تربیتی که در اینجا بحث می شود؛ برترین تربیت های عالم است که نتیجه اش (خدا گونه شدن) انسان است (1) این تربیت وقتی شکل می گیرد که برگرفته از قرآن و عترت باشد، چرا که بدون قرآن از دانش مفید خبری نیست (2) و قرآن به تنهایی، یعنی بدون مفسرلایق. هم پاسخگوی تمام نیازهای بشر نیست.
شاهد قضیه داستان اهل ذکر است!
حضرت رضا (ع) در مجلس مأمون، در شمار آیاتى که براى فضیلت اهل بیت (ع) نقل مى کردند، این آیه را « فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْر ِاِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ» (3) : اگر نمى دانید، از اهل ذکر از [آگاهان] بپرسید قرائت کرده و فرمود : ما اهل ذکر هستیم اگر نمى دانید از ما خانواده بپرسید دانشمندان مجلس. گفتند : مقصود خداوند از اهل ذکر یهود و نصارى هستند، امام ابوالحسن الرضا (ع) فرمود : سبحان الله ! اگر ما پرسیدیم، و آن ها هم، به دین خودشان دعوت کردند و گفتند دین ما بهتر از دین اسلام است؛ آیا چنین کارى بر ما جایز است ؟ مأمون سؤال کرد : یا اباالحسن! آیا ممکن است، این سخن را بشکافید و شرح دهید، تا خلاف ادّعاى این ها ثابت شود؟ حضرت امام رضا (ع) فرمود : بلى، ذکر، رسول الله است و ما اهل بیت، اهل آن حضرت هستیم و این در کتاب خدا بیان شده، آن جا که درسوره طلاق مى فرماید : فَاتَّقُوا اللّهَ یا اُولىِ الاَْلبابِ الَّذینَ امَنُوا قَدْ اَنْزَلَ اللّهُ اِلَیْکُمْ ذِکْراً، رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ (4) : از مخالفت فرمان خداوند بپرهیزید، اى خردمندانى که ایمان آورده اید! زیرا خداوند ذکر را برشما فرستاده رسولى که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت مى کند پس ذکر، رسول الله است و ما هم اهل ذکر هستیم (5)
(1) یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ (سوره انشقاق آیه 6) اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى کرد!
(2) وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً (سوره اسرا آیه 85) جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است
برای روشن شدن مسئله این تحقیق استاد حسینی قمی خواندنی است.
راه سیر و سلوک الی الله
یکی از موضوعات جالب توجه برای عموم و به ویژه نسل جوانان، راه های تقرب به پروردگار یا به عبارت دیگر «سیر و سلوک الی الله» است؛ که با توجه به مسیرهای انحرافی در این راه، لازم است برای پیمودن صحیح این طریق، از کلام اهل بیت (ع) بهره گرفت.
به قول حافظ.
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است، بترس از خطر گمراهی
با مراجعه به کلمات اهل بیت (ع) و جستجوی واژههایی مانند «تقرب»، «اقرب»، «المتقربون» و«توسل» میتوان به هفت راه برای سیر و سلوک الی الله یا همان تقرب به پروردگار رسید.
که عبارت است است از: معرفت و انجام واجبات، خدمت به مردم، دوری از گناه، مجبت به اهل بیت (ع)، انجام مستحبات،
اما معرفت:
جهت آشنایی با معرفت الهی مراجعه شود به کلام نورانی امیرالمؤمنین (ع) خطبه 110 نهج البلاغه که راههای تقرب به پروردگار را معرفی می فرماید (ایمان به خدا و اخلاص و یکتاپرستی و ایمان به پیامبرش و جهاد در راه خدا.
در این میان حکایت دوری از معرفت الهی خواندنی است.
داستانی از امام موسی بن جعفر (ع)
مرحوم کلینی در الکافی و شیخ مفید در الارشاد، داستان زیبایی در این زمینه نقل نمودهاند:
شخصی میگوید: پسرعمویی داشتم به نام حسن بن عبدالله که از عابدترین مردم زمانه خود بود و خلیفه از او پروا داشت. به دلیل تلاش و جدیتی که در دینداری از خود نشان میداد، گاهی خلیفه را با کلماتی تند، موعظه مینمود و امر به معروف و نهی از منکر میکرد وخلیفه هم او را تحمل میکرد. روزی امام کاظم (ع) او را در مسجد دید، به او فرمود: «روشی که تو داری مورد علاقه و موجب خوشحالی من است. تنها مشکل تو این است که از معرفت به دور هستی، معرفت را به دست آور». به امام عرض کرد: معرفت چیست؟ امام (ع) فرمود: «فهم دین از راه حدیث؛ برو و از راه احادیث فهم را به دست آور». پرسید: از چه کسی؟ امام (ع) فرمود: «از فقهای مدینه؛ البته آنچه آموختی، به من عرضه کن». امام (ع) تمام آموختههای او را باطل دانست و بار دیگر فرمود: «برو فهم دین را به دست آور». به امام عرض کرد: من در پیشگاه پروردگار احتجاج خواهم کرد که شما راه را به من نشان ندادید؛ مرا به معرفت راهنمایی کنید. اینجا بود که امام (ع) پس از ایجاد عطش در وی، راه حقیقی را به وی نشان داد و حقانیت امیرالمؤمنین (ع) و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) را برای او بازگو نمود و جانشینی امامان بعد از پیامبر(ص) را یک به یک تا زمان خود بیان کرد و سپس از امامت خود برای او سخن گفت. او از امام(ع) درخواست معجزه کرد و امام، معجزهای به او نشان داد.
از این داستان به خوبی استفاده میشود، قدم اول در راه سیر و سلوک و تقرب به پروردگار، معرفت است و انسان بدون معرفت، به جایی نمیرسد. برگرفته از ره توشه تبلیغ، حسینی قمی
تأیید مطلب:
راه فهمیدن چیزهای غیبی و مصادیق غیب
راه معرفت و فهمیدن چیزها؛ اعم غیبی و غیر آنچیست؟
از کجا با حقیقت ها آشنا شویم؛ تا تشخیص دهیم آیا خرافه است یا نه ؟
چگونه می توانیم بفهمیم چه چیزهایی واقعاً در عالم غیب هست و چه چیزهایی خرافه و توهم ماست؟
توضیح: شما برای اینکه چیزهای مادی را درک کنید اگر دیدنی است باید آن را ببینید و اگر چشیدنی است باید بکشید و اگر شنیدنیست...
اما ابزارهای لازم برای شناخت حقیقت و عوالم غیب، غیر از ابزارهای شناخت در عالم ماده است .
در باره امور غیبی این گوش و چشم و.... چندان به کار نمی آید و باید چشم و گوش دیگری پیدا کرد.
شیوه های بدست آوردن معرفت و شناخت
برای فهمیدن و کشف حقیقت و چیزهای غیبی. راه هایی وجود دارد از جمله:
1 - از راه عقل و دل
ابتدا تمثیلی بخوانید
فرض کنید به بعد از زنگ تفریح دو نفر از دوستان راستگوی خود را که هرگز دروغ بر زبان آنها جاری نمیشود می بینید. آنها در حالی که برای آوردن چیزهایی به طرف دفتر و آزمایشگاه مدرسه میروند، به شما خبر می دهند که عجله کنید، چون آقا معلم به کلاس آمده است و آنها را برای آوردن وسایل آزمایشگاهی فرستاده است .
فرض کنید نشانههای دیگری نیز برای راست بودن حرف آن دو نفر وجود دارد، مثلاً: وقتی به پشت در کلاس می رسید، سکوت بچه های کلاس نشاندهنده حضور معلم سر کلاس است.
شما در اینجا یقین می کنید که معلم سر کلاس آمده، ولی خودتان هنوز او را ندیده اید. اما وقتی در را باز می کنید و خودتون به داخل کلاس می روید و آقای معلم را می بینید. به او سلام می کنید و به شما اجازه می دهد که سر جای تان بنشینید.
شما بار اول، به طور غیر مستقیم و با واسطه فهمیدید که معلم سر کلاس است، ولی حالا خودتان مستقیماً فهمیدید و با معلم سخن گفتید و ارتباط پیدا کردید.
از این رو باید گفت که عقل، یکی از راه های فهم چیزهای غیبی است. عقل می تواند به وجود بعضی از چیزهای غیبی پی ببرد. البته شرطش این است که عقل سالم و در شرایط عادی باشد نه در حالت ترس و...
عقل به راحتی می فهمد که دست غیبی خدای متعال. این عالم را آفریده است و اداره می کند و جهان را صاحبی باشد، خدا نام.
تأکید بر تعقل برای پیدا کردن راه
در قرآن و روایات، برای دریافت راه صحیح، به بهرهگیری از عقل تأکید فراوانی شده است. قرآن کریم از زبان اهل دوزخ میگوید: «لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فی أَصحابِ السَّعیرِ»: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم ».
اولین کتاب در الکافی «کتاب العقل و الجهل»، در بر گیرنده سی و شش حدیث درباره عقل و بهرهگیری از آن و دومین کتاب آن «کتاب الحجه»، در باب شناخت حجتهای الهی است. این مسئله بیانگر آن است که مهمترین راه برای تقرب به پروردگار، معرفت پروردگار و حجتهای الهی، با به کار انداختن عقل و اندیشه است. در اینجا به چند حدیث در این زمینه اشاره می کنیم.
الف) در روایتی آمده است:
«گروهی در محضر پیامبر (ص) شخصی را ستودند و از همه خصلتهای نیک او یاد کردند. پیامبر (ص) فرمود: عقل آن مرد چگونه است؟ گفتند: ای پیامبر! ما از کوشش او برای عبادت و دیگر خوبیهای او سخن میگوییم و تو درباره عقل او از ما میپرسی؟ پیامبر (ص) فرمود: مرد احمق به سبب حماقت خود، بیش از انسان گناهکار به گناه و نابکاری آلوده میگردد. خداوند فردای قیامت، مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آنها بالا میبرد، و بر این اساس به قرب خداوند نایل میشوند».
شاهد این کلام پیامبر (ص) را میتوانیم به خوبی در جهان امروز ببینیم؛ ضربههایی که تکفیری ها به دلیل فهم غیر صحیحی که از دین دارند، به دین میزنند، به مراتب از دیگران بیشتر است.
ج) امام باقر (ع) فرموده است: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ شِیعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا»: «جایگاه شیعیان ما را به اندازه روایتی که از ما نقل میکنند و فهمی که از کلمات ما دارند، بشناسید».
از همین روست که محدثین بزرگی مانند مرحوم کلینی به جمعآوری احادیث اهلبیت (ع) همت میگمارند و بزرگانی همچون علامه مجلسی، با تألیف کتاب مرآة العقول به شرح و فهم روایات میپردازد.
د) در کتاب الکافی از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که فرمود:
«جبرئیل بر آدم (ع) فرود آمد و گفت: ای آدم به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی؛ پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار: حضرت آدم (ع) به جبرئیل گفت: آن سه کدامند؟ جبرئیل فرمود: 1- خرد، 2- حیا و 3- دین. آدم(ع) گفت: من خرد را بر میگزینم. آنگاه جبرئیل به حیاء و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید! آنها گفتند: ای جبرئیل! به ما فرمان داده شده است که هر جا عقل باشد، با آن باشیم».
هـ) داستان معروفی که از امام صادق (ع) نقل شده و مرحوم کلینی در کتاب الکافی و شیخ صدوق در الأمالی آورده است، گواه روشنی در این زمینه است.
«روای میگوید: نزد امام صادق (ع) از عبادت و دین و فضل شخصی سخن گفتم، امام پرسید: عقل او چگونه است؟ گفتم: نمیدانم! فرمود: پاداش به اندازه عقل است. سپس امام داستان مردی از بنیاسرائیل را بیان کرد که در جزیره به عبادت مشغول بود. فرشتهای از خداوند درخواست کرد که پاداش عبادات این مرد عابد را به وی نشان دهد و خداوند به او نشان داد؛ اما آن پاداش به نظر فرشته کم آمد. خداوند به فرشته وحی کرد که با او همنشین باش. فرشته در چهره یک انسان به نزد او آمد و به او گفت: منطقه سرسبز برای عبادت مناسب است. عابد پاسخ داد: ولی عیبی دارد و آن، اینکه خدا چهارپایی ندارد. اگر داشت، آن حیوان را در اینجا به چرا میبردیم تا این علفزارها ضایع نشود. خداوند به آن فرشته وحی کرد که به اندازه عقلش، به او پاداش میدهم».
و) در روایت دیگری آمده است: «سَمِعَ (ع) رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَ یَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى] فِی شَکٍّ»: «امام علی(ع) شنید که مردی از حرویان (خوارج) به عبادت و خواندن قرآن و شبزندهداری مشغول است، حضرت فرمود: خواب با یقین، بهتر است از نماز با شک». بر گرفته از ره توشه تبلیغ
فهم عقل، فهم مستقیم و غیر مستقیم و با واسطه
اما فهم عقل، یک فهم غیر مستقیم و با واسطه است. ما با عقل می فهمیم که عالم غیبی هست و خدایی هست. اما مستقیماً، خود آنها را درک نمی کنیم.
اگر بخواهیم مستقیماً غیب عالم را بفهمیم، باید از ابزار دیگری غیر از عقل استفاده کنیم.
ابزار فهم مستقیم و بی واسطه عالم غیب چیست؟
بله! خداوند به قلب پاک و دل با صفای مومن، این توانایی را داده که مستقیماً با عالم غیب رابطه برقرار کند. به همین جهت در روایت آمده است: قلب مومن عرش خداست.
بحارالانوار جلد ۵۵ صفحه ۳۹
مهمترین ابزار شناخت عالم غیب « قلب سلیم» و باطن پاک است.
البته دل پاک تنها از عمل خالصانه حاصل می شود.
2 - از راه شنیدن خبر غیبی
یکی دیگر از راه های فهم چیزهای غیبی شنیدن از خدای متعال و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است که این علم غیب، از جانب خدای متعال به آنها داده شده است.
البته شیطان هم برای آنچه بندگان خدا را گمراه کند، گاهی به دوستان خود از امور غیبی خبر می دهد تا مردم را به شک و تردید بیندازد. ولی مکر شیطان ضعیف است و می توان با تلاوت آیات قرآن از شر شیطان و اولیای اش، به خدای متعال پناه برد و خدای متعال را به کمک و یاری طلبید و قطعاً، خداوند مومنان را در برابر شیطان و سربازانش تنها نمی گذارد و از آنها حمایت میکند.
برکات معرفت و دارا بودن فرهنگ دینی
وقتی گفته می شود :
اگر دست علی دست خدا نیست
چرا دست دگر مشکل گشا نیست
ایجا مردم دو دسته می شوند:
1 - ناراحت و اعتراض کننده، می گوید: شما خدا را جسم می دانید پاسخشان این آیه شریفه است.
وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ یکى از صفات خداوند قهر و غلبه است که تمام مخلوقات در تحت اراده و مشیت او هستند و در مقابل او عرض اندامى ندارند که بتوانند بر خلاف اراده و مشیئة او قدمى بردارند و امرى انجام دهند. همه مقهور تحت قدرت او همه محکوم تحت حکمت او و همین است معناى فوقیت نه فوقیت مکانیه و جسمانیه چنانچه مجسمه توهّم کردند. مثل یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فتح آیه 10، و مثل الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى. البته نه جبر است و نه تفویض. چرا که افعال اختیاریه عباد باختیار و اراده آنها واقع می شود و آن ها و اختیار آن ها و اراده آن ها تحت اراده و مشیت حق است و منافات با اختیار ندارد.
برگرفته از أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج5، ص:95
مهم اینجاست که خدا بعضاً این توان را در اختیار غیر خود، نیز قرار می دهد نمونه اش آیه شریفه : وَ لَمَّا جاءَ عِیسى بِالْبَیِّناتِ [سوره الزخرف : آیه 63] مثل احیاء موتى و ابراء اکمه و ابرص و نفخ در گل که بصورت طیر می شد و پرواز مى کرد.
برگرفته از أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج12، ص:49
انواع و اقسام حمایت الهی
اما خدای متعال چگونه و از چه راه هایی از مؤمنان را حمایت می کند؟ یعنی انواع حمایت های الهی کدام است؟
واقعیت این است که ما با عقل های عادی خودمان، نمیتوانیم همه راه های حمایت الهی از مؤمنان را بشناسیم چرا؟ چون تمام موجودات عالم و نظامات حاکم بر آن، در دست قدرت الهی است و ما از همه ی این موجودات، احیاناً نامرئی و نظامات پیچیده مطلع نیستیم.
اما به طور کلی با استفاده از قرآن و روایات و تجربه انواع و اقسام حمایت الهی را میتوان برشمرد:
الهامات و هدایت های باطنی
گاهی اوقات انسان در مشکلات زندگی به بن بست می رسد و تمام محاسبه هایش جواب منفی میدهد، ولی ناگهان برقی در ذهنش می جهد و افقی بر رویش می گشاید و او را از بنبست خارج می کند.
این حالت همان الهام است که امدادهای غیبی است.
نمونه الهامات الهی
قرآن درباره مادر حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «وقتی فرعونیان، تمامی بچه های تازه متولد شده را می کشتند و او در نگرانی و تردید بود و نمیدانست چه بید کرد، خداوند به دل او انداخت که موسی را در صندوقچه گذارده، به رود نیل بیندازد» و بدین ترتیب موسی را از مرگ نجات بخشید.
بنابراین الهام هدایت باطنی، یعنی غیر از راه معمولی فراگیری و آموختن و امثال آن، از طریق باطنی خداوند خوبی ها و مصلحت ها را به انسان الهام کرده، راه درست را به او نشان میدهد تا زودتر و بهتر به موفقیت و کمال برسد؛ یعنی خود خداوند دست انسان را گرفته، به راه راست و انتخاب صحیح می رساند. یکی از مصادیق این الهامات خواب های راستین است.
در قرآن کریم درباره « حضرت یوسف علیه السلام» نقل شده که روزی در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دید که بر او سجده می کنند.
یوسف خوابش را برای پدرش یعقوب علیه السلام نقل کرد و او از یوسف خواست تا این خواب بر برادرانش که به او حسادت داشتند، نقل نکند و آتش حدس حسد شان را شعلهور نکند.
یعقوب می دانست تعبیر خواب یوسف این است که وی روزی به اوج شوکت و بزرگی خواهد رسید و برادرانش نیز در برابر شکرنش خواهند کرد.
تقویت دل و اراده
خدای متعال دل مومنین را قوی می کند و با ثبات قدم آنان موجب پیروزی آنها می شود.
قرآن کریم هم پیوسته میان پایداری پیامبران و پیروزی و امداد الهی را مطرح کرده و می فرماید « پیش از تو پیامبرانی تکذیب شدند و در برابر تکذیب ها، صبر و استقامت کردند و در این راه آزار دیدند. تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید تو نیز چنین باش که این از سنت های الهی است و چیزی نمی تواند سنتهای خدا را تغییر دهد سوره انعام آیه ۳۴
این آیه قلب پیامبر صلی الله علیه و آله را استوار ساخت و او را از پایداری پیامبران گذشته در برابر کارشکنی ها و آمدن کمک های غیبی، خبر می دهد که این سنت، در میان تمام انبیا به طور یکنواخت جاری است. از این رو باید زمینه یاری خداوند را فراهم کرد.
فراهم شدن وسایل مادی کار
گاهی خداوند و سیله سازی می کند و توفیق مرحمت میکند. معنای توفیق الهی این است که اسبابی که خارج از دست خود انسان است، مهیا می گردد تا اراده الهی محقق شود.
سه حکایت واقعی :
حضرت آیت الله بهاءالدینی رحمة الله علیه یکی از بزرگان علم و عرفان می گوید: « شش ساعت از شب گذشته بود چراغ ها همه خاموش و اهل خانه خواب بودند.
ناگهان صدای کوبیدن در، مرا از خواب بیدار کرد. در را که باز کردم دیدم زنی جلوی در ایستاده است. وقتی مرا دید گفت حاج آقا چراغ بقالی روشن است.
در را بستم و به اتاق رفتم. در این فکر بودم که این چه خبری بود، آنهم در این وقت شب چرا بعضی ها مزاحم دیگران می شوند.
چشم ها را روی هم گذاشتم که بخوابم، صدای خفیفی شنیدم دقت کردم، حدس زدم حرکت سوسک باشد. چراغ را روشن کردم، دیدم دو عقرب سیاه و بزرگ نزدیک بچه کوچک مان در حال راه رفتن هستند.
فورا آنها را از بین بردم. چراغ را خاموش کردم، ناگهان متوجه شدم آن زن مأمور بیدار شدن ما و سبب نجات این طفل معصوم بوده است». بر گرفته از آیت بصیرت سید حسن شفیعی صفحه ۸۳
همچنین نقل شده که در یک مهمانی پسر بچه ای که در حیاط مشغول بازی بود به درون چاه آبی که وسط حیاط قرار داشت، سقوط کرد یکی از مهمان ها که شاهد حادثه بود با سر و صدا، قضیه را به دیگران خبر داد
همه به سرعت خود را به حیاط رساندند تا بچه را از چاه بیرون بیاورند. در همین حال که اتاق خالی شده بود، ناگهان سقف اتاق فرو ریخت و بدین ترتیب همه از حادثه محفوظ مانده اند و پسربچه را هم سالم از شاه بیرون کشیدند کتاب الکلام یجر الکلام صفحه ۲۵
خلاصه داستان مرحوم کربلایی کاظم حافظ دفعی قرآن
وی در سال ۱۳۰۰ هجری قمری در روستاس ساروق از توابع فراهان متولد شد او بی سواد بود اما در اثر اجتناب از کال حرام و گناه و بها دادن به دستورات دینی در سال ۱۳۲۷ مشمول لطف و عنایت خدا قرار گرفت و تا آخر عمر قرآن را از حفظ می خواند و حتی به خواص سوره ها آگاه بود .
روزی پای منبر یکی از علما میرود و آن عالم میگوید هر شخصی که کشاورز و ارباب باشد باید زکات دهد، زکات شامل یک دهم و خمس یک پنجم اموال شخص هستند و اگر کسی زکات و خمس ندهد هرچه نماز بخواند باطل است. بعد از آن کربلایی کاظم به سراغ اربابش میرود و میگوید که باید زکات و خمس دهد اما اربابش توجهی نمیکند لذا کربلایی کاظم به کارگری میرود و بعد از چند سال ارباب یک نفر را واسطه قرار داده و به دنبال او میفرستد.
روزی کربلایی کاظم در مسیر راهش به امامزاده ۷۲ تن روستای ساروق میرسد و میبیند سید بزرگواری بر درب آن ایستاده و به او میگوید که برویم زیارتی انجام دهیم زیرا این امامزاده مرقد ۷۲ نفر از خاندان اهل بیت (ع) است که برای رسیدن به امام رضا (ع) وارد ایران میشوند و ۴۰ نفر از آنان دختر، یک نفر ام سلمه و ۳۱ نفر از آنان مرد بوده است.
کربلایی کاظم به اذن خدا و با دست امام زمان(عج) حافظ کل قرآن شد
وی ادامه داد: کربلایی کاظم همراه این سید بزرگوار وارد حرم امامزاده میشود و بعد از اتمام فاتحه، یک مرتبه در سقف امامزاده آیاتی به سوره نور تابیده میشود که شامل آیات ۵۴ تا ۵۹ سوره اعراف بوده است. این سید بزرگوار که امام زمان(عج) بوده است به کربلایی کاظم میگوید آیات را بخوان و کربلایی کاظم میگوید من نه سواد دارم و نه درسی خواندهام اما آقا به او میگوید من میخوانم تو با من بخوان. شروع میکند این ۶ آیه سوره اعراف را میخواند و کربلایی کاظم هم همراه او میخواند و بعد از آن دستی به سینه کربلایی کاظم میکشد و به اذن خدا و به دست حضرت حجتبن الحسن عسکری(عج) تمام قرآن را با تمام موارد آن به قلب کربلایی کاظم وارد میشود.
آیات قرآن نور دارند
کریمی ساروقی با یادآوری اینکه کربلایی کاظم هم حافظ کل قرآن بوده و هم خواص تمام آیات و هم شأن نزول آنان و مکی و مدنی بودن آنها را میدانسته و حتی توانایی برعکس خواندن آیات قرآن را داشته است، گفت: علمای بسیاری در مدرسه فیضیه قم از نهجالبلاغه و صحیفه سجادیه مواردی را کنار هم میگذاستند و آیات قرآن را در لابلای آنان قرار میدادند و به کربلایی کاظم نشان میدادند و کربلایی کاظم به راحتی آیات قرآن را تشخیص میداد چرا که میگفت آیات قرآن نور دارند.
فرزند مرحوم کربلایی کاظم بیان کرد: زمانی که آیتاللهالعظمی بروجردی متوجه شد که کربلایی کاظم قرآن را اینگونه حفظ است مشتاق شد که او را ببیند. تا اینکه کربلایی کاظم را در یکی از مجالس خود میبیند و یکسری سئوالات تخصصی از او میپرسد و کربلایی کاظم تمام تمام سئوالات او را به درستی پاسخ میدهد و بعد از آن کربلایی کاظم هم چند سئوال تخصصی از قرآن میپرسد که هیچکس تا آن زمان پاسخ این سئوالات را نمیدانست.
وی گفت: مرحوم آیتالله العظمی بروجردی چنان به کربلایی کاظم علاقه پیدا کرد که میخواست به او مقرری مانند طلبهها دهد اما کربلایی کاظم آن را رد کرد و گفت این پول بیتالمال و حق طلبههاست که بیبضاعت هستند اما من کشاورز هستند لذا آیتالله بروجردی از سهم خودش به او داد.
بیان خاطرهای از آیتالله مرعشی نجفی درباره کربلایی کاظم
کریمی ساروقی همچنین به بیان خاطراتی از مرحوم آیتاللهالعظمی مرعشی نجفی پرداخت و افزود: آیتالله مرعشی نجفی فرمودند برخی میگویند که این قرآن تحریف شده است و وقتی شنیدم که کربلایی کاظم اینگونه حافظ قرآن شده است، جمعی از علمای تویسرکان به او نامه نوشتند و از او خواستند به آنجا بیاید، لذا من به کربلایی کاظم گفتم روزی یک جزء قرآن با هم بخوانیم و بعد از اتمام ۳۰ جزء دیدم که این قرآن همان قرآنی است که کربلایی کاظم میخواند و همان قرآنی است که بر پیامبر(ص) نازل شده است بنابراین قرآن تحریف نشده است.
فرزند مرحوم کربلایی کاظم گفت: شهید نواب صفوی ایشان را به مصر بردند و خطاب به علمای مصر گفت که شما ادعا میکنید که شیعهها نمیتوانند حافظ قرآن شوند اما کربلایی کاظم حافظ قرآن است و سواد ندارد و میتوانید او را امتحان کنید و بعد از امتحان کربلایی کاظم برخی به مذهب شیعه ایمان آوردند.
ویژگیهای کربلایی کاظم که باعث شد معجزه قرن شود
وی یادآور شد: آیتالله خوانساری از کربلایی کاظم پرسید شما چه کار کردید و چه ویژگی داشتید که این معجزه نصیب شما شد و بعد از پیامبر و ائمه معصومین، کسی مثل تو پیدا نشد و کربلایی کاظم پاسخ داد که من ۳ ویژگی دارم که هر کس این سه را داشته باشد مستجابالدعوه خواهد شد. نخست اینکه نخوردن مال حرام است حتی یک لقمه مال حرام هم در طول عمر خودم نخوردم و اگر کسی که زکات و خمس نداده بود و مرا به میهمانی دعوت کرده بود، زمانی که میخواستم دست دراز کنم تا از آن غذا بخورم همان آقایی که در امامزاده آمد و به من گفت بخوان، همان آقا مجسم شده و با انگشت به من اشاره میکرد که نخورم.
کریمی ساروقی ادامه داد: دوم دادن زکات بوده است چرا که من جو، گندم و کشمش را همیشه نصف میکردم و سوم خواندن ۵۱ رکعت نماز در شبانهروز که ۱۷ رکعت آن نماز واجب و ۳۴ رکعت نافلههای شب بوده است.
رمز موفقیت کربلایی کاظم
خود کربلایی کاظم به این سوال اینگونه پاسخ داده است که من سه چیز را رعایت میکردم که شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم، این که هرگز لقمه حرام نخوردم، هرگز نماز شبم ترک نشد، پرداخت خمس و زکاتم را هرگز قطع نکردم.
معجزه و کرامت
یعنی خداوند از این طریق، به یاری برگزیدگان خود از انبیا و اولیا می رود.
البته باید توجه کرد که این قدرتی نیست که به اصطلاح دل بخواهی و تابع میل شخصی آنها باشد.
اساساً انسانی که محکوم هوسها و محلهای خودسر است، از چنین کرامت هایی محروم است.
به این خاطر است که انبیا، گاهی از نیروهای غیبی استفاده نمیکردند؛ زیرا هدف از فرستادن انبیا (ع) فراهم کردن زمینه برای انتخاب آگاهانه و آزادانه انسانهاست و برای اینکه مردم به آنها ایمان آورده و حرفهایشان را قبول کنند، خداوند به آنان قدرت معجزه داده است.
حال اگر انبیا می خواستم از عالم غیب برای شکست دشمنان استفاده کنند، از یک طرف در الگو بودن آنها تردید می شد، زیرا پیشگامی و الگو بودن پیامبران و امامان بر اساس رفتار آنان بر طبق وضع موجود و ارزیابی ظاهری است. چه اینکه تکیه بر غیب، چیزی نیست که دیگران نیز توانایی آن را داشته باشند.
مجله نور علم شماره ۲۷ صفحه ۷۵
از سوی دیگر رشد معنوی و تکامل آزادانه برای انسان ها به دست نمی آمد بلکه مردم با دیدن قدرت های غیبی از آنان پیروی می کردند، نه با انگیزهها الهی و انتخاب آزادانه.
امام علی علیه السلام می فرماید: اگر خداوند می خواست به پیامبران قدرتی دست نیافتنی و لذتی شکست ناپذیر ببخشد و سلطنتی عطا می کرد که دیگران از روی ترس یا طمع، تسلیم شوند و دست از گردن کشی و بزرگ فروشی بردارند، در آن صورت انگیزهها و ارزشها همسان میشدند.
ولی خداوند متعال چنین خواسته است که پیروی از پیامبران و تصدیق کتابهای او و فروتنی و تسلیم مردم، تنها با انگیزه الهی و بدون شائبه باشد». نهج البلاغه خطبه قاصعه
ولی در هر جال خداوند قدرتی به آنها داده است تا هم برتر بودن آن ها را نشان دهد و هم در مواقعی که مصلحت می داند، به اذن خداوند از آن استفاده کنند.
ظهور منجی و مصلح و مسئله مهودیت
استاد شهید آیت الله مطهری رحمت الله علیه در این باره مینویسد: « همیشه یا غالباً، ظهور نوابغ بزرگ یا پیامبران عظیم الشأنی مثل حضرت ابراهیم علیه السلام موسی علیه السلام عیسی علیه السلام و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله در شرایطی بوده که جامعه بشری سخت نیازمند آنها بوده است .
و معمولاً در واقعی ظهور کردهاند که بشریت در یک پرتگاه خطرناک قرار داشه و آنها، سبب نجات و اصلاح اجتماع خود شدهاند مسئله مهدویت در اسلام نیز چنین است.
کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر صفحه ۸۳
عوامل رابطه با غیب
حال ما چگونه می توانیم با این عالم غیب ارتباط برقرار کنیم و از آثار و برکات شش بهره مند شویم.
همان طور که از این روایت و آیات شریف قرآن کریم و دهها روایت دیگر معلوم میشود، مهمترین سبب رابطه با غیب و قرار گرفتن تحت حمایت الهی، انجام واجبات و مستحبات (و البته ترک محرمات و مکروهات) است که به چند مورد از آن اشاره می کنیم.
1 - تقوا یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات. به تعبیر امام صادق (ع) این که انسان پیوسته خود را در بیابان پر از خار ببیند و بکوشد تا خاری از خارهای هوی و هوس بر پای او نرود.
2 - خواندن نماز در رأس واجبات است و از مهمترین عوامل رابطه با غیب است. البته مقصود نمازی است که با رعایت آداب و شرایطش و با در نظر گرفتن احکام، آداب و اسرار نماز باشد.
* در این رابطه به کتاب هایی مثل آداب الصلاة الصلاة و کتاب راز نماز آیت الله خامنه ای و کتاب پرتوی از اسرار نماز استاد قرائتی مراجعه شود.
3 - قرائت قرآن کریم، به عنوان خزانه علم خداوند و کتابی که از غیب آمده است.
4 - دعا به درگاه الهی و مناجات با قاضی الحاجات (مخصوصاً دعای کمیل و دعاهای بعد از نماز)
5 – توسل به پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت آن. بویژه امام زمان عجل الله فرجه ( مخصوصا زیارت جامعه کبیره و زیارت عاشورا و زیارت آل یسین).
شیوه های غیبی یاری مؤمنان
خداوند از طریق فرستادن فرشتگان الهی (مانند جنگ بدر) ایجاد آرامش در قلب مسلمانان، تصرف در ادراک ، فرستادن بادهای ویرانگر، بر هم زدن نقشههای دشمنان و نیز ایجاد رعب و وحشت در دل کافران، به افراد صالح و پیامبر آن یاری می رساند.