرسیدیم، و آن ها هم، به دین خودشان دعوت کردند و گفتند دین ما بهتر از دین اسلام است؛ آیا چنین کارى بر ما جایز است ؟ مأمون سؤال کرد : یا اباالحسن! آیا ممکن است، این سخن را بشکافید و شرح دهید، تا خلاف ادّعاى این ها ثابت شود؟ حضرت امام رضا (ع) فرمود : بلى، ذکر، رسول الله است و ما اهل بیت، اهل آن حضرت هستیم و این در کتاب خدا بیان شده، آن جا که درسوره طلاق مى فرماید : فَاتَّقُوا اللّهَ یا اُولىِ الاَْلبابِ الَّذینَ امَنُوا قَدْ اَنْزَلَ اللّهُ اِلَیْکُمْ ذِکْراً، رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ (4) : از مخالفت فرمان خداوند بپرهیزید، اى خردمندانى که ایمان آورده اید! زیرا خداوند ذکر را برشما فرستاده رسولى که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت مى کند پس ذکر، رسول الله است و ما هم اهل ذکر هستیم (5)

(1) یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ (سوره انشقاق آیه 6) اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى کرد!

(2) وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً (سوره اسرا آیه 85) جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است‏

3- عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1 / 185، تفسیر صافى، 4 / 124.   4- انبیاء / 7.

 38طلاق / 10. 5 - عیون اخبار الرضا(ع)، 1 / 187.

توضیح مطلب :

برای روشن شدن مسئله این تحقیق استاد حسینی قمی خواندنی است.

راه سیر و سلوک الی الله

یکی از موضوعات جالب توجه برای عموم و به ویژه نسل جوانان، راه های تقرب به پروردگار یا به عبارت دیگر «سیر و سلوک الی الله» است؛ که با توجه به مسیرهای انحرافی در این راه، لازم است برای پیمودن صحیح این طریق، از کلام اهل بیت (ع) بهره گرفت.

به قول حافظ.

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است، بترس از خطر گمراهی

با مراجعه به کلمات اهل‌ بیت (ع) و جستجوی واژه‌هایی مانند «تقرب»، «اقرب»، «المتقربون» و«توسل» می‌توان به هفت راه برای سیر و سلوک الی الله یا همان تقرب به پروردگار رسید.

که عبارت است است از: معرفت و انجام واجبات، خدمت به مردم، دوری از گناه، مجبت به اهل بیت (ع)، انجام مستحبات،

اما معرفت:

جهت آشنایی با معرفت الهی مراجعه شود به کلام نورانی امیرالمؤمنین (ع) خطبه 110 نهج البلاغه که راه‌های تقرب به پروردگار را معرفی می فرماید (ایمان به خدا و اخلاص و یکتاپرستی و ایمان به پیامبرش و جهاد در راه خدا.

در این میان حکایت دوری از معرفت الهی خواندنی است.

داستانی از امام موسی بن جعفر (ع)

مرحوم کلینی در الکافی و شیخ مفید در الارشاد، داستان زیبایی در این زمینه نقل نموده‌اند:

شخصی می‌گوید: پسرعمویی داشتم به نام حسن بن عبدالله که از عابدترین مردم زمانه خود بود و خلیفه از او پروا داشت. به دلیل تلاش و جدیتی که در دینداری از خود نشان می‌داد، گاهی خلیفه را با کلماتی تند، موعظه می‌نمود و امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد وخلیفه هم او را تحمل می‌کرد. روزی امام کاظم (ع) او را در مسجد دید، به او فرمود: «روشی که تو داری مورد علاقه و موجب خوشحالی من است. تنها مشکل تو این است که از معرفت به دور هستی، معرفت را به دست آور». به امام عرض کرد: معرفت چیست؟ امام (ع) فرمود: «فهم دین از راه حدیث؛ برو و از راه احادیث فهم را به دست آور». پرسید: از چه کسی؟ امام (ع) فرمود: «از فقهای مدینه؛ البته آنچه آموختی، به من عرضه کن».  امام (ع) تمام آموخته‌های او را باطل دانست و بار دیگر فرمود: «برو فهم دین را به دست آور». به امام عرض کرد: من در پیشگاه پروردگار احتجاج  خواهم کرد که شما راه را به من نشان ندادید؛ مرا به معرفت راهنمایی کنید. اینجا بود که امام (ع) پس از ایجاد عطش در وی، راه حقیقی را به وی نشان داد و حقانیت امیرالمؤمنین (ع) و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) را برای او بازگو نمود و جانشینی امامان بعد از پیامبر(ص) را یک به یک تا زمان خود بیان کرد و سپس از امامت خود برای او سخن گفت. او از امام(ع) درخواست معجزه کرد و امام، معجزه‌ای به او نشان داد. 

از این داستان به خوبی استفاده می‌شود، قدم اول در راه سیر و سلوک و تقرب به پروردگار، معرفت است و انسان بدون معرفت، به جایی نمی‌رسد. برگرفته از ره توشه تبلیغ، حسینی قمی

تأیید مطلب:

راه فهمیدن چیزهای غیبی و مصادیق غیب

راه معرفت و فهمیدن چیزها؛ اعم غیبی و غیر آن چیست؟

از کجا با حقیقت ها آشنا شویم؛ تا تشخیص دهیم آیا خرافه است یا نه ؟

چگونه می توانیم بفهمیم چه چیزهایی واقعاً در عالم غیب هست و چه چیزهایی خرافه و توهم ماست؟

توضیح: شما برای اینکه چیزهای مادی را درک کنید اگر دیدنی است باید آن را ببینید و اگر چشیدنی است باید بکشید و اگر شنیدنیست...

اما ابزارهای لازم برای شناخت حقیقت و عوالم غیب، غیر از ابزارهای شناخت در عالم ماده است .

در باره امور غیبی این گوش و چشم و....  چندان به کار نمی آید و باید چشم و گوش دیگری پیدا کرد.

شیوه های بدست آوردن معرفت و شناخت

برای فهمیدن و کشف حقیقت و چیزهای غیبی. راه هایی وجود دارد از جمله:

1 - از راه عقل و دل

ابتدا تمثیلی بخوانید

فرض کنید به بعد از زنگ تفریح دو نفر از دوستان راستگوی خود را که هرگز دروغ بر زبان آنها جاری نمی‌شود می بینید. آنها در حالی که برای آوردن چیزهایی به طرف دفتر و آزمایشگاه مدرسه می‌روند، به شما خبر می دهند که عجله کنید، چون آقا معلم به کلاس آمده است و آنها را برای آوردن وسایل آزمایشگاهی فرستاده است .

فرض کنید نشانه‌های دیگری نیز برای راست بودن حرف آن دو نفر وجود دارد، مثلاً: وقتی به پشت در کلاس می رسید، سکوت بچه های کلاس نشان‌دهنده حضور معلم سر کلاس است.

شما در اینجا یقین می کنید که معلم سر کلاس آمده، ولی خودتان هنوز او را ندیده اید. اما وقتی در را باز می کنید و خودتون به داخل کلاس می روید و آقای معلم را می بینید. به او سلام می کنید و به شما اجازه می دهد که سر جای تان بنشینید.

شما بار اول، به طور غیر مستقیم و با واسطه فهمیدید که معلم سر کلاس است، ولی حالا خودتان مستقیماً فهمیدید و با معلم سخن گفتید و ارتباط پیدا کردید.

از این رو باید گفت که عقل، یکی از راه های فهم چیزهای غیبی است. عقل می تواند به وجود بعضی از چیزهای غیبی پی ببرد. البته شرطش این است که عقل سالم و در شرایط عادی باشد نه در حالت ترس و...

عقل به راحتی می فهمد که دست غیبی خدای متعال. این عالم را آفریده است و اداره می کند و جهان را صاحبی باشد، خدا نام.

تأکید بر تعقل برای پیدا کردن راه

در قرآن و روایات، برای دریافت راه صحیح، به بهره‌گیری از عقل تأکید فراوانی شده است. قرآن کریم از زبان اهل دوزخ می‌گوید: «لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فی أَصحابِ السَّعیرِ»: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم ».

اولین کتاب در الکافی «کتاب العقل و الجهل»، در بر گیرنده سی و شش حدیث درباره عقل و بهره‌گیری از آن و دومین کتاب آن «کتاب الحجه»، در باب شناخت حجت‌های الهی است. این مسئله بیانگر آن است که مهم‌ترین راه برای تقرب به پروردگار، معرفت پروردگار و حجت‌های الهی، با به کار انداختن عقل و اندیشه است. در اینجا به چند حدیث در این زمینه اشاره می‌ کنیم.

الف) در روایتی آمده است:

«گروهی در محضر پیامبر (ص) شخصی را ستودند و از همه خصلت‌های نیک او یاد کردند. پیامبر (ص) فرمود: عقل آن مرد چگونه است؟ گفتند: ای پیامبر! ما از کوشش او برای عبادت و دیگر خوبی‌های او سخن می‌گوییم و تو درباره عقل او از ما می‌پرسی؟ پیامبر (ص) فرمود: مرد احمق به سبب حماقت خود، بیش از انسان گناهکار به گناه و نابکاری آلوده می‌گردد. خداوند فردای قیامت، مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آن‌ها بالا می‌برد، و بر این اساس به قرب خداوند نایل می‌شوند».

شاهد این کلام پیامبر (ص) را می‌توانیم به خوبی در جهان امروز ببینیم؛ ضربه‌هایی که تکفیری‌ ها به دلیل فهم غیر صحیحی که از دین دارند، به دین می‌زنند، به مراتب از دیگران بیشتر است.

ب) امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می‌فرماید:

«إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق»:  «ارزشمندترین بی‌نیازی، عقل و بزرگ‌ترین فقر، بی‌خردی است».

ج) امام باقر (ع) فرموده است: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ‏ شِیعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا»:  «جایگاه شیعیان ما را به اندازه روایتی که از ما نقل می‌کنند و فهمی که از کلمات ما دارند، بشناسید».

از همین روست که محدثین بزرگی مانند مرحوم کلینی به جمع‌آوری احادیث اهل‌بیت (ع) همت می‌گمارند و بزرگانی هم‌چون علامه مجلسی، با تألیف کتاب مرآة العقول به شرح و فهم روایات می‌پردازد.

د) در کتاب الکافی از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که فرمود:

«جبرئیل بر آدم (ع) فرود آمد و گفت: ای آدم به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی؛ پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار: حضرت آدم (ع) به جبرئیل گفت: آن سه کدامند؟ جبرئیل فرمود: 1- خرد، 2- حیا و 3- دین. آدم(ع) گفت: من خرد را بر می‌گزینم. آن‌گاه جبرئیل به حیاء و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید! آنها گفتند: ای جبرئیل! به ما فرمان داده شده است که هر جا عقل باشد، با آن باشیم».

هـ) داستان معروفی که از امام صادق (ع) نقل شده و مرحوم کلینی در کتاب الکافی و شیخ صدوق در الأمالی آورده است، گواه روشنی در این زمینه است.

«روای می‌گوید: نزد امام صادق (ع) از عبادت و دین و فضل شخصی سخن گفتم، امام پرسید: عقل او چگونه است؟ گفتم: نمی‌دانم! فرمود: پاداش به اندازه عقل است. سپس امام داستان مردی از بنی‌اسرائیل را بیان کرد که در جزیره به عبادت مشغول بود. فرشته‌ای از خداوند درخواست کرد که پاداش عبادات این مرد عابد را به وی نشان دهد و خداوند به او نشان داد؛ اما آن پاداش به نظر فرشته کم آمد. خداوند به فرشته وحی کرد که با او هم‌نشین باش. فرشته در چهره یک انسان به نزد او آمد و به او گفت: منطقه سرسبز برای عبادت مناسب است. عابد پاسخ داد: ولی عیبی دارد و آن، اینکه خدا چهارپایی ندارد. اگر داشت، آن حیوان را در اینجا به چرا می‌بردیم تا این علف‌زارها ضایع نشود. خداوند به آن فرشته وحی کرد که به اندازه عقلش، به او پاداش می‌دهم».

و) در روایت دیگری آمده است: «سَمِعَ (ع) رَجُلًا مِنَ‏ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَ یَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى‏] فِی شَکٍّ»:  «امام علی(ع) شنید که مردی از حرویان (خوارج) به عبادت و خواندن قرآن و شب‌زنده‌داری مشغول است، حضرت فرمود: خواب با یقین، بهتر است از نماز با شک». بر گرفته از ره توشه تبلیغ

فهم عقل، فهم مستقیم و غیر مستقیم و با واسطه 

اما فهم عقل، یک فهم غیر مستقیم و با واسطه است. ما با عقل می فهمیم که عالم غیبی هست و خدایی هست. اما مستقیماً، خود آنها را درک نمی کنیم.

اگر بخواهیم مستقیماً غیب عالم را بفهمیم، باید از ابزار دیگری غیر از عقل استفاده کنیم.

ابزار فهم مستقیم و بی‌ واسطه عالم غیب چیست؟

بله! خداوند به قلب پاک و دل با صفای مومن، این توانایی را  داده که مستقیماً با عالم غیب رابطه برقرار کند. به همین جهت در روایت آمده است: قلب مومن عرش خداست.  

بحارالانوار جلد ۵۵ صفحه ۳۹

مهمترین ابزار شناخت عالم غیب « قلب سلیم» و باطن پاک است.

البته دل پاک تنها از عمل خالصانه حاصل می شود.

2 - از راه شنیدن خبر غیبی

یکی دیگر از راه های فهم چیزهای غیبی شنیدن از خدای متعال و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است که این علم غیب، از جانب خدای متعال به آنها داده شده است.

البته شیطان هم برای آنچه بندگان خدا را گمراه کند، گاهی به دوستان خود از امور غیبی خبر می دهد تا مردم را به شک و تردید بیندازد. ولی مکر شیطان ضعیف است و می توان با تلاوت آیات قرآن از شر شیطان و اولیای اش، به خدای متعال پناه برد و خدای متعال را به کمک و یاری طلبید و قطعاً، خداوند مومنان را در برابر شیطان و سربازانش تنها نمی گذارد و از آنها حمایت می‌کند.

برکات معرفت و دارا بودن فرهنگ دینی

وقتی گفته می شود :

اگر دست علی دست خدا نیست

چرا دست دگر مشکل گشا نیست

ایجا مردم دو دسته می شوند:

1 - ناراحت و اعتراض کننده، می گوید: شما خدا را جسم می دانید پاسخشان این آیه شریفه است.

وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ یکى از صفات خداوند قهر و غلبه است که تمام مخلوقات در تحت اراده و مشیت او هستند و در مقابل او عرض اندامى ندارند که بتوانند بر خلاف اراده و مشیئة او قدمى بردارند و امرى انجام دهند.
 همه مقهور تحت قدرت او             همه محکوم تحت حکمت او
و همین است معناى فوقیت نه فوقیت مکانیه و جسمانیه چنانچه مجسمه توهّم کردند. مثل یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ‏  فتح آیه 10، و مثل الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏. البته نه جبر است و نه تفویض. چرا که افعال اختیاریه عباد باختیار و اراده آنها واقع می شود و آن ها و اختیار آن ها و اراده آن ها تحت اراده و مشیت حق است و منافات با اختیار ندارد.

برگرفته از أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص:95

مهم اینجاست که خدا بعضاً این توان را در اختیار غیر خود، نیز قرار می دهد نمونه اش آیه شریفه : وَ لَمَّا جاءَ عِیسى‏ بِالْبَیِّناتِ  [سوره الزخرف : آیه 63] مثل احیاء موتى و ابراء اکمه و ابرص و نفخ در گل که بصورت طیر می شد و پرواز مى ‏کرد.

برگرفته از أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏12، ص:49

انواع و اقسام حمایت الهی

اما خدای متعال چگونه و از چه راه هایی از مؤمنان را حمایت می کند؟ یعنی انواع حمایت های الهی کدام است؟

واقعیت این است که ما با عقل های عادی خودمان، نمی‌توانیم همه راه های حمایت الهی از مؤمنان را بشناسیم چرا؟ چون تمام موجودات عالم و نظامات حاکم بر آن، در دست قدرت الهی است و ما از همه ی این موجودات، احیاناً نامرئی و نظامات پیچیده مطلع نیستیم.

اما به طور کلی با استفاده از قرآن و روایات و تجربه انواع و اقسام حمایت الهی را می‌توان برشمرد:

 الهامات و هدایت های باطنی

گاهی اوقات انسان در مشکلات زندگی به بن بست می رسد و تمام محاسبه هایش جواب منفی می‌دهد، ولی ناگهان برقی در ذهنش می جهد و افقی بر رویش می گشاید  و او را از بن‌بست خارج می کند.

 این حالت همان الهام است که امدادهای غیبی است.

 نمونه الهامات الهی

قرآن درباره مادر حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «وقتی فرعونیان، تمامی بچه های تازه متولد شده را می کشتند و او در نگرانی و تردید بود و نمی‌دانست چه بید کرد، خداوند به دل او انداخت که موسی را در صندوقچه گذارده، به رود نیل بیندازد» و بدین ترتیب موسی را از مرگ نجات بخشید.

بنابراین الهام  هدایت باطنی، یعنی غیر از راه معمولی فراگیری و آموختن و امثال آن، از طریق باطنی خداوند خوبی ها و مصلحت ها را به انسان الهام کرده، راه درست را به او نشان می‌دهد تا زودتر و بهتر به موفقیت و کمال برسد؛ یعنی خود خداوند دست انسان را گرفته، به راه راست و انتخاب صحیح می رساند. یکی از مصادیق این الهامات خواب های راستین است.

در قرآن کریم درباره « حضرت یوسف علیه السلام» نقل شده که روزی در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دید که بر او سجده می کنند.

یوسف خوابش را برای پدرش یعقوب علیه السلام نقل کرد و او از یوسف خواست تا این خواب بر برادرانش که به او حسادت داشتند، نقل نکند و آتش حدس حسد شان را شعله‌ور نکند.

یعقوب می دانست تعبیر خواب یوسف این است که وی روزی به اوج شوکت و بزرگی خواهد رسید و برادرانش نیز در برابر شکرنش خواهند کرد.

تقویت دل و اراده

خدای متعال دل مومنین را قوی می کند و با ثبات قدم آنان موجب پیروزی آنها می شود.

 قرآن کریم هم پیوسته میان پایداری پیامبران و پیروزی و امداد الهی را مطرح کرده و می فرماید « پیش از تو پیامبرانی تکذیب شدند و در برابر تکذیب ها، صبر و استقامت کردند و در این راه آزار دیدند. تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید تو نیز چنین باش که این از سنت های الهی است و چیزی نمی تواند سنت‌های خدا را تغییر دهد  سوره انعام آیه ۳۴

این آیه قلب پیامبر صلی الله علیه و آله را استوار ساخت و او را از پایداری پیامبران گذشته در برابر کارشکنی ها و آمدن کمک های غیبی، خبر می دهد که این سنت، در میان تمام انبیا به طور یکنواخت جاری است. از این رو باید زمینه یاری خداوند را فراهم کرد.

فراهم شدن وسایل مادی کار

گاهی خداوند و سیله سازی می کند و توفیق مرحمت می‌کند. معنای توفیق الهی این است که اسبابی که خارج از دست خود انسان است، مهیا می گردد تا اراده الهی محقق شود.

سه حکایت واقعی :

 حضرت آیت الله بهاءالدینی رحمة الله علیه یکی از بزرگان علم و عرفان می گوید: « شش ساعت از شب گذشته بود چراغ ها همه خاموش و اهل خانه خواب بودند.

 ناگهان صدای کوبیدن در، مرا از خواب بیدار کرد. در را که باز کردم دیدم زنی جلوی در ایستاده است. وقتی مرا دید گفت حاج آقا چراغ بقالی روشن است.

 در را بستم و به اتاق رفتم. در این فکر بودم که این چه خبری بود، آنهم در این وقت شب چرا بعضی ها مزاحم دیگران می شوند.

 چشم ها را روی هم گذاشتم که بخوابم، صدای خفیفی شنیدم دقت کردم، حدس زدم حرکت سوسک باشد. چراغ را روشن کردم، دیدم دو عقرب سیاه و بزرگ نزدیک بچه کوچک مان در حال راه رفتن هستند.

 فورا آنها را از بین بردم. چراغ را خاموش کردم، ناگهان متوجه شدم آن زن مأمور بیدار شدن ما و سبب نجات این طفل معصوم بوده است».  بر گرفته از آیت بصیرت سید حسن شفیعی صفحه ۸۳

همچنین نقل شده که در یک مهمانی پسر بچه ای که در حیاط مشغول بازی بود به درون چاه آبی که وسط حیاط قرار داشت، سقوط کرد یکی از مهمان ها که شاهد حادثه بود با سر و صدا، قضیه را به دیگران خبر داد

همه به سرعت خود را به حیاط رساندند تا بچه را از چاه بیرون بیاورند. در همین حال که اتاق خالی شده بود، ناگهان سقف اتاق فرو ریخت و بدین ترتیب همه از حادثه محفوظ مانده اند و پسربچه را هم سالم از شاه بیرون کشیدند کتاب الکلام یجر الکلام صفحه ۲۵

خلاصه داستان مرحوم کربلایی کاظم حافظ دفعی قرآن

وی در سال ۱۳۰۰ هجری قمری در روستاس ساروق از توابع فراهان متولد شد او بی سواد بود اما در اثر اجتناب از کال حرام و گناه و بها دادن به دستورات دینی در سال ۱۳۲۷ مشمول لطف و عنایت خدا قرار گرفت و تا آخر عمر قرآن را از حفظ می خواند و حتی به خواص سوره ها آگاه بود .

روزی پای منبر یکی از علما می‌رود و آن عالم می‌گوید هر شخصی که کشاورز و ارباب باشد باید زکات دهد، زکات شامل یک دهم و خمس یک پنجم اموال شخص هستند و اگر کسی زکات و خمس ندهد هرچه نماز بخواند باطل است. بعد از آن کربلایی کاظم به سراغ اربابش می‌رود و می‌گوید که باید زکات و خمس دهد اما اربابش توجهی نمی‌کند لذا کربلایی کاظم به کارگری می‌رود و بعد از چند سال ارباب یک نفر را واسطه قرار داده و به دنبال او می‌فرستد.

روزی کربلایی کاظم در مسیر راهش به امامزاده ۷۲ تن روستای ساروق می‌رسد و می‌بیند سید بزرگواری بر درب آن ایستاده‌ و به او می‌گوید که برویم زیارتی انجام دهیم زیرا این امامزاده مرقد ۷۲ نفر از خاندان اهل بیت (ع) است که برای رسیدن به امام رضا (ع) وارد ایران می‌شوند و ۴۰ نفر از آنان دختر، یک نفر ام سلمه و ۳۱ نفر از آنان مرد بوده است.

کربلایی کاظم به اذن خدا و با دست امام زمان(عج) حافظ کل قرآن شد

وی ادامه داد: کربلایی کاظم همراه این سید بزرگوار وارد حرم امامزاده می‌شود و بعد از اتمام فاتحه، یک مرتبه در سقف امامزاده آیاتی به سوره نور تابیده می‌شود که شامل آیات ۵۴ تا ۵۹ سوره اعراف بوده است. این سید بزرگوار که امام زمان(عج) بوده است به کربلایی کاظم می‌گوید آیات را بخوان و کربلایی کاظم می‌گوید من نه سواد دارم و نه درسی خوانده‌ام اما آقا به او می‌گوید من می‌خوانم تو با من بخوان. شروع می‌کند این ۶ آیه سوره اعراف را می‌خواند و کربلایی کاظم هم همراه او می‌خواند و بعد از آن دستی به سینه کربلایی کاظم می‌کشد و به اذن خدا و به دست حضرت حجت‌بن الحسن عسکری(عج) تمام قرآن را با تمام موارد آن به قلب کربلایی کاظم وارد می‌شود.

آیات قرآن نور دارند

کریمی ساروقی با یادآوری اینکه کربلایی کاظم هم حافظ کل قرآن بوده و هم خواص تمام آیات و هم شأن نزول آنان و مکی و مدنی بودن آن‌ها را می‌دانسته و حتی توانایی برعکس خواندن آیات قرآن را داشته است، گفت: علمای بسیاری در مدرسه فیضیه قم از نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه مواردی را کنار هم می‌‌گذاستند و آیات قرآن را در لابلای آنان قرار می‌دادند و به کربلایی کاظم نشان می‌دادند و کربلایی کاظم به راحتی آیات قرآن را تشخیص می‌داد چرا که می‌گفت آیات قرآن نور دارند.

فرزند مرحوم کربلایی کاظم بیان کرد: زمانی که آیت‌الله‌العظمی بروجردی متوجه شد که کربلایی کاظم قرآن را این‌گونه حفظ است مشتاق شد که او را ببیند. تا اینکه کربلایی کاظم را در یکی از مجالس خود می‌بیند و یکسری سئوالات تخصصی از او می‌پرسد و کربلایی کاظم تمام تمام سئوالات او را به درستی پاسخ می‌دهد و بعد از آن کربلایی کاظم هم چند سئوال تخصصی از قرآن می‌پرسد که هیچکس تا آن زمان پاسخ این سئوالات را نمی‌دانست.

وی گفت:‌ مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی چنان به کربلایی کاظم علاقه پیدا کرد که می‌خواست به او مقرری مانند طلبه‌ها دهد اما کربلایی کاظم آن را رد کرد و گفت این پول بیت‌المال و حق طلبه‌هاست که بی‌بضاعت هستند اما من کشاورز هستند لذا آیت‌الله بروجردی از سهم خودش به او داد.

بیان خاطره‌ای از آیت‌الله مرعشی نجفی درباره کربلایی کاظم

کریمی ساروقی همچنین به بیان خاطراتی از مرحوم آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی پرداخت و افزود: آیت‌الله مرعشی نجفی فرمودند برخی می‌گویند که این قرآن تحریف شده است و وقتی شنیدم که کربلایی کاظم این‌گونه حافظ قرآن شده است، جمعی از علمای تویسرکان به او نامه نوشتند و از او خواستند به آنجا بیاید، لذا من به کربلایی کاظم گفتم روزی یک جزء قرآن با هم بخوانیم و بعد از اتمام ۳۰ جزء دیدم که این قرآن همان قرآنی است که کربلایی کاظم می‌خواند و همان قرآنی است که بر پیامبر(ص) نازل شده است بنابراین قرآن تحریف نشده است.

فرزند مرحوم کربلایی کاظم گفت:‌ شهید نواب صفوی ایشان را به مصر بردند و خطاب به علمای مصر گفت که شما ادعا می‌کنید که شیعه‌ها نمی‌توانند حافظ قرآن شوند اما کربلایی کاظم حافظ قرآن است و سواد ندارد و می‌توانید او را امتحان کنید و بعد از امتحان کربلایی کاظم برخی به مذهب شیعه ایمان آوردند.

ویژگی‌های کربلایی کاظم که باعث شد معجزه قرن شود

وی یادآور شد: آیت‌الله خوانساری از کربلایی کاظم پرسید شما چه کار کردید و چه ویژگی‌ داشتید که این معجزه نصیب شما شد و بعد از پیامبر و ائمه معصومین، کسی مثل تو پیدا نشد و کربلایی کاظم پاسخ داد که من ۳ ویژگی دارم که هر کس این سه را داشته باشد مستجاب‌الدعوه خواهد شد. نخست اینکه نخوردن مال حرام است حتی یک لقمه مال حرام هم در طول عمر خودم نخوردم و اگر کسی که زکات و خمس نداده بود و مرا به میهمانی دعوت کرده بود، زمانی که می‌خواستم دست دراز کنم تا از آن غذا بخورم همان آقایی که در امامزاده آمد و به من گفت بخوان، همان آقا مجسم شده و با انگشت به من اشاره می‌کرد که نخورم.

کریمی ساروقی ادامه داد: دوم دادن زکات بوده است چرا که من جو، گندم و کشمش را همیشه نصف می‌کردم و سوم خواندن ۵۱ رکعت نماز در شبانه‌روز که ۱۷ رکعت آن نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله‌های شب بوده است.

رمز موفقیت کربلایی کاظم

خود کربلایی کاظم به این سوال این‌گونه پاسخ داده است که من سه چیز را رعایت می‌کردم که شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم، این که هرگز لقمه حرام نخوردم، هرگز نماز شبم ترک نشد، پرداخت خمس و زکاتم را هرگز قطع نکردم.

 معجزه و کرامت

یعنی خداوند از این طریق، به یاری برگزیدگان خود از انبیا و اولیا می رود.

 البته باید توجه کرد که این قدرتی نیست که به اصطلاح دل بخواهی و تابع میل شخصی آنها باشد.

اساساً انسانی که محکوم هوس‌ها و محل‌های خودسر است، از چنین کرامت هایی محروم است.

به این خاطر است که انبیا، گاهی از نیروهای غیبی استفاده نمی‌کردند؛ زیرا هدف از فرستادن انبیا (ع) فراهم کردن زمینه برای انتخاب آگاهانه و آزادانه انسان‌هاست و برای اینکه مردم به آنها ایمان آورده و حرف‌هایشان را قبول کنند، خداوند به آنان قدرت معجزه داده است.

حال اگر انبیا می خواستم از عالم غیب برای شکست دشمنان استفاده کنند، از یک طرف در الگو بودن آنها تردید می شد، زیرا پیشگامی و الگو بودن پیامبران و امامان بر اساس رفتار آنان بر طبق وضع موجود و ارزیابی ظاهری است. چه اینکه تکیه بر غیب، چیزی نیست که دیگران نیز توانایی آن را داشته باشند.

مجله نور علم شماره ۲۷ صفحه ۷۵

از سوی دیگر رشد معنوی و تکامل آزادانه برای انسان ها به دست نمی آمد بلکه مردم با دیدن قدرت های غیبی از آنان پیروی می کردند، نه با انگیزه‌ها الهی و انتخاب آزادانه.

امام علی علیه السلام می فرماید: اگر خداوند می خواست به پیامبران قدرتی دست نیافتنی و لذتی شکست ناپذیر ببخشد و سلطنتی عطا می کرد که دیگران از روی ترس یا طمع، تسلیم شوند و دست از گردن کشی و بزرگ فروشی بردارند، در آن صورت انگیزه‌ها و ارزش‌ها همسان می‌شدند.

ولی خداوند متعال چنین خواسته است که پیروی از پیامبران و تصدیق کتاب‌های او و فروتنی و تسلیم مردم، تنها با انگیزه الهی و بدون شائبه باشد».   نهج البلاغه خطبه قاصعه

ولی در هر جال خداوند قدرتی به آنها داده است تا هم برتر بودن آن ها را نشان دهد و هم در مواقعی که مصلحت می داند، به اذن خداوند از آن استفاده کنند.

ظهور منجی و مصلح و مسئله مهودیت

استاد شهید آیت الله مطهری رحمت الله علیه در این باره می‌نویسد: « همیشه یا غالباً، ظهور نوابغ بزرگ یا پیامبران عظیم الشأنی مثل حضرت ابراهیم علیه السلام موسی علیه السلام عیسی علیه السلام و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله در شرایطی بوده که جامعه بشری سخت نیازمند آنها بوده است .

و معمولاً در واقعی ظهور کرده‌اند که بشریت در یک پرتگاه خطرناک قرار داشه و آنها، سبب نجات و اصلاح اجتماع خود شده‌اند مسئله مهدویت در اسلام نیز چنین است.

کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر صفحه ۸۳

 عوامل رابطه با غیب

 حال ما چگونه می توانیم با این عالم غیب ارتباط برقرار کنیم و از آثار و برکات شش بهره مند شویم.

همان طور که از این روایت و آیات شریف قرآن کریم و ده‌ها روایت دیگر معلوم می‌شود، مهم‌ترین سبب رابطه با غیب و قرار گرفتن تحت حمایت الهی، انجام واجبات و مستحبات (و البته ترک محرمات و مکروهات) است  که به چند مورد از آن اشاره می کنیم.

1 - تقوا یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات. به تعبیر امام صادق (ع) این که انسان پیوسته خود را در بیابان پر از خار ببیند و بکوشد تا خاری از خارهای هوی و هوس بر پای او نرود.

2 - خواندن نماز در رأس واجبات است و از مهمترین عوامل رابطه با غیب است. البته مقصود نمازی است که با رعایت آداب و شرایطش و با در نظر گرفتن احکام، آداب و اسرار نماز باشد.

* در این رابطه به کتاب هایی مثل آداب الصلاة الصلاة و کتاب راز نماز آیت الله  خامنه ای و کتاب پرتوی از اسرار نماز استاد قرائتی مراجعه شود.

3 - قرائت قرآن کریم، به عنوان خزانه علم خداوند و کتابی که از غیب آمده است.

4 - دعا به درگاه الهی و مناجات با قاضی الحاجات (مخصوصاً دعای کمیل و دعاهای بعد از نماز)

5 – توسل به پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت آن. بویژه امام زمان عجل الله فرجه ( مخصوصا زیارت جامعه کبیره و زیارت عاشورا و زیارت آل یسین).

شیوه های غیبی یاری مؤمنان

خداوند از طریق فرستادن فرشتگان الهی (مانند جنگ بدر) ایجاد آرامش در قلب مسلمانان، تصرف در ادراک ، فرستادن بادهای ویرانگر، بر هم زدن نقشه‌های دشمنان و نیز ایجاد رعب و وحشت در دل کافران، به افراد صالح و پیامبر آن یاری می رساند.

تلخیصی از کتاب درس نامه آموزه

برچسب ها:

  • برکات معرفت و دارا بودن فرهنگ دینی
  • راه سیر و سلوک الی اللهx
  • داستان مرحوم کربلایی کاظم حافظ دفعی قرآنx
  • آیات قرآن نور دارندx
  • رمز موفقیت کربلایی کاظمx
  • انواع و اقسام حمایت الهیx
  • الهامات و هدایت های باطنیx
  • معجزه و کرامتx
  • ظهور منجی و مصلحx
  • عوامل رابطه با غیبx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۹:۰۴
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

اهمیت ادب و تربیت دینی

الف : تغییر هویت

امام على (ع) فرمود:

من قعد به حسبه، نهض به أدبه

هرکس را عدم اصالت خانوادگی فرو نشانده و پایین آورده باشد ، ادب و تربیت او را بلند مرتبه و با کمال می گرداند.

غرر الحکم ج 2 ص 638

با ادب را ادب سپاه بس است

بی ادب با هزار کس تنهاست

شهید بلخی

ادب آب حیات زندگی است.

أَفْضَلُ الشَّرَفِ الْأَدَب‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         247   

افزونترین شرف و بلندى مرتبه ادب است.

حُسْنُ الْأَدَبِ خَیْرُ مُوَازِرٍ وَ أَفْضَلُ قَرِین‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         247   

نیکوئى ادب بهترین یارى کننده ایست و افزونتر همنشینى است.

لَا شَرَفَ مَعَ سُوءِ أَدَب‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         248  

نیست شرفى و بلندى مرتبه با بى‏أدبى.

از شهد ادب هر که بکامش قند است

پیوسته ز حال و روز خود خورسند است

گنجی به گرانبهائی دانش نیست

دولتمند است هر که دانشمند است

حالت

امام على (ع) فرموده :

من تأدب بآداب الله عز وجل، أداه إلى الفلاع الدائم ..........

هر کس به آداب خداوند متعال تربیت شود، این تربیت او را به رستگاری و سعادت همیشگی خواهد رسانید.

بحار الانوار جلد 89 ص 411

کَفَاکَ مُؤَدِّباً لِنَفْسِکَ تَجَنُّبُ مَا کَرِهْتَهُ مِنْ غَیْرِک‏

شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم    ج‏4    585   

کافیست ترا أدب کننده از براى خود دورى گزیدن از آنچه ناخوش داشته باشى آنرا از غیر خود.

هر کس کند به چشم حیا سرمه ادب

بیند جمال شاهند مقصود بی حجاب

فراهی

گفته شد به بقراط : چه فرق است بین شخص با  ادب و شخص بی ادب ؟ گفت به اندازه فرق بین انسان و چهارپایان.  مستطرف ؟23

تنها راه پیشگیری از معضلات جامعه ادب و تربیت است

حضرت پیامبر (ص) در این راه تحمل سختی های بسیاری نمود تا توانست بعد از 23 سال عده ای را جذب کرده و زمینه جهانی شدن دین مبین اسلام را فراهم کند. متأسفانه وابستگان به .... مانع ادامه آن شدند، در نتیجه مردم نادان به حالت قبلی خود بر گشتند هر چند نماز می خواندند اما نماز بی محتوا و...

اکنون که به برکت جمهوری اسلامی دوباره مردم احساس نیاز به خدا خواهی کرده اند باید با آگاهی بخشی و بصیرت افزایی؛ همان آموزه ها را با همان شیوه های پیامبر (ص) انجام دهیم تا مردمی که بظاهر جذب شده اند را آماده پذیرش حق کنیم تا راه برای ظهور امام زمان ادامه دهنده راه پیامبر (ص) فراهم گردد انشاء الله.

ادب و حسن خلق و کار و تلاش

عامل ارتقاء انسان است

حرمت پیر قوم خویش بدار

ز معلم ، جهان گلستان است

هان جوان ! پند پیر دانا بین

خط بیگانه ،خط شیطان است

در عیان ،دلفریب و خوش منظر

در نهان، همچو تیغ بران است

دین سراپا سوختن اندر طلب

انتهایش عشق و آغازش ادب

اقبال لاهوری

ضرر نبود و رعایت نکردن فرهنگ دینی

امام علی (ع) در علت افزایش بدی ها در جامعه فرموده:

من قل أدبه کثرت مساویهه

هرکس از ادب و تربیت کم برخوردار باشد، دارای بدی های بسیاری خواهد بود. غرر الحکم ج 2 ص 637

بی ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش بر همه آفاق زد[1] 

مولوی

سرزنش بی ادب 

بی ادب با هزار تن تنهاست.

بلخی

- بی ادب سیلی زمانه خورد.   اوحدی

سردسته بی ادبان

ابلیس بى ادب مى گوید: فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراطک المستقیم ؛

حال که مرا نومید ساخته اى، من هم ایشان را از راه راست تو منحرف مى کنم،  حسن زاده آملی کتاب نور على نور، ص 164.

ضرر کم توجهی به فرهنگ دینی

امام علی (ع) فرموده:

من وضعه دنائة أدبه، لم یرفه شرف حسبه.

هر کس را که پستی و فرومایگی تربیتی به انحطاط و فرو افتادگی کشاند. شرافت حسب و نژاد او را بالا نمی برد.

غرر الحکم ج 2 ص 637

بى‏ ادب را به زر مگو که نکوست‏

ادب مرد بهتر از زر اوست‏

مکتبی

امام حسین (ع) فرمود:

خمس من لم تکن فیه ، لم یکن کثیر مستمتع: العقل، و الدین، و الأدب، و الحیاء و حسن الخلق.

هرکس این پنج چیز را نداشته باشد . از زندگی خود به چندان بهره ای نخواهد برد:

عقل و دین و ادب و حیا و خوش خلقی.

بحار الانوار جلد 13 ص 411

حافضا علم و ادب و رز که در مجلس شاه

هر کرا نیست ادب لایق صحبت نبود

حافظ

امام على (ع) فرمود:

من أخره عدم أدبه ، لم یقدمه، کثاقه حسبه .؟

هر کس را نداشتن ادب و تربیت عقب اندازد، سنگینی و شرافت حسب او را بلند مرتبه و جلو نمی اندازد.

غرر الحکم ج 2 ص 638

برکات وجود فرهنگ دینی

امام على (ع) فرموده:

من کلف بالأدب ، قلت مساویه.

هر کس برای دستیابی به مقام ادب ، به رنج و زحمت افتد، بدی ها و کجی های او کاهش می یابد.

غرر الحکم ج 2 ص 638

لازمه کار آمد شدن فرهنگ دینی

الف : تلاش شخصی

امام على (ع) فرمود:

من عجز من أعماله ؛ أدبر فی أخوالهه

هر کس از انجام اعمال و کارهای لازم خود ناتوان باشد ، (در حالات روانی و معنوی خود) به عقب بر می گردد.

غرر الحکم ج 2 ص 698

مکن ز غصه شکایت که در طریق ادب

براحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

حافظ

دستورالعمل سیرو سلوک ‏

‏ سرمایه ی راهرو حضور و ادب است ‏

‏ آنگاه یکی همّت و دیگر طلب است ‏

 

رسا دل به فضل و ادب زنده دار

که دل جز به فضل و ادب زنده نیست

دکتر رسا

ب : تلاش بر تعلیم و تربیت دیگران

پیامبر (ص) فرمود:

من کانت له إبنة فأدبها و أحسن أدبها، و علمها و أحسن تعلیمها ، فأوسع علیها من نعم الله التی أسبغ علیه، کانت له منعه وسترأ من النار.

هر کس دارای دختری باشد و او را خوب تربیت کند و خوب تعلیم دهد و دانا گرداند و از نعمت های فراوانی که خدا بر او ارزانی داشته ، وسیله وسعت و رفاه حال آن دختر را فراهم کند ، خداوند وجود آن دختر را مانع و موجب مصونیت او از آتش دوزخ قرار خواهد داد.

کنز العمال جلد 13 ص 452

ضرر بی ادبی فرزندان !‏

والدین ار به روی فرزندان

نگشایند از فضایل، در

ضرر این جنایت آخر کار

باز گردد به مادر و به پدر

ملک الشعرا، بهار

شرط استادی

امام علی (ع) فرموده:

من نصب نفسه للناس إماما، فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه.

هر کس خود را پیشوای مردم اعلام می کند ، باید قبل از آن که به تعلیم دیگران اقدام کند، به تعلیم نفس خویشتن بپردازد، و قبل از ادب و تربیت دیگران با زبان، با روش و منش عملی خویش آنان را تربیت کند.

بحار الانوار جلد 2 ص 56

به فضل و ادب، خویشتن را بیارا

به کسب و هنر کوش تا می توانی

برقعی

سرزنش عالم مادی

زیان مى‏ کند مرد تفسیردان

که علم و ادب مى‏فروشد به نان

سعدی

راهکار رسیدن به مقامات

الف : فرا گیری علم

امام صادق (ع) فرمود: لقمان حکیم به فرزند خویش سفارش می کرد:

من عنى بالأدب إهتم به، و من إهتم به من تکلف علمه، و من تکلف علمه إشتد له طلبه، و من اشتد له طلبه، أدرک منفعته فإتخذوه عادة...

هر کس به ادب و تربیت عنایت داشته باشد، به آن اهمیت می دهد و هر کس بدان اهمیت دهد ، با زحمت، علم آن را فرا می گیرد و هر کس علم و دانش آن را فرا گرفت، با جدیت آن را جست و جو می کند و هر کس با جدیت دانش ادب و تربیت را پیگیری نمود، منفعت و سود آن را دریافت می دارد و آنگاه تربیت صحیح عادت او می شود.

بحار الانوار جلد 13 ص 411

عمر کم، فضل و ادب بسیار است

کسب  آن کن که تو را ناچار است

جامی

غنی ترین منبع شناخت در بین ادیان

یکی از منابع شناخت معارف اسلامی که نعمت بزرگی است که خدا به ما مسلمانان در بین ادیان الهی داده سیره پیامبر اکرم (ص) است.

چرا که تاریخ پیغمبر ما، تاریخی بسیار روشن و مستند است. در این جهت هم [تاریخ دیگر پیامبران با تاریخ پیامبر ما قابل مقایسه نیست]. حتی دقایق و جزئیاتی از زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت قطع و مسلّم امروز در دست است که درباره هیچ کس دیگر چنین نیست. از سال و ماه و حتی روز تولدش و حتی روز هفتم تولدش، دوران شیرخوارگی اش، دورانی که در صحرا زندگی کرده است، دوران قبل از بلوغش، مسافرت هایش به خارج عربستان، شغل هایی که قبل از نبوت داشته است، [سال] ازدواجش [و تعداد ]فرزندان او و آن [فرزندانی] که قبل از خودش از دنیا رفته اند، در چه سنی از دنیا رفته اند و امثال اینها تا می رسد به دوران رسالت و بعثتش که اطلاعات دقیق تر می گردد؛ چون حادثه بزرگی می شود، [مانند:] اول کسی که به او ایمان آورد که بود؟ دومین و سومین فرد که بود؟ فلان کس در چه سالی ایمان آورد؟ چه سخنانی میان او و دیگران مبادله شد؟ چه کارهایی کرد؟ چه روشی داشت؟

[در مقابل، درباره حضرت عیسی علیه السلام] خود مسیحی ها از جنبه تاریخی به تاریخ میلادی [اعتقاد ندارند.] مثلاً می گویند از تاریخ میلاد حضرت مسیح 1975 سال گذشته است. [این] یک حرف قراردادی است، نه حقیقی. اگر ما می گوییم از هجرت پیغمبر ما 1395 سال قمری و 1354 سال شمسی گذشته است، مو، لای درزش نمی رود. اینکه از میلاد مسیح 1975 سال گذشته باشد، یک حرف قراردادی است و تاریخ آن را هیچ تأیید نمی کند. چرا که احتمال هست دویست یا سیصد سال قبل از این تاریخ بوده و احتمال می رود دویست یا سیصد سال بعد از این تاریخ بوده [باشد] و عده ای از مسیحی های جغرافیایی _ نه [آن] مسیحی که ایمانی هم به مسیح داشته باشد _ اساسا می گویند: آیا مسیحی در دنیا وجود داشته یا یک شخصیت افسانه ای است و او را ساخته اند؟ اصلاً در وجود مسیح شک می کنند.

البته این حرف از نظر ما چرند است؛ [چون ]قرآن [وجود مسیح را ]تأیید کرده و ما از آن جهت که به قرآن ایمان داریم، در این مطلب شک نداریم. [همچنین اینکه حواریون ]عیسی چه کسانی بودند؟ انجیل در چه تاریخی وچند صد سال بعد از عیسای مسیح به صورت کتاب در آمد؟ چند انجیل بود؟ اینها [هیچ کدام قطعی نیست].

برای ما مسلمین، گفتار و رفتار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت دو منبع بسیار مسلّم و تا شعاع بسیار زیادی قطعی _ نه فقط ظنّی قابل اعتماد _ وجود دارد.

ما موظفیم از وجود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله استفاده کنیم، هم در گفتار و هم در رفتار و هم در قول و هم در فعل؛ یعنی سخنان پیغمبر برای ما راهنما و سند است و باید از آن بهره بگیریم و همچنین فعل و رفتار پیغمبر».

شهید مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی،.

اهمیت کلام پیامبر اعظم (ص)

«در کلمات بزرگان [مهم] این است که افراد بتوانند نکات بسیار دقیقی را که در این کلمات گنجانده شده است، درک کنند، خصوصا که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره سخنان خودش فرمود [و در عمل هم نشان داد که]: «اُعْطِیتُ جَوامِعَ الْکَلِمِ؛ خدا به من کلمات جامعه داده است.»(2)

 یعنی خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک، یک دنیا مطلب می توانم بگویم.

2- امالی شیخ طوسی، امالی، قم، دارالثقافه، 1414 ه . ق، ج 2، ص 98 و 99.

سخنان پیغمبر را همه می شنیدند، ولی آیا همه می توانستند به عمق سخنان پیغمبر آنچنان که باید، برسند؟ ابدا، شاید صدی نود و نه شان هم نمی رسیدند. ببینید خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چگونه مطلب را پیش بینی می کند.

جمله ای دارد که مفاد آن این است: سخنانی که از من می شنوید، ضبط و نگه داری کنید و به نسل های آینده تحویل بدهید و بسپارید. ای بسا نسل های آینده و خیلی دور معنی حرف مرا بهتر بفهمند از شما که امروز پای منبر من هستید. در آن حدیث معروفی که در کتب معتبر ما هست و از احادیثی است که شیعه وسنی روایت کرده اند و در کافی و تحف العقول و کتاب های دیگر هست، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «نَضَّرَ اللهُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتِی فَوَعاها وَ بَلَغَها مَنْ لَمْ یَسْمَعْها؛ خدا خرم سازد چهره آن بنده ای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و به کسانی برساند که آنها از من نشنیده اند.» [سپس ]این جمله را اضافه فرمود: «فَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ غَیْرِ فَقیهٍ وَ رُبَّ حامِلِ فِقْهٍ إِلی مَنْ هُوَ اَفْقَهُ مِنْهُ».(1)

1- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، بی جا، دارالاسره، 1414 ه . ق، ج 1، ص 392.

[در این جمله] خیلی نکته هست؛ یعنی اشاره ای است به آینده. «فقه»؛ یعنی فهم عمیق، ولی در اینجا مقصود جمله ای است که عمق داشته باشد. «فقه» با «فهم» فرقش این است که «فهم»، مطلق فهمیدن است و «فقه»، فهم عمیق را می گویند. وقتی که «فقه» به کلام اطلاق بشود؛ یعنی سخنی که عمق زیاد دارد.

فرمود: بسا مردمی که حامل یک سخن عمیقند، ولی خودشان عمیق نیستند.

جمله را همیشه نقل می کند، ولی خودش نمی تواند به عمق آن پی ببرد.

باز فرمود: بسا مردمی که جمله ای یا فقهی را حمل می کنند؛ یعنی جمله ای را که از من شنیده اند، حفظ دارند و فقیه هم هستند، ولی... برای کسی که از خود او فقیه تر است، نقل می کند؛ یعنی برای کسی که از اوعمیق تر است و عمق فکرش بیشتر است.

این است که می بینیم سخنان پیغمبر، در هر رشته ای، دقیقا قرن به قرن عمق بیشتری  (نمی گویم پیدا کرده) برای آن کشف شده است. (البته می دانید حساب اوصیای پیغمبر، ائمه اطهار جداست. کلمات آنها مثل کلمات پیغمبر است. راجع به افراد عادی دارم صحبت می کنم.) در قرن اول و دوم هرگز به اندازه قرن سوم نمی توانستند به عمق مطالب پیغمبر برسند و در قرن سوم به اندازه قرن چهارم و در قرن چهارم به اندازه قرن پنجم. تاریخ علوم اسلامی این امر را نشان می دهد.

اگر شما اخلاق را مطالعه کنید، فقه را مطالعه کنید، معارف و فلسفه را مطالعه کنید، عرفان را ملاحظه کنید، می بینید در هر قسمت که پیغمبر سخن گفته است، مفسرانی که در دوره های بعد آمده اند، واقعا بهتر توانسته اند به عمق کلام پیغمبر برسند. اعجاز پیغمبر در همین است.

ما تنها اگر فقه خودمان را در نظر بگیریم، چنانچه یک نابغه هزار سال پیش را مثلاً در نظر بگیریم، شیخ صدوق و شیخ مفید و حتی شیخ طوسی را در فهم معانی [کلمات] پیغمبر در مسائل فقهی در نظر بگیریم و بعد بیاییم نهصد سال بعدش، شیخ مرتضی انصاری را در نظر بگیریم، می بینیم شیخ مرتضی در نهصد سال بعد از شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق بهتر می تواند سخن پیغمبر را تحلیل کند. آیا از این جهت است که شیخ مرتضی نبوغ بیشتری از شیخ طوسی داشته است؟ نه، علم زمان او وسعت بیشتری ازعلم زمان شیخ طوسی دارد. علم جلوتر رفته است و درنتیجه، این بهتر می تواند به عمق سخن پیغمبر برسد تا او که در هزار سال قبل بوده است. آینده هم همین طور است. صد سال و دویست سال دیگر افرادی پیدا خواهند شد که خیلی عمیق تر از شیخ انصاری سخنان پیغمبر را درک کنند».

اهمیت رفتار پیامبر اعظم (ص)

«همان طور که سخن پیغمبر معنی دارد و برای یک معنی ادا شده است، رفتارهای پیغمبر هم همه معنی و تفسیر دارد و باید در آنها تعمق کرد. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ؛ به یقین، برای شما در اقتدا به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم سرمشقی نیکوست برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد.»

مخصوصا با تعبیری که قرآن می گوید که در وجود پیغمبر، اسوه و تأسی است برای شما و وجود پیغمبر کانونی است که ما از آن کانون باید [روش زندگی را] استخراج کنیم. صرف اینکه یک نفر بیاید کلمات پیغمبر را روایت کند، [کافی نیست]. اینکه ما بیاییم تاریخ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را نقل کنیم که در فلان جا چنین کرد، کافی نیست. تفسیر و توجیه عمل پیغمبر مهم است. [باید دریافت چرا] در فلان جا پیغمبر این طور رفتار کرد و چه منظوری داشت؟ پس همین طور که گفتار پیغمبر نیاز به تعمق و تفسیر دارد، رفتار پیغمبر هم نیاز به تعمق و تفسیر دارد.

وقتی انسان تعمیق می کند، می بیند چه قدر عمیق است. همین طور که سخنان پیغمبر ما عمیق است، رفتار پیغمبر ما آن قدر عمیق است که از جزئی ترین کار پیغمبر می شود قوانین استخراج کرد. یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است، یک شعله است، یک نورافکن است برای انسان که تا مسافت های بسیار دور را نشان می دهد».

ضرورت آشنایی با رفتار و گفتار پیامبر اسلام (ص)

در ادامه شهید مطهری می نویسند: یکی از نویسنده‌های معروف ایران که مذهبی‌ نبود ( ابتدای عمرش‌که هیچ مذهبی نبوده ، این آخر عمری ها به واسطه‌ کتابهایی از من که منتشر شده بود با من ارتباط ، و تمایلی [ به مذهب ] پیدا کرده بود ) یک وقتی به من گفت :

من دارم کتابی را ترجمه می‌کنم در حکمت ادیان ، یعنی حکمت هایی که در دین های مختلف عالم وجود دارد : حکمت هایی که امروز در دین یهود وجود دارد ، حکمت هایی که در همین انجیل‌ وجود دارد ، حکمت هایی که به زردشت نسبت می‌دهند ، حکمت هایی که به بودا نسبت می‌دهند ، حکمت هایی که از کنفسیوس است ، و حکمت هایی که از پیغمبر ماست .

او گفت : من فقط به نکته بر خورد کردم ، زیرا مؤلف از هر کسی کلمات‌ زیادی نقل کرده ولی به پیغمبر اسلام که رسیده چند جمله کوتاه نقل کرده ، و چون ترجمه من ترجمه آزاد است می‌خواهم اندکی بیشتر نقل کنم ولی من که‌ دسترسی ندارم .

گفت : من تصمیم گرفته‌ام صد آیه از قرآن را نقل کنم ، صد جمله از کلمات پیغمبر ، و صد جمله از کلمات امیرالمؤمنین . در مورد قرآن گفت چون قرآن مترجم ( قرآن آقای قمشه‌ای ) هست خودم می‌توانم چند آیه انتخاب بکنم .

از کلمات امیرالمؤمنین هم چون نهج البلاغه‌های مترجم‌ هست می‌توانم انتخاب بکنم ، ولی راجع به سخن پیغمبر چون من به عربی‌ چندان وارد نیستم و در فارسی هم هر چه گشتم پیدا نکردم ، اگر می‌توانی صد جمله از پیغمبر برای من پیدا کن و ترجمه هم بکن ولی بعد من به قلم خودم‌ در می‌آورم که مطابق ذوق خودم باشد . گفتم بسیار خوب .

من صد جمله از رسول اکرم جمع‌آوری کردم و در اختیارش قرار دادم ، ترجمه هم کردم که یکوقت در معنایش‌ اشتباه نکند ، بعد هم او در کتابی به نام " حکمت ادیان " چاپ کرد ( 1 ) . البته آنجا اسم نبرد که این صد جمله پیغمبر را از کجا گرفته است ، من هم نمی‌خواستم چون منظورم این بود که این کار انجام شود .

به هر حال‌ یک وقت به من رسید و گفت : فلانی ! پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته ؟ ! من که نمی‌دانستم . در صورتی که خود این نویسنده یک نویسنده معروف‌ ایران ، و کسی است که در کشورهای خارجی احیانا روی او حساب می‌کنند و وقتی می‌خواهند نویسنده‌های درجه اول ایران را بشمارند یکی هم او را می‌شمارند . یک آدمی که به قول خودش سید است و [ در همه ] عمرش هم سرو کارش با کتاب بوده است خبر نداشت که پیغمبر ما چنین سخنانی دارد .

به‌ من گفت : پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته و من نمی‌دانستم ؟ ! گفتم : بله .

بعد که کتاب چاپ شد گفت : فلانی من حالا می‌بینم سخنان پیغمبر اسلام‌ بر سخنان تمام پیغمبران عالم می‌چربد . اینقدر عمیق و پر معناست .

و در سیره و رفتار پیغمبر شاید ما از این هم بیشتر کوتاهی کرده باشیم .

در این میان مقدار زیادی یادداشت هست لاکن هر چه‌ جلوتر می رویم  بقول شهید مطهری می بینیم وارد دریایی می‌شوم که به تدریج‌ عمیقتر می‌شود .

نمی‌توانم ادعا کنم‌ که سیره پیغمبر همین مختصر است ولی از باب ما لا یدرک کله لا یترک کله مطالبی را در این زمینه می آوریم بعد دیگران بهترش را بنویسند.

در ادامه می فرماید: همین طور که سخنان پیغمبر ما عمیق است رفتار پیغمبر ما آنقدر عمیق است که از جزئی‌ترین کار پیغمبر می‌شود قوانین استخراج کرد ، یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است ، یک شعله است ، یک نور افکن است‌ برای انسان که تا مسافت های بسیار دور را نشان می‌دهد .

اقتباس از کتاب سیره نبوی شهید مطهری

ب : تلاش بر شایستگی ادب خدایی

امام علی (ع) فرمود:

من لم یصلح على أدب الله سبحائه، لم یصلح على أدب نفسه.

هر کس شایستگی ادب خدای سبحان و دینداری را پیدا نکند ، شایسته ادب و تربیت خود نمی شود.

غرر الحکم ج 2 ص 703

تو ادب نفس بداندیش کن

بی ادبان را به ادب خویش کن

امیرخسرو

ج : همنشینی با نیکان

همدم اهل ادب باش که فضل و ادب است

بوستانی که ز دل ها برد آرام و شکیب

دکتر قاسم رسا

هر که او با صالحان همدم شود

در حریم خاص حق محرم شود

عطار

دلا نزد کسی بنشین که او از جان خبر دارد

به سایه آن درختی رو که او گل های تر دارد

کشکول طبرسی

د : انتخاب استاد راه

اخذ کن آداب دینت از فقیه

نی زهر شیّاد مردود سفیه

 

مراد از ادب اینجا ستوده آدابی ست

که آن وظایف شخص شریف انسانیست

نمونه گفته های استادان

سفارش به سلام:

چون به مجلسى وارد مى‏شوى ادب آن است که نخست سلام کنى .

 ترجمه اخلاق ص :  147

تکریم و احترام والدین است:

فرزندان جوان مکلف اند با پدر و مادر خود حداکثر تواضع ادب را معمول دارند و شخصیت آنان را گرامى و محترم شمارند و بدین وسیله رضایت خاطرشان را که باعث جلب رضاى الهى است فراهم آورند.

جوان از نظر افکار و تمایلات فلسفى ره

رعایت نگاه :

چون نشستى ادب آن است که چشمت را پایین بینداز. 

ترجمه اخلاق ص :  147

به شخصی گفتند : تو را ادب که آموخت گفت نادانی نادانان را ناپسند دیدم دوری گزیدم ؟ اینک با ادب شدم ( گفت ادب از که آموخت؟ گفت از بی ادبان) . مستطرف ؟23


[1]  نقل است که مرحوم شیخ الفقهاء و المجتهدین، آیت الله العظمی، اراکی (ره) این ‏بیت را زیاد می خوادند

برچسب ها:

  • اهمیت ادب و تربیت دینیx
  • برکات وجود فرهنگ دینیx
  • تنها راه پیشگیری از معضلات جامعه ادب و تربیت استx
  • ضرر نبود و رعایت نکردن فرهنگ دینیx
  • ضرر کم توجهی به فرهنگ دینیx
  • لازمه کار آمد شدن فرهنگ دینیx
  • غنی ترین منبع شناخت در بین ادیانx
  • اهمیت کلام پیامبر اعظم (ص)x
  • اهمیت رفتار پیامبر اعظم (ص)x
  • ضرورت آشنایی با رفتار و گفتار پیامبر اسلام (ص)x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۹ ، ۰۹:۴۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

ضمن عرض تبریک سال روز شروع امامت حضرت حجة بن الحسن امام زمان (عج) به همه موحدان عالم بویژه مسلمانان و شیعیان.

لازمه ارتباط تعظیم شعائر الهی با تربیت مهدوی؛ آشنایی با ویژگی های امام زمان علیه السلام و یاران و علامت دشمنان آن ها است. 

ضرورت آشنایی با امام زمان علیه السلام

نکته قابل توجه اینکه تعظیم شعائرالهی فقط گرامی داشت ظاهری با برگزاری جشن و سرور نیست( اگر چه این تلاش ها بی اثر نیست چون معصومان (ع) کسانی هستند که به همه مردم عالم نظر لطف و محبت دارند) لیکن همان گونه که تعظیم شعائر الهی؛ارتباط تنگاتنگی با معرفت و شناخت حضرت مهدی (ع) و یاران آن حضرت دارد و تلاش برای مثل آنان شدن را می طلبد و نتیجه این معرفت دوری از خصلت های منفی اهل خلاف است که پس از روشن شدن علائم دشمنان، معلوم می شود.

تمثیل بادام

برای اثبات در ارتباط بودن تعظیم شعائر الهی و در مسیر حق بودن.

به قول استاد بزرگوار کلباسی. رابطه تعظیم شعائر الهی و در مسیر حق قرار گرفتن. مثل؛ کشت بادام است که نه با کاشت پوست تنهایش به ثمر می نشیند؛ نه با کشت مغز بادام بتنهایی، بلکه اگر دانه ی کاشته شده. متشکل از هر دوی آنها بود و مانع دیگری هم در کار نبود ثمر می دهد، از این رو، هم باید تعظیم شعائر الهی با بزرگداشت انجام شود و علاوه بر شناخت امام زمان علیه السلام و ویژگی های آن حضرت و یارانش؛ سعی و تلاش در عمل نیز، صورت گیرد، تا نشان دهیم علاوه بر دوست داشتن خدا و کتاب او و پیامبر اکرم (ص) و عترت آن، در حق طلب بودن و دیگر ویژگی های آنان، جامه عمل می پوشانیم. تا انشاء الله مورد لطف و عنایات بیشتر آنان قرار بگیریم.

در نتیجه یک مؤمن واقعی پرهیزکار؛ کسی است که علاوه بر شرائط دیگر ایمان، آماده جانفشانی در اهداف مقدسی که خدا معین فرموده باشد.

به نظر می رسد آنچه که بیشتر شناخت ما را نسبت به این مقام بزرگ نزدیک می کند؛ نکته هایی باشد که توسط استاد محمد رحمتی شهرضایی در کتاب هزار و یک نکته پیرامون امام زمان (عج) آورده و در اینجا به قسمت هایی از آن اشاره خواهد شد.

اهمیت و ارزشِ شناختِ امام زمان (عج)

آشنایی با امام زمان علیه السلام بهترین وسیله و مطمئن ترین راه برای رسیدن به شناخت خدا است.

« هرکس خدا را بخواهد، از شما آغاز کند؛ و هر کس او را یگانه شمارد، تنها سخنان شما را بپذیرد؛ و هر کس آهنگ او داشته باشد، رو به شما آورد ».

در دعایِ شریفِ افتتاح آمده است: العدل المنتظر.

نشانه هایِ حضرت مهدی (عج)

امام سجّاد علیه السلام فرمود: «قائم ما دارایِ نشانه هایی از شش پیامبر است:

1- نشانه ای از نوح علیه السلام 2- نشانه ای از ابراهیم علیه السلام 3- نشانه ای از عیسی علیه السلام 4- نشانه ای از موسی علیه السلام 5- نشانه ای از ایوب علیه السلام 6- نشانه ای از محمّد صلی الله علیه وآله.

امّا نشانه اش از نوح علیه السلام طولِ عمر است، از ابراهیم علیه السلام مخفی بودنِ محلِّ ولادتش است،از موسی علیه السلام ترس از دشمن و غیبت است که موسی علیه السلام از ترس فرعونیان از مصر به مدین رفت و مدّتی مخفی بود.

از عیسی علیه السلام اختلاف رأیِ مردم درباره اش، و اعتزالِ او از مردم است،

از ایوب علیه السلام گشایش و پیروزی پس از بلیات و گرفتاری است،

و از محمّد صلی الله علیه و آله قیام به شمشیر است».

اعلام الوری : 290.

بعضی روایات، نشانه ای از حضرت یوسف علیه السلام نیز ذکر شده و آن زندان است اعلام الوری : 4.3.

(شاید منظور دوری او از دوستانش که به منزله زندانی بودنِ او است

ویژگی های شخصی حضرت مهدی (عج)

ویژگی های فراوانی برا ی حضرت ذکر شده از جمله ولادتِ پنهانی . «خفی الولاده و المنشا» و ....

ویژگی های ظاهری (جسمی) حضرت مهدی (ع)

زیبا و خوش صورت

پیشانی بلند و گشاده اش بر هیبت و وقار چهره زیبامیانه قامت دارای دو خالِ مخصوص در سنِّ پیران است ولی سیمایی جوان دارد.

شکل و شمایل حضرت علیه السلام 

حضرت در سنِّ جوانان ظاهر می شود.

مدح و ستایش امام مهدی (ع)

ای چشم تو از هر چه غزل گیراتر

لبخند تو از خنده ی گل زیباتر

کورس احمدی

سجایای اخلاقی امام مهدی (ع)

همه را بیاموزدم، ز تو خوشترم نیامد

چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد

مولوی

از صفاتِ مهدی علیه السلام با آرامش و وقارزهد و ساده زیستی،(1) صبر و بردباری،(2) عدالت و احسان، 3 سرآمدِ همگان در علم و دانش،(4) سراپا عدل و برکت و پاکی است. 5

1)  - ما لباسه الا الغلیظ و ما طعامه الا الجشب.  

2)  - علیه صبر ایوب. کمال الدّین : 310.

3)  - در دعایِ شریفِ افتتاح آمده است: العدل المنتظر.

 - 4 ) اوسعکم کهفا و اکثرکم علما.

ان العلم بکتاب اللَّه و سنه نبیه لینبت فی قلب مهدینا کما ینبت الزرع علی احسن نباته. کمال الدّین 2 : 653.

5 )  - اذ بعث اللَّه رجلا من اطایب عترتی و ابرار ذریتی، عدلا مبارکا زکیا. الالملاحم و الفتن : 108.

با رشته ی زلف توام امشب سر راز است

افسوس که شب کوته و این رشته دراز است

هدایت طبرستانی

امتیازات همراهانِ مهدی علیه السلام

ویژگی هایِ یارانِ حضرت مهدی در قرآن در سوره مبارکه مائده آیه 59 خداوند به طور مستقیم، مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و می فرماید: ای مؤمنان! هر کس از شما مرتد شد و از اسلام بیرون رفت، خداوند در آینده جمعیتی را می آورد که دارای این چند امتیاز هستند:

1- هم خدا آنان را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند.

2- در برابر مؤمنان خاضع و مهربانند.

3- در برابر مشرکان و دشمنان، سرسخت و نیرومندند.

4- به طور پی گیری در راه خدا جهاد و تلاش می کنند.

عشق آتش بود و خانه خرابی دارد

پیش آتش دل شمع و پر پروانه یکیست

عماد خراسانی

5- در مسیر انجام وظیفه از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند.

فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم

بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

حافظ

این فضل خدا است که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) می دهد، فضل و رحمت خدا وسیع است و او بر همه چیز آگاه است.    

تفسیر برهان 1 : 297؛ مجمع البیان 3 : 208.

در روایات برای این آیه مصادیق مختلفی بیان شده از جمله این که: این آیه در موردِ یاران حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف است که با این ویژگی ها با تمام قدرت، در مقابل مرتدین و کارشکنان می ایستند، و برای برقراری حکومت عدل امام قائم عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف و برقراری عدالت در کلّ جهان تلاش می کنند.  

تفسیر برهان 1 : 497.

عرض ارادت به امام زمان (عج)

جز کوی توام نیست به سر فکر مقامی

تا عمر به پایان برسد منزلم این است

گلشن کردستانی

اوصاف یاران حضرت مهدی (ع)

«اوتاد» جمعِ «وتد» به معنی میخ است. این یاران از مردان بسیار خالص و دلاور هستند که همچون کوه استوار، در خدمت آن حضرت بسرمی برند.

جوانمردان رشید و نیرومند

ناگفته نماند که در بعضی از روایات یارانِ حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف با عنوان «اخیار» که به معنی بهترین ها می باشد، خوانده شده اند. مجمع البحرین؛ ماده بدل.

بنابراین اینها مردان خالص و کامل و صالح روی زمین هستند. که شخصی از حضرت رضاعلیه السلام در مورد ابدال پرسید، آن حضرت فرمود: ابدال، اوصیاء پیامبران هستند.

 الغیبه للطّوسی : 222؛ بحارالانوار 52 : 333.

پاک سرشت و خوش نفس و جوانمرد

نجباء از اوصاف یاران حضرت علیه السلام

با توجه به معنی «نجباء» که جمع نجیب به معنی افراد پاک سرشت و خوش نفس و جوانمرد است، به ویژگی دیگر یاران مهدی پی می بریم.

صفا و صمیمیت و پیوند محکم

با توجّه به معنیِ «رفق » و «رفاقت » که نشانگر صفا و صمیمیت و پیوند محکم آنهاست به ویژگی دیگر یاران مخلص حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف پی می بریم.

خداجویی از ویژگی هایِ همراهان مهدی امام صادق علیه السلام درباره یارانِ امام مهدی علیه السلام می فرماید: «مردانی که گویا دلهایشان پاره های آهن است. غبار تردید در ذات مقدس خدای، خاطرشان را نمی آلاید.... همانند چراغ های فروزانند، گویا دلهایشان نور باران است. از ناخشنودی پروردگارشان هراس دارند. برای شهادت دعا می کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدایند». نهج البلاغه، خطبه 150.

خداشناسی از ویژگی هایِ همراهانِ مهدی علیه السلام

امیرالمؤمنان علیه السلام یارانِ مهدی علیه السلام را گنج هایی آکنده از معرفتِ خدایی می داند: «خوشا به حالِ طالقان که خدایِ بزرگ در آن گنج هایِ نهفته دارد برتر از طلا و نقره. آن گنج ها، مردانی مؤمن اند که خدای را به شایستگی شناخته اند. آنان، یارانِ مهدی علیه السلام در آخرالزمان هستند».

و طبق روایت می خوانیم آنها همچون پاره های آهن «محکم و استوار» هستند. سوره مبارکه بقره، آیه 148.

در مورد قبول ولایت امام هستند، مانند پاره های ابر پاییزی که به سوی او می شتابند، جمعی شبانگاه از بستر خود ناپدید شوند، و صبحگاه در مکّه باشند و جمعی در روز دیده می شوند که بر روی ابر حرکت می کنند تا آنجا که فرمود: این آیه «هر کجا باشید خداوند همه را حاضر می کند»(1) درباره آنها نازل شده است.1 - اثباه الهداه 7 : 94

ویژگی هایِ همراهانِ مهدی علیه السلام

ویژگی های ظاهری (جسمی) یاران حضرت (ع)

شکل و شمایل یاران حضرت علیه السلام

یارانِ وی را نیز، بیشتر جوانان پر تحرک و پر نشاط تشکیل می دهند و پیران در میانِشان اندک شمارند: «یارانِ قائم، جوانانند و پیران اندک بسان سرمه در چشم یا نمک در طعام و کمترین چیز در غذا نمک است». بحارالانوار 52 : 223.

سجایای اخلاقی یاران حضرت (ع)

بصیرت و آگاهی از ویژگی هایِ همراهانِ مهدی علیه السلام

یارانِ مهدی علیه السلام در بصیرت، رایت و خردمندی سرآمدند. در فتنه هایی که زیرکان در آن فرو می مانند، هوشیارانه راه جویند و حق را از باطل باز شناسند. چنان از جام های حکمت سیرابند و آماده کار که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «چون فرمانِ خدا آزمایش را به سر آورد، شمشیرها در راهِ حق آماده کردند و بکار گرفتند و بصیرتی را که در کار دین داشتند آشکار کردند. طاعتِ پروردگارشان را پذیرفتند و فرمان واعظشان را شنیدند».  بحارالانوار 52 : 308.

ایثار و مواسات

از ویژگی هایِ بارز همراهان مهدی، ایثار و مواسات است. وحدت مقصد و اخلاص نیت، دلهایشان را با هم پیوند داده و یار و غمخوار یکدیگرند.

زهد و ساده زیستی

زهد و ساده زیستی، زینت کارگزاران مهدی است.

امام صادق علیه السلام در برابرِ پافشاری دوستان برای قیام و شتاب در خروج قائم فرمود: «چرا در خروج قائم شتاب می ورزید.

 به خدا سوگند! لباسش درشت و غذایش ناچیز است.

 زندگی در حکومت او، جنگیدن و مرگ در سایه شمشیراست».  

نهج البلاغه، نامه 47.

زندگی اشان از معیشتِ درویشان فراتر نمی رود. نمی توانند تن به آسایش و شادکامی سپارند و از احوالِ مردمان غافل شوند و نامِ مصلحِ جهان بر خویش نهند؛ چرا که آن که با عشرت طلبان همسو می شود و دل در گروِ آز و طمع می بندد، نمی تواند مروّجِ دین و کارگزاری شایسته برایِ حکومتِ عدل و داد باشد الزام النّاصب : 201.

پیروی براساس عشق

پیروی از امام، نه برخاسته از زور، بلکه عشق و علاقه قلبی به مهدی علیه السلام است:

«سوارانی با نشان و پرچم، برای تبرّک دست بر زین مرکب امام می سایند و درگرد امام در چرخشند.

با جان و دل، او را در جنگ ها یاری کرده و آنچه طلب می کند. کفایت می کنند». بحارالانوار 52 : 35.

خداجویی

«امام صادق علیه السلام درباره آنان می فرماید: «مردانی که گویا دل هایشان پاره هایِ آهن است.

غبار تردید در ذاتِ مقدّس خدای، خاطرشان را نمی آلاید.... از ناخشنودی پروردگارشان هراس دارند.

برای شهادت دعا می کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدایند».

بحارالأنوار 53 : 7.

شهادت، آرزویِ یاوران مهدی علیه السلام

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: [یاورانِ مهدی علیه السلام] فقط از خدا می هراسند، شهادت را می طلبند و همواره آرزو دارند که در راه خدا کشته شوند».کمال الدّین 2: 672.

صبر و استقامت بر دینداری

امیرمؤمنان علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند: «آه آه!! خوشا بر احوالِشان که قبل از قیامِشان بر دینداری خویش صبر و شکیبایی ورزیدند! و چه فراوان مشتاق دیدار ایشان در زمانِ ظهورِ دولتِشان هستم! و خداوند به زودی ما [اهل بیت را به ایشان و پدران و همسران و فرزندانِشان در بهشتِ برین گرد خواهد آورد».

 شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید 6 : 134.

عبادت و بندگی از ویژگی هایِ همراهانِ مهدی علیه السلام

یارانِ حضرت مهدی علیه السلام مردان عبادت و نیایش اند، شیران روز و نیایش گران شب اند.

به گفته فضیل بن یسار: «مردانی که سبک خوابند و در نماز، بسان زنبور عسل، زمزمه کنان».بحارالانوار 52 : 344.

عبادت و بندگی: امام باقرعلیه السلام می فرماید: «گویا، قائم و یارانَش را در نجف اشرف می نگرم، توشه هاشان به پایان رسیده و لباس هایشان مندرس گشته است.

جایِ سجده، بر پیشانی اشان نمایان است.

شیرانِ روزند و راهبانِ شب».

 اللملاحم و الفتن: 149.

رهبان باللیل، لیوث بالنهار

در اوصافِ اصحابِ حضرت حجّت - عجّل اللَّه تعالی فرجه الشّریف - تعبیری است که من نه فقط در یک حدیث بلکه در احادیثِ متعدّد، آن را دیده ام: رهبان باللیل، لیوث بالنهار  انسان کامل 1 : 153

در شب راهبانند؛ شب که سراغ آنها می روی، گویی سراغِ یک عدّه راهب رفته ای، ولی روز که سراغشان می روی [گویی] سراغِ یک عدّه شیر رفته ای.  بحارالأنوار 52 : 308.

فرمانبریِ یارانِ مهدی علیه السلام

یارانِ امام علیه السلام عاشقان مولای خودند و پاکبازان راه او. از وی چونان فرزندانی خلف، فرمان می برند و بهتر از بنده ای گوش به فرمان، از حضرت، پیروی می کنند.

در انجام دستورهای وی، بر یکدیگر پیشی می گیرند.

به فرموده پیامبرصلی الله علیه وآله: «تلاش گر و کوشا در پیروی از اویند».بحارالانوار 52 : 308.

نظم و انضباط

نظم در زندگی و کار، از ارزش هایِ انسانی و از رموزِ کامیابی است.

علی علیه السلام به هنگامِ شهادت، فرزندان و پیروان خود را به نظم در کارها سفارش فرمود.(1)ندارد 1) فروع کافی 8 : 167.

عدالت گستری توسّط یاران

امام صادق علیه السلام فرمودند: «حضرت مهدی عجّل اللَّه تعالی فرجه الشریف والیانِ خود را به شهرها می فرستد و دستور می دهد که عدالت را در میانِ مردم پیاده کنند». کمال الدّین 2 : 561.

تعدادِ یارانِ حضرتِ مهدی علیه السلام

تعدادِ یارانِ حضرتِ مهدی علیه السلام، سیصد و سیزده نفر یاد شده است. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «گویا می نگرم قائم را بر منبرکوفه و سیصد و سیزده نفر از یارانش را، به شمار اهل بدر که پیرامونَش گرد آمده اند». الغیبه للنّعمانی : 307.

نقش زنان در انقلاب حضرت مهدی علیه السلام

 از امام باقرعلیه السلام نقل شده فرمود: «سوگند به خدا! سیصد و اندی نفر می آیند در میانشان 50 نفر زن هستند، در مکّه اجتماع می کنند بی آن که قبلاً وعده داده باشند، آمدنشان همچون ابرهای پاییزی است (که با حرکات تند می آیند و در آن مرکز جمع می گردند)».

 المجالس السنیه 5 : 551.

شرط در زمره یاران مهدی (ع) بودن

امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر کس خوش دارد از یارانِ امام مهدی علیه السلام باشد، باید منتظر باشد و پارسایی پیشه کند».  اللکافی، ج 2 : 130.

علامت های مخالفانِ حضرت مهدی علیه السلام

مستکبران بیدادگر که در سر لوحه قهر سپاه مهدی قرار دارند، بیشترین کارشکنی ها، از جانب کسانی است که ادّعایِ موافقت با امام علیه السلام دارند و خود را از منتظرانِ مهدی علیه السلام می دانند.

اینان، امام را نه به خاطرِ پیاده کردنِ اسلام اصیل، بلکه برای همراه کردن امام با آروزها و هوس هایِ خود می خواهند.

پس از پیوستن به امام، چون کارها را بر وفق مراد خود نمی بینند و ناچارند از منافعِ نامشروع خود درگذرند، به توجیه اهداف خود روی می آورند و با سلاح دین و مذهب، به جنگ امام می روند که به فرموده امام صادق علیه السلام:

«چه بسیار از کسانی که ادّعایِ پیرویِ او را دارند، ولی پس از ظهورِ او، از او روی برمی گردانند». وسائل الشّیعه 11 : 483.

راحت طلبان از مخالفانِ حضرت مهدی علیه السلام

انقلاب جهانی امام زمان، بدون گذشتن از آتش و خون به پیروزی نمی رسد. در نبرد محرومان با مستکبران، برق تیغ بلا، ایمان ها را به آزمایش در می آورد.

نابودی دشمنان حضرت (ع)

امام سجّادعلیه السلام فرمود: «گویا صاحب شما (حضرت قائم علیه السلام) را می بینم که همراه سیصد و اندی نفر در پشت کوفه به نجف مشرف شده، جبرئیل علیه السلام در طرف راست و میکائیل علیه السلام در طرف چپ و اسرافیل علیه السلام در پیش روی او است، پرچم پیامبرصلی الله علیه وآله را برافراشته و آن پرچم را به جانب هیچ گروهی از مخالفان متمایل نکند، مگر این که خداوند آنان را به هلاکت می رساند».  اثباه الهداه 7 : 113.

و بالاخره یاران آگاه و دلاور ، یاران نیرومند و رشید ، شجاع و ایثار کننده ، شجاع و سلحشوری ، خالص و دلاور و هزاران وصف دیگر.

دانستنی های ویژه حضرت مهدی (ع)

آگاهی از وضعیت و احوالِ شیعیان

در توقیعی که برایِ شیخ مفیدرحمه الله صادر شده، آمده است: ما بر اخبار و احوالِ شما آگاهیم و هیچ چیز از اوضاعِ شما بر ما پوشیده و مخفی نمی ماند.  منتخب الاثر : 140 - 139 ؛ 254 - 264.

برخورداری از قدرت طِی الارض

به معنای جابجایی بسیار سریع برای انسان است.

در روایات فراوانی درباره حضرت مهدی و یارانش از چگونگی طی مسافت ایشان بعنوان طی الارض تعبیر شده.

امام رضا (ع) فرموده اند: او، کسی است که زمین برای او درنوردیده می شود. (کمال الدین ج۲)

حفظ و نجاتِ شیعیان از گرفتاری ها و شرّ دشمنان

در توقیعی که برایِ شیخ مفیدرحمه الله صادر شده، آمده است:

«ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد، و دشمنان، شما را ریشه کن می نمودند».(1284)

حضور در میانِ مردم

امام علی علیه السلام می فرماید: «صاحبِ این امر ... در میان آنها راه رود، در بازارهایشان رفت و آمد می کند، روی فرشهایشان گام برمی دارد، ولی او را نمی شناسند، مگر خداوند به او اجازه دهد تا خودش را به آنان معرفی کند».  الغیبه للنّعمانی : 72.

نمونه مشترکات امام حسین و مهدی علیهما السلام

مشترک بودن هر دو امام در هدف

امام باقرعلیه السلام می فرماید: هنگامی که قائم قیام کند، هر آینه باطل از بین می رود. و هدف امام حسین علیه السلام نیز در زیارت اربعین آمده است: خون خود را تقدیم تو کرد، تا انسان ها را از نادانی و گمراهی رهایی بخشد. بحارالانوار 52 : 308 و 386.

سازش ناپذیر بودن

هر دو سازش ناپذیرند. امام حسین علیه السلام در ردّ درخواست یزید برای بیعت، با قاطعیت می گوید: مثلی لایبایع مثله.

کمال الدّین 1 : 331.

حضرتِ مهدی علیه السلام نیز با هیچ کس سَرِ سازش ندارد، امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند: «لیس شأنه إِلاّ السیف؛

الغیبه للطّوسی : 32.

او فقط شمشیر را می شناسد

و «یقتل اعداء اللَّه حتّی یرضی اللَّه»  بحارالانوار 41 : 295.

دشمنانِ خدا را می کشد تا خدا راضی گردد».

اوج انحراف فکری، و رواج فساد اجتماعی  زمان آنان

زمانه آن دو امام علیهما السلام در انحرافِ فکری، فساد اجتماعی، رواجِ بی دینی و بدعت در سطحِ جهانی، مشابهِ یکدیگر است. یارانِ هر دو، از معرفت، محبّت و اطاعت نسبت به امامِ خود برخوردارند.

  بحارالانوار 44 : 325.

دعا برای ظهور جضرت مهدی (عج)

اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله؛  الکافی 1 : 337.

خدایا از تو امید داریم که دولت با کرامّت امام زمان را به ظهور آوری، و اسلام و اهلش را با آن عزّت بخشی، و نفاق را ذلیل و خوار گردانی».

دعایِ غیبت

امام صادق علیه السلام به زراره فرمود: اگر زمانِ غیبت را درک کردی این دعا را بخوان:

«اللّهم عرّفنی نفسک، فانّک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک. اللّهم عرّفنی رسولک، فانّک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجّتک. اللّهم عرّفنی حجّتک فانّکم ان لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی»

از بیانات آیت اللَّه مکارم شیرازی حفظه اللَّه در مسجد مقدّس جمکران، نیمه شعبان 1426.

برچسب ها:

  • ضرورت آشنایی با امام زمان (ع)x
  • اهمیت و ارزشِ شناختِ امام زمان (عج)x
  • ویژگی های شخصی حضرت مهدی (عج)x
  • سجایای اخلاقی امام مهدی (ع)x
  • اوصاف یاران حضرت مهدی (ع)x
  • شرط در زمره یاران مهدی (ع) بودنx
  • علامت های مخالفانِ حضرت مهدی (ع)x
  • دانستنی های ویژه حضرت مهدی (ع)x
  • دعا برای ظهور حضرت مهدی (عج)x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۹۹ ، ۱۰:۱۳
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

یکی دیگر از شیوه های بدست آوردن منابع خود آگاهی و چگونگی آگاهی بخشی مسئله حضور در جلسات و همنشِنی با پیش کسوتان این فن است برای آشنایی با این طریق؛ توجه شما را به داستان عبرت آموزی که برگرفته از جامع التمثیل است جلب می نمائیم ، باشد که در راه سیر و سلوک ما را راهنمای خوبی باشد.

جا دارد در ایام مناسب سعی کنیم از این گونه مجالست ها را چه حضوری و چه مجازی بهره مند شویم، باشیم تا با قؤآن و سخن و سیره انبیاء الهی (ع) و معصومان (علیهم السلام) است بیشتر آشنا شویم.

سر مکش از صحبت صاحبدلان

پا مکش از خدمت روشن دلان

«تمثیل»

آورده‌اند که مردی بود از ندمای سلطان محمود که او را زبیر عاصی می گفتند، مردی خون خوار وخون ریز و بدکردار بود که بظلم و فسق مشهور بود؟ وقتی وزیر سلطان محمود بود،

شروع اتفاق

در آن وقت یکی از عابدان آن عصر که قطع تعلقات فرموده و عزلت اختیار کرده بود و دیده از نادیدنی های جهان بردوخته و گوش هوشش جز ندای «والله یدعوا الی دارالسلام» نشنیده بود، آن شیخ عابد مرتاض در بیرون شهر صومعه داشت و به عبادت مشعول بود، زبیر عاصی در آن روزها بشکار رفته بود هوا بسیار گرم بود در مراجعت از شکار گذارش نزدیک صومعة شیخ افتاد چون بدانجا رسید زمین سبز و خرمی دید که درختان سایه دار و آب‌های روان از هر طرف جاری گشته، حرارت و گرمی هوا به او اثر کرده بود از آن مکان پرسید؟.

(شنیدن کی بود مانند دیدن)

خادمان احوال شیخ گفتند و زبیر نیز احوال و اوصاف حمیده شیخ را شنیده بود با خود گفت (شنیدن کی بود مانند دیدن) چون باین مقام رسیده‌ام این شیخ عابد را ببینم و در این سایه لحظة بیاسایم و با شیخ مرتاض لحظة صحبت بدارم که گفته‌اند:

(صحبت نیکان اثر کننده است)

ـ زبیر وزیر برغبت تمام میل به صحبت شیخ نمود و از اسب فرود آمد و بدرون صومعه رفت و شیخ را در آن وقت حالتی دست داده بود که از خود بی‌خبر بود جواب سلام او نداد.

لحظه‌ای بنشست تا شیخ بحال خود آمد گفت:

« یا شیخ چرا جواب سلام من ندادی و بقول خدا و رسول خدا عمل نکردی» در ادامه گفت: « من سنت بفعل آوردم و تو ترک واجب نمودی» شیخ فرمود: « من بحکم خدا و رسول عمل نمودم»

ـ زبیر گفت: از کجا؟ فرمود: از آنجا که حضرت رسول (ص) فرمود: «من سلم ظالما اختیاراً طار نور الایمان عنه و لا یرجع اربعین یوما» یعنی هر که سلام کند ظالمی را به اختیار خود نور ایمان از او برود و بازگشت نکند تا چهل روز.

عالم در محضر خداست

حق تعالی غافل نیست از عمل ظالمان و فاسقان.

و آنچه می کنند هر آینه می بیند و می داند چنانکه فرمود:

«و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون»

یعنی گمان مبر که حقتعالی غافل است از عمل ظالمان و فاسقان.

و حقتعالی ایشان را لعنت کرده است

«الا لعنة الله علی القوم الظالمین»

و زود باشد نسل ظالمان منقطع و نابود شود که:

پایة ظلم بسیار بی‌ بنیادا است

و ظالم و فاسق در آخرت بعذاب الیم گرفتار شود:

از ظلم شد معاویه را نسل منقطع

وز عدل ماند نام علی (ع) زنده در جهان

این کلام پر الهام و دردل زبیر عاصی اثر کرد و دل سختش چون موم نرم شد و شیخ را شنیده بود که از محبت اهلبیت (ع) است و آواز صلاح او به حوالی و نواحی آن دیار شهرت داشت، و از خوراک و پوشاک به کشیکینه و پشمینه قانع شده، زبیر اثر عبادت و ریاضت از جبین او واضح و ظاهر دید.

استمداد از انفاس قدسی

پس با آن حال از انفاس شیخ استمداد نموده گفت:

ای شیخ بزرگوار عالی مقدار نصیحتی که مجرمان و عاصیان را براه آورد و ایشان را بکار آید بفرمائید که از دم مبارک شما اثر بخشد ـ

فرمود: ای زبیر بدانکه خدای را دو سرا است یکی باقی و یکی فانی؛ یکی دنیا و دیگری عقبی، همت عالی تو اقتضای آن میکند که باین منزل فانی سر فرود نیاوری و نظر بر عالم باقی کنی که گفته‌اند

«حب الدنیا راس کل خطیئة»:

ملک عقبی خواه کو خرم بود

ذرة زان چون همه عالم بود

جهد کن تا در میان این نشست

ذره‌ای زران عالمت آید بدست

آداب سیر و سلوک

چون زبیر این موعظه بشنید بگریست و گفت:

ای شیخ بزرگوار بچه طریق آن ملک باقی را بدست توان آورد؟

فرمود: خدای را در همه جا حاضر و ناظر دانستن،

ترک ظلم و ستم و فسق و فجور نمودن،

دل از کینه و عداوت مسلمانان پاک و صاف کردن؛

زبان را از فحش و غیبت و بیهوده نگهداشتن،

دایم بذکر و یاد الهی بودن

گوش را به آیات و حدیث شنوا کردن

چشم از حرام پوشیدن شکم را از لقمة حرام بازداشتن

دل را به آخرت بستن

سینه را به محبت اهل بیت (ع) پرداختن

تا بر آشیانة وجود « قل اللهم مالک الملک» توان نشست،

و اصل این محبت اهل بیت (ع) است که حقتعالی در مدح ایشان فرموده:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»

ـ چون شیخ خزانة دل زبیر را پر از جواهر نصیحت ساخت زبیر در همان مجلس بشرف «توبوا الی الله توبة نصوحا» مشرف گردید و دست ارادت و اخلاص در دامن همت زده ببرکت صحبت اهل دی از پیروی نفس جفاجو درگذشت:

هر که را توفیق حق آمد دلیل

عزلتی بگزید و رست از قال و قیل

پس زبیر از دم پیر روشن ضمیر از سر ظلم و بدکاری گذشت و ترک وزارت کرده به جهة عبادت در گوشة عزلت نشست

سفر حج

و در همان اوقات توفیق رفیق او گشته احرام زیارت بیت الله الحرام بست و شیخ او را وداع کرده روانه مکه معظمه شد و چون پس از طواف کعبه ببغداد رسید احوال شیخ را پرسید؟ گفتند: شیخ در نجف اشرف در بیرون شهر خانقاعی (محل عبادت) داشت در این روزها برحمت حق پیوست زبیر چون این بشنید به خانه خود نرفت و از همانجا به نجف اشرف رفت چون به صومعه شیخ رسید بر سر تربتش بسیار گریست و از آنجا بیرون آمد، مردی را دید زراعت می کرد زبیر پیش او رفته احوال شیخ را پرسید آن مرد گفت شیخ رحمة الله علیه در این مکان زراعت می کرد و به دست خود آب می کشید و کشت و کار می نمود و سبزی می فروخت و به فقرا و درویشان نفقه می کرد و خود به عبادت مشغول بود.

زبیر پرسید از خادمان و مریدان او کسی را نمی‌بینم؟

گفت: همه رفتند جز سگی که در این صحرا پاسبانی و محافظت زراعتش می کرد و آن سگ از وفاداری بجائی نرفته و در بیرون صومعه در سوراخی مانده و در گرسنگی و تشنگی بسر می برد و از در صومعه به جائی نمی رود.

زبیر بر گردید و باز به در صومعه آمد و در بیرون صومعه سوراخی دید که سگ لاغر ضعیفی موی ها همه از او ریخته و پوستی و استخوانی از او مانده به دست خود او را از سوراخ بیرون آورد و آن حال بدید دلش بسوخت و گفت این هم آفریدة خدا است.

سگی را لقمة هرگز فراموش *** نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ

و گر عمری نوازی سفله‌ای را *** بکمتر چیزی آید با تو در جنگ

و از وفاداری بجائی نرفته چون پاسبابی پیر من کرده رعایت او بر من لازم است پس دستی بر پشت و پهلو و گردن او کشید و پارة نان که همراه داشت در آب تر کرده بدهانش نهاد و از مطهرة خود آب بگلویش ریخته باز سگ را بهمان سوراخ گذارده بکنار آب رفت و وضو ساخت و به صومعه درآمد و بر سر قبر شیخ بنشست و قرآن می خواند تا آخر روز و بعد از آنجا بیرون آمده و مجدداً آن سگ را از نان و آب سیر کرد و بر اسب سوار شد و به غلام خود فرمود: تا آن سگ را برداشته در پیش زین بالای اسب در بغل او گذاشت هر چند خادمان منع کردند بسخن ایشان التفات نکرد و آن سگ ضعیف را در پیش خود بر بالای اسب می برد تا نزدیک شهر رسید اقربا و دوستان همه باستقبال زبیر آمدند او را دیدند که سگ لاغر و ضعیفی را در پیش زین گرفته مردم همه حیران ماندند که با آن همه غرور و تکبر بعد از وزارت و زیارت مکه معظمه سگی را در بغل گرفته دوستانش گفتند: ای زبیر این چه حالت است و این چه لایق شما است همه نصیحت می‌کردند و زبیر به ذکر خدا مشغول بود و بسخن ایشان التفات نمی کرد تا بخانه رسید، اقوام و خویشان او همه گفتند زبیر دیوانه شده است!

این حکایت شهرت گرفت زبیر سگ را در پهلوی خود جا داده و هر چه می خورد به آن سگ هم می داد تا آنکه اعیان و اهالی شهر بدیدن او آمدند و آن حال بدیدند و او را نصیحت می کردند که این چه لایق شماست که سگی را چنین خدمت می کنی زبیر جواب داد «مصراع»

«سگ را اگر خدمت کنی بهتر که بد بنیاد را»

ای یاران من در میان خلق آبروئی و عزتی نمی خواهم و حرمتی از اهل دنیا نمی جویم گفتند این سگ را از پیش خود دور کن چرا این همه رنج و تعب می کشی و به دست خود روغن به جلد او می مالی جواب داد. «شناسند سک را بروی خداوند»

سگ نمک شناس

و این سگ نمک شناس است و پاسبانی پیر من کرده تا در حیات بود و بعد از وفات او از وفاداری بجای دیگر نرفته و در گرسنگی و تشنگی بسر برده پس از وفاداری از این سگ آموختم و دیگر آنکه من سگی بودم از سگان جهنم از برکت نفس مبارک پیر خود که صاحب این سگ بود از سر ظلم و بد کردن و تعدی و ستم در گذشتم و باین دولت عظمی رسیدم پس این سگ را به روی خداوندش شناسم پس هر روز بدست خود روغن بجلدش می مالید و نان و گوشت به او می خورانید تا آن سگ قوت گرفت و مو برآورد و زبیر پسر زنش مردم التفات نمی‌کرد و می گفت ای عزیز شما بر کردار و عمل زشت من بد کردار عاصی واقف بودید به همه حال احوال من عاصی بشما ظاهر بود و از باطن پاک و صاف صاحب این سگ فیض عظیم به من عاید شد و امیدوارم که به محبت اهل بیت (ع) و برکت روح پرفتوح شیخ بزرگوار مرا به افعال من نگیرند.

رستگار آمد سگی کو بود با اصحاب کهف

من سگ «محب» آل علی (ع) ام چون نباشم رستگار

آن گاه گفت، « شناسند سگ را بروی خداوند » و من از روی اخلاص و نیت صادق از راه باطل براه راست آمده‌ام و از ظلم و بدعت گذشتم و به طریق اهلبیت (ع) پیوستم و دل از هوس و آرزوهای دنیا شستم، دیگر مرا صحبت اهل دنیا ضرر است و در پیش اهل دنیا عزت و آبرو نمی خواهم، خلق عالم هر چه خواهند بگویند و الحال مرا حفظ این سگ بهتر و خوشتر می آید تا آمیزش اهل دنیا و از صحبت آن پیر روشن ضمیر این هدایت یافتم.

سر مکش از صحبت صاحبدلان

پا مکش از خدمت روشن دلان

پس زبیر یاران را وداع کرد و سگ را برداشته به صومعة شیخ رفت و در پهلوی صومعة شیخ برای خود معبدی ساخت و به طریق شیخ در آن سرزمین بدست خود آب می کشید و کشت کار می کرد و به عبادت مشغول بود و آن سگ همان پاسبانی زراعت می نمود؛ تا شبی زبیر شیخ را در واقعة دید که پیش او آمد و او را در بغل گرفته نوازش کرد و گفت ای زبیر، خدای از تو راضی باد که برای خاطر ما این همه رنج کشیدی و سگ را که پاسبانی زراعت ما می کرد برگزیدی و خدمت کردی، زبیر گفت ای شیخ «شناسند سگ را بروی خداوند» سگ ترا پاسبانی می‌کرد و به جائی نمی‌رفت و سر از این صومعه بر نتافت به این جهت خدمت او کردم.

ـ شیخ گفتا ای زبیر آنچه لازمة ارادت بود بجای آوردی و به سر قبر من آن چه کردی دیدم و آنچه گفتی شنیدم اما جواب نتوانستم بدهم که محبوس و در خاکم چون شرط ایمان بجا آوردی توبه قبول افتاد، یازبیر این ریاضت و رنج که بردی و برای خاطر ما سگی را خدمت کردی و گفتی «سگ را بروی خداوند به بینند» و به محبت اهلبیت(ع) پیوستی و خود را پیش خلق و اقوام و دوستان خود خوار و ذلیل داشتی لاجرم به مطلب و مقصود اصلی رسیدی.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

یا زبیر، بیا تا تو را به خدمت علی ابن ابیطالب(ع) برم، چون به خدمت آن حضرت مشرف گردیدم حضرت فرمود: یا زبیر برای دوستی ما و شیعیان ما سگ را اختیار کردی و از خود برگزیدی، پس مژده باد تو را که فردای قیامت حشر تو با ما خواهد بود ـ چون از خواب بیدار شدم با خود گفتم

بدین مژده گر جان فشانم رواست

که این مژده آسایش جان ماست

این مثل از زبیر ماند «شناسند سگ را بروی خداوند»

نمونه پیام های این حکایت:

* برکات حضور و مجالست با عالمان و دانشمندان بویژیه اهل دل، عامل به علم و دانش.

* نمونه اثر بخشی نهی از منکر

* غافل نشدن از حضور خدا

* عاقبت ظلم و ستم به دیگران

* راهکار های اخلاقی

* استمداد از انفاس نورانی

* نصیحت طلبی

* ترک پیروی نفس

* نعمت شناسی

* آداب سیر و سلوک

دوستی و محبت اهل بیت

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها:

  • شنیدن کی بود مانند دیدنx
  • صحبت نیکان اثر کننده استx
  • نمونه اثر بخشی نهی از منکرx
  • عالم در محضر خداستx
  • استمداد از انفاس قدسیx
  • سگی را لقمة هرگز فراموشx
  • سگ را اگر خدمت کنی بهتر که بد بنیاد راx
  • نابرده رنج گنج میسر نمی شودx
  • آداب سیر و سلوکx
  • دوستی و محبت اهل بیت علیهم السلامx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۷ ، ۰۷:۳۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)
بسم الله الرحمن الرحیم

آشنایی با قرآن (اهمیت قرآن)

با اینکه دین مبین اسلام برترین، کامل ترین؛ ادیان الهی است. چه از جهت شخصیتی که قرآن بر قلب او نازل شد؛ که برترین مردم عالمیان حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله باشد. و چه از نظر خود قرآن؛ که پروردگار آن را نازل فرموده. و تا کنون هیچ کس نتوانسته نه کتابی مثل آن بیاورد. بلکه؛ حتی یک آیه شبیه به آن را نیز نتوانسته و نمی توانند بیاورند، کتابی که از ویژگی «تبیان لکل شیء» برخوردار است.

و آنچه مورد نیاز بشر بوده و تا قیامت مورد نیازشان می شود؛ اعم از راهکارهای مختلف و شیوه های گوناگون. در او آن، وجود دارد. و مختص گروه خاصی نیز نیست. به این معنی که اگر به کمک «ذکر» یعنی پیامبر (ص) و «اهل ذکر» که معصومان علیهم السلام باشند؛ بیان شود؛ قابل فهم برای همگان است.

از این رو باعث تعجب است که بعضی از مسلمانان از آن دوری می جویند و حتی با هشدار دشمنان دین و خدا؛ باز هم بیدار نمی شوند؟ تا با آموزه ها و برنامه های آن زندگی سعادتمندانه ای داشته باشند.

بی توجهی به سخن خدا و مخالفت با آموزه های قرآن تا به کجا؟

وقتی قرآن می فرماید وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ (بقره 41 )

وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

(بقره 42)

و آیات من را به بهاى ناچیزى نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانه‏ هاى قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)! و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با این که مى‏ دانید کتمان نکنید

بنابر این بیاییم لا اقل به اندازه امپراطور فرانسه، و چهره معروف عالم سیاست درعرصه بین الملل (1) از قرآن آگاهی داشته باشیم تا سعادتمند شویم،(2) لااقل برای دنیای خود هم شده به قرآن عمل کنیم، چرا که اوّلین شعار و نخستین دعوت پیامبر اسلام حضرت (ص) کلمه توحید با این جمله بود: «قولوا لا إله الا الله تفلحوا» یعنى بگوئید: خدائى جز خداى بى همتا وجود ندارد؛ تا رستگار شوید.

مراد همین جمله بوده که فرمود: «من قال لا إله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه بها ان تحجزه لا إله الا الله عما حرم الله» اما چکنیم که طرفداران حق کم هستند از این رو قرآن می فرماید : إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ «صافات‏ 35» َیعنی از شنیدن و قبول «لا اله الّا اللّه» تکبّر مى‏ ورزند و امتناع مى‏ کنند.

و آخر سخن اینکه : با هوشیاری کامل پیرو (اهل ذکر) باشیم و از خطر گمراهی بپرهیزی،م از این رو باید آخرین کلام رسول الله (ص) که سفارش به ثقلین بود، را تا آخر بخوانیم و به آن عمل کنیم، تا فرزند عزیزش امام حسین (ع) و امام مهدی (عج) چون خود او، تنها نماند و بر تعجیل در ظهورش دست به دعا برداریم که:

(1) ناپلئون از قرآن مى گوید:

ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه و چهره معروف عالم سیاست درعرصه بین الملل، روزى در مورد اسلام و مسلمانان فکر مى کرد و این که چطور مى شود، بر کشورهاى اسلام تسلط یافت، و مسلمانان را تحت سیطره فرانسه درآورد. از مشاورین خود سؤال کرد : مرکز  مسلمین کجاست ؟ مصر را معرفى کردند. او به سوى مصر حرکت کرد؛ پس از ورود به کتابخانه مهم آن شهر رفته و به مترجم گفت : یکى از مهمترین کتاب هاى این ها را برایم بخوان، او قرآن را باز  کرده و در اول صفحه، این آیه را مشاهده کرد : اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِى لِلَّتى هِىَ اَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُالْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْلَمُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً کَبیراً.(2) این قرآن، به راهى که استوارترین راه هاست، هدایت مى کند، و به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى دهند، بشارت مى دهد که براى آن ها پاداش بزرگى است .

مترجم، آیه را براى ناپلئون خواند و ترجمه کرد. از کتابخانه بیرون آمدند، شب را تا صبح، ناپلئون به این آیه و پیام آن فکر مى کرد. صبح بیدار شده، دو مرتبه به کتابخانه آمدند؛ از مترجم خواست، همان کتاب دیروزى را دوباره براى او بخواند و معنى کند و او هم آیاتى را خوانده و ترجمه نمود. شب را باز در فکر و اندیشه قرآن و مفاهیم عالى آن به سحر رساند. روز سوم هم، مثل دو روز قبل، آیاتى خوانده و براى ناپلئون ترجمه شد. بعد از این که از کتابخانه بیرون آمدند سؤال کرد : این کتاب چه جایگاهى، در بین ملت مسلمان دارد و چقدر به آن اهمیت مى دهند؟ مترجم گفت : آن ها معتقدند که این قرآن کتاب آسمانى است و بر پیامبر اسلام نازل شده، همه اش کلام خداست.

ناپلئون دو جمله گفت، یکى به نفع مسلمانان و دیگرى به ضرر آنان. او گفت : آن چه من از این کتاب فهمیدم : اگر مسلمانان فرامین و احکام جامع این کتاب را فراگیرند و به آن عمل کنند، دیگر روى ذلّت نخواهند دید. و اضافه کرد : تا زمانی که، این قرآن در بین مسلمین حکومت کند، در پرتو تعالیم برنامه هاى آن، مسلمانان تسلیم ما نخواهند شد؛ مگر این که «ما» بین این کتاب و آنان فاصله ایجاد «کنیم» شود. 2- اسراء / 9. -2

برگرفته از راهنماى سعادت، ص 479.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها :

  • اهمیت و آموزه های قرآنx
  • آگاهی از اسلام و قرآنx
  • جایگاه قرآن در بین مسلمان x
  • شرط رستگاریx
  • طرفدار حقx
  • عمل به فرامین و احکام جامع قرآنx
  • فکر در باره اسلام و مسلمانانx
  • نجات از ذلت و خواریx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۴۳
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)