مدرسه تعلیم و تربیت‏ اسلامی

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏ اسلامی

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

۶ مطلب با موضوع «شیوه های مختلف آموزشی :: آموزش بصورت مسابقه فرهنگی :: مسابقات سخنان دانشمندان» ثبت شده است

http://s2.picofile.com/file/7992787197/parcham_10.gif
ღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღღعکسهای متحرک عاشقانهღ
ღعکسهای متحرک عاشقانهღ

با کلیک روی 
ღعکسهای متحرک عاشقانهღ بنام خدا ღعکسهای متحرک عاشقانهღ
نمونه تبلیغات شبکه معارف اسلامی  را مشهاده فرمائید 
ღعکسهای متحرک عاشقانهღ

.

از جمله «بایدهای علمی اساتید محترم و دانش پژوهان گرامی».غنیمت شمردن فرصت ها است،
توضیح مطلب: وقتی در زندگانی بزرگان همچون معصومان علیهم السلام بویژه امام صادق (ع) می نگریم به نکته های دانستنی و هشداری بسیاری می رسیم که دارای پیام هایی است.! 

نمونه پیام ها: اینکه در خود بنگریم، ما که مدعی ... هستیم؛ با امکانات فعلی چه کارهائی انجام داده ایم:
امکاناتی از قبیل آنچه هنرمندان عرصه سخت افزار و ... در تلاشند تا هر چه بیشتر از هزینه های اطلاع رسانی کاسته تا صدای فرهنگ دوستان و فعالان در این عرصه را به اقصی نقاط عالم برسانند:
نمونه اش که شبیه «
اپلیکیشن» است, و نکته های دانستنی و هشداری درباره دوست را ما در اطلاع رسانی ایتا تنظیم کردیم شما هم می توانید.
اینجا مشاهده فرمائید:

آدرس اپلیکیشن https://eitaa.com/jadiiid/470

 

حال در خود بنگریم که برای وقتی که فرصتی بدست آوردیم چه تهیه دیده ایم؟

اکنون این ما هستیم با این امکانات و این گونه برنامه ها: 
از جمله کارهایی که می توانیم انجام دهیم شکل همین موضوع یعنی (دوست و دوستی) موضوعات مختلف را, از بین (هزار موضوع معارفی) با محتواهای (تهیه شده با ادبیات مختلف) در همین مجموعه و برنامه های دیگر، تنوع بخشیده و ارسال کنیم, آموزش دهیم و روی آن ها هنرنمائی کنیم.
و برای خود و خانواده و زیر مجموعه هایی که داریم؛ هر چند مجموعه های فرضی، محتواهائی که به نقل از بزرگان ارسال شده، را به همین صورت تنظیم و آماده کرده تا در فرصت های در پیش «مثل اوقات فراغت» به دیگران بیاموزیم،

چون طبق گفته بزرگان (الفرصه تمر مر السحاب فرصت ها چون ابر می گذرد) و از دست می رود و معلوم نیست پس از این نعمت های موجود برخوردار باشیم و تأسف بر از دست دادن توفیق شناخت و آموختن سودی ندارد.
این (مطلب) چکیده سخن وارد شده در کانال ویژه تعلیم و تربیت در کانال اطلاع رسانی ایتا است که با سرج واژه (فرصت) می توانید آنجا (با آدرس زیر) مطالعه فرمائید.

https://eitaa.com/madresehtalim/658


توجه توجه :

یاد آور می شود: برای آشنائی بیشتر  با منابع دیگر که موضوع بندی شده توسط( مؤسسه فرهنگ سازان حجه بن الحسن (عج))
  اینجا 👉🏻 کلیک کنید.!

و  مجموعه را, ملاحضه  بفرمائید.!
تفکیک بعضی از خدمات  بشرح زیر است.

 آدرس فرهنگ هزار موضوعی شعر، ضرب المثل، انواع تمثیل

https://eitaa.com/danestanyhayshearefarsi/295

آدرس فرهنگ هزار موضوعی داستان طنز لطیفه خاطرات

https://eitaa.com/dastan_latifeh/398

آدرس فرهنگ هزار موضوعی سخن دانشمندان بصورت عادی و پرسشی

https://eitaa.com/danestanyhaybozorgan/200

 آدرس ویژه نامه پرسمان دینی همراه با پاسخ های قرآنی روایی با ادبیات مختلف.

https://eitaa.com/bvcfjdaa/12

فرهنگ موضوعی تمثیل و  تشبیه
اینجا انواع تمثیل 👉🏻 کلیک کنید.!

در صورت مورد پسند بودن مطالب هم خودتان عضو کانال های ما شوید و نیز دیگران را تشویق کنید به عضو شدن کنید:
تا شما نیز  از پاداش آموزش و  تربیت، برخوردار گردید انشاء الله.
📚والسلام مرتضوی

  • آموزش معارف اسلامی با ادبیات مختلفx
  • راهکار تهیه محتوای معارفیx
  • غنیمت شمردن فرصت هاx
  • فهرست هزار موضوع معارفیx
  • مسابقه دوست و دوستیx
  • پر کردن اوقات فراغتx
  • نمونه اپلیکیشن ایتائیx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۰۳ ، ۰۵:۱۳
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

برای مشاهده فرهنگ نکته های دانستنی و هشداری:

به این آدرس ( نکته های دانستنی هشداری هستی ) مراجعه فرمائید

برنامه ای ادبی دینی فرهنگی، شبیه برنامه «هشیار و بیدار» است که مجموعه ای است از :

آیات قرآن آگاهی بخش

روایات بصیرت افزا

سخنان بزرگان نور آفرین

شعرهای بیداری

ضرب المثل های بیداری

تمثیل های بیدار کننده

داستان های آموزنده

طنزهای بیداری
 

═✧❁ فهرست نکته های دانستنی ❁✧═
حرف الف
✳️موضوع : آبادی
✳️موضوع : ارزش
✳️موضوع : امیدواری
حرف ب
✳️موضوع : بلا و گرفتاری
حرف پ
💠موضوع : پند و اندرز
حرف ت
✳️موضوع : تبلیغات

✳️موضوع : تخصص

✳️موضوع : تدبیر
✳️موضوع : تربیت
✳️موضوع : تشویق
✳️موضوع : تفاوت

✳️موضوع : جهل
✳️موضوع : جوان
حرف ح
✳️موضوع : حرص

✅موضوع : حق

موضوع : حکمت الهی
حرف خ
✳️موضوع : خدا

✳️موضوع : خرابکاری

✳️موضوع : خرابکاری
✳️موضوع : خرد
✳️موضوع : خود سازی
✳️موضوع : خوش حسابی
حرف د
✳️موضوع : دانش
✳️موضوع : دعای نجات دهنده از آتش
✳️موضوع :دلداری
✳️موضوع : دوست
حرف ذ

حرف ر
✳️موضوع : رازگوئی
✳️موضوع : راحتی
✳️موضوع : رحمت الهی
✳️موضوع : رفتار
✳️موضوع : روزگار
حرف ز
✳️موضوع : زندگی
حرف س
✳️موضوع : سختی
✳️موضوع : سخن
حرف ش
✅بخش مثل ها

✳️موضوع : شکایت

حرف ص

حرف ض

حرف ط
✳️موضوع : طمع
حرف ظ

حرف ع
✳️موضوع : عالم
✳️موضوع : عدالت
✳️موضوع : عشق
✳️موضوع : علم
✳️موضوع : عیب
حرف غ
✳️موضوع : غم و غصه
حرف ف
✳️موضوع :فرصت
✳️موضوع : فکر و اندیشه
حرف ق

حرف ک
✳️موضوع : کار
💠موضوع : کردار
💠موضوع : کیفر کردار
حرف گ
✳️موضوع : گرفتاری
💠موضوع : گریه
حرف ل

حرف م
✳️موضوع : مال
✳️موضوع : معاشرت
حرف ن
✳️موضوع :نظم
✳️موضوع : نگاه بد ممنوع
✳️موضوع : نیت
حرف و
✳️موضوع : وطن
حرف ه
✳️موضوع : همکار
✳️موضوع : همکاری
✳️موضوع : همنشینی
✳️موضوع : هنرمندی
حرف ی
✳️موضوع : یکرنگی

═✧❁ فهرست نکته های هشداری ❁✧═
✳️حرف الف
🌷پاسداری از آبرو

✳️موضوع : راز آرامش

✳️موضوع : خود آگاهی

✳️موضوع : اخلاق
❌بداخلاقی با خانواده و فشار قبر

✳️موضوع : ادعای زیرکی

✳️موضوع : ارزش

✳️اشتباه

✅موضوع : استقلال

✳️حرف ب
✳️موضوع : بدی

✅موضوع : بهانه تراشی

💠بخش: خاطرات
❇️رعایت بیت المال
#شهید_بهشتی 

✳️موضوع : بیکاره

✳️حرف ت
❇️موضوع: تجسس
💠بخش : سخن بزرگان  
❇️علت نبود دوستی های قلبی 
❌عوارض تجسس

✳️موضوع : تخصص

💠بخش قرآنی
❇️موضوع :  تقدیر و تدبیر

💠بخش: سخن بزرگان
❇️توبه

❇️موضوع : تکبر و غرور
❇️راهکار کنترل نفس

❇️موضوع : کار و تلاش

💠بخش: سخن بزرگان
❇️موضوع : توکل
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 

✳️حرف ج 
✳️حرف ح 
💠بخش: خاطرات
❇️فعل حرام
اهتمام مقدس اردبیلی به ترک گناه

❌موضوع : حسادت مثبت و منفی
 

✳️حرف خ
✅موضوع : قدرت خدا

✅موضوع: خلاف

💠بخش: سخن بزرگان

❇️خوش زبان باشید
❌سخن چینی 

موضوع : خیالبافی

✳️حرف د
❇️پرهیز شدید از دروغ

✅موضوع : دعا

❇️بی وفائی بعضی از دوستان

✳️حرف ذ
💠بخش : خاطرات
❇️ذکر
شیخ رجبعلی خیاط:

✳️حرف ر
💠موضوع : راحت رسانی

💠موضوع : رفتار
✅ ناز خریدن علامه برای نماز صبح بچه‌ها

✳️حرف س 
❇️سخن
♻️رعایت حال و مقال

و ش
✳️حرف ص
صبر

✳️حرف ط 
💠موضوع توطعه

✳️حرف ع
✅موضوع : عادت

💠بخش : خاطرات
❇️عبادت
#عشق_علامه_امینی_به_عبادت

✳️حرف غ
💠بخش : سخن عارفان
❇️غفلت و سهل انگاری

❇️غیبت

💠بخش: خاطرات
❇️غیبت
❇️#دوری_از_غیبت 

✳️حرف ف 
❇️موضوع : فریب

✳️ ق

✳️حرف ک
❇️موضوع : کردار

✳️حرف م
💠بخش:: داستان تاریخی
❇️#احترام مادر
#اُوِیس_قَرَنی و #اطاعت_مادر
✳️حرف م
💠بخش: سخن بزرگان
❇️اسراف محبت

💠بخش: خاطرات
❇️یاد مرگ
قبر و عبرت 

✳️حرف ن 
❌موضوع : نامردی

💠بخش: خاطرات
❇️نعمت
عقل، بزرگترین نعمت الهی

❌موضوع : نفرین

💠بخش: خاطرات
❇️لزوم دقت در نگارش
بخشش لازم نیست اعدامش کنید

💠بخش: خاطرات
❇️نماز شب
پدر امام خمینی (ره)
✳️و 
✳️ه
✳️حرف ی
💠بخش: خاطرات

❇️یاد خدا رازنده نگهدارید

📚والسلام مرتضوی
 

آگاهی بخشی آیات قرآن 

  • روایات بصیرت افزاx
  • سخنان بزرگان نور آفرینx
  • شعرهای بیداریx
  • ضرب المثل های بیداریx
  • تمثیل های بیدار کنندهx
  • داستان های آموزندهx
  • طنزهای بیداریx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۲ ، ۱۶:۵۶
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا 

سخن از شیوه های رسیدن به راهکار های تربیت نفس (تهذیب نفس) و ارائه راهکارهای تربیتی،اخلاقی، مدیریتی بود، هم در بخش بصیرت افزایی و نیز بخش هشداری.به خواست خدا در اینجا اشاره خواهیم داشت به یکی دیگر از این شیوه ها که استفاده از تاریخ و سخن دانشمندان است.

نکته های زیبای موضوع تاریخ ؛به پنج بخش تقسیم می شود.

بخش اول: اهمیت آشنایی با تاریخ

بخش دوم: ماهیت شناسی تاریخ

بخش سوم : ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذرد

خداوند متعال و پیامبران برونی که از طرف او آمده اند و پیامبر درونی یعنی عقل انسانی؛ حکم می کند از تاریخ عبرت بگیرید تا موفق و پیروز شوید باشید.

توضیح : همه می دانیم که خداوند متعال، پس از خلق انسان، او را اشرف مخلوقات قرار داد، در قبال ملائکه و حیوانات. چون بر خلاف آن دو دسته، انسان هم از نعمت عقل برخوردار است و هم از نعمت شهوت و غضب. البته عقل حقیقی؛ نه عقل محاسبه گر، عقلی که « عقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان" آن چیزی که به وسیله آن خدا عبادت می شود و بهشت بدست می آید. » آن هم « عبادت به معنی اطاعت،آمده است، چنانچه در تفسیر آیه؛ « الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبد الا الله که ظاهرش به این معنی است که : مگر قرار نبود شیطان را عبادت نکنی.» اما بزرگان گفته اند: «اینجا عبادت به معنی اطاعت است» بنابراین معنی عقل واقعی؛ همان اختیار اطاعت است.

پس خدا دو نعمت به انسان داده یکی نعمت عقل و یکی نعمت آزادی و توان اختیار.

مسیر هم که معلوم است « صراط مستقیم».

در این میان در عالم ما دو انتخاب بیشتر نداریم.

1 - انتخابی که ما را می رساند به بالاترین درجات انسانی و معنوی که از ملک بالاتر است.

2 - انتخابی که انسان را چنان سقوط می دهد که « کالانعام بل هم اضل» می شود.

حال؛ این انسان با این قدرت خدادای ( قدرت انتخاب یعنی در اختیار داشتن ابزار انتخاب درست) که خودش می تواند مسیرش را اختیار کند. دو حالت دارد.

1 - اگر از این ظرفیت خوب استفاده کند، می شود انسان درستکار و مؤمنی که در طول تاریخ تا به امروز ما نمونه های آن را دیدیم مثل حبیب بن مظاهر.

بنابر این وقتی عقل بر شهوت و غضب غلبه کند یعنی این نعمت را در مسیر اطاعت ازش استفاده کند از ملائکه الله بالاتر می شود (اشرف مخلوقات). که قابل احترام است.

مثلا اگر شخصیتی چون شهید مطهری (رحمت الله علیه) که در مسیر طاعت الهی بوده قابل احترام است « نه هر فعلی که از فرد صادر شود » بلکه فعلی در مسیر اطاعت خدا بودن.

از این رو می بینید خیلی الان در همین « اوضاع کرونائی» آدم هایی هستند که دستشان بدهنشان می رسد « البته این حرف عمومیت ندارد چه بسا ضعیفانی نیز بودند و هستند که....» اما فعلا اشاره به بی نیازانی است که از ثروت حلالی که خدا بهشان داده به مردم آسیب دیده کمک می کند و این طور عقلشان کار می کند، که می گویند: خدا که به من پولش را داده بگذار من هم بعضی از آدم ها را دستشان را بگیرم.!

2 - اگر بجای اطاعت، آن دو نعمت در مسیر خلاف بکار رود. یعنی غضب بر عقل غلبه کند. کار انسان بجایی می رسد که، در ردیف حیوانات « بل هم اضل» قرار می گیرد.

مثل بعضی که از این ظرفیت؛ بهره معکوس برده و می برند، یعنی استفاده معکوس می کنند، می شوند مثل شمربن ذی الجوشین و ...

چنانچه بعضی الآن نیز پیدا می شوند در همین اوضاع  کرونایی و ... بسا پیش آمده، که افرادی دنبال کاسبی هستند، مثلا یک انبار احتکاری دستکش و ماکس پیدا شد، وقتی پی گیر شدند، دیدند طرف رفته زیارت یعنی نانشان را می زند تو مشکلات مردم و می خورند و دنبال ثروت اندوزی اند.

نتیجه : به جفتشان خدا، عقل و بستر ابزار انتخاب، داده یکی آن طور بکار می گیرد یکی اینطور.

در ادامه مقدمه راجع به (ضرورت آشنایی با تاریخ) سخنی از

« فردریک هگل» بخوانید: 

ایشان در علت عقب افتادگی جامعه می گوید:

درسی که تاریخ به ما می دهد این است که ملت ها و دولت ها هیچ گاه چیزی از تاریخ نیاموخته و درسی از آن نگرفته‌اند.

اشاره دارد به این آیات شریفه: وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُم ‏

(سوره بقره ایه ‏225)

خداوند شما را به خاطر آنچه دل هاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى‏ کنید،) مؤاخذه مى‏ کند.

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ و وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها و کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَة  سوره مدّثر آیه 38

هر کسى گرفتار عمل خویش است.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏14    112

البته اگر مصلحت تغییر کند خداوند هم تغییر می دهد

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ( سوره رعد آیه 11).

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏10    530 

پس از مقدمه برویم سراغ اصل مطلب:

بخش اول:اهمیت آگاهی از تاریخ

یکى از امتیازات اسلام به ‏طور کلى توجه دادن به تاریخ است که به منزله یک لابراتوارى است براى تجارب اجتماعى، و بالاخص راجع به رسول اکرم دستور مطالعه عمیق در تاریخ زندگى آن حضرت داده شده و تأسى واجب شمرده شده است که:

لقد کان لکم فى رسول اللَّه اسوة حسنة ....

یادداشت‏های شهید مطهری    ج‏9    108

از این رو دانشمند محترم « جورج سانتایانا» می گوید:

آنان که گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار آنند.

اشاره دارد به آیه شریفه:

« إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ» سوره  قصص آیه 56.

تو نمى ‏توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى‏ کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است!

و البته حفظ ایمان نیز بدست خدا است اگر آنى خداوند بنده را بخود واگذارد واى بحال اوست.

بخش دوم:ماهیت شناسی تاریخ

تاریخ، تابلویی است که نشان دهنده جرم ها و بدبختی های انسان است.

ولتر

اشاره دارد به آیه شریفه: « فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏» (سوره سجده آیه14)

پس بچشید طعم آتش دوزخ را بواسطه فراموش کردن شما لقاء این روز را، بدرستى که ما فراموش کردیم و واگذاردیم شما را و بچشید عذاب همیشگى را بواسطه آنچه بجاى مى ‏آورید)

در باره ماهیت و آنچه در تاریخ وجود دارد،جان سیلی می گوید:

تاریخ، سیاست گذشته و سیاست، آینده است.

در این زمینه در منابع دینی راجع به موضوع « سرزنش دنیا طلبی»؛ مطالب بسیار آموزنده ای وجود دارد مراجعه شود.

تاریخ چکیده سرگذشت های بی‌شمار است. توماس کارلایل

این سخن اشاره دارد به لزوم آشنایی با « علم روانشناسی و جامعه شناسی» که آموزه های دینی به بسیاری از آن ها اشاره دارد.

این مطلب نیز می تواند اشاره داشته باشد به آیه شریفه: « الا ما رحم ربی» که از قول حضرت یوسف (ع) نقل شده و نیز به تاریخ پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) می توان اشاره داشت که قسمتی از آن را در ذیل می خوانید: اعلامیه «قریش»

سران قریش، از نفوذ پیشرفت حیرت‌انگیز آیین یکتاپرستی، سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه حلی بودند. اسلام آوردن امثال «حمزه»، تمایل جوانان روشن دل «قریش» و آزادی عملی که در کشور «حبشه» نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی حکومت وقت افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی‌بردند، سخت متأثر بودند. از این‌رو به فکر نقشه دیگری افتاده و خواستند با «محاصره اقتصادی» که نتیجه آن بریدن رگ‌های حیاتی مسلمانان بود، از نفوذ و پخش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هواداران آیین خداپرستی را در میان این حصار، خفه سازند.

بنابراین، سران قریش عهدنامه‌ای به خط «منصور بن عکرمه» و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان و سوگند یاد کردند که ملت قریش تا دم مرگ طبق مواد زیر رفتار کنند:

1. همه گونه خرید و فروش با هواداران «محمد» تحریم می‌شود.

2. ارتباط و معاشرت با آنان اکیدا ممنوع می‌گردد.

3. کسی حق ازدواج با مسلمانان را ندارد.

4. در تمام پیشامدها باید از مخالفان «محمد» طرف‌داری کرد.

متن پیمان با مواد یاد شده به امضای تمام متنفذان «قریش» جز «مطعم بن عدی» رسید و با شدت هرچه تمام‌تر اجرا شد. یگانه حامی پیامبر، «ابو طالب» از عموم خویشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوتی کرد و یاری پیامبر را بر دوش آنان نهاد و دستور داد که عموم «فامیل» از محیط «مکّه» به درّه‌ای که در میان کوه‌های مکّه قرار داشت و به «شعب ابی طالب» معروف بود و دارای خانه‌های محقر و سایبان‌های مختصری بود، منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند و از محیط زندگی مشرکان دور باشند. همچنین، برای جلوگیری از حمله‌های ناگهانی «قریش» در نقاط مرتفع افرادی را برای دیده‌بانی گماشت تا آن‌ها را از هرگونه پیشامد باخبر سازند.

سیره ابن هشام، ج 1، ص 350؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 78. این پیمان در شب اول سال هفتم «بعثت» بسته شد.

این محاصره سه سال تمام طول کشید، فشار و سخت‌گیری به حد عجیبی رسید.

ناله جگرخراش فرزندان «بنی هاشم» به گوش سنگ دلان «مکّه» می‌رسید، ولی در دلشان چندان تأثیر نمی‌کرد. جوانان و مردان با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می‌کردند. گاهی یک دانه خرما را دونیم می‌کردند. در تمام این سه سال، فقط در ماه‌های حرام- که امنیت کامل در سرتاسر شبه جزیره حکم فرما بود- بنی هاشم از شعب بیرون آمده و به دادوستد مختصری اشتغال می‌ورزیدند، سپس به داخل دره رهسپار می‌شدند. پیامبر گرامی نیز، فقط در همین ماه‌ها توفیق نشر و پخش آیین خود را داشت. عمال سران قریش، در همین ماه‌ها با آزارشان، فشار اقتصادی آنان را به گونه‌ای فراهم می‌کردند، زیرا غالبا بر سر بساطها و فروشگاه‌ها حاضر می‌شدند و هر موقع مسلمان‌ها می‌ خواستند چیزی بخرند، فورا آن را به قیمت گران‌تری می‌خریدند و از این راه قدرت خرید را از آنان سلب می‌کردند.

در این میان، «ابو لهب» پافشاری بیشتری می‌کرد. او در میان بازار فریاد می‌کشید و می‌گفت: مردم! قیمت اجناس را بالا ببرید تا از پیروان محمد قدرت خرید را و برای تثبیت قیمت، اجناس را گران‌تر خریداری می‌کرد. از این رو همیشه عقربه ارزش در یک افق بالاتری گردش می‌ کرد.

وضع رقت‌بار بنی هاشم در شعب‌

فشار گرسنگی به حدی رسیده بود که «سعد وقاص» می‌گوید: شبی از میان درّه بیرون آمدم، در حالی که نزدیک بود تمام قوا را از دست بدهم. ناگهان پوست خشکیده شتری را دیدم، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم و کوبیدم، بعد با آب مختصری خمیر کرده و از این طریق سه روز به سر بردم.

جاسوسان «قریش» در تمام راه مراقب بودند که مبادا کسی خوارباری به «شعب ابی طالب» ببرد، ولی با این کنترل کامل، گاه‌بیگاهی، «حکیم بن حزام» برادرزاده «خدیجه» و «ابو العاص بن ربیع» و «هشام بن عمر» نیمه شب‌ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده و تا نزدیکی «شعب» می‌آوردند. سپس افسار آن را دور گردنش می‌پیچیدند و رها می‌کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می‌شد.

روزی «ابو جهل» دید، «حکیم» مقداری خواربار بر شتری حمل کرده و راه درّه را پیش گرفته است. وی سخت برآشفت، و گفت: باید تو را پیش قریش ببرم و رسوا کنم. کشمکش آن‌ها به طول انجامید. «ابو البختری» که از دشمنان اسلام بود، عمل «ابو جهل» را تقبیح کرد و گفت وی غذا برای عمه خود «خدیجه» می‌برد؛ تو حقّ ممانعت نداری، حتی به این جمله هم اکتفا نکرد و او را لگدمال کرد.

شدّت عمل «قریش» در اجرای عهدنامه، ذره‌ای از صبر و بردباری مسلمانان نکاست. سرانجام، ناله جان‌گداز فرزندان و کودکان و وضع رقّت‌بار عموم مسلمانان گروهی را تحت تأثیر قرار داد و از امضای عهدنامه سخت پشیمان شدند و به فکر حل قضیه افتادند.

روزی «هشام بن عمر» پیش زهیر بن ابی امیّه- که نوه دختری عبد المطلب بود- رفت و چنین گفت: آیا سزاوار است که تو غذا بخوری و بهترین لباس‌ها را بپوشی، اما خویشاوندان تو برهنه و گرسنه به سر ببرند؟ به خدا سوگند، هرگاه تو درباره خویشاوندان «ابو جهل» چنین تصمیمی می‌گرفتی و او را برای اجرایش دعوت می‌کردی، هرگز تسلیم تو نمی‌گشت. «زهیر» گفت: من یکه و تنها نمی‌توانم، تصمیم قریش را بشکنم، ولی هرگاه کسی مرا همراهی کند، باشد، من عهدنامه را پاره می‌کنم.

«هشام» گفت: من با تو همراهم. وی گفت: شخص سومی را با ما همراه ساز. وی برخاست و به سراغ «مطعم بن عدی» رفت و گفت: هرگز تصور نمی‌کنم تو راضی شوی، دو گروه (بنی هاشم و بنی عبد المطلب) از فرزندان «عبد مناف» که تو نیز افتخار انتساب به آن خانواده را داری، جام مرگ بنوشند. گفت: چه کنم از یک فرد کاری ساخته نیست. وی پاسخ داد: دو نفر دیگر هم با تو همراه است و آن دو نفر عبارتند از:

من و زهیر. «مطعم» پاسخ داد که باید کسان دیگری نیز با ما همکاری کنند. از این نظر، هشام جریان را به ترتیبی که با «مطعم» در میان گذاشته بود، با «ابی البختری» و «زمعه» در میان نهاد و آنان را برای همکاری دعوت کرد و قرار گذاشتند که همگی بامدادان در مسجد حاضر گردند.

جلسه قریش، با شرکت زهیر و گروهی از هم‌رازان او منعقد گردید. وی مهر خاموشی را شکست و گفت: امروز، قریش باید این لکّه ننگین را از دامن خود پاک گرداند. باید امروز این نامه ظالمانه پاره شود، زیرا وضع جگرخراش فرزندان هاشم همه را ناراحت کرده است.

«ابو جهل» در آن میان گفت: این مطلب هرگز عملی نیست و پیمان «قریش» محترم است. از آن طرف «زمعه» به یاری زهیر برخاست و گفت: باید پاره شود و ما از آغاز راضی نبودیم. از گوشه دیگر، عده‌ای نیز که خود خواهان شکسته شدن این پیمان بودند، سخنان زهیر را تأیید کردند. ابو جهل احساس کرد که مطلب جدّی است و قبلا توطئه‌ای شده است و این گروه در غیاب وی تصمیم قاطع گرفته‌اند. از این‌رو، کوتاه آمد و ساکت نشست. مطعم فورا از فرصت استفاده کرد و به محلّ «صحیفه» (نامه‌ای که پیمان در آن نوشته بود) رفت تا آن را پاره کند، دید موریانه ورقه را خورده و فقط از آن کلمه «باسمک اللّهمّ»- که قریش نامه‌های خود را با آن آغاز می‌نمودند- باقی مانده است.

 سیره ابن هشام، ج 1، ص 374 و تاریخ طبری، ج 2، ص 79.

ابو طالب، آن روز جریان را از نزدیک می‌دید و منتظر ختم جریان بود. وی پس از آن‌که کار یک‌سره گردید، جریان را حضور برادرزاده خود معروض داشت و با تصمیم و مشورت ابو طالب، گروه پناهنده به شعب، بار دیگر به منازل خود بازگشتند.

برخی می‌نویسند: پیامبر، ابو طالب و خدیجه، در این مدت محاصره تمام دارایی خود را از دست داده بودند. ناگهان پیک وحی نازل شد و گزارش داد: موریانه تمام آن پیمان را که قریش نوشته و مهر کرده بودند خورده است، جز جمله نخست آن «باسمک اللّهم» که بر جای خود باقی است.

رسول گرامی «ابو طالب» را از این امر آگاه ساخت و هر دو نفر با گروهی از «شعب» بیرون آمدند و در کنار کعبه نشستند. در این موقع دور «ابو طالب» را گرفتند و به او گفتند: آیا وقت آن نرسیده است که خویشاوندی خود را با ما به یادآوری و از حمایت برادرزاده‌ات دست برداری؟

ابو طالب رو به آنان کرد و گفت: عهدنامه را بیاورید. آنان عهدنامه را آوردند، در حالی که مهرها بر آن باقی بود. ابو طالب گفت: آیا این همان عهدنامه‌ای است که همگی نوشته‌اید؟ گفتند: آری. گفت: آیا کسی به آن دست زده است؟ گفتند: نه. گفت:

برادرزاده من از طرف پروردگار خویش خبری دریافت کرده است؛ اگر سخنش راست باشد از کار خود دست برمی‌دارید؟ گفتند: آری. گفت: اگر سخنش دروغ باشد من نیز او را تحویل شما می‌دهم تا او را بکشید. قریش به تصدیق ابو طالب برخاسته و گفتند: از در انصاف وارد شده‌ای. گفت: برادرزاده من می‌گوید که موریانه، عهدنامه را خورده است. آن‌گاه مهر عهدنامه را شکستند، دیدند موریانه همه را، جز نام خدا خورده است. این کار نه تنها مایه هدایت آنان نگشت، بلکه سبب شد که بر عناد خود بیفزایند و سرانجام بنی هاشم به شعب بازگردند «1» و تا مدتی که محاصره باقی بود و «هشام» آن را نقض نکرده بود، در آنجا بمانند.

پس از نقض پیمان، ابو طالب اشعاری در تمجید این عمل (پیمان بی‌مهری) سرود که همه را ابن هشام آورده است. «2»

این‌ها نمونه‌هایی از واکنش‌های ظالمانه قریش، در برابر دعوت رسول گرامی بود؛ البته هرگز نمی‌توان به صورت قطعی ادّعا کرد که این واکنش‌ها به همین ترتیب صورت گرفته است که ما در اینجا نگاشته‌ایم، ولی از مراجعه به تاریخ می‌توان چنین ترتیبی را به دست آورد، بالاخص که یادآور شدیم مسأله پایان یافتن محاصره اقتصادی در نیمه رجب سال دهم بعثت اتفاق افتاد.

(1). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 19؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 61 و الطبقات ابن سعد، ج 1، ص 208، 210.

(2). سیره ابن هشام، ج 1، ص 374- 380.

برگرفته از فروغ ابدیت،آیت الله جعفر سبحانی،از ص:341تا ص: 346

بخش سوم: ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک‌ کردن‌ حافظه آن است. سقراط

چه رنج ها که تحمل نکردند؟

جریان ام جمیل زوجه ابولهب عموی پیامبر (ص) بود روزها می رفت خار مغیلان از جمع می‌کرد شب سر راه رسول الله (ص) می ریخت صبح که حضرت بیرون می رفت خوارها مبارک حضرت را مجروح می کرد.

از این رو سوره « تبت یدا ابی لهب» در مذمت آن زن و شوهر نازل شد. خلاصه داستان قبلی (اعلامیه «قریش»)

اهل مکه در دارالنوه جمع شدند و شورا کردند کاغذی نوشتند مهر کردند و هم عهد شدند که با بنی هاشم معامله نکنند، اموال آنها را غارت کنند، مگر آنکه پیامبر (ص) را به ما تحویل بدهند یا بکشند.

حضرت ابوطالب پدر امیر مؤمان علی (ع) متجاوز از دو سال پیامبر (ص) را با جمعی از بنی هاشم و مسلمانان در بیرون شهر مکه و در میان کوه محافظت می کرد  و کسی جرأت نمی کرد به آنها آن ها آب و نان بفروشد،

به طوری بر مسلمانان سخت شده بود که شب ها  از صدای ناله گرسنگی بچه ها خواب نداشتند حتی ریشه علف (مواد عذایی غیر معمول) می‌خوردند و بعضی ها دلشان می سوخت شتری را از آذوغه بار می‌کردند و شب‌ها نزدیک شعبه ابوطالب رها می کردند، ناراحت بودند، منتها از ترس ابوجهل چاره‌ای نداشتند.

نمونه‌ای از امداد رسانی الهی

روزی رسول خدا به عمویش ابوطالب فرمود: که خداوند خبر داده، موریانه نوشته ها و نامه قریش را خورده مگر نام خدا را، ابوطالب نزد کفار قریش آمد و گفت محمد (ص) چنین می‌گوید: آن عهد نامه را بیاورید اگر دروغ باشد ما هم به محمد (صلی الله علیه و آله) کمک نخواهیم کرد.

عهدنامه را از کعبه بیرون آوردند، دیدن چنین است که محمد (ص) گفته، قراردادی نیست و چیزی جز نام خدا باقی نمانده است.

دستور دادند محمد (ص) را از شعب بیرون بیاورید به او بگویید کاری به شما نداریم و از معاهده ابوجهل بیزاریم. آنگاه پیامبر (ص) و یارانش از شعب بیرون آمدند و یک ماه بعد ابوطالب از دنیا رفت در همان سال همسر پیامبر (ص) خدیجه سلام الله علیها نیز از دنیا رفت.

حضرت آن سال را « عام الحزن» نام نهاد و بعد از آن مردم حضرت را اذیت می کردند.

روزی حضرت حمزه به شکار رفته بود که کفار قریش آمدند خانه رسول الله (صلی الله علیه و آله) و آن حضرت را اذیت و آزار کرده‌اند، وقتی که حمزه از شکار برگشته بود، خسته و گرسنه جریان چنین است، کمان را برداشته در خیابان ابوجهل را دید آنچنان بر سر زد وقتی ناله و التماس او را شنید او را رها کرد.

از این نمونه نکته های تاریخی کم نیست باید به این مطلب رسید که خدا انسان های مؤمن را تنها و رها نساخته بلکه به موقع به آنان امداد رسانی نیز می‌کند. برگرفته از کشکول جلالی

بخش چهارم: در سختی ها وظیفه چیست؟

پیرامون مسئله خوف و رجا و موفقیت خدا پرستان و نابودی کفار ژان «ژاک روسو»: می گوید:

تاریخ، عبارت از آن است که از بین چندین دروغ آن را که به حقیقت نزدیک تر است برگزینید.

اشاره دارد به آیه شریفه: «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» حشر آیه 2.

اینجاست که قرآن به یاری بندگان نیک آمده و توصیه به عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان فرموده :

نمونه اتفاقات در تاریخ

وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ :

از ترس قتل و اسیرى باین جلاء وطن تن در دادند.

یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ آن جماعتى که از آنها فرار کردند دیوارهاى حصون خود را شکافتند و فرار کردند و بیهود خیبر ملحق شدند.

وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ مسلمانان وارد حصون آنها شدند و حصون آنها را در هم کوبیدند.

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ  که خداوند چه نحوه دین اسلام را نصرت مى‏کند و دشمنان را سرکوب مى‏ فرماید.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏9    152

نکته بسیار مهم اینکه: به نظر می رسد: اینکه خداوند تقریبا یک چهارم آیات قرآن را اختصاص داده اشاره به آیات الهی ؛ هدفش بعد از آیه هشدار، چهر آیه بعدی که ذکر می شود، باشد. چرا که، می فرماید:

وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

سوره عنکبوت آیه 43

اینها مثال هایى است که ما براى مردم مى‏زنیم، و جز دانایان آن را درک نمى ‏کنند.

ِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (سوره حشر آیه 21)

 اینها مثال هایى است که براى مردم مى‏زنیم، شاید در آن بیندیشید!

وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (سوره بقره 73) شاید اندیشه کنید!»

لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (سوره  بقره‏52) شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید.

ِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (سوره بقره 21) تا پرهیزکار شوید.

َ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (سوره بقره 150) شاید هدایت شوید!

خاک قارون را چو در فرمان رسید

با زر و تختش به قعر خود کشید  مولوی

در این مورد هم استاد دکتر رفیعی می گوید:

امام علی (ع) در کلمه 351 قصار نهج عبارت عجیبی دارند می فرمایند: «عند تناهی الشده تکون الفرجه»

همه سختی ها یک زمانی دارد. تمام که شود گشایش می آید

وقتی بلا و سختی رسید به نقطه اوج فرج می آید همان که قرآن دارد: « ان مع العسر یسرا» کربلا تمام شد جنگ احد و ... فرمود هر سختی یک پایانی دارد « پایان شب سیه سفید است» حال انسان چه باید بکند انسان یک وظیفه دارد قبلش دو آیه بقره 254 در باره جنگ خندق که مشرکین می آمدند به مدینه حمله کنند احزاب یعنی حزب ها این تهدیدی بود فرمود: دور مدینه را گودال بکنند که دشمن نتواند عبور که مسلمانان نا امید بودند نکند عبور کنند این آیه آمد « لما یاتکم مثل الذین من قبلکم» شما قصه گذشتگان را نخواندید تاریخ را نخواندید که حضرت زکریا را بین درخت گذاشتند و به شهادت رساندند. حضرت یوسف را درچاه انداختند حتی دارد یک روز 70 پیامبر را کشتند کار به جائی رسید که آدم های خوب حتی انبیا می گفتند « متی نصر الله» ببخشید اینطور سخن می گویم. خدا ما را سر کار گذاشته آیه آمد « الا ان نصر الله قریب». (دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد).

آیه بعد سوره یوسف آیه 100 می گوید بقدری کار بر انبیا سخت که به مرز ناامیدی می رسیدند یأس مال پیامبران نیست حتی « اذ استیأس الرسل» این غیر یاس است « و ظنوا انهم قد کذبوا» همه چیز تمام شده « جاء نصرنا» وقتی تمام شد « پایان شب سیه سفید است» یا وقتی قوم حضرت موسی (ع) رسیدند به دریا از یک طرف فرعون پشت سرشان بود از سوی دیگر جلوشان دریا بود گفتند: ما را دربدر بیابون کردی نون و آبی داشتیم ... فرمود « ان الله معنا» خطاب شد عصایت را بزن بدریا؛ هرگز فکر چنین اتفاقی را نمی کردند. امروز هم همان خدا هنوز هست عوض نشده. حضرت مریم دختر پاک. خدا خواست بدون شوهر فرزند دار شود؛ البته سخت بود مردم می گفتند: دختر عمران و فساد، ناراحت بود گفت: ای کاش زمین دهان باز می کرد و این حرفا رو نمی شنیدم، یکدفعه عیسی در گهواره سخن گفت « انی عبد الله» کی این را فکر می کرد. یا حضرت یوسف و زلیخا. داشت دامن یوسف را می گرفت. یک بچه گفت اگر لباس از پشت پاره شده ... الخ.

شیوه جلب الطاف خفیه الهی

مردی آمد به امیرالمومنین (ع) عرض کرد خیلی گرفتارم.

«عن بعض الشیعة، قال: انّ أعرابیاً قصد أمیر المؤمنین علیاً (ع) فقال: إنّی لذو محن فعلّمنی شیئاً أنتفع به،

حضرت فرمود: فقال: یا أعرابی إنّ للمحن أوقاتاً ولها غایات، فاجتهاد العبد فی محنته قبل إزالة الله تعالى إیّاها یکون زیادة فیها لقوله تعالى: {إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَة هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ} (1)

 لکن استعن بالله واصبر واکثر من الاستغفار فإنّ الله عزّ وجلّ وعد الصابرین خیراً کثیراً، وقال: {اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً} (2) فانصرف الرجل،

یعنی صبر و استغفار سختی ها را کم می کند

معرفی کتاب برای خواندن داستان

کتاب الفرج بعد الشده که زمان شیخ مفید زمان حکومت عضد الدوله دیلمی هزار سال قبل نوشته شده است.

عضد الدوله دیلمی  و ... اینها 100 سال خدمت به شیعه کردندآل بویه این دروازه قرآن شیراز کار اوست قرن چهارم زمان مفید حرم های ائمه حرم امام علی صحن کربلا کاظمین عاشورا را تعطیل اذان علی ولی الله  شیخ مفید هم در بغداد می آمد کمکشان یکی عالمان آن زمان که آنجا زندگی می کرد

مؤلف این کتاب (فرج و گشایش بعد از سختی) شخصی است به نام کروخی در این کتاب 500 داستان از فرج هایی که خدا تو زندگی ها  ایجاد کرده دارد. خودش می گوید: این کتاب را نوشتم تا مردم را با بعضی از سختی آشنا شوند و ناراحت نباشند..

سختی های زندگی تمام میشه

این سختی های زندگی تمام میشه ولی مهم مهارت برخورد سختی با مشکلات است.  دو داستان

یکی مناسب است با مجالس عزاداری بر مصیبت های بزرگ مثل مجالس شهدایی از قبیل شهادت شهید سلیمانی و شهدای هواپیمای اوکراینی که اتفاق افتاد که همه ناراحت شدند و رهبر انقلاب دام عزه نیز پیام دادند، خیلی سخت بود.

پسر جوان معاذبن جبل صحابی ویژه پیامبر (ص) از دنیا رفت. پدرش خیلی بی تابی می کرد رسول خدا یک نامه آرام بخش به او نوشت: اعظم الله اجورک انشاء الله خدا بهت اجر و صبر بدهد؛ همه ما و اموالمان و فرزندانمان امانت خداست مال ما که نیستند این ها مواهب الهی است هر کسی تا یک تاریخی می مانند.

مصیبتت را دوتا نکن.!

« وَ احْتَسَبْتَ فَلَا تَجْمَعَنَّ عَلَیْکَ مُصِیبَتَیْنِ فَیَحْبَطَ لَکَ أَجْرُکَ وَ تَنْدَمَ عَلَى مَا فَاتَکَ فَلَوْ قَدِمْتَ عَلَى ثَوَابِ مُصِیبَتِک‏ 

مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد  ص 118  

اول: یک مصیبت ناسپاسی و جزع و فزع هم می شود گناه دیگری به نام ناشکری که گناه است. دوم : جزع اعصابت بهم می ریزد

قضیه فوت فرزند آیه الله گلپایگانی (ره)

آیه الله گلپایگانی سال مهر 57 اوج انقلاب در طبس زلزله ای شد با اجازه پدرش رفت برای کمک به آنها، در تصادف از دنیا رفت، پای ضریح طرف زیارتگاه زن ها در حرم حضرت معصومه (س) دفن است پدرش می آمد سر قبرش. عده ای از وعاظ تهران برای تسلیت گفتند ما دعا می کنیم که مهرش را در دل شما کم کند تا کمتر رنج ببرید. فرمود: دعا کنید مهرش بیشتر شود تا با صبرش ثواب بیشتر برم. حتی نمازش را هم خود آقا خواند این صبر می شود .

مهارت کنار آمدن با مشکلات

عثمان بن مضئون از اصحاب خواص پیامبر است پسرش که مرد. داخل خانه خودش را حبس کرد « اتخذ داره مسجدا» زنش نزد پیامبر (ص) آمد گله کرد زن و بچه دارد پیامبر (ص) آمدند فرمودند: می دانی بهشت هفت در دارد؛ مصیبت دیده؛ از همه درها می تواند وارد شود « لمن صبر منکم و احتسب» این ها را تطیبقش کنیم با وضع خود و .. تا بیش از ... رنج نبریم و ...

البته برای کنار آمدن با سختی ها توصیه هایی شده که در جای خودش ذکر شده و می شود.

از جمله : مقایسه تاریخ ها است که از عوامل آرام بخشی است

نمونه این بخش را، با زبان ساده و بطور خلاصه از کتاب کشکول جلالی در بخش چهارم: یعنی « ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ» خواندیم: و مفصل آن که تاریخی مستند است از کتاب فروغ ابدیت از نظر شریفتان گذشت. 

دکتر رفیعی می فرمود : بلاخره دوران محرومیت که برای جامعه سختی ها و ... این بیماری کرونا که دنیا را تحت تأثیر قرار داد تمام می شود.

بعضاً در زندگی، سختی های مشترک و متفاوت وجود دارد:

مثل فقدان امام زمان (عج) در جامعه و غیبت و مثل گرانی.

اما بعضی سختی ها فردی است: مثلا یکی غم مرگ فرزند دارد و...

هر دو ممکن است بگویند چرا ما:

پاسخ این است که؛ به فرموده قرآن : دنیای بی سختی نمی شه « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ» (سوره بلد آیه 4) ».

ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج هاست)!

یا چنانچه امام علی (ع) فرمود:

«دار بالبلاء محفوفه». دنیا پیچیده به مشکلات است.

در مزاح ها آمده

کسی به دوست گرفتارش می گفت: سختی نبینی؛ امام علی (ع) فرمود: « دعوته بالموت» یعنی گفتی الهی بمیری بعد فرمود: دنیا بی بدی و سختی نمی شود حتی در مثل معروف که می گویند « غم آخرت باشه» یعنی مرده بعدی خودت باشی؟ چرا که امکان ندارد در دنیا غم آخر باشد غیر این.

پیام این نوشتار:

اکنون از فرصت طلایی تعطیلی کرونا خوب استفاده کنیم هر چند:

 تاریخ، تکرار بی پایان خطاهای زندگی است. لورنس دورل

که اشاره دارد به آیات شریفه: «وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً »

انسان، بسیار ناسپاس است! (سوره اسرا آیه 67)

«ِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولا»ً (سوره اسرا آیه 11)

و انسان، همیشه عجول بوده است!

«ٍ وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْ‏ءٍ جَدَلا» (سوره کهف آیه 54)

ولى انسان بیش از هر چیز، به مجادله مى‏ پردازد!
با این حال عزیزان اگر حرف شنو بوده و به گفته های قبلی ما؛ که از فرصت تعطیلی به مناسبت کرونا؛ خوب استفاده کنید، عمل کرده بودید. الان می‌توانستید مطالب زیادی به این نوشتار اضافه کنید تا بجا در موارد پیش رو استفاده کنید.و اگر این توفیق را نداشتید، اکنون نیز مواظب باشیم، اشتباه گذشته خود را تکرار نکنیم یعنی فرصت ها را از دست نداده و دست به قلم و نوشت ابزار شویم که « الفرصة تمر مر الصحاب» فرصت مثل تیر از کمان فرار می کند و ما هستیم و « یوم الحسرة» .

و نکته آخر شب عید است لطیفه ای نیز بخوانید و به ما دعا کنید.!

پاسخ کوبنده امام علی (علیه السلام) به یهودی

روزی یک یهودی به سید اوصیاء و وارث انبیاء حضرت علی (علیه السلام) گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز بیست و پنج سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود که با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟

امام علی (علیه السلام) فرمود: و اما شما که هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل گذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آلهه اعراف/ 138.

منابع مورد استفاده در این مجموعه عبارتند از:

کتاب های 1 - فروغ ابدیت آیت الله سبحانی دام عزه 2 - بهشت اندیشه ها تألیف: غلامی 3 – کشکول جلالی و...در بخش فضای مجازی اطلاع رسانی های جمکران و ...

در پایان دست به دعا برداشته برای سلامتی امام زمان (عج) دعا کنیم

برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها:

  • نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذردx
  • انتخاب راه در اوضاع کرونائیx
  • نمونه‌ای دیگر از امداد رسانی خداوندx
  • ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخx
  • در سختی ها وظیفه چیست؟x
  • عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخx
  • نمونه اتفاقات نقل شده از تاریخ در قرآنx
  • زمان سختی ها که تمام شد گشایش می آیدx
  • مهارت کنار آمدن با مشکلاتx

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۲:۵۷
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)
دانستنی های مطالعه سخن دانشمندان
شنیدن جملات بزرگان بخاطر بار مثبتشان همیشه انگیزه و روحیه بالایی را به وجود ما انسان ها می بخشد و می تواند تلنگری در ادامه مسیر های زندگیمان باشد،
فرهنگ غنی اسلام
قبل از نگاه و خواندن سخنان بزرگان، می بایست به چند نکته اساسی دقت داشته باشیم.
الف: خیلی شیفته سخنان دیگران نشویم چرا که فرهنگ غنی اسلام مصداق واقعی مثل معروف «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» است، از این رو، بیشتر در جایگاه سخن آنان در قرآن و عترت دقت داشته باشیم و اگر سخن نیکی از آنان شنیدیم با فرهنگ غنی اسلام آن را تکمیل کرده سپس به دیگران باز گو کنیم (نمونه تکمیل سازی کلمات آنان در ذیل خواهد آمد) تا هم از هدف دور نیفتیم و نیز به سخن حضرت امام علی (ع) که فرمود: سخن خوب را از هر کس شنیدی بپذیر عمل کرده باشیم.
 آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در خانه و ما دور جهان می گردیم
ب : حرف زدن و سخن گفتن برای کسی که میدان بازی در جلو اوست، خیلی مهم نیست؛ بقول مرحوم فلسفی در مجلس تمرین منبر یکی از وعاظ که آمار و ارقام از وضعیت لبنان و ... می دارد فرمود: شاعر فارسی زبان می گوید:
سعدیا در شیراز داری نان مفت * می توان شعر های خوب گفت
سپس با ادامه شعر به او هشدار داد و نسبت نواقص خطابه اش اشاره فرمود.
از این رو این هشدار را باید مد نظر داشت که بعضی افراد هستند این سخنان را بقول امیر المؤمنین علی (ع) (کلمة یراد به الباطل) خود قرار می دهند؛ یعنی برای فرِیب مردم بکار می برند، در پایان کتابی خواندم نوشته بود: در حقیقت ما مسلمان نیستیم؛ لیکن چون مردم این کشور علاقه مند به قرآن هستند؛ برای جذب نیرو؛ ما نیز قرآن را مطرح می کنیم.
«تو خود حدیث مفصل بخوان ازاین مجمل»
هدف از مسابقه سخن دانشمندان
ج : علت استفاده ما از سخنان بزرگان غیر مسلمان بر عکس کار آنان؛ می خواهیم به موحدان عالم بفهمانیم،ریشه تمامی سخنان حکیمانه بزرگان شما، در کتاب پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) قرآن است.
گفتنی است: «دو فرهنگنامه در موضوع مستند سازی ضرب المثل ها و کلمات بزرگان به وسیله قرآن و عترت در دست اقدام است».
د : همانگونه که در چگونگی اجرای مسابقات گفته شد، مردم از نظر ذوق و سلیقه مختلف هستند از این رو، ما می خواهیم به کمک داشته های خود مردم و آنچه به آن مشغولند آموزه های دینی را به آنان بیاموزیم، چنانچه جد ما حضرت محمد (ص) فرمود: بعثت لاتمم مکارم الاخلاق، موفق باشید.
چون دسترسی به سخنان بزرگان دانشمندان و... آسان است؛ از این رو زحمت بدست آوردن موضوع مناسب، کار شما، را به عهده خود شما می گذاریم و در این جا فقط به چند مورد از سخن بزرگان که حالت کلی گویی دارد، اکتفا می کنیم: که در ذیل خواهد آمد، از قبیل موضوع توجه به علم و دانش:

نحوه انجام مسابقه سخنان دانشمندان

نحوه انجام این مسابقه نیز به این صورت است که در ادامه انجام مسابقه ، شما این سوژه را موضوع سخن قرار داده و با استفاده آنچه از داشته های خود که «شنیده اید یا مطالعه داشته اید و به خاطر سپرده اید » و در آرشیوه خود قرار داده اید،از قبیل: آیات، روایات، خاطرات داستان ها طنز ها اشعار و ... قبلا پر بار و بروز رسانی کرده، و با آن ها آموزه های دینی را به دیگران یاد دهید، تا از برکات دنیوی و اخروی «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» برخوردار شوید.

اگر آرشیوی هم تا کنون نداشته اید، هم اکنون دست به قلم یا کامپیوتر شده،سریع آرشیوی موضوعی برای یاد داشت برداری، تهیه کرده و موضوعات مختلف را جستجو کنید و هر کدام را در جایگاه خود قرار دهید.

یاد آوری پایانی

لازم به تذکر اینکه : با سخنان دانشمندان، مسابقات گوناگونی می توان برگزار کرد ، از قبیل این مسابقات.

1- مسابقه با سخنان دانشمندان این موضوع را پاسخ دهید

2 - اگر مسابقه شبیه «مشاعره موضوعی» باشد، که دو نفر پاسخگوی هم باشند.

طرف مقابل این موضوعی را می آورد. و طرف مقابل سخنی دیگر در همین موضوع ارائه می کند.

3 - مسابقه مراد و مفهوم گویی سخنان دانشمندان.

4 – یک نفر سخنان دانشمندان را می گوید: دیگران مطالبی از داشته های مذهبی دینی در ارتباط با آن می آورند.

5 – مستند سازی سخنان دانشمندان؛ که یک نفر کلامی را از دانشمندان ایران یا از زبان دیگر ملل را، می گوید: دیگران سند قرآنی روایی آن را یاد آور می شوند.

6 - و بلأخره مسابقات همسو، که همین موضوع را با، حافظان موضوعی آیات قرآن ، شعر و ... به رقابت می پردازند.

توجه به علم و دانش
 دقت در گفته ها و نوشته ها
آگاهی بخشی و بصیرت افزایی
توجه به قرآن و پندهای معصومان (ع)
و
عمل به علم و دانش
و
و پایداری و استقامت که زمز موفقیت انسان در زندگی است<
عشق و محبت و دوستی خداوند
و احترام به دوست و خانوده ،
کار و تلاش
انسانیت و مهربانی و بخشش، اشاره خواهیم داشت.
نمونه سخنان دانشمندان
شکست خوردن سخت است اما سخت تر از شکست آن است که هرگز برای موفقیت تلاش نکنیم.                  “تئودور روزولت”
این سخن ،کلام خوب و مناسب است و از محتوای قرآنی و روایی برخوردار است و ما آن را تأیید می کنیم،
سخن ناقص این دانشمند، در موفقیت و شکست
اما این سخن ناقص است و لازم است آن را تکمیل کرد:
دلیل اول شکست خوردن در زندگی آن است که افراد به حرف دوستان، خانواده و همسایه ها گوش می دهند.             “ناپلئون هیل”
تکمیل این سخن به این است که باید بگوید: به سخنان دور از منطق آنان که عقل آن را باوری ندارد...
و الا بیشترین نقش در تربیت و آموزش آموزه های نیک، به انسان از طریق همین افراد به ما می رسد، و رمز موفقیت افراد بزرگ داشتن مادر نیک و نشست با دوستان خوب و... بوده است. 
والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی
برچسب ها:
  • اهمیت آموزش آگاهی بخشیx
  • توجه به علم و دانشx
  • توجه به قرآن و پندهای معصومان (ع)x
  • دانستنی های مطالعه سخن دانشمندانx
  • عشق و محبت و دوستی خداوندx
  • عمل به علم و دانشx
  • فرهنگ غنی اسلامx
  • هدف از مسابقه سخن دانشمندانx
  • پایداری و استقامتx
  • کار و تلاشx

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۹ ، ۱۳:۴۳
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

یکی دیگر از شیوه های بدست آوردن منابع خود آگاهی و چگونگی آگاهی بخشی مسئله حضور در جلسات و همنشِنی با پیش کسوتان این فن است برای آشنایی با این طریق؛ توجه شما را به داستان عبرت آموزی که برگرفته از جامع التمثیل است جلب می نمائیم ، باشد که در راه سیر و سلوک ما را راهنمای خوبی باشد.

جا دارد در ایام مناسب سعی کنیم از این گونه مجالست ها را چه حضوری و چه مجازی بهره مند شویم، باشیم تا با قؤآن و سخن و سیره انبیاء الهی (ع) و معصومان (علیهم السلام) است بیشتر آشنا شویم.

سر مکش از صحبت صاحبدلان

پا مکش از خدمت روشن دلان

«تمثیل»

آورده‌اند که مردی بود از ندمای سلطان محمود که او را زبیر عاصی می گفتند، مردی خون خوار وخون ریز و بدکردار بود که بظلم و فسق مشهور بود؟ وقتی وزیر سلطان محمود بود،

شروع اتفاق

در آن وقت یکی از عابدان آن عصر که قطع تعلقات فرموده و عزلت اختیار کرده بود و دیده از نادیدنی های جهان بردوخته و گوش هوشش جز ندای «والله یدعوا الی دارالسلام» نشنیده بود، آن شیخ عابد مرتاض در بیرون شهر صومعه داشت و به عبادت مشعول بود، زبیر عاصی در آن روزها بشکار رفته بود هوا بسیار گرم بود در مراجعت از شکار گذارش نزدیک صومعة شیخ افتاد چون بدانجا رسید زمین سبز و خرمی دید که درختان سایه دار و آب‌های روان از هر طرف جاری گشته، حرارت و گرمی هوا به او اثر کرده بود از آن مکان پرسید؟.

(شنیدن کی بود مانند دیدن)

خادمان احوال شیخ گفتند و زبیر نیز احوال و اوصاف حمیده شیخ را شنیده بود با خود گفت (شنیدن کی بود مانند دیدن) چون باین مقام رسیده‌ام این شیخ عابد را ببینم و در این سایه لحظة بیاسایم و با شیخ مرتاض لحظة صحبت بدارم که گفته‌اند:

(صحبت نیکان اثر کننده است)

ـ زبیر وزیر برغبت تمام میل به صحبت شیخ نمود و از اسب فرود آمد و بدرون صومعه رفت و شیخ را در آن وقت حالتی دست داده بود که از خود بی‌خبر بود جواب سلام او نداد.

لحظه‌ای بنشست تا شیخ بحال خود آمد گفت:

« یا شیخ چرا جواب سلام من ندادی و بقول خدا و رسول خدا عمل نکردی» در ادامه گفت: « من سنت بفعل آوردم و تو ترک واجب نمودی» شیخ فرمود: « من بحکم خدا و رسول عمل نمودم»

ـ زبیر گفت: از کجا؟ فرمود: از آنجا که حضرت رسول (ص) فرمود: «من سلم ظالما اختیاراً طار نور الایمان عنه و لا یرجع اربعین یوما» یعنی هر که سلام کند ظالمی را به اختیار خود نور ایمان از او برود و بازگشت نکند تا چهل روز.

عالم در محضر خداست

حق تعالی غافل نیست از عمل ظالمان و فاسقان.

و آنچه می کنند هر آینه می بیند و می داند چنانکه فرمود:

«و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون»

یعنی گمان مبر که حقتعالی غافل است از عمل ظالمان و فاسقان.

و حقتعالی ایشان را لعنت کرده است

«الا لعنة الله علی القوم الظالمین»

و زود باشد نسل ظالمان منقطع و نابود شود که:

پایة ظلم بسیار بی‌ بنیادا است

و ظالم و فاسق در آخرت بعذاب الیم گرفتار شود:

از ظلم شد معاویه را نسل منقطع

وز عدل ماند نام علی (ع) زنده در جهان

این کلام پر الهام و دردل زبیر عاصی اثر کرد و دل سختش چون موم نرم شد و شیخ را شنیده بود که از محبت اهلبیت (ع) است و آواز صلاح او به حوالی و نواحی آن دیار شهرت داشت، و از خوراک و پوشاک به کشیکینه و پشمینه قانع شده، زبیر اثر عبادت و ریاضت از جبین او واضح و ظاهر دید.

استمداد از انفاس قدسی

پس با آن حال از انفاس شیخ استمداد نموده گفت:

ای شیخ بزرگوار عالی مقدار نصیحتی که مجرمان و عاصیان را براه آورد و ایشان را بکار آید بفرمائید که از دم مبارک شما اثر بخشد ـ

فرمود: ای زبیر بدانکه خدای را دو سرا است یکی باقی و یکی فانی؛ یکی دنیا و دیگری عقبی، همت عالی تو اقتضای آن میکند که باین منزل فانی سر فرود نیاوری و نظر بر عالم باقی کنی که گفته‌اند

«حب الدنیا راس کل خطیئة»:

ملک عقبی خواه کو خرم بود

ذرة زان چون همه عالم بود

جهد کن تا در میان این نشست

ذره‌ای زران عالمت آید بدست

آداب سیر و سلوک

چون زبیر این موعظه بشنید بگریست و گفت:

ای شیخ بزرگوار بچه طریق آن ملک باقی را بدست توان آورد؟

فرمود: خدای را در همه جا حاضر و ناظر دانستن،

ترک ظلم و ستم و فسق و فجور نمودن،

دل از کینه و عداوت مسلمانان پاک و صاف کردن؛

زبان را از فحش و غیبت و بیهوده نگهداشتن،

دایم بذکر و یاد الهی بودن

گوش را به آیات و حدیث شنوا کردن

چشم از حرام پوشیدن شکم را از لقمة حرام بازداشتن

دل را به آخرت بستن

سینه را به محبت اهل بیت (ع) پرداختن

تا بر آشیانة وجود « قل اللهم مالک الملک» توان نشست،

و اصل این محبت اهل بیت (ع) است که حقتعالی در مدح ایشان فرموده:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»

ـ چون شیخ خزانة دل زبیر را پر از جواهر نصیحت ساخت زبیر در همان مجلس بشرف «توبوا الی الله توبة نصوحا» مشرف گردید و دست ارادت و اخلاص در دامن همت زده ببرکت صحبت اهل دی از پیروی نفس جفاجو درگذشت:

هر که را توفیق حق آمد دلیل

عزلتی بگزید و رست از قال و قیل

پس زبیر از دم پیر روشن ضمیر از سر ظلم و بدکاری گذشت و ترک وزارت کرده به جهة عبادت در گوشة عزلت نشست

سفر حج

و در همان اوقات توفیق رفیق او گشته احرام زیارت بیت الله الحرام بست و شیخ او را وداع کرده روانه مکه معظمه شد و چون پس از طواف کعبه ببغداد رسید احوال شیخ را پرسید؟ گفتند: شیخ در نجف اشرف در بیرون شهر خانقاعی (محل عبادت) داشت در این روزها برحمت حق پیوست زبیر چون این بشنید به خانه خود نرفت و از همانجا به نجف اشرف رفت چون به صومعه شیخ رسید بر سر تربتش بسیار گریست و از آنجا بیرون آمد، مردی را دید زراعت می کرد زبیر پیش او رفته احوال شیخ را پرسید آن مرد گفت شیخ رحمة الله علیه در این مکان زراعت می کرد و به دست خود آب می کشید و کشت و کار می نمود و سبزی می فروخت و به فقرا و درویشان نفقه می کرد و خود به عبادت مشغول بود.

زبیر پرسید از خادمان و مریدان او کسی را نمی‌بینم؟

گفت: همه رفتند جز سگی که در این صحرا پاسبانی و محافظت زراعتش می کرد و آن سگ از وفاداری بجائی نرفته و در بیرون صومعه در سوراخی مانده و در گرسنگی و تشنگی بسر می برد و از در صومعه به جائی نمی رود.

زبیر بر گردید و باز به در صومعه آمد و در بیرون صومعه سوراخی دید که سگ لاغر ضعیفی موی ها همه از او ریخته و پوستی و استخوانی از او مانده به دست خود او را از سوراخ بیرون آورد و آن حال بدید دلش بسوخت و گفت این هم آفریدة خدا است.

سگی را لقمة هرگز فراموش *** نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ

و گر عمری نوازی سفله‌ای را *** بکمتر چیزی آید با تو در جنگ

و از وفاداری بجائی نرفته چون پاسبابی پیر من کرده رعایت او بر من لازم است پس دستی بر پشت و پهلو و گردن او کشید و پارة نان که همراه داشت در آب تر کرده بدهانش نهاد و از مطهرة خود آب بگلویش ریخته باز سگ را بهمان سوراخ گذارده بکنار آب رفت و وضو ساخت و به صومعه درآمد و بر سر قبر شیخ بنشست و قرآن می خواند تا آخر روز و بعد از آنجا بیرون آمده و مجدداً آن سگ را از نان و آب سیر کرد و بر اسب سوار شد و به غلام خود فرمود: تا آن سگ را برداشته در پیش زین بالای اسب در بغل او گذاشت هر چند خادمان منع کردند بسخن ایشان التفات نکرد و آن سگ ضعیف را در پیش خود بر بالای اسب می برد تا نزدیک شهر رسید اقربا و دوستان همه باستقبال زبیر آمدند او را دیدند که سگ لاغر و ضعیفی را در پیش زین گرفته مردم همه حیران ماندند که با آن همه غرور و تکبر بعد از وزارت و زیارت مکه معظمه سگی را در بغل گرفته دوستانش گفتند: ای زبیر این چه حالت است و این چه لایق شما است همه نصیحت می‌کردند و زبیر به ذکر خدا مشغول بود و بسخن ایشان التفات نمی کرد تا بخانه رسید، اقوام و خویشان او همه گفتند زبیر دیوانه شده است!

این حکایت شهرت گرفت زبیر سگ را در پهلوی خود جا داده و هر چه می خورد به آن سگ هم می داد تا آنکه اعیان و اهالی شهر بدیدن او آمدند و آن حال بدیدند و او را نصیحت می کردند که این چه لایق شماست که سگی را چنین خدمت می کنی زبیر جواب داد «مصراع»

«سگ را اگر خدمت کنی بهتر که بد بنیاد را»

ای یاران من در میان خلق آبروئی و عزتی نمی خواهم و حرمتی از اهل دنیا نمی جویم گفتند این سگ را از پیش خود دور کن چرا این همه رنج و تعب می کشی و به دست خود روغن به جلد او می مالی جواب داد. «شناسند سک را بروی خداوند»

سگ نمک شناس

و این سگ نمک شناس است و پاسبانی پیر من کرده تا در حیات بود و بعد از وفات او از وفاداری بجای دیگر نرفته و در گرسنگی و تشنگی بسر برده پس از وفاداری از این سگ آموختم و دیگر آنکه من سگی بودم از سگان جهنم از برکت نفس مبارک پیر خود که صاحب این سگ بود از سر ظلم و بد کردن و تعدی و ستم در گذشتم و باین دولت عظمی رسیدم پس این سگ را به روی خداوندش شناسم پس هر روز بدست خود روغن بجلدش می مالید و نان و گوشت به او می خورانید تا آن سگ قوت گرفت و مو برآورد و زبیر پسر زنش مردم التفات نمی‌کرد و می گفت ای عزیز شما بر کردار و عمل زشت من بد کردار عاصی واقف بودید به همه حال احوال من عاصی بشما ظاهر بود و از باطن پاک و صاف صاحب این سگ فیض عظیم به من عاید شد و امیدوارم که به محبت اهل بیت (ع) و برکت روح پرفتوح شیخ بزرگوار مرا به افعال من نگیرند.

رستگار آمد سگی کو بود با اصحاب کهف

من سگ «محب» آل علی (ع) ام چون نباشم رستگار

آن گاه گفت، « شناسند سگ را بروی خداوند » و من از روی اخلاص و نیت صادق از راه باطل براه راست آمده‌ام و از ظلم و بدعت گذشتم و به طریق اهلبیت (ع) پیوستم و دل از هوس و آرزوهای دنیا شستم، دیگر مرا صحبت اهل دنیا ضرر است و در پیش اهل دنیا عزت و آبرو نمی خواهم، خلق عالم هر چه خواهند بگویند و الحال مرا حفظ این سگ بهتر و خوشتر می آید تا آمیزش اهل دنیا و از صحبت آن پیر روشن ضمیر این هدایت یافتم.

سر مکش از صحبت صاحبدلان

پا مکش از خدمت روشن دلان

پس زبیر یاران را وداع کرد و سگ را برداشته به صومعة شیخ رفت و در پهلوی صومعة شیخ برای خود معبدی ساخت و به طریق شیخ در آن سرزمین بدست خود آب می کشید و کشت کار می کرد و به عبادت مشغول بود و آن سگ همان پاسبانی زراعت می نمود؛ تا شبی زبیر شیخ را در واقعة دید که پیش او آمد و او را در بغل گرفته نوازش کرد و گفت ای زبیر، خدای از تو راضی باد که برای خاطر ما این همه رنج کشیدی و سگ را که پاسبانی زراعت ما می کرد برگزیدی و خدمت کردی، زبیر گفت ای شیخ «شناسند سگ را بروی خداوند» سگ ترا پاسبانی می‌کرد و به جائی نمی‌رفت و سر از این صومعه بر نتافت به این جهت خدمت او کردم.

ـ شیخ گفتا ای زبیر آنچه لازمة ارادت بود بجای آوردی و به سر قبر من آن چه کردی دیدم و آنچه گفتی شنیدم اما جواب نتوانستم بدهم که محبوس و در خاکم چون شرط ایمان بجا آوردی توبه قبول افتاد، یازبیر این ریاضت و رنج که بردی و برای خاطر ما سگی را خدمت کردی و گفتی «سگ را بروی خداوند به بینند» و به محبت اهلبیت(ع) پیوستی و خود را پیش خلق و اقوام و دوستان خود خوار و ذلیل داشتی لاجرم به مطلب و مقصود اصلی رسیدی.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

یا زبیر، بیا تا تو را به خدمت علی ابن ابیطالب(ع) برم، چون به خدمت آن حضرت مشرف گردیدم حضرت فرمود: یا زبیر برای دوستی ما و شیعیان ما سگ را اختیار کردی و از خود برگزیدی، پس مژده باد تو را که فردای قیامت حشر تو با ما خواهد بود ـ چون از خواب بیدار شدم با خود گفتم

بدین مژده گر جان فشانم رواست

که این مژده آسایش جان ماست

این مثل از زبیر ماند «شناسند سگ را بروی خداوند»

نمونه پیام های این حکایت:

* برکات حضور و مجالست با عالمان و دانشمندان بویژیه اهل دل، عامل به علم و دانش.

* نمونه اثر بخشی نهی از منکر

* غافل نشدن از حضور خدا

* عاقبت ظلم و ستم به دیگران

* راهکار های اخلاقی

* استمداد از انفاس نورانی

* نصیحت طلبی

* ترک پیروی نفس

* نعمت شناسی

* آداب سیر و سلوک

دوستی و محبت اهل بیت

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها:

  • شنیدن کی بود مانند دیدنx
  • صحبت نیکان اثر کننده استx
  • نمونه اثر بخشی نهی از منکرx
  • عالم در محضر خداستx
  • استمداد از انفاس قدسیx
  • سگی را لقمة هرگز فراموشx
  • سگ را اگر خدمت کنی بهتر که بد بنیاد راx
  • نابرده رنج گنج میسر نمی شودx
  • آداب سیر و سلوکx
  • دوستی و محبت اهل بیت علیهم السلامx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۷ ، ۰۷:۳۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

 🔰 بنام خدا👉🏻 🔰

آشنایی با قرآن (اهمیت قرآن)

با اینکه دین مبین اسلام برترین، کامل ترین؛ ادیان الهی است. چه از جهت شخصیتی که قرآن بر قلب او نازل شد؛ که برترین مردم عالمیان حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله باشد. و چه از نظر خود قرآن؛ که پروردگار آن را نازل فرموده. و تا کنون هیچ کس نتوانسته نه کتابی مثل آن بیاورد. بلکه؛ حتی یک آیه شبیه به آن را نیز نتوانسته و نمی توانند بیاورند، کتابی که از ویژگی «تبیان لکل شیء» برخوردار است.

و آنچه مورد نیاز بشر بوده و تا قیامت مورد نیازشان می شود؛ اعم از راهکارهای مختلف و شیوه های گوناگون. در او آن، وجود دارد. و مختص گروه خاصی نیز نیست. به این معنی که اگر به کمک «ذکر» یعنی پیامبر (ص) و «اهل ذکر» که معصومان علیهم السلام باشند؛ بیان شود؛ قابل فهم برای همگان است.

از این رو باعث تعجب است که بعضی از مسلمانان از آن دوری می جویند و حتی با هشدار دشمنان دین و خدا؛ باز هم بیدار نمی شوند؟ تا با آموزه ها و برنامه های آن زندگی سعادتمندانه ای داشته باشند.

بی توجهی به سخن خدا و مخالفت با آموزه های قرآن تا به کجا؟

وقتی قرآن می فرماید وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ (بقره 41 )

وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

(بقره 42)

و آیات من را به بهاى ناچیزى نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانه‏ هاى قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)! و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با این که مى‏ دانید کتمان نکنید

بنابر این بیاییم لا اقل به اندازه امپراطور فرانسه، و چهره معروف عالم سیاست درعرصه بین الملل (1) از قرآن آگاهی داشته باشیم تا سعادتمند شویم،(2) لااقل برای دنیای خود هم شده به قرآن عمل کنیم، چرا که اوّلین شعار و نخستین دعوت پیامبر اسلام حضرت (ص) کلمه توحید با این جمله بود: «قولوا لا إله الا الله تفلحوا» یعنى بگوئید: خدائى جز خداى بى همتا وجود ندارد؛ تا رستگار شوید.

مراد همین جمله بوده که فرمود: «من قال لا إله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه بها ان تحجزه لا إله الا الله عما حرم الله» اما چکنیم که طرفداران حق کم هستند از این رو قرآن می فرماید : إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ «صافات‏ 35» َیعنی از شنیدن و قبول «لا اله الّا اللّه» تکبّر مى‏ ورزند و امتناع مى‏ کنند.

و آخر سخن اینکه : با هوشیاری کامل پیرو (اهل ذکر) باشیم و از خطر گمراهی بپرهیزی،م از این رو باید آخرین کلام رسول الله (ص) که سفارش به ثقلین بود، را تا آخر بخوانیم و به آن عمل کنیم، تا فرزند عزیزش امام حسین (ع) و امام مهدی (عج) چون خود او، تنها نماند و بر تعجیل در ظهورش دست به دعا برداریم که:

(1) ناپلئون از قرآن مى گوید:

ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه و چهره معروف عالم سیاست درعرصه بین الملل، روزى در مورد اسلام و مسلمانان فکر مى کرد و این که چطور مى شود، بر کشورهاى اسلام تسلط یافت، و مسلمانان را تحت سیطره فرانسه درآورد. از مشاورین خود سؤال کرد : مرکز  مسلمین کجاست ؟ مصر را معرفى کردند. او به سوى مصر حرکت کرد؛ پس از ورود به کتابخانه مهم آن شهر رفته و به مترجم گفت : یکى از مهمترین کتاب هاى این ها را برایم بخوان، او قرآن را باز  کرده و در اول صفحه، این آیه را مشاهده کرد : اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِى لِلَّتى هِىَ اَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُالْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْلَمُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً کَبیراً.(2) این قرآن، به راهى که استوارترین راه هاست، هدایت مى کند، و به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى دهند، بشارت مى دهد که براى آن ها پاداش بزرگى است .

مترجم، آیه را براى ناپلئون خواند و ترجمه کرد. از کتابخانه بیرون آمدند، شب را تا صبح، ناپلئون به این آیه و پیام آن فکر مى کرد. صبح بیدار شده، دو مرتبه به کتابخانه آمدند؛ از مترجم خواست، همان کتاب دیروزى را دوباره براى او بخواند و معنى کند و او هم آیاتى را خوانده و ترجمه نمود. شب را باز در فکر و اندیشه قرآن و مفاهیم عالى آن به سحر رساند. روز سوم هم، مثل دو روز قبل، آیاتى خوانده و براى ناپلئون ترجمه شد. بعد از این که از کتابخانه بیرون آمدند سؤال کرد : این کتاب چه جایگاهى، در بین ملت مسلمان دارد و چقدر به آن اهمیت مى دهند؟ مترجم گفت : آن ها معتقدند که این قرآن کتاب آسمانى است و بر پیامبر اسلام نازل شده، همه اش کلام خداست.

ناپلئون دو جمله گفت، یکى به نفع مسلمانان و دیگرى به ضرر آنان. او گفت : آن چه من از این کتاب فهمیدم : اگر مسلمانان فرامین و احکام جامع این کتاب را فراگیرند و به آن عمل کنند، دیگر روى ذلّت نخواهند دید. و اضافه کرد : تا زمانی که، این قرآن در بین مسلمین حکومت کند، در پرتو تعالیم برنامه هاى آن، مسلمانان تسلیم ما نخواهند شد؛ مگر این که «ما» بین این کتاب و آنان فاصله ایجاد «کنیم» شود. 2- اسراء / 9. -2

برگرفته از راهنماى سعادت، ص 479.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها :

  • اهمیت و آموزه های قرآنx
  • آگاهی از اسلام و قرآنx
  • جایگاه قرآن در بین مسلمان x
  • شرط رستگاریx
  • طرفدار حقx
  • عمل به فرامین و احکام جامع قرآنx
  • فکر در باره اسلام و مسلمانانx
  • نجات از ذلت و خواریx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۴۳
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)