مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

بنام خدا

اى عصمت حق زاده زهراى مطهّر

اى عالمه فاضله، اى دختر حیدر

***

اى شمع شبستان ولایت که به عالم

جز فاطمه نبود ز تو از قدر فزون تر

***

تعلیم تو از مکتب دین بود و از آن رو

دین یافته از دولت تبلیغ تو زیور

قبل از شروع در بحث « نیازمندی انسان به استاد» توجه عزیزان را به دو نکته مهم جلب می کنیم:

1 -اهمیت علم و دانش : آنچه بر هیچ کس پوشیده نیست و تمامی ادیان الهی مطالبه آن دارد، حتی افراد دور از مسئله ایمان به خدا، نیز علم، را بر جهل، ترجیح می دهند. این مسئله در جای خود با ادله همراه با آسیب شناسی های آن به وضوح آمده است.

2 – از آیات قرآنی که سفارش به آموزش دیگران دارد؛ « و ما در اینجا به ده موردش اشاره خواهیم داشت» فهمیده می شود که این آیات هم دلیل « نیاز انسان به استاد »،است و هم لزوم دقت در گزینش آن ها را می رساند. چون در مرحله اول؛ منصب استادی مختص انبیاء و معصومان (ع) و اولیای الهی بوده؛ سپس دیگران.

از این رو؛ ضمن توجه به اینکه این آیات در مقام بیان وظایف و دستور العمل ها است « که اصطلاحاٌ از آن تعبیر می شود به کارنامه انبیاء». و هشداری است برای تمامی استادان عزیز و گرامی که حرفه مقدس « تعلیم و تربیت» را برای خودشان شغل و کار انتخاب کرده اند؛ که مبادا این ویژگی «که معلمی کار انبیاء است» را فراموش کنند. بنابر این هر کس خود را در این جایگاه قرار دهد؛ باید خط و مشی خود را با سیره پیامبران علیهم السلام به ویژه خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) تطبیق داده و با سعی و تلاش مضاعف؛ وظیفه خود را بخوبی انجام دهد، نه اینکه خدای ناکرده در قبال این مسئله مهم بی تفاوت بماند، چرا که رعایت این نکته بسیار مهم بوده و بنوعی می توان گفت: رمز موفقیت؛ بلکه تنها راه رسیدن به هدف اصلی از این کار مقدس؛است.

دلیل های نیاز به استاد و مربی

1 - جهت تعلیم و تعلم

بدیهی است انسان برای رسیدن به کمال نیاز به تعلیم و تعلم دارد. زیرا ترقی و تعالی روحی و جسمی هر کسی به قدرت علم است و هیچ معلمی برای الگو قرار دادن ؛ بهتر از انبیاء تصور نمی شود.

چون علمشان از جانب خداوند علیم است و مردم را هم بدون نظر مادی تعلیم فرموده اند! (1)

یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ سوره جمعه آیه ۲

تزکیه مى‏ کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى‏ آموزد

لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِم‏

تا مردم را از تاریکی هاى (شرک و ظلم و جهل،) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى،) بفرمان پروردگارشان در آورى‏.

أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور سوره ابراهیم  آیه ۱ و ۵

ما موسى را با آیات خود فرستادیم (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر!

(1) آیه شریفه : فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ سوره یونس آیه 72
هیچگونه توقعى ندارم‏
(اما متاسفانه مردم) چون اهل دنیا نسبت بعلماء و انبیاء و ائمه [ع‏] سوء ظنى دارند و اینها را توهّم می کنند که گرگ آن ها باشند و می خواهند آنها را پاره کند و بلع کنند حتى می گویند

همچه حمال باسباب جهان زاهد شهر

پشت کرد است که یک جا همه را بردارد

 و اشاره بهمین دارد فرمایش حضرت رسالت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم که فرمود در دوره آخر زمان مردم‏ (یفرّون من العلماء کما یفر الغنم من الذئب)
سپس فرمود: به سه عقوبت مبتلاء می شوند

1 - ظالم و اشرار بر آنها مسلط می شوند،

2 - دعاى آنها مستجاب نمی شود

3 - (یخرجون من الدنیا بلا ایمان).
 

در ادامه می فرماید: إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ

فرستاده او هستم و او اجر کامل بمن عنایت می فرماید؛ هم در دنیا عزت و شوکت و حفظ از دشمن و هم در آخرت سعادت و فیض بجنّت و مثوبات الهى می شوم

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج ‏6    429

2 - جهت تکمیل فطرت

این همان سخن « ‌پیامبر درونی و برونی است» چون بشر به توحید مفطور است  فطرتش  کامل نمی‌شود مگر به آمدن انبیاء.

3 - جهت توجه و تذکر به جهان سرمد

همان قضیه خبر از ماوراء ماده و به اصطلاح «فوق متازفیزیک» است که از آن بحث می شود. که اگر انبیا مردم را به جهان دیگر و نعمت های این بشارت نمی‌دادند و از کیفر اخروی نمی ترسانیدند مردم پی به جهان دیگر نمی بردند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ (بقره 209)

و اگر بعد از این همه نشانه‏هاى روشن، که براى شما آمده است، لغزش کردید (و گمراه شدید)، بدانید (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد) که خداوند، توانا و حکیم است‏.

و در دو آیه دیگر می فرماید:

قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدیداً مِنْ لَدُنْهُ سوره کهف آیه 2

در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگر است تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند

ْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاس‏ سوره یونس آیه ۲

 مردم را (از عواقب کفر و گناه) بترسان‏

4 - جهت قیام به عدل

با اینکه انبیا آمدند باز هم مردم به عدالت رفتار نمی کند پس اگر آن نیامده بودند مردم چه می کردند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ سوره حدید آیه ۲۵

 تا مردم قیام به عدالت کنند

5 - جهت رفع اختلاف و نزاع ها

با اینکه انبیا آمده اند این همه اختلاف در عقائد و ادیان و مذاهب وجود دارد وای بر آن وقتی که انبیا نمی‌آمدند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ سوره بقره آیه ۱۰۹

بسیارى از اهل کتاب، از روى حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مى‏کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند با اینکه حق براى آنها کاملا روشن شده است.

حیله گران از خدا بی خبر و مکتب های خود تراشیده و نیزادیان تحریف شده نمی گذاشتند مردم از جهل بیرون بیایند.

6 - جهت معرفت رضا و غضب خالق

اگر انبیا نبودند از کجا مردم رضای معبود خود را می فهمیدند و از کجا می دانستند که رضای او در اطاعت و خشم و در گناه است. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ ِ حَتَّى إِذا حَضَرَ سوره نسا آیه ۱۸

براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى‏ دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مى ‏رسد مى‏ گوید: «الان توبه کردم! به انضمام آیه شریفه:

وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً (سوره  اسرا آیه 85)

و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است!

7 - جهت تبیین اشیاء

انبیا و جمادات و نباتات و حیوانات و اغذیه و پوشاک را برای مردم بیان کردند حتی حضرت آدم علیه السلام کاخ زندگی بشر را برپا نمود. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلاً إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ سوره نحل آیه ۹۱

و هنگامى که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالى که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده ‏اید، به یقین خداوند از آنچه انجام مى‏ دهید، آگاه است!

8 - جهت تهذیب اخلاق

اگر انبیا نبودند مردم اخلاق خوب و بد را نمی دانستند و به اقتضای خواهش نفس از درندگان بد تر می شدند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ سوره انفال آیه ۲۲

بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‏کنند.

مسئله مهم خدا محوری که هیچ! صرفاً به دنبال دنیا طلبی بودند کما اینکه هستند.

9 - جهت اصلاح امور

انسان از جنبه ی شهوت همواره در شرف فساد و هلاکت است و به مصلحی هواره نیاز دارد و اگر انبیا نبودند، فساد بشر را کسی نمی توانست اصلاح کند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا سوره اعراف آیه ۳۸

هر زمان که گروهى وارد مى‏ شوند، گروه دیگر را لعن مى‏ کنند تا همگى با ذلّت در آن قرار گیرند. (در این هنگام) گروه پیروان درباره پیشوایان خود مى‏ گویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند

چنانکه حتی با آمدن انبیاء الهی فساد در بر و بحر ظاهر شده است. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ‏ء سوره روم آیه ۴۰

خداوند همان کسى است که شما را آفرید، سپس روزى داد، بعد مى‏ میراند، سپس زنده مى‏ کند آیا هیچ یک از همتایانى که براى خدا قرار داده ‏اید چیزى از این کارها را مى ‏توانند انجام دهند؟!

10 - جهت ارتقاء به مدارج کمال

تقرب و به قرب خالق ذی الجلال به پیروی از انبیاء بشر به قرب محبوب می رسد زیرا آنان بشر را از هواپرستی تزکیه نموده و به اعلی درجه کمال می رسانند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ (سوره انشقاق آیه 6)

اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏ روى و او را ملاقات خواهى کرد!. برگرفته از کتاب: برنامه دینی مرحوم مقدم

ضرورت و نیازمندی انسان به استاد و راهنما

شاید برخی چنین پندارند که در تربیت و خودسازی نیاز به استاد و راهنما نیست، چرا که راه برای آدمی به کمک نوشته ها ، اندیشیدن در آیات و روایات و سیره معصومین (علیهم السلام) نمایان شده و آموختن به سادگی امکان پذیر است.

از این روی لازم است نخست از ضرورت استاد و راهنما بحث کرده و سپس به بررسی مطالب دیگر بپردازیم.

چند نکته یاد ماندنی:

مراد از استاد و راهنماهایی که در این جا یاد آور می شویم، انسان وارسته ای است که علاوه بر دانش استادی به پیش نیازهای آن نیز عمل کند از باب مثال در عمل به شریعت و دریافت های دینی و معنوی توانا باشد. صلاحیت تقوایی، مهارت و تخصص در علوم اسلامی و تدبیراستادی داشته باشد تا جوینده کمال را چه در علم روز و چه در تهذیب نفس، شناخت درست داده و در حرکت به سوی خدمت به مردم در حد رضای الهی یاری دهد و راهنما گردد. یعنی علاوه بر رشته تخصصی مورد بحث دستور های اسلام را نیز به شایستگی تبیین کند و هرگونه ابهام و پرسشی را روشن سازد.

هیچ کس بى ‏اوستاد چیزى نشد
هیچ آهن خنجر تیزى نشد

بود هر کار بی استاد دشوار
نخست استاد باید آنگهی کار

نظامی

نیاز انسان به معلم و پیروی از راهبر

نیاز آدمی به معلم و پیروی از راهبر در همه علوم و فنون - به ویژه در زمینه های معنوی - یک نیاز طبیعی و عمومی است. هر کس توان رسیدن به هرگونه کمالی را ندارد و نمی تواند شخصیت خود را خود به خود به ثمر رساند و از آن روی که دشواری های فراوانی در پیمودن راه انسان شدن وجود دارد و رهرو دراثر غلبه طبع و کسالت و وسوسه های نفسانی، جاذبه ها و لذایذ مادی، تعلقات عاطفی و غریزی و ... هر آن ممکن است که حرکت را رها سازد و یا به انحراف کشانده شود به راهنما نیازمند است.

وجود مشاور و کوکب هدایت در این گونه موارد می تواند عامل مهمی برای آرامش اطمینان و رهایی از بندها باشد، پشت و پناه گردد و در حقیقت خود راه شود و گرگ های نفسانی و شیطانی را از یوسف جان برهاند.

گذشته از این ها آدمی همواره در گیرودار شناخت صواب از خطا و درست از نادرست است. دانای توانایی می خواهد که پاسخ دهد و «فرقان» شود. از حالات و مراتب راهرو خبر گیرد و مبادی القاءات گوناگون را بر وی بشناساند. اگر صرف عقل با مدد مطالعه آثار می توانست درست را از نادرست روشن سازد و گام به گام چراغ هدایت رونده شود نباید در زندگی آدمی شاهد هزاران گونه ناگواری باشیم.

همتم بدرقه راه کن ای طایرقدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

***

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر

حافظ

به شاگردی هر آن کو شاد گردد
 بود روزی که هم استاد گردد

شیخ بهائی

امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:

«هلک من لیس له حکیم یرشده».

رساله سیر و سلوک 116 به نقل از کشف الغمه

آن را که فرزانه ای راهنما نباشد تباه می گردد.

هر که گیرد تیشه ای بی اوستا

ریشخندی شد به شهر و روستا

***

هر که در ره بی قلاوزی رود

هر دو روزه راه صد ساله شود

***

هر که تازد سوی کعبه بی دلیل

همچونان سرگشتگان گردد ذلیل

مثنوی کلاله خاور، ص 146.

امام خمینی «ره» در ضرورت استاد و راهنمای اخلاقی می فرماید:

لازم و ضروری است که این عمل میزان مدارا با نفس و اندازه نیاز واقعی آن به لذت های حلال با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردی کامل و راهبری دانا و توانا که دلیل راه باشد انجام گیرد.

به ره چون روى هیچ تنها مپوى‏
‏نخستین یکى نیک همره بجوى

***

اخذ کن آداب دینت از فقیه
نی زهر شیّاد مردود سفیه

- نخست استاد باید وانگهی کار.   نظامی

گذرت بر ظلمات است بجوی خضر رهی

که در این ره بسیار بود گمراهی

***

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

درست فراگیری  کار و فن از استاد

- نگاه به دست ننه کن مثل ننه غربیله کن ! یعنی : درست فراگیری از استاد.

مقایسه ای آموزنده

همانطور که در بیماری های ظاهری وامراض جسمی نوشته اطبای حاذق و تدوین کتب طبی و شرح و بیان بیماری ها واقسام دواها ما رااز مراجعه به طبیب بی نیاز نمی کند بلکه بر طبق سیره جاری عقلاء در هر بیماری به طبیب متخصص رجوع می کنیم و خود را تسلیم او می نماییم و هر شربت که داد اگر تلخ است واگر شیرین می نوشیم و هرگز حاضر نیستیم اکتفا به عقل خود نموده و یکی از کتاب های طبی را برداشته و مطالعه کنیم و آنچه به خیال خود در نوع بیماری و داروی آن تشخیص دادیم عمل کنیم ، همچنین در امراض قلبی و بیماری های روحی تنها دست رسی به علم شریعت کافی نخواهد بود بلکه باید تعیین داروهای معنوی با نظر طبیب متخصص باشد که فرمود:

طبیب دوار بطبه قد احمی مواسمه و احکم مراسمه.

پرواز در ملکوت ج 1، ص 70.

پیراستن نفس ساده تراز نیکو ساختن خط نیست چگونه است که در خط آموزی نیاز به مربی هست اما در پی بردن به کمبودها و کاستی های نفس و راهای درمان آن نیازی به راهنما واستاد نباشد؟!

تمثیل درخت خودرو:

آری آن که از راهبری بهره نگیرد واز پرتو تعلیمات دانشوری برخوردار نشود مانند درختی می ماند خودروی و بی بار، درختی که برگ می آورد ولی میوه نمی دهد مانند درختان جنگل که اگر باری هم داشته باشند طعم میوه درخت تربیت شده و باغ را ندارند.

بازگویی داشته های علمی دینی نمونه سیره بزرگان

عبدالعظیم حسنی (ره) می گوید:

خدمت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) رسیده و عرض کردم: تصمیم دارم باورها و دریافت های خود را بر شما عرضه کنم اگر پسندیده شد بر آن استوار بمانم تا خداوند را دیدار کنم. پس از بیان عقاید و دریافت های خود حضرت فرمود:یااباالقاسم هذا والله دین الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الاخره  . بحار ج 3، ص 268.

یاابوالقاسم بخدا قسم این دریافت تو آیین خداست ، آیینی که برای بندگانش پسندیده است پس بر آن استوار باش که خداوند تو را بر سخن استوار در دنیا و آخرت پایدار بدارد.

عارف بلند پایه حاج میرزا علی آقای قاضی استاد اخلاق علامه طباطبائی می گوید:

کسی که طالب راه سلوک طریق خدا باشد اگر برای پیدا کردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارند تا پیدا کند ارزش دارد و کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کرده است رساله سیر و سلوک، ص 176.

در خدمت استاد بود افتخاری بزرگ

در روایات نام برخی از اصحاب سر و حواری پیامبر و امامان معصوم (علیه السلام) آمده است :

در خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) اصحاب خاصی مانند: سلمان، ابوذر، مقداد و ...،

در خدمت امام علی (علیه السلام) اصحاب سری مانند: کمیل، اویس قرنی، میثم تمار، عمر بن حمق خزاعی، محمد بن ابی بکر و ...

در زمان امام مجتبی (علیه السلام) سفیان بن ابی لیلی، حذیقه بن اسد ( اسید) الغفاری و ...

در زمان امام حسین (علیه السلام) یارانی که نام جاویدشان در شمار شهیدان کربلا آمده است .

در خدمت امام سجاد (علیه السلام) جبیر بن مطعم، یحیی بن ام طویل، ابوخالد کابلی، سعید بن مسیب و ...

در زمان امام باقر و صادق (علیه السلام) عبدالله بن شریک عامری، زراره بن اعین، بریدین معاویه، محمد بن مسلم، ابوبصیر، لیث بن بختری، عبدالله بن ابی یعفور، عامر بن عبدالله، حجر بن زایده، حمران بن اعین و ...  در شان آنها چنین آمده است که:( ..فهولاء حواریون اول السابقین واول المقربین واول المتحورین حواری من التابعین) رجال کشی /09

بنابراین همانگونه که اولیای الهی بطور مستقیم و بالمباشره راهنمای اخلاقی بوده اند دراین زمان نیز باید بسراغ پاکانی رفت که همراه گردند و کوکب هدایت شوند.

دعای امام علی (ع) به راهنمایان

علی (علیه السلام) برای کسی که در پی راهنما باشد دعا می کند و نجات و رهایی او را در چنگ زدن به دامن استاد و هدایت کننده می داند:

رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَى وَ دُعِیَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا... . کیهان اندیشه شماره 151، ص 42.

آمرزش خدای کسی را باد که سخنی خردمندانه بشنود و کار بندد و به راه راست خوانده شود و نزدیک آید و بپذیرد و دست به دامان راهنمایی زند و رستگار گردد.

ابن میثم بحرانی (رحمه الله) در شرح جمله (واخذ بحجزه هاد فنجا) گفته است:

یعنی در پیمودن راهی که بسوی خدا می رود باید به استادی ارشادگر و دانا اقتدا کرد تا رستگاری به چنگ آید ... واز سخن مولی وجوب و ضرورت استاد برای سیر و سلوک فهمیده می شود.

نهج البلاغه صبحی صالح، خ 76.

برترین الگوهای برای استادی

الگوهایی که بر این کار وجود دارد؛ در مرحله اول انبیاء الهی و معصومان (ع) هستند.

و لذا در آیه شریفه آمده:

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِر سوره احزاب آیه 21

(آرى) براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچى کند به خویشتن ضرر زده است، و در آیه دیگر مى فرماید فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ بلکه یکى از حکمت هاى اینکه خداوند پیشوایان دین را معصوم قرار داده براى همین است که نقطه ضعفى که دیگران مجوز اعمال زشت خود قرار دهند در آنها نباشد أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏1    341 

قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَه سوره ممتحنه  آیه 4

براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت،

در این آیه خداى تعالى خطاب به مؤمنان مى‏ گوید شما باید با روش دشمنانه ابراهیم و انبیاء و اولیاء با کافران خویشاوندانشان تأسى کنید. پس از نزول این آیه مؤمنان با خویشاوندان مشرکشان دشمن شده ابراز عداوت و بیزارى مى‏کردند و خداوند از شدت اندوه باطنى مؤمنان از آن جهت مطلع شده آیه 7 همین سوره را نازل فرمود که: «شاید خدا بین شما و کسانى که دشمن دارید مودت پدید آرد» و چنین شد.

یعنى بسیارى از مشرکان ایمان آوردند و دوست و یاور و برادر مومنان گردیدند. ترجمه اسباب نزول         226  

و دراین میان می توان؛ پس پیامبر (ص) از امیر مؤمنان امام علی (ع)  نام برد.

حضرت امام علی علیه السلام بیش از 73 صنعت را پیشنهاد فرمود: ولی متأسفانه بعض مردم بی لیاقت آن زمان او را مسخره کردند و امام سجاد (ع) از نزدیک شدن ارتباطات و فضای مجازی سخن گفته: اما، کجا بود کی هست! گوش شنوا!

اما حضرت فاطمه زهرا (س) :

اوج ارزش راهنمائى کردن

به نقل على (ع) روزى زنى به حضور حضرت زهرا (س) رسید و عرض کرد: مادر ناتوانى دارم که درباره نماز مسائلى را نمى داند، من را نزد شما فرستاده تا آن مسائل را بپرسم، سوالات او به ده سوال رسید. و از بسیارى سوال شرمنده شد و عرض کرد: اى دختر رسول خدا، بیش از این به شما زحمت نمى دهم.

حضرت فاطمه (س) فرمود: آنچه را نمى دانى بپرس، آیا کسى را سراغ دارى که در برابر صد هزار مثقال طلا اجیر شود که یک روز بار سنگینى را از زمین به بالاى بام ببرد و اظهار خستگى کند؟

او عرض کرد: نه.زهراى اطهر (س) فرمود: من نیز اجیر شده ام در برابر هر مساله اى که به تو پاسخ دهم مزدى بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از مروارید کنند، باز آن مزد بیشتر است، بنابراین من سزاوارتر از آن اجیرم که اظهار خستگى نکنم، من از پدرم شنیدم که فرمود: علماى شیعه ما وقتى در قیامت محشور مى شوند، بقدر علمشان و بقدر تلاشى که در ارشاد مردم کرده اند به آنها خلعت و جایزه مى دهند...  منیه المرید شهید ثانى ص 21.

و دخترش زینب (س) را نام برد.

روایتی که در این زمینه از امام سجاد (ع) درباره حضرت زینب (س) نقل شده، بسیار معروف است: «أَنْتِ بحَمْدا... عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة».

او که در یکی از روزهای سال ششم هجری قمری خانه پاک علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) با شادی و سرور به پیشواز نورسیده ای می رفت.

دختری که سومین فرزند خانواده و اولین دختر حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود.

حضرت زینب (سلام الله علیها) در روز پنجم جمادی الاول سال ششم هجری قمری در مدینه به دنیا آمد.

. قطعه ای از بهشت، ص 648.

فضیلت های حضرت زینب (س)

از جمله فضیلت های حضرت زینب (علیها السلام) علم و دانش اوست:

سخنان و خطبه های عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کوفه، مجلس عبیداللّه بن زیاد و همچنین در دربار یزید، از سوی حضرت زینب (علیها السلام) هر کدام شاهدی بر توانایی دانش این بانوست.

دربارة این خاندان گفته شده: «إِنَّ هَؤلاَء وَرَثُوا العِلمَ وَ الفَصَاحَةَ زُقُّوا العِلمَ زُقّاً».

حضرت زینب(س) علاوه بر علم لدّنی، تمام شرایط یک راوی موثّق را در حدّ کمال داراست. بدین لحاظ، به او (س) عالمه گفته‌اند.

همچنین علم پیشگویی حوادث را نیز دارا می‌باشد، چنان‌ که کیفیّت شهادت خود را پیشگویی کرد.

صفت دیگر ایشان (ع) عقیله است که ابن‌ عبّاس به او داده است. همچنین مفسّری بی‌بدلیل است؛ زیرا خطبه‌های آن حضرت (س) آکنده از آیات قرآنی است.

جایگاه علمی حضرت زینب (س)

برای حضرت زینب (س) القاب علمی گوناگونی ذکر نموده‌اند که عبارتند از: «عالمةٌ غیرَ مُعلمةٍ: دانای نیاموخته»، «فهمةٌ غیرَ مُفهِّمةٍ: فهمیده بی‌آموزگار»، «نائبةُ الزّهراء: جانشین حضرت زهرا، سلام‌الله علیها»، «عَقیلةُ النِّساء: خردمند بانوان»، «سیّدة العَقائِل: بانوی بانوان خردمند»، «سُلالةُ الوِلایة: فشرده، خلاصه و چکیدة ولایت»، «وَلیدةُ الفَصاحة: زادة شیواسخنی»، «عَقیلةُ خِدر الرّسالة: خردمند پرده‌نشینان رسالت»، «بلیغة: سخنور رسا»، «فصیحة: سخنور»، «صدیقة الصّغری: راستگوی کوچک (در مقابل صدیقه کبری سلام‌الله علیها)»، «المُوثَّقة: بانوی مورد اطمینان»، «عقیلة الطّالبین: بانوی خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان)»، «الفاضلة: بانوی بافضیلت»، «الکاملة: بانوی تامّ و کامل»، «عقلیة الوحی: بانوی خردمند وحی»، «عقیلةالنّبوّة: بانوی خردمند پیامبری»، «رَبیعَةُ الفضل: پیش‌زادة فضیلت و برتری»، «عقلیة القریش: بانوی خردمند قریش»، «سلیلة الزّهراء: چکیده و خلاصة حضرت زهرا، سلام‌الله علیها»، «آیةٌ مِن آیات‌الله: نشانی از نشانه‌های خداوند»

(ر.ک؛ رسولی، بی‌تا: 13؛ بحرانی اصفهانی، 1409 ق.، ج 11: 948 و اصفهانی، بی‌تا: 137).

یاد آور می شود: در ادامه زندگی نامه حضرت زینب (س) که برگرفته از سایت های مختلف گرفته شده و خلاصه آن در سایت فرهنگ سازان حضرت حجه بن الحسن (عج) آمده به پنج نمونه از این ویژگی ها اشاره شده. البته آنچه مربوط به بخش استادی حضرت (س) است در اینجا نیز اشاره خواهیم داشت.

رابطه حضرت زینب (س) با بانوان کوفه

زمانی که حضرت علی (ع) در کوفه حکومت می‌کردند حضرت زینب(س) در کنار ایشان بوده و به عنوان رابط امام با بانوان کوفه و جهان اسلام فعالیت می‌کردند.

حضرت زینب (س) استاد بانوان کوفه بود و در مکتب ایشان بانوان کوفه با احکام اسلامی و به ویژه تفسیر قرآن آشنا می‌شدند.

در دوران خلافت حضرت علی (ع) در کوفه ایشان نیز در آنجا اقامت داشت و از نزدیک در هدایت مردم ونشر معارف اسلام، عهده دار وظایفی بود. یک سال بعد از اقامت در کوفه گروهی از زنان، شوهران خود را به خدمت امام فرستادند و پیام دادند که ما شنیده ایم زینب کبری نیز مانند مادرش از علم و دانش فراوانی برخوردار است لذا اجازه فرمایید از خرمن علمش برخوردار شویم. (1) امام اجازه دادند و جلسه درس و تفسیر قرآن حضرت زینب (سلام الله علیها) آغاز شد. یک روز ضمن اینکه حضرت زینب آیه «کهیعص» از ابتدای سوره مبارکه مریم را تفسیر می کرد،

شیخ صدوق در کتاب «کمال‌الدین» خود روایتی را با همین مضمون از امام حسن عسگری (ع) نقل می‌کند. راوی از امام (ع) سؤالاتی از تفسیر و تأویل آیات می‌پرسید که بحث درباره سوره مریم (س) شد. حضرت در تأویل آیه اولیه این سوره فرمود:

«زکریا علیه‌السلام از پروردگار خود خواست که به او اسمای خمسه طیبه را بیاموزد، جبرئیل فرود آمد آنها را به وی آموخت. زکریا چون محمد و على و فاطمه و حسن (ع) را یاد می‌کرد غمش برطرف و گرفتاریش زائل مى‌شد و چون حسین (ع) را یاد می‌کرد گریه گلویش را می‌گرفت و مبهوت می‌شد. یک روز عرض کرد معبود من مرا چه مى‏‌شود که چون چهار نفر از خمسه طیبه را یاد میکنم به یاد آنان از غم‌هاى خود آرام می‌شوم و چون حسین را یاد می‌کنم چشمم اشک می‌ریزد و ناله‌‏ام بلند مى‏‌شود خداى تبارک و تعالى او را از قصه حسین خبر داد و فرمود: کهیعص «کاف» اشاره به نام کربلا است و «هاء» هلاکت و شهادت عترت است و «یاء» اشاره به قاتل آنان یزید علیه اللعنه است که او ظالم بر حسین است «عین» اشاره به عطش حسین (ع) است و «ص» اشاره به رمز موفقیت آنان که صبر بود است‏.» (کمال‌الدین صدوق ج2، ص454)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد و سخنان او را در مورد این آیه شنید، سپس فرمود: دخترم در این کلمه رمزی نهفته است و به مصیبت ها و مشکلاتی که به شما وارد می شود اشاره دارد. (2)

کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایی که از ایشان روایت شده است خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوی بزرگوار می باشد به گفته امام سجاد ایشان دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده بود.

1. اعیان الشیعه، سید محسن امین.

2. بانوی شجاع اسلام، زینب کبری، محمدجواد مغنیه.

در کتاب خصائص الزینبیه آمده است که: در ایامی که حضرت امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین در کوفه تشریف داشتند، آن مکرمه ( حضرت زینب (علیها السلام را مجلسی بوده در منزل خود که برای زنها تفسیر قرآن بیان می فرمود.

یکی از روزها تفسیر آیه شریفه اول سوره مریم . کهیعص. (کاف -ها یا عین صاد) را بیان می فرمود: در این بین امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شده و فرمود: ای نور دیده! شنیدم تفسیر (کهیعص) را برای زن ها بیان می نمودی. زینب (علیها السلام) عرض کرد: بلی، فدایت شوم. علی (علیه السلام) فرمود: ای نور دید! این رمزی است در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر. پس مصائب و نوائبی ( بلاهای سخت) را که بر آنها وارد می شد، برای آن مخدره بیان فرمود. پس فریاد گریه و ناله آن مظلومه بلند شد. عجبا که آن مخدره با اینکه خودش عالم به مصائب بوده، از استماع آنها چنین منقلب شده، نمی دانم چه حالتی داشته وقتی که آن مصائب را بعینه دیده. از اینجا باید تصور عظم ( بزرگی) مصیبت را نمود ر.ک: خصائص الزینبیه/ 27.

والسلام مرتضوی

برچشب ها :

  • دلیل های نیاز به استاد و مربیx
  • توجه و تذکر به جهان سرمدx
  • پیش نیازهای معرفت رضا و غضب خالقx
  • پیش نیازهای ارتقاء به مدارج کمالx
  • نیاز انسان به معلم و پیروی از راهبرx
  • بازگویی داشته های علمی دینی نمونه سیره بزرگانx
  • در خدمت استاد بود افتخاری بزرگx
  • پیش نیازهای اصلاح و رفع اختلاف و نزاع هاx
  • پیَش نیازهای تهذیب و قیام به عدلx
  • برترین الگوهای برای استادیx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۶:۴۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از دستورات مشترک استاد و دانش پژوه؛ که گذشت اکنون نوبت بایدها و نبایدهای لازم الاجراء؛ مختص عموم افراد تحت آموزش است. فرق نمی کند تحت هر شرائط، سنی و علمی که باشند. اعم از دانش پژوهان مدرسه ای یا دانشگاهی، یا هیچ کدام، تا شامل تازه کاران حوزه تعلیم و تربیت از مردم عادی نیز بشود.

چرا که دانستن این مطالب برای همه این دسته ها مفید است؛ به عبارت دیگر؛ از مردم عادی گرفته تا شخصیت های علمی، هنری، اقتصادی، سیاسی و .. رعایت این « بایدها و نبایدها» خوب است.

بایدها و نبایدهای افراد تحت آموزش

این بخش آموزشی را با تمثیل شروع می کنیم تا عزیزانی که در پی یافتن چگونگی شروع آموزش با این نوع از ادبیات هستند، نیز بهره مند گردند.

تمثیل مسافر:

موضوع «بلوغ و رسیدن» که اعم از بلوغ سنی، بلوغ علمی، بلوغ معنوی، بلوغ مدیریتی، بلوغ سیاسی و اقتصادی  و... است. فرد بالغ در این جا تشبیه می شود به مسافری که از شهر کوچک قبلی خود؛ کوچ کرده و وارد شهر دیگری شده که ویژگی های بیشتر و پرماجرا تری دارد.

در این میان با تفاوت هایی روبرو می شود و سؤالات زیادی دارد که در قالب این تمثیل مطرح و پاسخ داده می شود.

لوازم اولیه سفر

وقتی فردی قصد مسافرت دارد چه وسایل و نیازهایی دارد؟

وسایلی مانند؛ وسیله نقلیه، آذوقه، لباس‌ مناسب، آمادگی روحی، اطلاع از مسیر، نقشه راه و..

مسافر شهر بلوغ هم نیازمند به یکسری لوازم و اطلاعات است که با آگاهی از آن می‌ تواند،سفر بلوغ را به سلامت طی نموده و از خطرات و آفات احتمالی سالم بماند.

چرا که از یک سو با حالت هایی که در او ایجاد شده چون: تغییر صدا و عصبانیت و خود محوری ، تغییرات ظاهری چهره و صدا، حساسیت نسبت به قیافه و نگاه های طولانی مدت در آینه، تمایل به تفوق و برتری، زودرنجی و... نمی داند چگونه برخورد کند.

از سوی دیگر وقتی وارد مرحله جدیدی از موفقیت می شود، سیل تبریک و شادباش به سوی او سرازیر می شود. مثل موفقیت ورزشی، هنری، درسی و دیگر کارهایی که برای آن تلاش کرده اید.

این بلوغ ها نیز، شامل بعضی از تحولات مهم در زندگی است و مثل درختی است که بعد از چند سال به بار می‌نشیند و میوه می دهد.

بلوغ که به معنای رسیدن است می گوید، شما به مرز رسیده اید. پشت سر شما یک دورانی نه چندان سخت بوده است و پیش روی شما یک دوران پر از تحول و تغییرات هست.

باید با آن دوران خداحافظی کرده و به این دوره جدید سلام کنی. از این رو باید سعی کنی کارها را جدی بگیری.

از این شهر چه می دانید؟

شما وقتی وارد شهر جدید می شوید، اول احساس تنهایی و نگرانی به استقبال او می آید.

خصوصاَ برای کسانی که بدون نگاه به نقشه وارد این شهر شده اند و تابلوها و جاده های این شهر را نمی شناسند.

راستی از این شهر چه می دانید؟

می دانید وارد کدام خانه می شوید؟ کجا استراحت می کنید؟ غذاهای مورد نیاز خودتان را چگونه بدست می آورید؟

عجله نکنید. هنوز دیر نشده، می توانید یک نقشه تهیه کنید تا راهنمای شما در پاسخ به سؤالات شما باشد.

آب و هوای این شهر هم کمی با شهر قبلی فرق دارد. کمی طول می کشد تا با این تغییرات جوی، سازگار شوید. الان ممکن است به خاطر این همه تغییرات، کمی عصبی شده باشید.

خورجین امکانات

قبل از سفر امکانات محدود. ولی مهمی را در اختیار داشتید. با گذشت زمان به کمک دیگران راه استفاده از توانایی هایی که خداوند به ما و شما هدیه کرده بود را فرا گرفتیم و وارد میدان شدیم.

زبان مادری را آموختیم، دوره درسی را پشت سر گذاشتیم، ارتباط با دیگران را یاد گرفتیم، و دوستان زیادی دور خود جمع کردیم، در فعالیت های ورزشی، علمی و هنری شرکت کردیم و حتی الان قدرت برنامه ریزی برای آینده را داریم؛ یعنی ما یک بار، توانستیم استعدادهای خود را شکوفا سازیم و حتی توانستیم جواز ورود به دوران دیگر را کسب کنیم.

با ورود به دنیای پر رمز و راز جدید، استعدادهای ما، دوبله می‌شود و حتی توانایی‌های تازه‌ای به آن افزوده می شود؛ چون باید برای یک آینده مهم و پر از انتخاب های گوناگون آماده شویم. ما به سوی مستقل شدن در حرکت هستیم؛ پس باید خورجینی از وسایل مورد نیاز را با خود همراه کنیم. انشاء الله این بار هم موفق خواهیم شد.

اکنون در این سفر همه آن امکانات ذخیره شده و نیز تجهیزات جدید به کمک ما خواهد آمد تا مدال موفقیت را مال خود کنیم.

مقدمه ی شکوفایی

هر کدام از شما مسئولیت های کوچک و بزرگی را تجربه کرده اید؛ مسئولیت هایی مانند اداره کلاس (مبصر بودن) سرگروه، تیم ورزشی یا هنری و... این تجربه ممکن است کوچک یا بزرگ، موفق یا ناموفق بوده باشد.

قبول مسئولیت، مقدمه رشد و پیشرفت

آری قبول مسئولیت، مقدمه رشد و پیشرفت و میدانی برای شکوفا سازی استعداد هایی است که به ما هدیه شده است.

مسئولیت ها با توجه به میزان اهمیت و دشواری آن، تأثیرات گوناگونی در ما می گذارد و تلاشی مناسب با آن را می طلبد. یک قهرمان ملی، مسئولیتی برتر از یک ستاره باشگاهی دارد و او هم بالاتر از یک محله و کوچه،احساس مسئولیت می کند.

شمااکنون مدیر خواسته‌های جدید خود و مسئول رفتارها و انتخاب‌های خود هستید و همه اینها دقیقاً ثبت و ضبط می‌شوند.

شمااستخدام شده اید و از همین دوره سابقه خدمات و بندگی شما لحاظ می‌شود.

مدیر خود بودن

شما بهترین نگهبانان خودتون هستید. به همین دلیل نیازمند یک مدیریت همه جانبه که محصول آن خوشبختی و عبور موفق از نوسانات دوره ی کنونی است.این مدیریت در چند قسمت خودش را نشان می دهد:

مدیریت گفت و گو

1 – مدیریت گفت و گو: به این که با چه کسی صحبت کنید، چه حرف هایی بزنید، چه لطیفه هایی بگویید، چه پیامک‌هایی ارسال کنید، با چه لحنی گفت و گو کنید و... نوع گفتگوی شما می تواند در موفقیت های بعدی تان بسیار موثر باشد.

مدیریت نگاه

2 - مدیریت نگاه: به چشم های خود بیاموزید که هر کس و هر چیزی ارزش دیدن ندارد و ارزش دیدن را باید از کسانی پرسید که نمی‌توانند ببینند. و بی خیالی نسبت به این مسئله را باید در مطالعه سرگذشت کسانی به دست آورد، که در ندامت نگاه، اولشان هنوز خود را سرزنش می کنند.

مدیریت ارتباط

3 - مدیریت ارتباط: ما در مهمانی ها، محیط مدرسه، جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، مسافرت ها و نیز برای تأمین نیازهای خود مانند خرید پوشاک و... ناگزیر از برخورد با دیگران هستیم. به همین خاطر، نیازمند یادگیری مهارت های لازم در تنظیم این ارتباطات و گزینش رفتاری مناسب می باشیم.

گروه های مردمی

در میان دوستان همه جور روحیه و سلیقه ای پیدا می شود؛ بعضی کشته مرده ی ورزش و فعالیت های ورزشی اند و دسته ای دیگر فقط دنبال درس و فعالیت های علمی و بعضی ها هم به کارهای هنری علاقه نشان می‌دهند.

در این میان گروهی پیدا می شود که بی خیال همه چیز و همه کاری اند. در مقابل برای بعضی ها هم، تنها یک چیز مهم است پیشرفت و ترقی. این گروه درجا زدن را مثل زندانی شدن می دانند و از آن رنج می برند. برای این دسته از دوستانمان، ثانیه ها () هم قیمت دارند و حاضر نیستند به راحتی از آن بگذرند.

() حدیث است که: «من ساوى یوماه فهو مغبون». یعنى: هر که عمل دو روز او مساوى باشد، او مغبون است و زیانکار است. چه، جاى آنکه عمل روز بعد، کمتر از روز قبل باشد.

آن ها برای همه ی جنبه هایی که در آن نیازمند رشدند، برنامه‌ریزی می‌کنند و سرانجام به اهدافی که از قبل پیش‌بینی کرده بودند، می رسند.

راستی شما عضو کدام گروه هستید؟

فکر های پر دردسر!

کارهای ما به خاطر فکر هایی است که داریم. اگر نگاه ما به دور و بر خودمان خوب و زیبا باشد، همه چیز را زیبا می بینیم و با خود برخورد می کنیم. ولی اگر دیگران را مزاحم پیشرفت خود بدانیم، با آنها برخورد های بدی خواهیم داشت.

سر و کله ی فکرهای پر دردسر در این دوران جدید بیشتر پیدا می شود، چون تجربه ی ما و  معلومات ما خیلی کمتر () از آن است که ما ادعا می کنیم.

() آیه شریفه قرآن: و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا به شما کمی از علم داده شده!

آسیب شناسی دوران اول بلوغ و رسیدن به ....

یک کمی چاشنی غرور هم که به آن بیفزاییم، آشی می‌شود که یک من روغن روی آن نشسته است. آشی که خودمان پخته ایم و لابد خودمان هم می‌خواهیم بخوریم، ولی دود ناشی از این آشپزی، به چشم دیگران هم می رود.

گوشه ای از اشتباهات فکری!

من دیگر بزرگ شده ام و نباید به حرف های دیگران گوش کنم! «پند ناپذیر بودن»

من باید خودم را از خانه و خانواده دور کنم تا آن ها مرا باور کنند! «جبهه گیری با خودی»

به هر شکلی که شده نباید اجازه بدهم کسی به من دستور بدهد! «خودبرتربینی»

هیچ کس حق دخالت در کارهای من را ندارد! «خودخواهی»

خودم بهتر از هر کسی می دانم که چه کار کنم، با چه کسانی رفت و آمد کنم و چه تیپی بزنم! «غرور و خودخواهی»

پدر و مادرم می خواهند از من یک بچه ننه ای بسازند! «بدبینی نسبت به دیگران»

پدر و مادر و مربیانم قدیمی شده‌اند و اصولاً دور هم را درک نمی کنند! «پندار های غلط ،سوء ظن به دیگران»

هر کسی به فکر خودش است و کسی به من توجه نمی کند! «پر توقعی »

باید با مخالفت هایم خودم را به دیگران اثبات کنم! «جنگ و جدال، بحث »

این افکار در دوره ای که در پیش داریم به سراغ ما می آید. البته نمی توانند چیزی را به ما تحمیل کنند. ما می‌توانیم از بین این ها انتخاب کنیم. حتی می توانیم افکار بهتری را جایگزین آنها کنیم. مثل اعتماد به پدر و مادر ولادتی و پدر روحانی و معنوی و استفاده از تجربه های آن ها، قانون احترام به آنان و دیگر اعضای خانواده، مشورت با برادر و خواهر اعم از نسبی یا ایمانی، کمک خواستن از کسانی که می توانند بهترین دوست و همراه ما در گذر از این سرزمین اول بلوغ باشند و...

دوستی ها و دوری ها

یکی از خطراتی که در این دوره پس از کودکی حتی در بزرگسالی برای بعضی پدید می آید، دوستی های افراطی با هم سن و سال و دوری و حتی فراموشی خانه و خانواده به انحاء مختلف؛ دینی و ایمانی، مردم متدین و عالمان دینی و ... است.

دوستان ما هر قدر هم که باحال و َمشتی باشند، باز نمی تواند جای خالی پدر، مادر، برادر و خواهر « چه سببی و چه معنوی» و مربیان دلسوز را برای ما پر کنند و آن صفای زندگی سالم با آنان و همسر و فرزندان را برای داشته باشند.

چرا که نسیم مهربانی داخل خانه و خانواده هم ملایم تر و هم ماندنی تر هستند. ما در درون همین خانه آرامش داشتیم و به کمک اعضای این خانه و (مسجد، حسینیه، مدرسه، کشور) رشد و پرورش پیدا کرده ایم و همیشه به هم نیازمندیم.() بر فرض که ما هیچ نیازی به افراد این خانه نداشته باشیم، باز خوب است یادمان باشد که کسانی در این خانه هستند که نگران ما و چشم به راه ما هستند. از سوی دیگر نزدیکان توقع دارند و منتظرند ما سربلندشان کنیم و مایه افتخارشان باشیم. مواظب باشیم نامرد از آب در نیاییم! و نمک نشناسی نکنیم. که خدا از کفران کننده نعمت بیزار است.

() در مثل آمده است: چاقو دسته خودش را نمی برد. مراد این است که : نزدیکان به هم خیانت نمی کنند.

ارزش و قیمت ما زمانی افزایش می یابد که برای خودمان ارزش قائل شویم. زمانی که ما به خاطر دوستی هایمان یا برخی از خواسته هایمان، به گذشته خودمان پشت پا بزنیم و همه خوبی هایی را که در حق ما شده فراموش کنیم، نمی توانیم انتظار داشته باشیم دیگران برای ما ارزشی در نظر بگیرند.

در کنار خانواده و دعای آنان است که ما به دیگران معرفی می شویم و از اعتبار بالایی برخوردار می گردیم.(1) سرمایه خانوادگی، فرهنگی، نیازمند و نگهداری بیشتر و دقیق تر است. موجودی خود را در این بانک سود آور بیشتر کنیم، تا از نتایج پر بار آن در این دوره نیز آینده لذت ببرید.(2)

 دعای مادر

مادر هستی ام به امید دعای توست

فردا کلید باغ بهشتم رضای توست

شهریار

اغلب کسان که پرده ی همت دریده اند

در کودکی محبت مادر ندیده اند

شهریار

(1) باید دقت کنیم در زندگی نخبگان و بزرگان از جمله حکایت؛ چگونگی «راضی نمودن مادر خود را » که در خاطرات مرحوم شیخ انصاری آمده! و داستان جوان آسیب دیده بخاطر نفرین پدر که در حکایت « دعای مشلول» آمده و این را همه مهر و عاطفه مادر در شعر بخوانیم که : مادر آسیب دیده توسط فرزند باز دلش برای او می سوزد! از این رو در روایت آمده : بهشت زیر پای مادران است. و گفته شده : زیر پای مادران باشد جنان.  مولوی

(2) هر چند خویش بد هم وجود دارند و بهتر است دوری از آنان؛ نمونه اش « عموی پیامبر ابولب و همسر او» بود که سوره ویژه ای در باره او نازل شد: حافظ چه زیبا سروده :

من از بیگانگان هر گز ننالم

که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

البته این ها،باید منتظر کیفر اعمال خود باشند.

دلم برای خدا تنگ شده است

شهر جدید، تشنگی معنوی ایجاد می‌ کند دلت برای خدا تنگ شده و دنبال جایی هستی تا با او خلوت کنی، حرف ها و نگرانی هایت را میان آرزوهایت بپیچی و به دست فرشته ها بسپاری تا آن را به خداوند برسانند.

البته می توانی میانبر بزنی و با مودم دل خودت، همه ی سرورهای دیگر را بی خیال شوی.

خدا به تو نزدیک است (1)، صدایت را و حرف های نگفته ات را می‌داند (2) و می‌خواهد به تو کمک کند. فقط یک کلمه عبور دارد: - خ و ا س ت ن-

می توانی تمام برنامه هایت را با خدا در میان بگذاری. برای موفقیت خودت و دوستانت کمک‌ های بلاعوض دریافت کنی و حمایت های همه جانبه را از آن خودت طب نمایی (3).

(1) مى فرماید إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ سوره بقره ایه 186

هر گاه سؤال کنند ترا بندگان من از من بگو من بآنان نزدیکم و اجابت دعاى دعا کننده را مى کنم هر گاه مرا بخواند،

در قرآن کریم میفرماید قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ‏ْ فرقان آیه 77

بگو اى پیغمبر پروردگار شما بشما اعتنا نمی کند اگر دعاى شما نباشد

(2) قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فی‏ صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّه سوره ال عمران ]یه 29

بگو: «اگر آنچه را در سینه‏ هاى شماست، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن را م ى‏داند.

(3) اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور سوره لبقره آیة 257

خداوند، ولى و سرپرست کسانى است که ایمان آورده ‏اند آنها را از ظلمتها، به سوى نور بیرون مى ‏برد.

هر وقت دلت برای خدا تنگ شد، شروع کن به تماس گرفتن (1). رسمی و غیررسمی. به هر زبانی که خواستی می توانی ارتباط بگیری و از طرف هیچ وقت با قطع تماس روبرو نمی شوی.

فقط برای هماهنگی بیشتر باید قوانین این ارتباط را رعایت کنی و مقررات وضع شده را اجرا نمایی (2). پس زبان رسمی ارتباط با خدا را فرا بگیر و سعی کن وعد هایی که رسماً با خدا صحبت می‌کنی، پربارتر شوند.

(1) وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادى‏ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ (سوره انبیاء آیه 89)

و یاد کن زکریّا را زمانى که خواند پروردگار خود را پروردگار من مرا تنها و بى‏فرزند قرار مده و تو بهترین وارث‏ ها هستى.

(2) چرا که حتی پیامبر خاتم (ص) با آن عظمت دست به دعا برداشته بود و می گفت:

خدایا مرا به خودم وامگذار!

- در منابع اسلامى مى‏ خوانیم هنگامى که آیه (*) نازل شد پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) عرض کرد: اللّهمّ لا تکلنى الى نفسى طرفة عین ابدا

خدا یا مرا به اندازه یک چشم به هم زدن هم بخودم وامگذار وقتی از علتش پرسیدند فرمود: برادرم یونس بخاطر یک لحظه غفلت گرفتار ماهی دریا شد!

(*)إِذاً لَأَذَقْناکَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنا نَصِیراً).

چرا که هر قدر مقام انسان از نظر علم، معرفت و ایمان بالاتر رود، اعمال نیک او به همان نسبت عمق و ارزش بیشتر، و طبعا ثواب فزونترى خواهد داشت. کیفرها و مجازات ها نیز به همین نسبت بالا خواهد رفت.

مهمان ناخوانده

در این گیر و دار اثاث کشی و جابجایی و با این همه تغییراتی که به وجود آمده، مهمان هم از راه رسیده است. مهمانی که درون ماست و یک تقاضای جدید دارد. این مهمان همان غریزه جنسی است. وحشت نکنید.

این غریزه، برای یک هدیه از سوی خداست تا انسان ها به زندگی خود در سالیان بعد هم ادامه دهند. اصلا هم ناخوانده نیست. شما الان به چنین قدرتی نیاز داشتید. تولیدات کارخانه این غریزه وقتی درست مدیریت شود، شما را به یک شخصیت بزرگ و موفق تبدیل می کند.

وجود این غریزه می‌تواند مزاحم کارهای شما نباشد، به شرط آنکه شما هم مزاحمتی برای او نداشته باشید.

تولیدات این کارخانه، به صورت کاملاً طبیعی در سراسر بدن شما پخش شده و هیکل و اعتبار جدید و استیل و مقام تازه ای به شما می دهد. به همین خاطر رشد جسمی و اعتباری پرسرعتی پیدا می کنید تا جایی که حتی دوست و معلم شما هم ممکن است در چند سال بعد دیگر شما را نشناسد. و بسا از اعتباری که شما پیدا کردی دیگران انگشت به دهان می گزند که عجب فلانی است که ...به کجا رسید و ما ... آری پسرها هیکل مردانه بزرگی و مقام و دخترها هیکل زنانه شخصیت آنچنانی پیدا می کنند و باز برای ادامه زندگی شرفتمندانه خود را آماده ی نقشه های بعدی می‌نمایند.

- ورزش کردن؛ (تمرین کردن برای مقام ها و مسؤلیت های بزرگتر)

- سرگرم شدن به فعالیت های مفید؛ (و پرهیز از دست دادن فرصت ها)

- دوستی های سالم, (برقراری ارتباط سالم با نخبگان و شخصیت های مثبت)

- مدیریت نگاه؛ (فکر و اندیشه ؛ تدبر در امور)

- و نیز آگاهی از مسائل جسمی خود باعث می‌شود. (رعایت نکات ایمنی و دیگر بایدهای سلامتی تن و جان)

پیام این همه گفتار: اینکه بیائیم از این هدیه خدا به خوبی مراقبت کنیم. و از خداوند برای کنترل بهتراین سیستم کمک بگیرید.

استنساخ از کتاب درس نامه های تربیتی دفتر اول ص 300 با دستکاری در عبارت ها و ...

یادآوری:

اگر شما عزیزان نیز دست و آستین بالا بزنید و دانسته های خود را از منابع مختلف با محتوای « قرآنی روائی» با هر ادبیاتی که دلخواهتان است. اعم از خاطره، داستان، لطیفه، طنز، شعر، مثل، تمثیل، نکته های حکیمانه، سخن دانشمندان و .. که در این (*) موضوعات معارفی دارید را به این نوشتار اضافه کنید خواهید توانست در مراحل مختلف زندگی از آن استفاده کرده و به دیگران نیز بیاموزید.

(*) اراده - امدادهای الهی - بدبینی - برنامه ریزی -بزرگی بزرگسالی -پدر - پند، پیری - توانایی، توقع - جوان - نوجوان - خود خواهی - خوراک - دوست و دوستی - زندگی - سخن ، سفر سلامتی – سوء ظن- فرصت فکر و اندیشه - قانون - کودکی - لباس - مادر مسئولیت - نعمت - نگاه - ورزش – هنر و ...

و السلام مرتضوی

برچسب ها:

  • تمثیل مسافرx
  • مقدمه ی شکوفایی هاx
  • مدیریت گفت و گوx
  • گروه های مردمیx
  • فکر های پر دردسر!x
  • آسیب شناسی دوران اول بلوغ و رسیدن به ....x
  • گوشه ای از اشتباهات فکری!x
  • دوستی ها و دوری هاx
  • دلم برای خدا تنگ شده استx
  • خدایا! مرا به خودم وامگذارx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۹ ، ۱۹:۳۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

در حقیقت هدف اصلی از ارائه ادیان الهی و کتاب های آسمانی؛ و فرستادن پیامبران و سفارش به در خدمت معصومان (علیهم السلام) بودن و احترام گذاشتن به اولیاء الهی. بیان باید ها و نبایدهای زندگی به انسان ها بوده، از این رو باید دائره این مسئله را گسترش دهیم و بدین صورت تنظیم کنیم:

باید های معرفتی و شناختی

الف : باید های معرفتی؛ همان شناخت خالق عالم و آشنائی با هدف از خلقت و ارسال پیامبران و کتب آسمانی است و نباید هایی آن شامل موانع این آشنائی و جلوگیری از انجام وظیفه است.

باید ها و نباید های مشترک؛ استاد و دانش آموز

ب : باید ها و نباید های مشترک؛ دانش آموزی، دانشجویی و دانش پژوهی و اساتید؛ بر می گردد به موضوعات اخلاقی که هر دو دسته باید رعایت کنند.

باید ها و نباید های آموزش و تدریس

ج : باید ها و نباید های تدریسی؛ که شامل پیش نیازهای خودآگهی استاد و مربی است؛ که شامل امور روانشناسی، جامعه شناسی نیز می شود.

راهکارهای مدیریتی و روش ها و شیوه های تدریس

د : باید ها و نباید های تدریس و آموزش؛ شامل آشنایی با راهکارهای مدیریتی و روش ها و شیوه های تدریس و اداره کلاس و ... برای موفقت در کار است.

حال سؤال اینجاست که در موقعِت فعلی؛ آیا این پیش نیاز ها، بطور کامل و شفاف وجود دارد یا نه؟ و آیا داشته های موجود برای آموزش کامل و ممکن است یا نه؛ و آیا (با این همه کتاب ها و نوشته ها و ایده های مختلف) برنامه منظمی برای دستیابی به این همه اطلاعات برای همه وجود دارد یا نه؟. اگر جواب مثبت است، برترین و منظم ترین سرویس دهنده را چگونه و از کجا، می توانیم بدست بیاوریم؟، تا نزدیک ترین راه ها باشد. و در فرض آماده نبودن (راهکارها، با رعایت شیوه ها و ادبیان مختلف؛ مورد پسند تمامی مردم) یا بطور جامع و منظم سرویس دهی ندارند تا در دسترس همه باشد؛ در این صورت چه باید کرد؟ بنظر می رسد، فرموده بزرگان: که تلاش، همکاری، همدلی. تنها راه رسیدن به این هدف مقدس است، چنانچه در سیره آنان می بینیم و می خوانیم.

آسیب شناسی خود آگاهی و آموزش به دیگران

وقتی خوب دقت شود می بینیم در بسیاری از موارد؛ آسیب به ما می رسد و چه بسا دیگران را نیز گرفتار می کند.

از جمله عوامل آسیب رسان: کنار نشینی به بهانه های مختلف است. که جز ماندن از راه و خسارت وارد کردن به خود و دیگران چیزی نیست،از این رو باید هم امیدوار باشیم و هم آماده کار؛ تا زمان آن برسد و ویژگی ها و ظرفیت ها بهم رسد، که ظاهرا تا آن روز چندان فاصله ای نمانده است. امید است هم به آن زمان برسیم و قبلا در خود آمادگی لازم را پیدا کرده باشیم تا آن موقع دست خالی و بی مایه نباشیم. که گفته شده: « بی مایه فطیر است».و شرمندگی بسیار سخت است.

اکنون هر چند این بضاعت، جسارت است نسبت به بزرگان؛ همان گونه که گفته شده:« ران ملخی نزد سلیمان که برد» اما از باب «ما یدرک کله لایترک کله» این مختصر تقدیم می گردد.« برگ سبزی است تحفه درویش* چه کند بینوا همین دارد» انشاء الله توفیقی باشد، گه گاهی، بعضی از این گونه مطالب را به سمع عزیزان دوستدار این مطالب برسانیم.

والسلام مرتضوی

نمونه آموزش با شیوه قرآنی

این نمونه تحقیق برگرفته: از کتاب برنامه دینی (تألیف مرحوم استاد مقدم است. (با کمی دخل و تصرف).

باید های آموزشی

استاد دانش پژوه را؛ باید اهل استدلال بار بیاورد؛ تا بی دلیل چیزی را قبول نکند و گرفتار عوارض آن نگردد.

از باب مثال: در بحث مبنای عقائد بر استدلال است ایشان به چند آیه اشاره می کند.

مبنای عقاید بر استدلال است

قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ (سوره بقره آیه 111 )

بگو: «اگر راست مى‏ گویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید!» به عبارت دیگر بگو برهتنتان را بیاورید که اگر در گفتار تان راستگوئید.

و چون « پای استدلالیان چوبین بود» می بینیم خدا سخن بی دلیل را رد می کند:

نمونه اش در آیه شریفه آمده:

وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْر

سوره جاثیه آیه 23

آنها گفتند: «چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست گروهى از ما مى‏ میرند و گروهى جاى آنها را مى‏ گیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمى‏ کند!»

ُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ جاثیه آیه 23

آنان به این سخن که مى‏ گویند علمى ندارند، بلکه تنها حدس مى ‏زنند (و گمانى بى‏ پایه دارند)!

به عبارت دیگر: گفتند نیست آن مگر زندگی ما، در دنیا می میریم و زنده می شویم. و ما را جز روزگار نیست نمی کنند (خداوند نفع علم از ایشان نمود و فرموده) نیست برای ایشان دانشی (که مستند به دلیل باشد) نیستند ایشان (دانا) جز (اینکه چنین) می پندارند.

دین تقلیدی ارزش ندارد

و نیز می فرماید: دین تقلیدی ارزش ندارد

کسانی که اصول دین را به تقلید بگیرند در آن ثابت نمی مانند و در حوادث و امتحان می لغزند خدا یزد و جلد درباره آنها فرموده:

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى‏ حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى‏ وَجْهِهِ سوره حج آیة 11

بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى ‏پرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است) همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مى‏ کنند اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى ‏شوند (و به کفر رو مى ‏آورند)!

به عبارت دیگر: و از مردم کسی است که خدا رابی عقیده بر حرفی یک طرفی می پرستد پس اگر به او خیری از غنائم رسد به آن آرام گیرد و اگر آزمایشی از زیان و بیماری به او رسدبر روش خود بی دینی بر می گردد.

اما کسانی که با استدلال به دین گرایند از کوه ها ثابت تر باشند؛ لذا ابراهیم خلیل (ع) عرضه داشت:

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتى‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‏ وَ لکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی سوره  بقرة آیة 260

و (به خاطر بیاور) هنگامى را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مى‏ کنى؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده‏اى؟!» عرض کرد: «آرى، ولى مى‏ خواهم قلبم آرامش یابد.» بعد داستان ذبح چهار پرنده و ...

به عبارت دیگر : پروردگارم مرا بنما چگونه مردگان را زنده می کنی گفت تا آرامش دل یافت.

نمونه دلیل ها و شیوه بیان آن

دلیل فطرت

بهترین دلیل ها دلیل فطرت است که سرنوشت انسان بلکه کافه مخلوقات بر آن سرشته است.

فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ روم آیه 30

این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمى‏ دانند!

به عبارت دیگر: ... که مردم را بر آن آفریده (پیروی کنید) تبدیلی برای خلق نیست این است ان دین مستقیم ولاکن بیشتر مردم نمی دانند

همین فطرت است که انسان را در مهالک و شدائد به معبود خود متوجه می سازد بلکه حیوانات هم از اضطراب به اقتضای فطرت به خالق خود پناه می برند بلکه تمام موجودات بر تو توحید مفطورند.

حتی به پیغمبر خاتم می فرماید: با آن ها مجادله کن!

وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ نحل آیه 126

 و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن!

 مجادله یعنی دلیل آوردن دو طرف تا موضوع ثابت شود و خصم (طرف) از دلیل مجاب شود. 

خود پروردگار مجادله کرده است

نمونه مجادله پروردگارعالم

در آیه شریفه می فرماید:

وَ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه (سورة بقره  آیة 23)

و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کرده ‏ایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید

و نیز پس از بیان آیه اول در آیه دوم با کفار به مجادله می پردازد!

إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام (سوره آل‏ عمران آیه 19)

دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است‏

خداوند به یهود و نصارا در سوره بقره آیه ۱۰۵ می فرماید:

وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ (سوره آل‏عمران آیه 85)

و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانکاران است‏.

و در ادامه تقلید کنندگان را نکوهش نموده:

در سوره بقره آیه ۱۶۵ می فرماید:

وَ إِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ (سورة بقره  آیة 170)

و هنگامى که به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروى کنید!» مى‏ گویند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى ‏نماییم.» آیا اگر پدران آنها، چیزى نمى‏ فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروى خواهند کرد)؟!

به عبارت دیگر : هرگاه به آنان گفته شود پیروی کنید آنچه خداوند نازل فرموده گویند بلکه پیروی می کنیم آنچه را که پدران مانمان را بر آن یافتیم، آیا (پدرانشان را پیروی می‌کنند) و اگرچه پدرانشان چیزی ندانند و راهنمایی نشوند.

راهکارهای اخلاقی اعتقادی در قرآن

آموزش باید تدریجی باشد چنانچه پروردگار عالم زمین و آسمان را پس از خلقت زمین به آفریدن آسمان پرداخت.

ثُمَّ اسْتَوى‏ إِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعِینَ فصلت آیه 10

سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالى که بصورت دود بود به آن و به زمین دستور داد: «به وجود آیید (و شکل گیرید)، خواه از روى اطاعت و خواه اکراه!» آنها گفتند: «ما از روى طاعت مى ‏آییم (و شکل مى‏ گیریم)!»

به عبارت دیگر: بعد (از آفریدن زمین) به آسمان پرداخت و حال آنکه آن دود است پس به آسمان و زمین فرمود: خواه‌ناخواه بیایید (و فرمان برید) گفتند آمدیم (بحال) فرمان برندگان (نه سر تا بندگان)

نمونه استدلال های قرآنی

قانون نظم در آفرینش

موجودات آسمان و زمین مطیع خدایند

أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ (سورة آل‏عمران آیه‏83)

آیا آنها غیر از آیین خدا مى‏ طلبند؟! (آیین او همین اسلام است) و تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند، از روى اختیار یا از روى اجبار، در برابرِ (فرمان) او تسلیمند، و همه به سوى او بازگردانده مى ‏شوند.

به عبارت دیگر : آیا غیر دین خدا را می جویید و حال آنچه برای او فرمان برد هر که در آسمانها و زمین است خواه ناخواه و به سوی او بر می گردند.

همه او را به پاکی یاد می کنند

تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فِیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ اسراء آیه 46

آسمان هاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مى‏ گویند و هر موجودى، تسبیح و حمد او مى ‏گوید ولى شما تسبیح آنها را نمى‏ فهمید.

به عبارت دیگر: او را آسمان ها و زمین با هر که در آنهاست به پاکی یاد می‌کنند و هیچ موجودی نیست مگر اینکه او را تسبیح و ستایش می کند ولاکن شما تسبیح آنها را نمی فهمید (ذات مقدس حق در این آیه می فرمایند که موجودات همه او را تنزةه می‌کنند و در آیات دیگر هم یک را منفرد هم ذکر نموده است.

پرندگان او را می ستایند

ِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ سوره نور آیه 41

و همچنین پرندگان به هنگامى که بر فراز آسمان بال گسترده‏اند؟! هر یک از آنها نماز و تسبیح خود را مى‏داند

به عبارت دیگر: و پرنده سبک کشیدگانند هر کدام را به حقیقت (خدای متعال) نماز و تسبیحش را می‌دانند.

انجام وظیفه

خورشید و ماه مرتب انجام وظیفه می کنند و یک لحظه تخلف از فرمان او ندارند.

وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَها سوره یس آیه 38

و خورشید (نیز براى آنها آیتى است) که پیوسته بسوى قرارگاهش در حرکت است

به عبارت دیگر: و خورشید (در مدار خود می رود) آرام گرفتن برایش نیست

وَ الْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ حَتَّى عادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدیمِ سوره یس آیه 39

و براى ماه منزلگاه‏ هایى قرار دادیم، (و هنگامى که این منازل را طى کرد) سرانجام بصورت «شاخه کهنه قوسى شکل و زرد رنگ خرما» در مى‏ آید.

به عبارت دیگر: و ماه را در فرودگاه ها اندازه گرفتیم تا مانند شاخه (شش ماهه) قدیم (کهنه)برمی گردد.

لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغی‏ لَها أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سابِقُ النَّهارِ وَ کُلٌّ فی‏ فَلَکٍ یَسْبَحُونَ

نه خورشید را سزاست که به ماه رسد، و نه شب بر روز پیشى مى ‏گیرد و هر کدام در مسیر خود شناورند. (سوره یس آیه 40)

به عبارت دیگر: نه خورشید را سزد که ماه را دریا بدون شب پیشی گیرنده روز است و همه در فلکی (از افلاک و مدار خود مانند ماهی در آب) شنا گرند.

«وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ یَسْجُدانِ» الرحمن آیه 5

و گیاه و درخت براى او سجده مى‏ کنند

به عبارت دیگر: و ستاره (در اوج فلک) و درخت (در زمین پست به وظیفه خود مهبود را) سجده می کنند (ولی این قطره منی پریده بو دهنده نجس خصیم مبین می شود.

گفتنی است آیات فراوانی در باره تسبیح و تمجید و سجده و عبادت وجود دارد مثل:

«وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ» اسراء آیه 46.

 «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ» نور آیه 41

«یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». حشر آیه 24

یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» جمعه آیه 1.

«سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ» صف آیه 1

دلیل دوم: که در حقیقت نمونه نبایدهاست و نکته هشدار دهنده است

عزم ها را کی به هم می زند

به ایکه اگر نعمتی یا توانی را خدا در اختیار ما گذاشته نباید مغرور شویم و علامت غرور آن تندروی ها و دیگران را به حساب نیاوردن است.

چراکه این خطردر پیش است:

وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَه‏  سوره رعد آیه  11

و هنگامى که خدا اراده سویى به قومى (بخاطر اعمالشان) کند، هیچ چیز مانع آن نخواهد شد.

به عبارت دیگر: چون خداوند به گروهی بدی را اراده کند برای آن کیفر و بدی رد کردن نیست.

به هم خوردن عزم ها و دگرگون کردن تدبیرات مردم؛ اثبات می کند (که) در ماوراء طبیعت اراده‌ای غیر از اراده‌های مردم وجود دارد ناقض تصمیمات و عزم های سلاطین و تدبیرات رئیس جمهور ها و امپراتورها است و این موضوع با جریان کشتن نمرود اطفال را برای تولد نیافتن ابراهیم و نیز کشتن فرعون اطفال را برای زنده نماندن حضرت موسی (ع) برای رسیدن به مطلب کافیست.

البته سخن در این مورد بسیار است که خود عزیزان با مراجعه به داشته های خود آن را تکمیل فرمایند:

از قبیل : کلام درر بار امام علی (ع) است که فرمود:

شاعر خوش ذوق نیز آن را به صورت نظم در آورده:

برچسب ها:

  • باید های معرفتی و شناختی
  • آسیب شناسی خود آگاهی و آموزش به دیگرانx
  • باید ها و نباید های مشترک استاد و دانش آموزx
  • باید ها و نباید های آموزش و تدریسx
  • راهکارهای مدیریتی و روش ها و شیوه های تدریسx
  • مبنای عقاید بر استدلال بر مبنای استدلال استx
  • نمونه دلیل ها و شیوه بیان آنx
  • راهکارهای اخلاقی اعتقادی در قرآنx
  • نمونه استدلال های قرآنیx
  • عزم ها را چه کسی به هم می زندx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۹ ، ۱۹:۳۴
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا 

سخن از شیوه های رسیدن به راهکار های تربیت نفس (تهذیب نفس) و ارائه راهکارهای تربیتی،اخلاقی، مدیریتی بود، هم در بخش بصیرت افزایی و نیز بخش هشداری.به خواست خدا در اینجا اشاره خواهیم داشت به یکی دیگر از این شیوه ها که استفاده از تاریخ و سخن دانشمندان است.

نکته های زیبای موضوع تاریخ ؛به پنج بخش تقسیم می شود.

بخش اول: اهمیت آشنایی با تاریخ

بخش دوم: ماهیت شناسی تاریخ

بخش سوم : ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذرد

خداوند متعال و پیامبران برونی که از طرف او آمده اند و پیامبر درونی یعنی عقل انسانی؛ حکم می کند از تاریخ عبرت بگیرید تا موفق و پیروز شوید باشید.

توضیح : همه می دانیم که خداوند متعال، پس از خلق انسان، او را اشرف مخلوقات قرار داد، در قبال ملائکه و حیوانات. چون بر خلاف آن دو دسته، انسان هم از نعمت عقل برخوردار است و هم از نعمت شهوت و غضب. البته عقل حقیقی؛ نه عقل محاسبه گر، عقلی که « عقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان" آن چیزی که به وسیله آن خدا عبادت می شود و بهشت بدست می آید. » آن هم « عبادت به معنی اطاعت،آمده است، چنانچه در تفسیر آیه؛ « الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبد الا الله که ظاهرش به این معنی است که : مگر قرار نبود شیطان را عبادت نکنی.» اما بزرگان گفته اند: «اینجا عبادت به معنی اطاعت است» بنابراین معنی عقل واقعی؛ همان اختیار اطاعت است.

پس خدا دو نعمت به انسان داده یکی نعمت عقل و یکی نعمت آزادی و توان اختیار.

مسیر هم که معلوم است « صراط مستقیم».

در این میان در عالم ما دو انتخاب بیشتر نداریم.

1 - انتخابی که ما را می رساند به بالاترین درجات انسانی و معنوی که از ملک بالاتر است.

2 - انتخابی که انسان را چنان سقوط می دهد که « کالانعام بل هم اضل» می شود.

حال؛ این انسان با این قدرت خدادای ( قدرت انتخاب یعنی در اختیار داشتن ابزار انتخاب درست) که خودش می تواند مسیرش را اختیار کند. دو حالت دارد.

1 - اگر از این ظرفیت خوب استفاده کند، می شود انسان درستکار و مؤمنی که در طول تاریخ تا به امروز ما نمونه های آن را دیدیم مثل حبیب بن مظاهر.

بنابر این وقتی عقل بر شهوت و غضب غلبه کند یعنی این نعمت را در مسیر اطاعت ازش استفاده کند از ملائکه الله بالاتر می شود (اشرف مخلوقات). که قابل احترام است.

مثلا اگر شخصیتی چون شهید مطهری (رحمت الله علیه) که در مسیر طاعت الهی بوده قابل احترام است « نه هر فعلی که از فرد صادر شود » بلکه فعلی در مسیر اطاعت خدا بودن.

از این رو می بینید خیلی الان در همین « اوضاع کرونائی» آدم هایی هستند که دستشان بدهنشان می رسد « البته این حرف عمومیت ندارد چه بسا ضعیفانی نیز بودند و هستند که....» اما فعلا اشاره به بی نیازانی است که از ثروت حلالی که خدا بهشان داده به مردم آسیب دیده کمک می کند و این طور عقلشان کار می کند، که می گویند: خدا که به من پولش را داده بگذار من هم بعضی از آدم ها را دستشان را بگیرم.!

2 - اگر بجای اطاعت، آن دو نعمت در مسیر خلاف بکار رود. یعنی غضب بر عقل غلبه کند. کار انسان بجایی می رسد که، در ردیف حیوانات « بل هم اضل» قرار می گیرد.

مثل بعضی که از این ظرفیت؛ بهره معکوس برده و می برند، یعنی استفاده معکوس می کنند، می شوند مثل شمربن ذی الجوشین و ...

چنانچه بعضی الآن نیز پیدا می شوند در همین اوضاع  کرونایی و ... بسا پیش آمده، که افرادی دنبال کاسبی هستند، مثلا یک انبار احتکاری دستکش و ماکس پیدا شد، وقتی پی گیر شدند، دیدند طرف رفته زیارت یعنی نانشان را می زند تو مشکلات مردم و می خورند و دنبال ثروت اندوزی اند.

نتیجه : به جفتشان خدا، عقل و بستر ابزار انتخاب، داده یکی آن طور بکار می گیرد یکی اینطور.

در ادامه مقدمه راجع به (ضرورت آشنایی با تاریخ) سخنی از

« فردریک هگل» بخوانید: 

ایشان در علت عقب افتادگی جامعه می گوید:

درسی که تاریخ به ما می دهد این است که ملت ها و دولت ها هیچ گاه چیزی از تاریخ نیاموخته و درسی از آن نگرفته‌اند.

اشاره دارد به این آیات شریفه: وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُم ‏

(سوره بقره ایه ‏225)

خداوند شما را به خاطر آنچه دل هاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى‏ کنید،) مؤاخذه مى‏ کند.

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ و وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها و کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَة  سوره مدّثر آیه 38

هر کسى گرفتار عمل خویش است.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏14    112

البته اگر مصلحت تغییر کند خداوند هم تغییر می دهد

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ( سوره رعد آیه 11).

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏10    530 

پس از مقدمه برویم سراغ اصل مطلب:

بخش اول:اهمیت آگاهی از تاریخ

یکى از امتیازات اسلام به ‏طور کلى توجه دادن به تاریخ است که به منزله یک لابراتوارى است براى تجارب اجتماعى، و بالاخص راجع به رسول اکرم دستور مطالعه عمیق در تاریخ زندگى آن حضرت داده شده و تأسى واجب شمرده شده است که:

لقد کان لکم فى رسول اللَّه اسوة حسنة ....

یادداشت‏های شهید مطهری    ج‏9    108

از این رو دانشمند محترم « جورج سانتایانا» می گوید:

آنان که گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار آنند.

اشاره دارد به آیه شریفه:

« إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ» سوره  قصص آیه 56.

تو نمى ‏توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى‏ کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است!

و البته حفظ ایمان نیز بدست خدا است اگر آنى خداوند بنده را بخود واگذارد واى بحال اوست.

بخش دوم:ماهیت شناسی تاریخ

تاریخ، تابلویی است که نشان دهنده جرم ها و بدبختی های انسان است.

ولتر

اشاره دارد به آیه شریفه: « فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏» (سوره سجده آیه14)

پس بچشید طعم آتش دوزخ را بواسطه فراموش کردن شما لقاء این روز را، بدرستى که ما فراموش کردیم و واگذاردیم شما را و بچشید عذاب همیشگى را بواسطه آنچه بجاى مى ‏آورید)

در باره ماهیت و آنچه در تاریخ وجود دارد،جان سیلی می گوید:

تاریخ، سیاست گذشته و سیاست، آینده است.

در این زمینه در منابع دینی راجع به موضوع « سرزنش دنیا طلبی»؛ مطالب بسیار آموزنده ای وجود دارد مراجعه شود.

تاریخ چکیده سرگذشت های بی‌شمار است. توماس کارلایل

این سخن اشاره دارد به لزوم آشنایی با « علم روانشناسی و جامعه شناسی» که آموزه های دینی به بسیاری از آن ها اشاره دارد.

این مطلب نیز می تواند اشاره داشته باشد به آیه شریفه: « الا ما رحم ربی» که از قول حضرت یوسف (ع) نقل شده و نیز به تاریخ پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) می توان اشاره داشت که قسمتی از آن را در ذیل می خوانید: اعلامیه «قریش»

سران قریش، از نفوذ پیشرفت حیرت‌انگیز آیین یکتاپرستی، سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه حلی بودند. اسلام آوردن امثال «حمزه»، تمایل جوانان روشن دل «قریش» و آزادی عملی که در کشور «حبشه» نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی حکومت وقت افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی‌بردند، سخت متأثر بودند. از این‌رو به فکر نقشه دیگری افتاده و خواستند با «محاصره اقتصادی» که نتیجه آن بریدن رگ‌های حیاتی مسلمانان بود، از نفوذ و پخش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هواداران آیین خداپرستی را در میان این حصار، خفه سازند.

بنابراین، سران قریش عهدنامه‌ای به خط «منصور بن عکرمه» و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان و سوگند یاد کردند که ملت قریش تا دم مرگ طبق مواد زیر رفتار کنند:

1. همه گونه خرید و فروش با هواداران «محمد» تحریم می‌شود.

2. ارتباط و معاشرت با آنان اکیدا ممنوع می‌گردد.

3. کسی حق ازدواج با مسلمانان را ندارد.

4. در تمام پیشامدها باید از مخالفان «محمد» طرف‌داری کرد.

متن پیمان با مواد یاد شده به امضای تمام متنفذان «قریش» جز «مطعم بن عدی» رسید و با شدت هرچه تمام‌تر اجرا شد. یگانه حامی پیامبر، «ابو طالب» از عموم خویشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوتی کرد و یاری پیامبر را بر دوش آنان نهاد و دستور داد که عموم «فامیل» از محیط «مکّه» به درّه‌ای که در میان کوه‌های مکّه قرار داشت و به «شعب ابی طالب» معروف بود و دارای خانه‌های محقر و سایبان‌های مختصری بود، منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند و از محیط زندگی مشرکان دور باشند. همچنین، برای جلوگیری از حمله‌های ناگهانی «قریش» در نقاط مرتفع افرادی را برای دیده‌بانی گماشت تا آن‌ها را از هرگونه پیشامد باخبر سازند.

سیره ابن هشام، ج 1، ص 350؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 78. این پیمان در شب اول سال هفتم «بعثت» بسته شد.

این محاصره سه سال تمام طول کشید، فشار و سخت‌گیری به حد عجیبی رسید.

ناله جگرخراش فرزندان «بنی هاشم» به گوش سنگ دلان «مکّه» می‌رسید، ولی در دلشان چندان تأثیر نمی‌کرد. جوانان و مردان با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می‌کردند. گاهی یک دانه خرما را دونیم می‌کردند. در تمام این سه سال، فقط در ماه‌های حرام- که امنیت کامل در سرتاسر شبه جزیره حکم فرما بود- بنی هاشم از شعب بیرون آمده و به دادوستد مختصری اشتغال می‌ورزیدند، سپس به داخل دره رهسپار می‌شدند. پیامبر گرامی نیز، فقط در همین ماه‌ها توفیق نشر و پخش آیین خود را داشت. عمال سران قریش، در همین ماه‌ها با آزارشان، فشار اقتصادی آنان را به گونه‌ای فراهم می‌کردند، زیرا غالبا بر سر بساطها و فروشگاه‌ها حاضر می‌شدند و هر موقع مسلمان‌ها می‌ خواستند چیزی بخرند، فورا آن را به قیمت گران‌تری می‌خریدند و از این راه قدرت خرید را از آنان سلب می‌کردند.

در این میان، «ابو لهب» پافشاری بیشتری می‌کرد. او در میان بازار فریاد می‌کشید و می‌گفت: مردم! قیمت اجناس را بالا ببرید تا از پیروان محمد قدرت خرید را و برای تثبیت قیمت، اجناس را گران‌تر خریداری می‌کرد. از این رو همیشه عقربه ارزش در یک افق بالاتری گردش می‌ کرد.

وضع رقت‌بار بنی هاشم در شعب‌

فشار گرسنگی به حدی رسیده بود که «سعد وقاص» می‌گوید: شبی از میان درّه بیرون آمدم، در حالی که نزدیک بود تمام قوا را از دست بدهم. ناگهان پوست خشکیده شتری را دیدم، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم و کوبیدم، بعد با آب مختصری خمیر کرده و از این طریق سه روز به سر بردم.

جاسوسان «قریش» در تمام راه مراقب بودند که مبادا کسی خوارباری به «شعب ابی طالب» ببرد، ولی با این کنترل کامل، گاه‌بیگاهی، «حکیم بن حزام» برادرزاده «خدیجه» و «ابو العاص بن ربیع» و «هشام بن عمر» نیمه شب‌ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده و تا نزدیکی «شعب» می‌آوردند. سپس افسار آن را دور گردنش می‌پیچیدند و رها می‌کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می‌شد.

روزی «ابو جهل» دید، «حکیم» مقداری خواربار بر شتری حمل کرده و راه درّه را پیش گرفته است. وی سخت برآشفت، و گفت: باید تو را پیش قریش ببرم و رسوا کنم. کشمکش آن‌ها به طول انجامید. «ابو البختری» که از دشمنان اسلام بود، عمل «ابو جهل» را تقبیح کرد و گفت وی غذا برای عمه خود «خدیجه» می‌برد؛ تو حقّ ممانعت نداری، حتی به این جمله هم اکتفا نکرد و او را لگدمال کرد.

شدّت عمل «قریش» در اجرای عهدنامه، ذره‌ای از صبر و بردباری مسلمانان نکاست. سرانجام، ناله جان‌گداز فرزندان و کودکان و وضع رقّت‌بار عموم مسلمانان گروهی را تحت تأثیر قرار داد و از امضای عهدنامه سخت پشیمان شدند و به فکر حل قضیه افتادند.

روزی «هشام بن عمر» پیش زهیر بن ابی امیّه- که نوه دختری عبد المطلب بود- رفت و چنین گفت: آیا سزاوار است که تو غذا بخوری و بهترین لباس‌ها را بپوشی، اما خویشاوندان تو برهنه و گرسنه به سر ببرند؟ به خدا سوگند، هرگاه تو درباره خویشاوندان «ابو جهل» چنین تصمیمی می‌گرفتی و او را برای اجرایش دعوت می‌کردی، هرگز تسلیم تو نمی‌گشت. «زهیر» گفت: من یکه و تنها نمی‌توانم، تصمیم قریش را بشکنم، ولی هرگاه کسی مرا همراهی کند، باشد، من عهدنامه را پاره می‌کنم.

«هشام» گفت: من با تو همراهم. وی گفت: شخص سومی را با ما همراه ساز. وی برخاست و به سراغ «مطعم بن عدی» رفت و گفت: هرگز تصور نمی‌کنم تو راضی شوی، دو گروه (بنی هاشم و بنی عبد المطلب) از فرزندان «عبد مناف» که تو نیز افتخار انتساب به آن خانواده را داری، جام مرگ بنوشند. گفت: چه کنم از یک فرد کاری ساخته نیست. وی پاسخ داد: دو نفر دیگر هم با تو همراه است و آن دو نفر عبارتند از:

من و زهیر. «مطعم» پاسخ داد که باید کسان دیگری نیز با ما همکاری کنند. از این نظر، هشام جریان را به ترتیبی که با «مطعم» در میان گذاشته بود، با «ابی البختری» و «زمعه» در میان نهاد و آنان را برای همکاری دعوت کرد و قرار گذاشتند که همگی بامدادان در مسجد حاضر گردند.

جلسه قریش، با شرکت زهیر و گروهی از هم‌رازان او منعقد گردید. وی مهر خاموشی را شکست و گفت: امروز، قریش باید این لکّه ننگین را از دامن خود پاک گرداند. باید امروز این نامه ظالمانه پاره شود، زیرا وضع جگرخراش فرزندان هاشم همه را ناراحت کرده است.

«ابو جهل» در آن میان گفت: این مطلب هرگز عملی نیست و پیمان «قریش» محترم است. از آن طرف «زمعه» به یاری زهیر برخاست و گفت: باید پاره شود و ما از آغاز راضی نبودیم. از گوشه دیگر، عده‌ای نیز که خود خواهان شکسته شدن این پیمان بودند، سخنان زهیر را تأیید کردند. ابو جهل احساس کرد که مطلب جدّی است و قبلا توطئه‌ای شده است و این گروه در غیاب وی تصمیم قاطع گرفته‌اند. از این‌رو، کوتاه آمد و ساکت نشست. مطعم فورا از فرصت استفاده کرد و به محلّ «صحیفه» (نامه‌ای که پیمان در آن نوشته بود) رفت تا آن را پاره کند، دید موریانه ورقه را خورده و فقط از آن کلمه «باسمک اللّهمّ»- که قریش نامه‌های خود را با آن آغاز می‌نمودند- باقی مانده است.

 سیره ابن هشام، ج 1، ص 374 و تاریخ طبری، ج 2، ص 79.

ابو طالب، آن روز جریان را از نزدیک می‌دید و منتظر ختم جریان بود. وی پس از آن‌که کار یک‌سره گردید، جریان را حضور برادرزاده خود معروض داشت و با تصمیم و مشورت ابو طالب، گروه پناهنده به شعب، بار دیگر به منازل خود بازگشتند.

برخی می‌نویسند: پیامبر، ابو طالب و خدیجه، در این مدت محاصره تمام دارایی خود را از دست داده بودند. ناگهان پیک وحی نازل شد و گزارش داد: موریانه تمام آن پیمان را که قریش نوشته و مهر کرده بودند خورده است، جز جمله نخست آن «باسمک اللّهم» که بر جای خود باقی است.

رسول گرامی «ابو طالب» را از این امر آگاه ساخت و هر دو نفر با گروهی از «شعب» بیرون آمدند و در کنار کعبه نشستند. در این موقع دور «ابو طالب» را گرفتند و به او گفتند: آیا وقت آن نرسیده است که خویشاوندی خود را با ما به یادآوری و از حمایت برادرزاده‌ات دست برداری؟

ابو طالب رو به آنان کرد و گفت: عهدنامه را بیاورید. آنان عهدنامه را آوردند، در حالی که مهرها بر آن باقی بود. ابو طالب گفت: آیا این همان عهدنامه‌ای است که همگی نوشته‌اید؟ گفتند: آری. گفت: آیا کسی به آن دست زده است؟ گفتند: نه. گفت:

برادرزاده من از طرف پروردگار خویش خبری دریافت کرده است؛ اگر سخنش راست باشد از کار خود دست برمی‌دارید؟ گفتند: آری. گفت: اگر سخنش دروغ باشد من نیز او را تحویل شما می‌دهم تا او را بکشید. قریش به تصدیق ابو طالب برخاسته و گفتند: از در انصاف وارد شده‌ای. گفت: برادرزاده من می‌گوید که موریانه، عهدنامه را خورده است. آن‌گاه مهر عهدنامه را شکستند، دیدند موریانه همه را، جز نام خدا خورده است. این کار نه تنها مایه هدایت آنان نگشت، بلکه سبب شد که بر عناد خود بیفزایند و سرانجام بنی هاشم به شعب بازگردند «1» و تا مدتی که محاصره باقی بود و «هشام» آن را نقض نکرده بود، در آنجا بمانند.

پس از نقض پیمان، ابو طالب اشعاری در تمجید این عمل (پیمان بی‌مهری) سرود که همه را ابن هشام آورده است. «2»

این‌ها نمونه‌هایی از واکنش‌های ظالمانه قریش، در برابر دعوت رسول گرامی بود؛ البته هرگز نمی‌توان به صورت قطعی ادّعا کرد که این واکنش‌ها به همین ترتیب صورت گرفته است که ما در اینجا نگاشته‌ایم، ولی از مراجعه به تاریخ می‌توان چنین ترتیبی را به دست آورد، بالاخص که یادآور شدیم مسأله پایان یافتن محاصره اقتصادی در نیمه رجب سال دهم بعثت اتفاق افتاد.

(1). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 19؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 61 و الطبقات ابن سعد، ج 1، ص 208، 210.

(2). سیره ابن هشام، ج 1، ص 374- 380.

برگرفته از فروغ ابدیت،آیت الله جعفر سبحانی،از ص:341تا ص: 346

بخش سوم: ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک‌ کردن‌ حافظه آن است. سقراط

چه رنج ها که تحمل نکردند؟

جریان ام جمیل زوجه ابولهب عموی پیامبر (ص) بود روزها می رفت خار مغیلان از جمع می‌کرد شب سر راه رسول الله (ص) می ریخت صبح که حضرت بیرون می رفت خوارها مبارک حضرت را مجروح می کرد.

از این رو سوره « تبت یدا ابی لهب» در مذمت آن زن و شوهر نازل شد. خلاصه داستان قبلی (اعلامیه «قریش»)

اهل مکه در دارالنوه جمع شدند و شورا کردند کاغذی نوشتند مهر کردند و هم عهد شدند که با بنی هاشم معامله نکنند، اموال آنها را غارت کنند، مگر آنکه پیامبر (ص) را به ما تحویل بدهند یا بکشند.

حضرت ابوطالب پدر امیر مؤمان علی (ع) متجاوز از دو سال پیامبر (ص) را با جمعی از بنی هاشم و مسلمانان در بیرون شهر مکه و در میان کوه محافظت می کرد  و کسی جرأت نمی کرد به آنها آن ها آب و نان بفروشد،

به طوری بر مسلمانان سخت شده بود که شب ها  از صدای ناله گرسنگی بچه ها خواب نداشتند حتی ریشه علف (مواد عذایی غیر معمول) می‌خوردند و بعضی ها دلشان می سوخت شتری را از آذوغه بار می‌کردند و شب‌ها نزدیک شعبه ابوطالب رها می کردند، ناراحت بودند، منتها از ترس ابوجهل چاره‌ای نداشتند.

نمونه‌ای از امداد رسانی الهی

روزی رسول خدا به عمویش ابوطالب فرمود: که خداوند خبر داده، موریانه نوشته ها و نامه قریش را خورده مگر نام خدا را، ابوطالب نزد کفار قریش آمد و گفت محمد (ص) چنین می‌گوید: آن عهد نامه را بیاورید اگر دروغ باشد ما هم به محمد (صلی الله علیه و آله) کمک نخواهیم کرد.

عهدنامه را از کعبه بیرون آوردند، دیدن چنین است که محمد (ص) گفته، قراردادی نیست و چیزی جز نام خدا باقی نمانده است.

دستور دادند محمد (ص) را از شعب بیرون بیاورید به او بگویید کاری به شما نداریم و از معاهده ابوجهل بیزاریم. آنگاه پیامبر (ص) و یارانش از شعب بیرون آمدند و یک ماه بعد ابوطالب از دنیا رفت در همان سال همسر پیامبر (ص) خدیجه سلام الله علیها نیز از دنیا رفت.

حضرت آن سال را « عام الحزن» نام نهاد و بعد از آن مردم حضرت را اذیت می کردند.

روزی حضرت حمزه به شکار رفته بود که کفار قریش آمدند خانه رسول الله (صلی الله علیه و آله) و آن حضرت را اذیت و آزار کرده‌اند، وقتی که حمزه از شکار برگشته بود، خسته و گرسنه جریان چنین است، کمان را برداشته در خیابان ابوجهل را دید آنچنان بر سر زد وقتی ناله و التماس او را شنید او را رها کرد.

از این نمونه نکته های تاریخی کم نیست باید به این مطلب رسید که خدا انسان های مؤمن را تنها و رها نساخته بلکه به موقع به آنان امداد رسانی نیز می‌کند. برگرفته از کشکول جلالی

بخش چهارم: در سختی ها وظیفه چیست؟

پیرامون مسئله خوف و رجا و موفقیت خدا پرستان و نابودی کفار ژان «ژاک روسو»: می گوید:

تاریخ، عبارت از آن است که از بین چندین دروغ آن را که به حقیقت نزدیک تر است برگزینید.

اشاره دارد به آیه شریفه: «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» حشر آیه 2.

اینجاست که قرآن به یاری بندگان نیک آمده و توصیه به عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان فرموده :

نمونه اتفاقات در تاریخ

وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ :

از ترس قتل و اسیرى باین جلاء وطن تن در دادند.

یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ آن جماعتى که از آنها فرار کردند دیوارهاى حصون خود را شکافتند و فرار کردند و بیهود خیبر ملحق شدند.

وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ مسلمانان وارد حصون آنها شدند و حصون آنها را در هم کوبیدند.

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ  که خداوند چه نحوه دین اسلام را نصرت مى‏کند و دشمنان را سرکوب مى‏ فرماید.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏9    152

نکته بسیار مهم اینکه: به نظر می رسد: اینکه خداوند تقریبا یک چهارم آیات قرآن را اختصاص داده اشاره به آیات الهی ؛ هدفش بعد از آیه هشدار، چهر آیه بعدی که ذکر می شود، باشد. چرا که، می فرماید:

وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

سوره عنکبوت آیه 43

اینها مثال هایى است که ما براى مردم مى‏زنیم، و جز دانایان آن را درک نمى ‏کنند.

ِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (سوره حشر آیه 21)

 اینها مثال هایى است که براى مردم مى‏زنیم، شاید در آن بیندیشید!

وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (سوره بقره 73) شاید اندیشه کنید!»

لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (سوره  بقره‏52) شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید.

ِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (سوره بقره 21) تا پرهیزکار شوید.

َ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (سوره بقره 150) شاید هدایت شوید!

خاک قارون را چو در فرمان رسید

با زر و تختش به قعر خود کشید  مولوی

در این مورد هم استاد دکتر رفیعی می گوید:

امام علی (ع) در کلمه 351 قصار نهج عبارت عجیبی دارند می فرمایند: «عند تناهی الشده تکون الفرجه»

همه سختی ها یک زمانی دارد. تمام که شود گشایش می آید

وقتی بلا و سختی رسید به نقطه اوج فرج می آید همان که قرآن دارد: « ان مع العسر یسرا» کربلا تمام شد جنگ احد و ... فرمود هر سختی یک پایانی دارد « پایان شب سیه سفید است» حال انسان چه باید بکند انسان یک وظیفه دارد قبلش دو آیه بقره 254 در باره جنگ خندق که مشرکین می آمدند به مدینه حمله کنند احزاب یعنی حزب ها این تهدیدی بود فرمود: دور مدینه را گودال بکنند که دشمن نتواند عبور که مسلمانان نا امید بودند نکند عبور کنند این آیه آمد « لما یاتکم مثل الذین من قبلکم» شما قصه گذشتگان را نخواندید تاریخ را نخواندید که حضرت زکریا را بین درخت گذاشتند و به شهادت رساندند. حضرت یوسف را درچاه انداختند حتی دارد یک روز 70 پیامبر را کشتند کار به جائی رسید که آدم های خوب حتی انبیا می گفتند « متی نصر الله» ببخشید اینطور سخن می گویم. خدا ما را سر کار گذاشته آیه آمد « الا ان نصر الله قریب». (دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد).

آیه بعد سوره یوسف آیه 100 می گوید بقدری کار بر انبیا سخت که به مرز ناامیدی می رسیدند یأس مال پیامبران نیست حتی « اذ استیأس الرسل» این غیر یاس است « و ظنوا انهم قد کذبوا» همه چیز تمام شده « جاء نصرنا» وقتی تمام شد « پایان شب سیه سفید است» یا وقتی قوم حضرت موسی (ع) رسیدند به دریا از یک طرف فرعون پشت سرشان بود از سوی دیگر جلوشان دریا بود گفتند: ما را دربدر بیابون کردی نون و آبی داشتیم ... فرمود « ان الله معنا» خطاب شد عصایت را بزن بدریا؛ هرگز فکر چنین اتفاقی را نمی کردند. امروز هم همان خدا هنوز هست عوض نشده. حضرت مریم دختر پاک. خدا خواست بدون شوهر فرزند دار شود؛ البته سخت بود مردم می گفتند: دختر عمران و فساد، ناراحت بود گفت: ای کاش زمین دهان باز می کرد و این حرفا رو نمی شنیدم، یکدفعه عیسی در گهواره سخن گفت « انی عبد الله» کی این را فکر می کرد. یا حضرت یوسف و زلیخا. داشت دامن یوسف را می گرفت. یک بچه گفت اگر لباس از پشت پاره شده ... الخ.

شیوه جلب الطاف خفیه الهی

مردی آمد به امیرالمومنین (ع) عرض کرد خیلی گرفتارم.

«عن بعض الشیعة، قال: انّ أعرابیاً قصد أمیر المؤمنین علیاً (ع) فقال: إنّی لذو محن فعلّمنی شیئاً أنتفع به،

حضرت فرمود: فقال: یا أعرابی إنّ للمحن أوقاتاً ولها غایات، فاجتهاد العبد فی محنته قبل إزالة الله تعالى إیّاها یکون زیادة فیها لقوله تعالى: {إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَة هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ} (1)

 لکن استعن بالله واصبر واکثر من الاستغفار فإنّ الله عزّ وجلّ وعد الصابرین خیراً کثیراً، وقال: {اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً} (2) فانصرف الرجل،

یعنی صبر و استغفار سختی ها را کم می کند

معرفی کتاب برای خواندن داستان

کتاب الفرج بعد الشده که زمان شیخ مفید زمان حکومت عضد الدوله دیلمی هزار سال قبل نوشته شده است.

عضد الدوله دیلمی  و ... اینها 100 سال خدمت به شیعه کردندآل بویه این دروازه قرآن شیراز کار اوست قرن چهارم زمان مفید حرم های ائمه حرم امام علی صحن کربلا کاظمین عاشورا را تعطیل اذان علی ولی الله  شیخ مفید هم در بغداد می آمد کمکشان یکی عالمان آن زمان که آنجا زندگی می کرد

مؤلف این کتاب (فرج و گشایش بعد از سختی) شخصی است به نام کروخی در این کتاب 500 داستان از فرج هایی که خدا تو زندگی ها  ایجاد کرده دارد. خودش می گوید: این کتاب را نوشتم تا مردم را با بعضی از سختی آشنا شوند و ناراحت نباشند..

سختی های زندگی تمام میشه

این سختی های زندگی تمام میشه ولی مهم مهارت برخورد سختی با مشکلات است.  دو داستان

یکی مناسب است با مجالس عزاداری بر مصیبت های بزرگ مثل مجالس شهدایی از قبیل شهادت شهید سلیمانی و شهدای هواپیمای اوکراینی که اتفاق افتاد که همه ناراحت شدند و رهبر انقلاب دام عزه نیز پیام دادند، خیلی سخت بود.

پسر جوان معاذبن جبل صحابی ویژه پیامبر (ص) از دنیا رفت. پدرش خیلی بی تابی می کرد رسول خدا یک نامه آرام بخش به او نوشت: اعظم الله اجورک انشاء الله خدا بهت اجر و صبر بدهد؛ همه ما و اموالمان و فرزندانمان امانت خداست مال ما که نیستند این ها مواهب الهی است هر کسی تا یک تاریخی می مانند.

مصیبتت را دوتا نکن.!

« وَ احْتَسَبْتَ فَلَا تَجْمَعَنَّ عَلَیْکَ مُصِیبَتَیْنِ فَیَحْبَطَ لَکَ أَجْرُکَ وَ تَنْدَمَ عَلَى مَا فَاتَکَ فَلَوْ قَدِمْتَ عَلَى ثَوَابِ مُصِیبَتِک‏ 

مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد  ص 118  

اول: یک مصیبت ناسپاسی و جزع و فزع هم می شود گناه دیگری به نام ناشکری که گناه است. دوم : جزع اعصابت بهم می ریزد

قضیه فوت فرزند آیه الله گلپایگانی (ره)

آیه الله گلپایگانی سال مهر 57 اوج انقلاب در طبس زلزله ای شد با اجازه پدرش رفت برای کمک به آنها، در تصادف از دنیا رفت، پای ضریح طرف زیارتگاه زن ها در حرم حضرت معصومه (س) دفن است پدرش می آمد سر قبرش. عده ای از وعاظ تهران برای تسلیت گفتند ما دعا می کنیم که مهرش را در دل شما کم کند تا کمتر رنج ببرید. فرمود: دعا کنید مهرش بیشتر شود تا با صبرش ثواب بیشتر برم. حتی نمازش را هم خود آقا خواند این صبر می شود .

مهارت کنار آمدن با مشکلات

عثمان بن مضئون از اصحاب خواص پیامبر است پسرش که مرد. داخل خانه خودش را حبس کرد « اتخذ داره مسجدا» زنش نزد پیامبر (ص) آمد گله کرد زن و بچه دارد پیامبر (ص) آمدند فرمودند: می دانی بهشت هفت در دارد؛ مصیبت دیده؛ از همه درها می تواند وارد شود « لمن صبر منکم و احتسب» این ها را تطیبقش کنیم با وضع خود و .. تا بیش از ... رنج نبریم و ...

البته برای کنار آمدن با سختی ها توصیه هایی شده که در جای خودش ذکر شده و می شود.

از جمله : مقایسه تاریخ ها است که از عوامل آرام بخشی است

نمونه این بخش را، با زبان ساده و بطور خلاصه از کتاب کشکول جلالی در بخش چهارم: یعنی « ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ» خواندیم: و مفصل آن که تاریخی مستند است از کتاب فروغ ابدیت از نظر شریفتان گذشت. 

دکتر رفیعی می فرمود : بلاخره دوران محرومیت که برای جامعه سختی ها و ... این بیماری کرونا که دنیا را تحت تأثیر قرار داد تمام می شود.

بعضاً در زندگی، سختی های مشترک و متفاوت وجود دارد:

مثل فقدان امام زمان (عج) در جامعه و غیبت و مثل گرانی.

اما بعضی سختی ها فردی است: مثلا یکی غم مرگ فرزند دارد و...

هر دو ممکن است بگویند چرا ما:

پاسخ این است که؛ به فرموده قرآن : دنیای بی سختی نمی شه « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ» (سوره بلد آیه 4) ».

ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج هاست)!

یا چنانچه امام علی (ع) فرمود:

«دار بالبلاء محفوفه». دنیا پیچیده به مشکلات است.

در مزاح ها آمده

کسی به دوست گرفتارش می گفت: سختی نبینی؛ امام علی (ع) فرمود: « دعوته بالموت» یعنی گفتی الهی بمیری بعد فرمود: دنیا بی بدی و سختی نمی شود حتی در مثل معروف که می گویند « غم آخرت باشه» یعنی مرده بعدی خودت باشی؟ چرا که امکان ندارد در دنیا غم آخر باشد غیر این.

پیام این نوشتار:

اکنون از فرصت طلایی تعطیلی کرونا خوب استفاده کنیم هر چند:

 تاریخ، تکرار بی پایان خطاهای زندگی است. لورنس دورل

که اشاره دارد به آیات شریفه: «وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً »

انسان، بسیار ناسپاس است! (سوره اسرا آیه 67)

«ِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولا»ً (سوره اسرا آیه 11)

و انسان، همیشه عجول بوده است!

«ٍ وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْ‏ءٍ جَدَلا» (سوره کهف آیه 54)

ولى انسان بیش از هر چیز، به مجادله مى‏ پردازد!
با این حال عزیزان اگر حرف شنو بوده و به گفته های قبلی ما؛ که از فرصت تعطیلی به مناسبت کرونا؛ خوب استفاده کنید، عمل کرده بودید. الان می‌توانستید مطالب زیادی به این نوشتار اضافه کنید تا بجا در موارد پیش رو استفاده کنید.و اگر این توفیق را نداشتید، اکنون نیز مواظب باشیم، اشتباه گذشته خود را تکرار نکنیم یعنی فرصت ها را از دست نداده و دست به قلم و نوشت ابزار شویم که « الفرصة تمر مر الصحاب» فرصت مثل تیر از کمان فرار می کند و ما هستیم و « یوم الحسرة» .

و نکته آخر شب عید است لطیفه ای نیز بخوانید و به ما دعا کنید.!

پاسخ کوبنده امام علی (علیه السلام) به یهودی

روزی یک یهودی به سید اوصیاء و وارث انبیاء حضرت علی (علیه السلام) گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز بیست و پنج سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود که با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟

امام علی (علیه السلام) فرمود: و اما شما که هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل گذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آلهه اعراف/ 138.

منابع مورد استفاده در این مجموعه عبارتند از:

کتاب های 1 - فروغ ابدیت آیت الله سبحانی دام عزه 2 - بهشت اندیشه ها تألیف: غلامی 3 – کشکول جلالی و...در بخش فضای مجازی اطلاع رسانی های جمکران و ...

در پایان دست به دعا برداشته برای سلامتی امام زمان (عج) دعا کنیم

برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها:

  • نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذردx
  • انتخاب راه در اوضاع کرونائیx
  • نمونه‌ای دیگر از امداد رسانی خداوندx
  • ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخx
  • در سختی ها وظیفه چیست؟x
  • عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخx
  • نمونه اتفاقات نقل شده از تاریخ در قرآنx
  • زمان سختی ها که تمام شد گشایش می آیدx
  • مهارت کنار آمدن با مشکلاتx

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۲:۵۷
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

عبرت گیری مهمترین هدف مراجعه به تاریخ

بر هیچ انسان مدبر و فکوری پوشی نیست که یکی از مهمترین ثمره های تاریخ عبرت، گرفتن از سرگذشت پیشینیان می باشد.

قرآن کریم پس از نقل حوادث تلخ و شیرین زندگی انبیای الهی (علیهم السّلام) می فرماید:

«لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ »؛ سوره یوسف آیه 111

همانا داستان های زندگی آنان، مایه عبرت صاحبان عقل و خرد می باشد.»

سفارش به عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخ

عن رسول الله (ص) : اعتَبِروا؛ فَقَد خَلَتِ المَثُلاتُ فیمَن کانَ قَبلَکُم. کنزالفوائد: 2/ 3

عبرت گیرید، که در میان (تاریخ) پیشینیان شما درس‏هاى عبرت است.

امیر مؤمنان علی علیه السّلام در این باره می‌فرمایند:

«... و وعظتم بمن کان قبلکم و ضربت الامثال لکم و دعیتم الی الامر الواضح، فلا یصمّ عن ذلک الّا اصمّ و لا یعمی عن ذلک الا أعمی، و من لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب لم ینتفع بشی‌ء من العظمة».

نهج البلاغه، خطبه 176.

«پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختید، و از تاریخ گذشتگان پند گرفتید، مثل‌ها برای شما زده‌اند، و به امری آشکار دعوت شده‌اید، جز ناشنوایان کسی ادعای نشنیدن حقّ را ندارد، و جز کوران و کور دلان کسی ادّعای ندیدن واقعیّت ها نمی‌کند، کسی که از آزمایش ها و تجربه‌های خدادادی سودی نبرد از هیچ پند و اندرزی سود نخواهد برد.»

همچنین آن حضرت در وصیت خود به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه السّلام می‌فرماید:

«یا بنیّ انیّ قد انبأتک عن الدّنیا و حالها و زوالها و انتقالها و أبنأتک عن الاخرة و ما اعدّ لأهلها فیها و ضربت لک فیهما الامثال لتعتبر بها و تحذو علیها»  نهج البلاغه، نامه 31.

«ای پسرم! من تو را از دنیا و تحوّلات گوناگونش و نابودی و دست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و برای هر دو مثالها زدم تا پند پذیری، و راه و رسم زندگی بیاموزی.»

برکات آشنایی با تاریخ

نمونه ای از این برکات : تاریخ، انسان ها را عاقل، شاعران را بذله گو، ریاضی را دقیق، دانش طبیعی را عمیق، اخلاق را موقر و منطق و بیان را قادر به استدلال می سازد.  فرانسیس بیکن

هر کس که تاریخ بداند هم در گذشته زندگی می کند هم در زمان حال.

آلفرد روز نبرک

می تواند اشاره داشته باشد به داستان دانشمند همراه حضرت یونس (ع) که در بین مردم ماند و به آنها کمک کرد تا به سوی حق برگردند.

علت اصلی پیروزی و ناکامی ها

بنابراین، هرچند مطالعه تاریخ، امری است آسان و شیرین ، اما شخص خردمند همواره با دقت تیزبینی خاصی ، تاریخ اقوام پیشین را مطالعه می نماید و علت پیروزی و ناکامی ایشان را ریشه یابی می نماید تا از آن ها درس عبرت گرفته و در چالش ها و بحران های زندگی ، چراغی باشد روشنگر راهش .

اولین داستان پردازعالم خود پروردگار عالمیان است و انبیا برترین نماد این قصه های عالم بودند و پس از قصه حضرت آدم (ع) پرماجرا ترین قصه این بزرگواران مربوط به پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله و خاندان گرامی اش است .

صفحات تاریخ را که ورق می زنیم ، به فصلی می رسیم که انسان را سخت متأثر می کند و به تأمل وا می دارد!

از این رو ابتدا ما به تاریخ پیامبر اکرم (صلوات الله و سلامه علیه) پرداختیم بعضی از آن گذشت و همچنان ادامه دارد.

برچسب ها:

  • عبرت گیری مهمترین هدف مراجعه به تاریخx
  • علت اصلی پیروزی و ناکامی هاx
  • سفارش به عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخx
  • برکات آشنایی با تاریخx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۴:۵۲
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

هشداری به فعالان حوزه فرهنگ دینی

بهترین را برای نیفتادن در دامان توطعه گران بصیرت و آگاهی و آشنایی با حکایت های تاریخی بویژه تاریخ اسلام است.

تا اکنون نیز با چشم باز به قضایی که اطرافمان می گذرد نگاه کرده تا خدای ناکرده ما گرفتار آن بلایا نشویم و آن حکایات تکرار نشود.

ترفندهای مخالفان

حق و حقیقت و زیبایی، همیشه مخالفان خود را داشته و همواره عده‌ای هستند که وقتی منافع خود را در خطر می‌بینند، به هر قیمت ممکن در مقابل آن می ایستند برای نابودی آن تلاش می‌کنند.

وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با دین جهانی اسلام وارد شدند و آن را عرضه کردند، در مقابل پیشنهاد حضرت، افراد به دسته های مختلفی تقسیم شدند. برخی موافق و برخی مخالف.

بد نیست نگاهی به کارهای مخالفان بیندازیم تا بدانیم که امروز اگر امروز این دین به دست ما رسیده است، رهبر آن چه زحمت های را کشیده و نیز بدانیم که اگر ما هم بخواهیم امروز دین خود را نگاه داریم و مراقبت نماییم تا دچار آفت نشود، با چه مخالفت‌هایی و مشکلاتی که ممکن است مواجه شویم که چه بسا ممکن است تحمل دینداری را برای ما سخت نماید.

1 - دست به دامن بزرگان

گروه اول کسانی بودند که وقتی پیامبر اسلام (ص) آنان را به دین اسلام دعوت کرد به شدت مخالفت کردند و به طور دسته جمعی نزد ابوطالب (ع) رفتند و گفتند: « برادرزاده ات خدایان ما را ناسزا می‌گوید و آیین ما را به زشتی یاد می‌کند و به افکار ما می خندد و پدران ما را گمراه می داند. یا از او بخواهد دست از ما بردارد یاهو را در اختیار ما بگذارد و حمایت خود را از او سلب کن».

 سیره ابن هشام جلد ۱ صفحه ۲۶۵

ابوطالب (علیه السلام) عموی پیامبر (ص)، قول داد سخن آنان را  به حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بگوید.

هنگامی که پیامبر (ص) حاضر شد، در پاسخ فرمود: « عمو جان! به خدا سوگند، اگر خورشید را در دست راست  من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، تا از تبلیغ آیین و تعقیب هدف خود بازگردم، هرگز چنین نخواهم کرد  تا آنچه بر مشکلات پیروز شوم به مقصد نهایی برسم، یا در این راه جان دهم».

ابوطالب (علیه السلام) گفت: « به خدا سوگند دست از حمایت تو برنمی دارم تا ماموریت خود را به پایان برسانی».

2 - دور کردن حامیان

مخالفان یعنی (قریش) ، از پیشرفت آیین جدید به شدت ناراحت بودند؛ لذا هر کاری که فکر می‌کردند برای توقف این پیشرفت لازم است، انجام می‌دادند. این بار در صدد برآمدند تا حمایت های سیاسی و اجتماعی ابوطالب (ع) از وی را قطع کنند.

زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از جهت اقتصادی از سوی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و از جهت سیاسی و قبیله‌ای، از طرف ابوطالب (ع) حمایت می‌شد ،لذا دور هم جمع شدند، گفتند: « حمایت ابوطالب از محمد شاید به این خاطر است که او را به فرزندی برگزیده است. پس زیباترین جوانان قریش را نزد او می بریم».

آنان « (عماره) بن ولید بن مغیره» را همراه خود  بردند و گفتند: « ابوطالب! فرزند (ولید) جوانی شاعر، سخنور، زیباچهره و خردمند است. حاضرین او را به تو واگذاریم تا به پسری برگزینی و در عوض از حمایت محمد دست برداری».

ابوطالب (علیه السلام) که از شدت خشم برافروخته شده بود بر سر آنان داد زد و گفت: « معامله خیلی بدی با من می کنید. من فرزند شما را در دامن خود تربیت کند و شما فرزند [خوانده] مرا بکشید. به خدا قسم این کار نشدنی است». تاریخ طبری جلد ۲ صفحه ۶۷

3 - پیشنهاد رشوه (تطمیع) مستقیم و غیرمستقیم

گام بعدی قریش برای متوقف متوقف کردن تبلیغ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تطمیع بود. اما باز ناموفق ماندند.

آنان تصمیم گرفتند پیامبر (ص) را با پیشنهاد منصب، ثروت و تقدیم هدایا و زنان زیبا تطمیع ‌کنند، شاید از دعوت خود دست بردارد. لذا با هم به خانه ابوطالب (علیه السلام) آمدند.

یکی از آنان گفت: ای ابوطالب! محمد صفوف فشرده ما را متفرق ساخت و سنگ تفرقه در میان ما افکند و به عقل ما خندید و ما را و بت های ما را مسخره کرد.

اگر او به خاطر پول و ثروت چنین ادعاهایی می‌کند ما ثروت هنگفتی در اختیار او می گذاریم.

اگر مقام می‌خواهد، او را فرمانروای خود می‌کنیم و سخن او را می شنویم.

اگر بیمار است بهترین پزشک ها را می آوریم و....

ابوطالب رو به پیامبر (ص) کرد و پرسید: « چه می گویی؟»

فرمود: « من از آنان چیزی نمی خواهم. تنها در مقابل چهار پیشنهاد آن ها، یک سخن از من بپذیرند تا در پرتو آن، بر عرب حکومت کنند و غیر عرب را پیرو خود کنید».

در این لحظه «ابوجل» برخاست و گفت: « حاضریم به ده سخن تو گوش کنیم».

پیامبر فرمود: « تنها سخن من این است که به یگانگی هدا اعتراف کنید». ( تشهدون ان لا اله الا الله)

این سخن، آنان را چنان در بهت و حیرت فرو برد مه از در ناامیدی گفتند سیصد و شست خدا را ترک کنیم و خدای یگانه را بپرستیم؟».

4 - پیشنهاد مصالحه

مشرکان همچنان اصرار داشتند که پیامبر (ص) کار خود را محدود کند و حداقل با خدایان کاری نداشته باشند. به نقل سیره نویسان و مفسران، سوره کافرون (1) در برابر درخواست چند نفر از اشراف قریش مانند (حارث بن قیس، عاص بن وائل، ولید بن مغیره، امیة بن خلف) نازل شد.(2) (1)  سوره کافرون

(2) مجمع البیان جلد ۱۰ صفحه ۵۲۲ الاثر جلد ۱ صفحه ۱۹۷

آنان گفتند: « ای محمد! بیا و از دین ما پیروی کن، ما هم از دین تو پیروی می‌کنیم.

تو یک سال خدایان ما را پرستش کن، یک سال هم ما خدای تو را عبادت کنیم. در این صورت هر کدام بر حق باشیم دیگری هم نصیبی از حق مرده است».

در اینجا می توان به این نکته اشاره کرد که امروزه نیز برخی می گویند در ماه رمضان روزه می گیریم، نماز می خوانیم و در محرم عزاداری می کنیم در عروسی ها و شادی ها هم ... تا آخر

5 - جنگ روانی (استهزاء)

مشرکان که از تأثیر روش‌های قبلی نا امید شده بودند، به ابزارهای روانی جدید روی آوردند. آنان با تمسخر و استهزاء این بار تلاش کردند شخصیت پیامبر (ص) را منزوی سازند و نزد مردم عادی او را تحقیر کنند، شاید از تعداد پیروانش کاسته شود.

استهزاء به عنوان یکی از فشارهای روحی در تاریخ زندگی پیامبر (ص) ثبت شده است و از بزرگان و مورخان اسامی استهزاء کنندگان را ضبط کردند. کتاب طبقات کبری جلد ۱ صفحه ۲۰۰

از میان ده ها اسمی که ابن سعد آورده، تنها دو نفر ایمان آوردند و بقیه در جنگ های مدینه کشته شدند، یا پیش از فتح مکه مردند.

طبقات جلد ۱ صفحه ۲۰۰ مجمع البیان جلد ۶ صفحه ۳۴۷

و سیره نویسان این امر را مربوط به نفرین پیامبر (ص) در حق آنها می‌دانند. دلایل بیهقی جلد ۲ صفحه ۳۳۹

«ابولهب» و «ابوجهل»، «اسود بن عبد یغثوب» «ولید بن مغیره» «عاص بن وائل»، جزو این گروه هستند.

 «ابولهب» و «ابوجهل» در تمام دوران بعثت از هیچ کوششی در راه مبارزه با پیامبر (ص) کوتاهی نکرد. او و همسرش «ام جمیل»، چنان در تمسخر و آزار پیامبر (ص) پیش قدم شدند که نامشان در قرآن آمده « ام جمیل» وقتی شنید آیاتی درباره قوب و همسرش نازل شده است، اشعاری در هجو پیامبر (ص) سرود.

انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۱۲۲

ابوسفیان نیز، با پیامبر (ص) را هجو می کرد. و من امیه بن خلف نیز چنان استهزا می‌کرد، که به گفته ی مفسران، سوره ی «همزه» در باره ی او نازل شد. سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۳۵۶

میزان تمسخر به اندازه‌ای بود که خداوند به پیامبر (ص) دلداری داد و فرمود: « ما شر استهزاء کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».

سوره حجر آیه ۹۵

عاص بن وائل نیز با ابتر (دم بریده) خواندن پیامبر (ص) او را مسخره می کرد

آیات سوره «کوثر» درباره در این ‌باره نازل شد.

مجمع البیان جلد ۱۰ صفحه ۵۴۹

حکیم بن ابی العاص نیز به دنبال رسول خدا می رفت و شکلک در می آورد. انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۱۵

امروزه نیز این گونه استهزاء ها و آزار و اذیت های روانی وجود دارد که نشان دهنده این نکته است که کسانی دنبال این گونه رفتارهای ناشایست می روند که بویی از دین و ایمان نبرده اند و با این کار ها تلاش می کنند جلوی پیش رفت و موفقیت و سعادت دیگران را بگیرند.

6 - ناسزاگویی

در این میدان نیز، «ابوجهل» پیش قدم بود. روزی در صفا پیامبر (ص) را دید و به او ناسزا گفت! اما رسول اکرم جوابی نداد و به خانه برگشت.

ابوجهل هم به سوی محفل قریش در کنار کعبه رفت. حمزه عمو و برادر رضایی پیامبر (ص) بود. همان روز در حالی که کمان خود را حمایل کرده بود، از شکار برگشت او پس از انجام طواف به سوی خانه اش حرکت کرد.

کنیز « عبدالله بن جدعان» که شاهد ناسزاگویی ابوجهل بود، جلو آمد و آنچه را دیده بود، باز گفت.

«حمزه» با ناراحتی و خشم از همان راه که آمده بود بازگشت و بی آنکه به کسی چیزی بگوید، کمان خود را بر سر ابوجهل کوبید و سر او را شکست و گفت: « به او ناسزا می گویی، من به او ایمان آورده ام و راهی که او رفته است، من نیز می‌روم اگر قدرت داریم با من نبرد کن». سیره ابن هشام جلد ۱ صفحه ۳۱۳

7 - آزار جسمی

در اینجا مقدمة بد نیست سخن مولوی؛ یعنی: «روحانی اهل سنت لبنانی» را بخوانید:

او می گفت: «یهودیان مکه فبل بعثت پیامبر (ص) دو حرفه پر درآمد داشتند حضرت محمد که مبعوث شد آنان نگران کم شدن درآمد خود شدند چرا که حرفه اول آن ها فروش صلاحی که بسیار مورد نیاز مردم آن زمان بود چون برای جنگ های قییله ای سعی می کردند مجهز تر از سال قبل شرکت کنند. با برقراری صلح بین طایفه با راهنمایی  پیامبر دیگر کسی صلاح نیاز نداشت تا بخرد و آنان سود برند دوم در آمد آنان نیز بیشتر در همین راستا بود چرا که بعضی پول نقد برای خرید صلاح نداشته از آن ها قرض با سودهای زیاد (نزول) می گرفتند و با دستور دین اسلام به قرض الحسنه دیگر کسی نیاز به چنین پول های کثیف پیدا نمی کرد! از این رو طرح مقابله غیر مستقیم باپیامبر (ص) را اجرا کردند و جنگ های فراوان شروع شد. »

اکنون به ادامه تاریخ اسلام توجه فرمائید.

وقتی رسول خدا مردم را به توحید دعوت می‌کرد، ابولهب در پی حضرت می رفت و سنگ به سوی او می انداخت و می گفت: ای مردم، اطاعت نکنید». کنزالعمال جلد ۶ صفحه ۳۰۲

همچنین همسرش چنان پیامبر (ص) را آزار داد که خداوند در حق آنها سوره «تبت» را نازل کرد.

گفته شده: « خداوند از آن جهت، همسر ابولهب را حمالة الحطب نامید که خار بر سر راه پیامبر (ص) می ریخت».

سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۳۵۵.

روزی نیز ابوجهل در جمع قریش گفت: « شما ای گروه می بینید که محمد چگونه دین ما را بد می شمارد و آیین پدران ما و خدایان ما بد می‌گوید. به خدا سوگند فردا در کمین می نشینم و سنگی را در کنار خود می گذارم، هنگامی که محمد سر به سجده می گذارد، سر او را می شکنم».

فردای آن روز وقتی پیامبر (ص) مشغول نماز شد و به سجده رفت ابو جهل نیز برخاست و به پیامبر (ص) نزدیک شد، اما ترس عجیبی در دل او پیدا شد و لرزان و ترسان با چهره‌ای رنگ‌پریده به سوی قریش برگشت.

همه به سویش دویدند و گفتند چه شد! با صدایی لرزان و هراسان گفت: « منظره در برابرم  شد که در تمام دنیا ندیده بودم، لذا منصرف شدم.

سیره ابن هشام جلد ۱ صفحه ۲۹۸.

روزی نیز عقبه بن ابی معیط به پیامبر (ص) را در حال طواف دید و ناسزا گفت: او عمامه ی پیامبر (ص) را به دور گردنش پیچید و از مسجد بیرون کشید. البته عده ای از ترس بنی هاشم پیامبر (ص) را از دست او گرفتند. بحارالانوار جلد ۱۸ صفحه ۲۰۴

همین ملعون، عبایش را بر گردنش انداخت و تا حد کشتن آن را را فشار داد. المصنف ابن ابی شیبه جلد ۷ صفحه ۳۳۱

همچنین «عقبه» همراه «ابولهب» عذره و کثافات بر در خانه رسول خدا می ریخت. انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۱۴۷.

پیامبر (ص) می فرمود: « من در میان دو همسایه ی بد بودن ابولهب و عقبه. آن ها شکمبه ها را بر در خانه من می ریختند».

طبقات کبرا جلد ۱ صفحه ۲۰۱.

انداختن شکم و رحم گوسفند بر سر رسول خدا در حال سجده هم، از دیگر کارهای قریش بود. سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۴۱۶.

یک بار نیز خاک بر سر رسول خدا ریختند. آن هم به خانه رفت و در آن جا یکی از دخترانش [حضرت زهرا سلام الله علیها] گریه کنند سر پدر را شست.

سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۴۱۶.

خلاصه این که، به گزارش «ابن هشام» سخت ترین روز برای حضرت، روزی بود که از خانه بیرون آمد و همه (آزاد و برده) تکذیبش کردند آزارش دادند. آن روز نگران به خانه آمد و خود را در جامعه ای پوشاند. در این هنگام سوره ی « مدثر» نازل شد.

همان صفحه ۲۹۱.

8 - توهین و نسبت ناروا

مشرکان با واژه‌هایی چون « دروغگو» «جادوگر» «دیوانه» «جن زده» «شاعر» و... تلاش می کردند قداست پیامبر (ص) را بشکنند. لذا قریش در برابر سؤال مسافران که از پیامبر (ص) می پرسیدند، او را به عنوان ساحر و شاعر معرفی می کردند

سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۲۷۱

البته خداوند باز با آیات الهی به کمک پیامبر (ص) آمد؛ « بدین سان بر آنهایی که پیش از این بودند، رسولی مبعوث نشد، جز آن که گفتند جادوگر یا دیوانه است. آیا بدین کار یکدیگر را توجیه کرده بودند؟ نه! خود مردمی طاقی بودند. پس از آنها روی گردان شو. کسی تو را ملامت نخواهد کرد». سوره ذاریات آیه ۵۳ تا ۵۵

9 - شکنجه یاران پیامبر

« بلال حبشی، عمار و پدر و مادر او، عبدالله بن مسعود، ابوذر و...  از جمله یاران پیامبرند که آزاد زیادی از قریش دیدند.

یکی از این افراد « ابوذر غفاری» است او چهارمین یا پنجمین نفر بود که مسلمان شد. در دوره‌ای که هنوز دعوت آشکار نشده بود،  او از پیامبر (ص) کسب تکلیف کرد. حضرت فرمود:  « به قبیله ی خود برگرد و اسلام را تبلیغ کن».

او سوگند یاد کرد که قبل از برگشتن، ندای اسلام را به گوش مردم مکه برساند و همین کار را کرد. البته چنان ضرباتی بر او وارد کردند که بیهوش شد. البته او به سوی قبیله اش رفت و آن ها را به اسلام دعوت کرد. طبقات ابن سعد جلد ۴ صفحه ۲۲۳

10 - اقدامات فکری

آنچه گفتیم، تنها تلاش هایی بود که در حد فشار جسمی و روانی بر پیامبر (ص) وارد می شد. اما از جهت علمی نیز، برش درصدد مبارزه با پیامبر (ص) برآمد، تا مانع تبلیغ دین جدید شوند.

حقیقت این است که اندیشه های عصر جاهلیت سست تر از آن بود که بتوانند در مقابل اندیشه‌های ناب پیامبر (ص) که برگرفته از وحی بود، مقاومت کند. اما آنان در هر صورت، اگر چه با استفاده از یهودیان، در صدد بر آمدند با انکار وحی بودن آن چه به پیامبر (ص) اکرم می رسید، اساس نبوت او را زیر سؤال ببرند.

آنان ادعا می کردند آنچه پیامبر (ص) می‌گوید وحی نیست، بلکه مطالبی است که اهل کتاب ( یهودیان یا مسیحیان) به او یاد داده‌اند.

قرآن در این باره می گوید: « می دانیم که می گویید [این قرآن را] بشری به او می آموزد. سوره نحل آیه ۱۰۳.

قرآن به این شبهه پراکنی، پاسخی علمی می دهد و می گوید: « زبان کسی که به او نسبت می‌دهند عجمی است، ولی این قرآن به زبان عربی روشن است. همان

هم چنین آنها شباهت قصص انبیاء قرآن را با تورات مطرح می کردند خداوند فرمود: و کافران گفتند که این [قرآن] جز دروغی که خود بافته است و گروهی دیگر او را بر آن یاری داده‌اند، نیست. حقاً آن چه می‌گویند ستم و باطل است و گفتند این اساطیر پیشینیان است که نگاشته و هر صبح و شام بر او املا می شود. سوره فرقان آیه ۳ و

اقتباس از دفتر اول درس نامه های تربیتی

برچسب ها:

  • هشداری به فعالان حوزه فرهنگ دینیx
  • ترفندهای مخالفانx
  • تلاش بر دور کردن حامیانx
  • پیشنهاد رشوه (تطمیع)x
  • دشمن و پیشنهاد مصالحهx
  • جنگ روانی (استهزاء)x
  • توهین و نسبت نارواx
  • دشمن و اقدامات فکریx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۴:۵۰
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

اجرای مسابقه های فرهنگی با اینکه از اهمیت زیادی برخوردار است، و برکات بسیاری را همراه دارد، مثل تشویق به مطالعه بیشتر، در آگاهی بخشی و بصیرت افزایی و بلأخره در بستر سازی برای فرهنگ سازی، نقش بسزایی داشته و مؤثر خواهد بود، امید است خداوند منان بر ما منت گذارده و هدایت لازم را از ما دریغ نفرماید تا در این خدمت از هدف اصلی دور نمانیم؛ آمین یا رب العالمین.

هدف از معرفی مسابقات فرهنگی

در این گونه مسابقه ها : تصمیم بر این است که بهترین راهکارهای اخلاقی، تربیتی، مدیریتی، اقتصادی، که ادر بین منابع دینی بدست رسیده است؛ را به مردم عزیزمان ارئه کنیم.

احساس نیاز به انجام کارهای فرهنگی

خوراک روحی دادن، احساس نیاز فطری بزرگوران است

بسیاری از بزرگمنشان و بزرگسال ها، که دستشان به دهنشان می‌رسد، و بعضاَ دست به انفاق و احسان به دیگران می زنند؛ و اهل کارهای خیرند؛ همِشه دقدقه فکری آنان این بوده و هست که چگونه می شود، حرکت مثبتی؛ ماندگار، در بین اقوام و هم وطنان خود و بالأخره خدمت رسانی عام به موحدان عالم داشته باشند.

بی شک می توان گفت: این بهترین راه، رسیدن این گونه افراد است به آرزوهایشان است، چرا که شیوه ای اثر گذار ، در فرهنگ سازی دینی، و بهبودی اخلاق جامعه، در برخورد و ارتباط با یکدیگر ، همان که خداوند متعال: برای انجامش پیامبرانی فرستاده و نمایندگان او نیز ؛ در این راه؛ چه زحمت ها کشیدند و چه شکنجه ها را که تحمل کردند، از این رو اهمیت و برکات دنیوی و اخروی ادامه این راه، بر کسی پوشیده نیست.

چون فرهنگ سازی دینی، کاری است شبیه به کار؛ اباعبدالله الحسین علیه السلام که پرده از چهره قران برداشت و ایمان و دین را زنده کرد.

از این رو گفته شده: همه انبیاء الهی، پروانه وار دور قبر او می چرخند؛ چون اگر حسین (ع) نبود آثار شان پنهان می شد.

اهمیت شرکت در انجام مسابقات فرهنگی

لازم به تذکر است هر یک از: تبلیغات، ثبت نام برای انجام مسابقه، مربی شدن برای آموزش های لازم، مدیریت جلسه و مجری شدن برای اداره برنامه مسابقه ، و بالاخره هزینه کردن و پرداخت هزینه های آن؛ حتی اعطای مکان برای اجرای مسابقه؛ همه و همه؛ طبق فرموده خدا و معصومان علیهم السلام از پاداش و برکات دنیوی که برای فرهنگ سازی؛ گفته شده؛ و ثواب اخروی؛ یعنی علاوه بر پاداشی که برای پایه گذار «سنت حسنه» گفته شده ،از ثوابی که تمامی افراد؛ در قبال این آگاهی بخشی و عمل کردن به دستورات الهی می برند؛ در نامه عمل این راهنمایان و بانی ها؛ نیز نوشته و از آن برخوردار می گردند. همین گونه است، برکات خدمت رسانی در فضای مجازی که مخلصانه ترین خدمت فرهنگی محسوب می شود.

اقدامات ضد فرهنگ دینی

در زمانی که نادان هایی هستند که برای رسیدن به اغراض مادی خود ، همیشه در فکر طراحی برنامه هایی بوده و هستند که در مسیر نابودی جامعه است، کیفر اینان نیز علاوه بر دیدن عقوبت کارشان در دنیا با انواع گرفتاری به آنان می رسد. چون نفرین گرفتاران، همراه آنان است، وزر و وبال عملشان، نیز در قیامت آنان را در آتش جهنم می برد و همیشه همراهشان خواهند بود.

پاداش خدمات فرهنگی کرونائی

در هدف از ایجاد این مسابقه، که در قسمتی از مقدمه فرهنگ روایات که ذیل می آید نوشته شد «آشنایی مردم با منابع دینی» است و از جمله آموزه ها همین رعایت قانون و بکار گیری راهنمایی متخصصان؛ هر فن و دانش است. پر واضح است که پاداش خادمان در این مسیر نیز، همان پاداش آگاهی بخشی؛ ستایش شده در قرآن «من احیا نفساَ فکانما احیا الناس جمیعا» ثواب خدمت همه به مردم عالم را دارد؛ خواهد بود.

قسمتی از مقدمه فرهنگ موضوعی روایات معصومین علیهم السلام

از جمله برکات مطالعه روایات، آشنایی با سبک زندگی دینی است، چرا که از جمله دانش هایی که، روایات به ما می آموزند، مسئله روانشناسی است، ....و از برکات روانشناسی همین بس که باعث می شود، انسان به دنبال کمک گرفتن از دیگران و تملق گویی آنان نباشد، و رو به خدا آورده، تا خدا بر او کارسازی کند، لیکن شرط برخورداری از « این نور هدایت» بر این طبقه از جامعه، هم در نظر داشتن حکمت های الهی در کارها است، چرا که فرمود: «عسی ان تحبوا خیرا و هو شر لکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم»، در این صورت اگر ما عالم و عامل به علم خود باشیم، خداوند ما را نماد علم و دانش و درستکاری در جامعه جلوه می‌دهد، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

هشدار و امید بخشی فرهنگی دینی

چه بسیار حیله گری هایی که در بین اجتماع وجود دارند که با مکر خود، مردم بیچاره را فریب می دهند، با اینکه سوءظن بر مردم درست نیست، اما حقیقت این است که اگر احتیاط کاری و با قانونمندی در زندگی نباشد، دچار مشکلاتی خواهیم شد و حتی خدا هم دست ما نمی گیرد، برعس اگر قانونمد بودیم، یعنی با رعایت؛ دقت کاری، کاری را انجام دادیم و خدای ناکرده دچار مشکل شدیم، «امداد های الهی» به ما کمک خواهد کرد  که جلو بیشتر شدن مشکل را بگیریم و سعی نکنیم، گل آویزی به وجود بیاید و دچار عوارض آن مشکل جدید شویم.

از خداوند بزرگ می خواهیم، عاقبت همه ما را به خیر گرداند و از خان کرمش به ما هدایتی عنایت بفرماید تا دچار مشکل لا ینحل نشویم؛ چنانکه در دعا می خوانیم «واجعل النورفی بصری» یعنی هدایت آینده نگری به ما عنایت ‌کن «والبصیره فی دینی» یعنی دین شناسی و از همه مهمتر «و الیقین فی قلبی» یعنی، یقین در قلب ما ایجا کن، که امید است خداوند به همه ما ها عنایت بفرمایید.

ضرورت اجرای مسابقات

این بحث را، اجازه دهید، در اهمیت تحصیل و فراگیری علم و دانش و نقش آموزش در اصلاح جامعه و ثواب و برکات آن در موضوع تعلِم و تربیت، دنبال کنیم، فعلا به تحقیقات قبلی ما،در همین سایت مراجعه فرمائید.

برکات اجرای این گونه مسابقات

از برکات این گونه مسابقات، در مرحله اول: می توان به اثر مطلوب آن ، که « خود آگاهی» است اشاره کرد، چنانچه بر اهلش معلوم است که «علم و دانش»، به خودی خود، راهکارهای مختلفی را به انسان می آموزد،

من به تو از علم بگویم سخن ** علم چو آید به تو گوید چه کن

از این رو، در صورتی که « فوت کاسه گری» آن نیز رعایت شود: یعنی با هدف و نیت خوب باشد و آداب خاص آن نیز رعایت شود، که از جمله آن ها احترام به یکدیگر است، ای بسا؛ از چه پیش آمدها و نزاع ها و درگیری هایی که برای انسان پیش می آید از بگو مگوهای با خود گرفته، تا آنچه در ارتباط با افراد دیگر رد و بدل می شود، جلوگیری می شود،

چرا که آگاهی و بصیرت، هم انسان را امیدوار می سازد، تا از ترس و دلهره ای که شیطان در دل انسان ایجاد می کند « ترس از فقر و ناتوانی» « الشیطان یعدکم الفقر» نجات پیدا کند و نیز فرصت فراغت را پر کرده، و اجازه ورود به بیهوده گویی نمی دهد، در این صورت وقتی تمامی افراد را با آموزه های دینی آشنا شدند، جلو بسیاری از بدی ها و بد بینی ها گرفته می شود.

بنابر این، باید با چشم باز، به دنیا و آنچه در اطرافمان می گذرد، بنگریم، و این مسائل را به دل نگیریم که:

اقسام و انواع مسابقات
مسابقات چه از نظر گروه سنی و نیز از نظر منابع به کار گرفته شده، دارای اقسامی و انواع گوناگونی است.از مسابقه پرسش و جوابی ، گرفته تا مکالمه ای، مثل مشاعره و ... که در تهیه منابع به آن اشاره خواهیم داشت.
لازم به تذکر اینکه : با هر یک از منابعی که ذکر می شود، مسابقات گوناگونی می توان برگزار کرد، از قبیل این مسابقات.
1- مسابقه برای این موضوع: نمونه آیه قرآنی،نمونه روایت، سخنن حکیمانه، شعر، ضرب المثل و ... بیاوید.
2 - اگر مسابقه شبیه «مشاعره موضوعی» باشد، که هر دو نفر پاسخگوی هم باشند.
طرف مقابل در یک موضوع یک نمونه از آیات قرآن، یا روایت، سخنان حکیمانه، شعر ضرب المثل می آورد، رقیب او نیز در همان موضوع از همان منبع نمونه دیگر ذکر می کند،
3 - مسابقه مفهوم گویی آیآت قرآن، روایت، سخنان حکیمانه، شعر، ضرب المثل ذکر شد. که مراد از .... چیست؟
4 – مجری یک آیه قرآن، یک روایت، سخنان حکیمانه، شعر ضرب المثل را می گوید: دیگران حکایت ریشه و شأن نزول آن را می گویند.
5 – مستند سازی منابع ؛ که یک سخن حکیمانه، شعر، ضرب المثل را می گوید: دیگران سند قرآنی روایی آن را یاد آور می شوند.
6 - و بلأخره مسابقات همسو، که در همین موضوع چند گروه، که هر یک، حافظ یکی از منابع دینی هستند، مثلا حافظ آیات قرآن با حافظ روایات و سخنان حکیمانه، شعر ضرب المثل به رقابت می پردازند.
گفتنی است نمونه محتوای هر یک از منابع را در صفحه های بعدی مشاهده خواهید کرد.
یاد آوری پایانی
لیکن بایدها و نبایدهای آن ها، خیلی مهم است، و از آنجا که نکته های دانستنی، برای تهیه مطالب و چگونگی اجرای مسابقات، تقریبا یکی است؛ ما خلاصه آن را در اینجا با اشاره به بعضی از آداب مسابقه و مطالبی که در اجرای آن لازم است رعایت شود، ذکر خواهیم کرد.
آداب و باید ها و نبایدهای اجرای مسابقات
1 - در مطالبی که برای اجرا آماده می کنیم، دقت کنیم بد آموزی نداشته باشد؛ که چه بسیار مصیبت ها به بار می آورد.

رعایت این نکته از این جهت لازم است که، موقع استفاده از مطلبی در واژه و موضوعی، خدای ناکرده، دچار «حق الناس» نشویم، چرا که وقتی نظر مردم جلب شد، ممکن است، در اثر سرویس دهی نا صحیح ما، برای مطالعه کننده، عوارض بدی رخ داده شود، مثل: زدگی اعتقادی و یا کاسته شدن از علاقه او نسبت به منبعی از «منابع دینی» از جهت اینکه موقع بیان،آن کم رنگ جلوه داده شده، مسلم این خیانت محسوب شده و «حق الناس» به حساب می آید. حق الناسی که سوره «زلزال» به پرهیزش از آن هشدار داده ؛آنجا که فرمود: «فمن یعمل مثال ذرة شرا یره». بدی هر مقدار که کم باشد نیز از عقاب و کیفر برخوردار است.

2 – نتیجه نباید، قبلی،این شد که، هر چه می دانیم را، نباید بگوییم، همان که در مثل ها گفته شده: یا ساکت باش یا چیزی بگو که مهم تر از سکوت باشد.

3 - کم گویی و درست گویی

 4 - در آموزه های دینی بویژه در امور زندگی، آنچه گفتن آن، لازم است، را تکمیل شده بگوییم؛ به اصطلاح «یک طرفی صحبت نکنیم» منظور این است که اگر داستان چوپان دروغگو را گفتیم حتما به نمونه ای از سرگذشت راستگویان نیز اشاره داشته باشیم تا خدای ناکرده نه ما و دیگران دچار مشکل نشویم.

چنانچه در منابع دینی هم سفارش شده، مردم را بین خوف و رجا نگهدارید؛ نه بطور کلی ناامیدشان کنید و نه افراط در امیدواری باشد.

و نیز سعی شود مطالبی که تهیه می شود، برای اهلش گفته شود چرا که نمونه های عواقب بد این اتفاق در تاریخ زیاد نقل شده است.

شاعر محترم هم زیبا سرود:

تیغ دادن در کف زنگی مست *** به که آید علم ناکس را به دست

شاهد زنده اش در امروزه قابل مشاهده است:

ای بسا یک سخن که بی ملاحظه گفته شده، بر قیمت ارزو امنیت و اخلاق و حتی تشدید بیماری افراد جامعه اثر می گذارد.

از این رو در همه رشته ها وارد نشوید؛ چون شیطان در کمین است و در گرایش انسان به بدی تلاش می کند، «ان النفس لاماره بالسوء» مثل معروف: از حرف« خ» به جای برداشت؛ خدا،انسان را به سوی کاری که ضد «رضای الهی» است، سوق می ‌دهد.
چند سؤال و جواب
سؤال اول : چگونه مفاهیم قرآن را برای دیگران بیان کنیم؟
چگونه دستورات قرآن را در خانه، کوچه و بازار، پیاده کنیم؟
پاسخ این که، در حقیقت هدف این مسابقه ها بیان همین راهکار هاست، لیکن لازم به تذکر اینکه: در بکار گیری ادبیات خاص، برای بیان مفاهیم قرآن و احادیث، باید دقت شود و خوب فکر کنیم خدای ناکرده ثقلین در نظر مستمع ها کم رنگ جلوه داده نشوند.
تمثیل: کارد ابزار لازم زندگی است
همان گونه که کارد، مورد نیاز خانه است و در قرآن نیز به آن اشاره شده «وانزلنا الحدید فیه بآس شدید» اما آن را، در همه جا، نباید بکار برد. در بیان آموزه های دینی با ادبیات خاص، نیز باید دقت کامل شود که؛ آیا برای این فرد و یا افراد موجود در این مجلس، مفید خواهد بود یا نه، و اینکه برای بیان مفهوم این آیه قرآن، بکار گیری این ادبیات خاص؛ مثل،لسان، لطیفه ی قرآنی، شایسته است یا نه، و ببینیم آیا پیام آن لطیفه در این مورد، پیام خوبی است؟ یا، فقط در موارد خاص، باید بکار گرفته شود.
پس در (مقابله به مثل) مسخره کننده ها و نیز برای گرفت میدان از دست، شوخ طبعی که اداره مجلس را به عهده گرفته و ....
مثلا محفل قرآنی است و نوجوانانی که در معرض خطر هستند؛ در آن شرکت می کنند، و آنان را می شود با یک سخن شادی آفرین؛ جذب کرد، سپس آنان را نسبت به ... آگاه نمود، اینجا با رعایت آنچه بعدا تذکر داده خواهد شد، بکار گیری لطیفه قرآنی جایز است.
در این زمینه این خاطره را بخوانید: پسر شیرین زبانی، که پدرش تولیدی نان ساندویجی داشت و اتفاقا اهل خیر هم بود و محل مراجعه نیازمندان، «شاید خدا می خواست پاداش کار خیرش را به او بدهد». وارد محفل قرآنی شد مربی با چند لطیفه و ... او را خوب جذب کرد، وقتی با مربی، انس گرفت، رازی از دوستان نابابش در دل داشت و آن را که حتی به پدرش نگفته بود، برای معلمش فاش کرد و استاد، به پدرش گفت: که از او مواظبت بیشتری به عمل آورد.
البته پس از گذشت اضطرار؛ باید به هدف از بیان دانستنی های قرآنی اشاره شود، از این رو، ما در اینجا احادیتی در مورد لزوم احترام به مقدسات و احادیت و نیز سرزنش کم توجهی به دین را می آوریم تا فورا برای این افراد خوانده شود تا، حس و صحنه قبلی، از ذهنشان پاک شده و برای آنان صحنه عوض شود و مربی نیز دچار مشکل نشوید؛ چرا که طبیعت کودکانه، نونهالان عزیز ایجاب می کند که بگویند، فقط از آن لطیفه ها، برایمان بگوئید، لیکن، اینجا هم مسئله رعایت حق الناس پیش می آید که سرزنش قرآنی ... «فمن یعمل مثقال ذره شرا یره» و نیز از اعتبار و آبروی شخصی مربی هم می کاهد.
از این رو، می بینیم، پیامبر اکرم (ص) با اینکه برای تنوع بعضی از مجالس، مزاح نیز می فرمود؛ اما نه در همه جا. و همین پیامبر را می بینیم؛ در جای دیگر آیات عذاب را نیز قرآئت می فرمود: بطوری که بعض اصحاب از ترس عذاب قیامت، ترک زندگی می کردند و ... ولی پیمبر (ص) آنان را نسبت به رهبانیت، هشدار می داند و برمی گشتند.

سؤال دوم : خواهید گفت چگونه این کار ممکن است انجام شود. پاسخ اینکه: با کلی گویی؛از باب مثال در سفارش به پرهیز از ناشایست ها، می توان گفت: وقتی در زندگی دانشمندان و مخترعان خوب دقت می کنیم، آنان را هم برخوردار از اعتقادات خوب می بینیم و نسبت به مسائل اخلاقی نیز، یا اصلاً اشتباهی نداشتند یا خطای آنان به قدری بوده که با توجه به شخصیت مثبت آنان؛ مردم آن کم را؛ نادیده می گرفتند. شیوه چگونگی خروج از یک سوژه را به موضوع دیگر، در گفتار به اصطلاح حل مسئله، دنبال کنید. و نیز می توان به ویژگی های مثبت بزرگان، اشاره داشت، مثلا: داستان ملاصدرا که طبق فرموده خدا در آیه شریفه « واستعینوا بالصبر و الصلوه ؛ از صبر و نماز یاری جویید» هرگاه برای ایشان او مشکل علمی پیش می آمد و یا در حلّ یک قاعده فلسفی فرو می ماند از (تبعیدگاهش) کهک به قم می آمد و برای حل مشکلات علمی دو رکعت نماز می خواند و از خدا و روح مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها استمداد می جست.

شیوه کار ما در این ارائه راهکار مسابقه

چون مردم ما، دارای سلیقه های مختلف هستند، سعی ما بر این است که از منابع گوناگون،استفاده کنیم، و ارئه آن با بیان ساده بوده تا در خور عامه مردم باشد. تا مطالعه کتتده: از هر سن و سالی که برخوردار باشد، بتواند از آن استفاده کند، بنابر این:

صلوات بر محمد و آل محمد (ع)

مورد خطاب این راهکار ها

مطالبی برای سنین مختلف در نظر گرفته شده است؛ از کودکان گرفته،

تا، نوجوانان .

و نیز جوانان و بزرگسالان، همه و همه، می توانند از آن بهرمند شوند، در هر موقعیتی که هستند؛ از زیر دست بودن، گرفته، تا مدیران و مسئولان؛ چرا که همه ما و شما عزیزان، در هیچ حال و مرحله ای از زندگی، بی نیاز از راهنمایی های خدا و پیامبران و معصومان (ع) و سخن دانشمندانی که علمشان بر گرفته از سخن آن بزرگواران باشد، نیستم، چون انسان هر روز در موقعیت های خاصی قرار می گیرد و باید مطابق آن شرائط و ...از آگاهی و بصیرت لازم مطابق آن برخوردار باشد، تا ابتدا، خود دچار مشکل نشده. و روشن است، نسبت به دیگران نیز، بی تفاوت بودن صحیح نیست، چرا که زندگی ما بصورت اجتماعی انجام می شود؛ از این رو، دچار مشکل شدن دیگران، در زندگی ما، نیز بی تأثیر نیست. پس یک قدم به پیش، تا برای فرهنگ سازی،از فرصت ها استفاده کنیم،

تلاش برای استفاده کردن از فرصت ها

و نسبت به برخورد با دیگران، خواه طرف مقابل ما، فرزندمان باشد، یا، برادر خواهر و... یا، خویشان و حتی همسایگان و ... حتی بزرگ ترها، که بعضاُ نمی دانیم با آنان چگونه رفتار نماییم و چگونه سر سازش داشته باشیم آگاهی لازم را داشته باشیم.

به هر حال تلاش علمی برای زندگانی راحت شخصی و نیز جهت معاشرت خوب با اقسام مردم، بصیرت نسبت به راهکارهای مناسب، در شرایط مختلف، لازم است.

انواع راهکارها

این راهکارها می تواند، راهکار اخلاقی باشد یا اعتقادی، اقتصادی باشد یا پزشکی، سیاسی باشد یا مدیریتی، روان‌شناسی باشد یا جامعه‌شناسی، چرا که اگر خوب دقت یشود، بسا فردی دانسته یا ندانسته؛ کاری را انجام می دهد  که به اصطلاح « یک دیوانه سنگی به چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند بیرون بیاورند» و اشتباه آن را جبران کنند.

از این رو ما، در انجام وظیفه، در این زمان که امکانات موجود است که با یک تلفن، و با یک سرچ در نرم افزار و فضای مجازی، سریع به سوال ما پاسخ می دهند. باید تلاش بیشتر داشته باشیم و از سستی نسبت به مسؤولیتی که داریم پرهیز کرده و الا نه تنها در دنیا دچار مشکل می شویم و کیفر الهی ما را گرفتار می کند.

بلکه در آخرت «قیامت» نیز از ما می‌ پرسند، چرا سؤال نکردید.

سیاست گذاری ما درانتخاب مطالب این مسابقه

ما در این ارائه راه حل، طبق الگوگیری از بزرگان، همیشه این سیاست را دنبال می‌ کنیم به این ثورت که هر سخن خوب را،از هر که باشد می پذیریم، شما نیز « شخص و شخصیت گرا نباشید» البته از ما و شما باید خدا بخواهیم که ما را شناختی عنایت بفرماید، که با این خوشبینی، دچار «کلمة حق یراد بها الباطل» که امیرالمؤمنین (ع) هشدار داده اند، نشویم. و این را توجه داشته باشید «که، نقل یک سخن از فردی، تأیید اعمال زشت اعتقادات باطل و گفتار باطل او نیست. همین طور دشمنی هایی که از بعض افراد دیده شده و می بینیم. برای رفع ا/طن مشکل ما سعی کردیم، مطالب و کلماتی را انتخاب کنیم که با محتوای قرآنی روایی ما، سازگار باشد و بعضاً هم مستند سازی کلمات آنان را نیز به عرض شریفتان خواهیم رساند.

منابع بکار رفته در این بخش

ما در این صفحه و صفحات بعدی به خواست خدا، با ذکر نمونه‌هایی از این راهکارها، «از منابع مختلف دینی. قرآنی روایی سخن بزرگان دانشمندان و ضرب المثل داستان داستان لطیفه طنز» اشاره خواهیم داشت، سپس این خود شما هستید که مطالبی مناسب با طبع خود، و مناسب موقعیتتان که احیاناُ مسئله خاص و موردی، باشد، را از اِن منابع جستجو کرده و آن را در آرشیوی،

که ابتداء با نظم خاص الفبایی تنظیم کرده اید به داشته ها و دانستنی های فرهنگی خود اضافه کنید.

 تا موقع نیاز از شیوه خود استفاده کرده و به دیگران راهکار های مورد نیازشان را بیاموزید، ضمناُ ناراحت گوش نکردن، بعضی از آنان که بعضُا طبیعی است، نیز نباشید، چرا که در مرحله اول قرآن امر بمعروف را یک وظیفه برای ما دانسته:

وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل  عمران 104)

و باید برخى از شما مسلمانان، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و امر به نیکوکارى و نهى از بدکارى کنند، و این ها (که واسطه هدایت خلق هستند) رستگار خواهند بود.

و اما کسانی که به پندها و نصیحت های دیگران گوش نمی دهند، پس از مدتی خواهند به اشتباه خود پی برد.

بگوی آن چه دانی سخن سودمند * و گر هیچ کس را نیاید پسند
که فردا پشیمان برآرد خروش  ** که آوخ چرا حق نکردم بگوش

سعدی

به خواست خدا و دعای خیر شما، ما نیز مورد لطف پروردگار قرار بگیریم.

تا مجموعه این راه کارها و منابع را، که به صورت موضوعی و الفبایی «جهت دستیابی راحت به موضوع دلخواه» تنظیم نموده ایم، را پس از انجام مقدمات چاپ، انتشار داده و در اختیار مردم فرهنگ دوست ایران و دیگر کشورهای مسلمان،بلکه همه موحدان عالم قرار دهیم. انشاء الله موفق باشید.                               

منابع مورد سفارش مراجعه برای فیش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۰۹:۰۸
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)