مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

۱۳ مطلب با موضوع «شیوه های مختلف آموزشی :: آموزش بصورت مسابقه فرهنگی :: مسابقه مختلف معصومان (ع)» ثبت شده است

بنام خدا

برای مشاهده فرهنگ نکته های دانستنی و هشداری:

به این آدرس ( نکته های دانستنی هشداری هستی ) مراجعه فرمائید

برنامه ای ادبی دینی فرهنگی، شبیه برنامه «هشیار و بیدار» است که مجموعه ای است از :

آیات قرآن آگاهی بخش

روایات بصیرت افزا

سخنان بزرگان نور آفرین

شعرهای بیداری

ضرب المثل های بیداری

تمثیل های بیدار کننده

داستان های آموزنده

طنزهای بیداری
 

═✧❁ فهرست نکته های دانستنی ❁✧═
حرف الف
✳️موضوع : آبادی
✳️موضوع : ارزش
✳️موضوع : امیدواری
حرف ب
✳️موضوع : بلا و گرفتاری
حرف پ
💠موضوع : پند و اندرز
حرف ت
✳️موضوع : تبلیغات

✳️موضوع : تخصص

✳️موضوع : تدبیر
✳️موضوع : تربیت
✳️موضوع : تشویق
✳️موضوع : تفاوت

✳️موضوع : جهل
✳️موضوع : جوان
حرف ح
✳️موضوع : حرص

✅موضوع : حق

موضوع : حکمت الهی
حرف خ
✳️موضوع : خدا

✳️موضوع : خرابکاری

✳️موضوع : خرابکاری
✳️موضوع : خرد
✳️موضوع : خود سازی
✳️موضوع : خوش حسابی
حرف د
✳️موضوع : دانش
✳️موضوع : دعای نجات دهنده از آتش
✳️موضوع :دلداری
✳️موضوع : دوست
حرف ذ

حرف ر
✳️موضوع : رازگوئی
✳️موضوع : راحتی
✳️موضوع : رحمت الهی
✳️موضوع : رفتار
✳️موضوع : روزگار
حرف ز
✳️موضوع : زندگی
حرف س
✳️موضوع : سختی
✳️موضوع : سخن
حرف ش
✅بخش مثل ها

✳️موضوع : شکایت

حرف ص

حرف ض

حرف ط
✳️موضوع : طمع
حرف ظ

حرف ع
✳️موضوع : عالم
✳️موضوع : عدالت
✳️موضوع : عشق
✳️موضوع : علم
✳️موضوع : عیب
حرف غ
✳️موضوع : غم و غصه
حرف ف
✳️موضوع :فرصت
✳️موضوع : فکر و اندیشه
حرف ق

حرف ک
✳️موضوع : کار
💠موضوع : کردار
💠موضوع : کیفر کردار
حرف گ
✳️موضوع : گرفتاری
💠موضوع : گریه
حرف ل

حرف م
✳️موضوع : مال
✳️موضوع : معاشرت
حرف ن
✳️موضوع :نظم
✳️موضوع : نگاه بد ممنوع
✳️موضوع : نیت
حرف و
✳️موضوع : وطن
حرف ه
✳️موضوع : همکار
✳️موضوع : همکاری
✳️موضوع : همنشینی
✳️موضوع : هنرمندی
حرف ی
✳️موضوع : یکرنگی

═✧❁ فهرست نکته های هشداری ❁✧═
✳️حرف الف
🌷پاسداری از آبرو

✳️موضوع : راز آرامش

✳️موضوع : خود آگاهی

✳️موضوع : اخلاق
❌بداخلاقی با خانواده و فشار قبر

✳️موضوع : ادعای زیرکی

✳️موضوع : ارزش

✳️اشتباه

✅موضوع : استقلال

✳️حرف ب
✳️موضوع : بدی

✅موضوع : بهانه تراشی

💠بخش: خاطرات
❇️رعایت بیت المال
#شهید_بهشتی 

✳️موضوع : بیکاره

✳️حرف ت
❇️موضوع: تجسس
💠بخش : سخن بزرگان  
❇️علت نبود دوستی های قلبی 
❌عوارض تجسس

✳️موضوع : تخصص

💠بخش قرآنی
❇️موضوع :  تقدیر و تدبیر

💠بخش: سخن بزرگان
❇️توبه

❇️موضوع : تکبر و غرور
❇️راهکار کنترل نفس

❇️موضوع : کار و تلاش

💠بخش: سخن بزرگان
❇️موضوع : توکل
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 

✳️حرف ج 
✳️حرف ح 
💠بخش: خاطرات
❇️فعل حرام
اهتمام مقدس اردبیلی به ترک گناه

❌موضوع : حسادت مثبت و منفی
 

✳️حرف خ
✅موضوع : قدرت خدا

✅موضوع: خلاف

💠بخش: سخن بزرگان

❇️خوش زبان باشید
❌سخن چینی 

موضوع : خیالبافی

✳️حرف د
❇️پرهیز شدید از دروغ

✅موضوع : دعا

❇️بی وفائی بعضی از دوستان

✳️حرف ذ
💠بخش : خاطرات
❇️ذکر
شیخ رجبعلی خیاط:

✳️حرف ر
💠موضوع : راحت رسانی

💠موضوع : رفتار
✅ ناز خریدن علامه برای نماز صبح بچه‌ها

✳️حرف س 
❇️سخن
♻️رعایت حال و مقال

و ش
✳️حرف ص
صبر

✳️حرف ط 
💠موضوع توطعه

✳️حرف ع
✅موضوع : عادت

💠بخش : خاطرات
❇️عبادت
#عشق_علامه_امینی_به_عبادت

✳️حرف غ
💠بخش : سخن عارفان
❇️غفلت و سهل انگاری

❇️غیبت

💠بخش: خاطرات
❇️غیبت
❇️#دوری_از_غیبت 

✳️حرف ف 
❇️موضوع : فریب

✳️ ق

✳️حرف ک
❇️موضوع : کردار

✳️حرف م
💠بخش:: داستان تاریخی
❇️#احترام مادر
#اُوِیس_قَرَنی و #اطاعت_مادر
✳️حرف م
💠بخش: سخن بزرگان
❇️اسراف محبت

💠بخش: خاطرات
❇️یاد مرگ
قبر و عبرت 

✳️حرف ن 
❌موضوع : نامردی

💠بخش: خاطرات
❇️نعمت
عقل، بزرگترین نعمت الهی

❌موضوع : نفرین

💠بخش: خاطرات
❇️لزوم دقت در نگارش
بخشش لازم نیست اعدامش کنید

💠بخش: خاطرات
❇️نماز شب
پدر امام خمینی (ره)
✳️و 
✳️ه
✳️حرف ی
💠بخش: خاطرات

❇️یاد خدا رازنده نگهدارید

📚والسلام مرتضوی
 

آگاهی بخشی آیات قرآن 

  • روایات بصیرت افزاx
  • سخنان بزرگان نور آفرینx
  • شعرهای بیداریx
  • ضرب المثل های بیداریx
  • تمثیل های بیدار کنندهx
  • داستان های آموزندهx
  • طنزهای بیداریx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۲ ، ۱۶:۵۶
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۰۰ ، ۱۶:۱۶
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

تا فاطمه دیده بر جهان باز نمود
یزدان در رحمت بروی خلق گشود
 
آن کوثر بی نظیر و اعطای کثیر
از جانب حق به مصطفی ،فاطمه بود
محمد رضا براتی

ضمن عرض تبریک به همه موحدان عالم، بویژه مسلمانان جهان، بالاخص مبارک باد به فرزند گران مایه او حضرت حجة بن الحسن (عج) که باعث آرامش عالم است و به امید لطف او برای رفع مشکلات، از جمله مشکل کرونا!

عالم ز روی فاطمه گردیده گلشن

یا سیدی یابن‏ الحسن چشم تو روشن

***

آمد به دنیا فاطمه دخت پیامبر

ارض و سماء بر مولدش شد غرق زیور

امنیت و آرامش از جمله پیش نیاز های تعلیم و تربیت است. پس از آن که خیال انسان راحت باشد؛ آمادگی برای آموزش دادن و آموختن پیدا می کند. از این رو باید در ابتدا ریشه آرامش یابی را پیگیری کرد؛ تا در نتیجه با راهکارهای آرامش طلبی آشنا شویم.

 وعده های خداوند به بندگان تکلیف مدار

گفتنی است شرط دریافت این وعده الهی؛ تکریم تکلیف مداری است که در ذیل «با عنوان تکلیف مداری» به آن اشاره خواهد شد.

 امنیت بخشی و آرامش بخشی (طمعنینه و اطمینان خاطر)

اگر به تکالیف مان درست عمل کنیم، خداوند به ما آرامش می بخشد، اگر چه در گودال قتلگاه باشیم.

داستان لیله المبیت

یکی از بهترین نمونه های عمل به تکلیف و امنیت بخشی و آرامش بخشی از طرف خدا،آنجایی است که در لیله المبیت، حضرت امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوابیدند.

شروع قضیه لیله المبیت

پس از آنکه اهل مدینه با پیامبر (ص) بیعت کردند و کفار قریش از این پیمان اطلاع یافتند. چهل نفر از اشراف در دارالندوه گرد آمدند و تصمیم گرفتند که از هر عشیره‌ای، یک نفر حاضر شوند و این گروه به طور ناگهانی به خانه محمد (ص) هجوم برند و او را بکشند و بدین‌ترتیب قاتل مشخص نمی شود و خون خواهی معنایی نخواهد داشت و بنی‌هاشم مجبور می‌شوند به دیه راضی شوند.

خداوند با نزول آیه ۳۰ از سوره مبارکه انفال پیامبر خویش را از این واقعه آگاه نمود.

وَ إِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرین‏

و یاد کن هنگامی را که کافران درباره تو نیرنگ می‌کردند تا تو را به بند کشند یا بکشند یا از مکه اخراج کنند و نیرنگ می‌زدند و خدا تدبیر می‌کرد و خدا بهترین تدبیر کنندگان است.

زمان لیله المبیت

شب اول ربیع الاول سال سیزدهم یا چهاردهم بعثت، حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) با این که احتمال کشته شدن ایشان بسیار بود در بستر پیامبر (ص) خوابیدند و پیامبر به غار ثور رفتند و از آنجا به مدینه هجرت فرمودند:

هنگامی که مشرکین به خانه پیامبر (ص) یورش بردن حضرت امیرالمومنین (ع) را به جای پیامبر (ص) در بستر یافتند و از هدف خود باز ماندند.

به دلیل این فداکاری و از خودگذشتگی حضرت علی بن ابیطالب (ع) خداوند آیه ۲۰۷ سوره مبارکه بقره را در فضیلت ایشان نازل فرمودند:

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ

از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد و خدا نسبت به این بندگان مهربان است.

هدایت بخشی و حمایت (نصرت، دفاع و ثبات قدم)

اگر به تکالیف مان درست عمل کنیم، خداوند هم هدایت می‌کند و هم حمایت، ولو در کاخ فرعون باشیم، مانند حضرت آسیه سلام الله علیها.

از کلاس درس فاطمه (س) عبرت بگیریم

آری! بفرمایش قرآن از جریانات روزگار؛ باید درس عبرت بگیریم؛ تا پای هر درسی ننشینیم و در محتوای درس و بیانی که استاد روی آن می گذارد؛ دقت کنیم و آن را با آموزه‌های دینی تطبیق کرده، تا در آینده آموزگاری چون استاد عمر بن عبدالعزیز در جامعه نقش ایفا کنیم تا با برداشتن سنت های غلط؛ روح و روان پیامبر (ص) و فاطمه زهرا (س) و امام زمان (عج) را آرامش بخشیده و ظرفیت دریافت حق را به وجود آوریم، هر چند مردم به این زودی‌ها بیدار نمی شوند! چرا که از نعمت غفلت برخوردارند، تا آرامش داشته باشند. به هر حال تذکر این حکایت ها هم لازم است و نیز سودمند خواهد بود.

پیام هشدار گونه ی فاطمیه

نویسنده کتاب عبرت های فاطمی در این باره، مطلب جالبی آورده که می تواند پیام هشدار گونه ای باشد، برای ارزش طلبان؛ بویژه ارادتمندان حضرت فاطمه زهرا (س) او می نویسد:

عبرت آموزی

همه این قضایا و حوادث تاریخی، عبرتی بزرگ برای ما شیعیان است که با نگاهی عمیق به فجایع صدر اسلام در پی کاهش آفت خطرنا ک سطحی نگری از خود و جامعه برآییم و با شناخت و آ گاهی از مسائل سیاسی و اجتماعی روز و تحلیل صحیح آن ها، از تکرار این حوادث تلخ در جامعه اسلامی جلوگیری نماییم.

اما امروز نیز این آفت خطرناک در جامعه ما محسوس است و امروز نیز ناله هایی به گوش می رسد و آه های سوزانی به آسمان می رود.

مبادا ما نیز جزء افرادی سطحی نگر باشیم که به جای علت یابی و تحلیل این آه های سوزان، دست به شکایت برمی دارند که این اشک و آه را خاموش کنند؛ همچون بزرگان کوته فکر مدینه که به مولا علی(علیه السّلام) گفتند:

«ای اباالحسن! گریه های شب و روز زهرا(علیهاالسّلام) خواب و آسایش را در شب از ما سلب کرده است و در روز آرامش و قرار برای کسب معاش برای ما باقی نگذارده است. خواهش ما این است که از ایشان بخواه یا در شب بگرید یا در روز!». بیت الاحزان، ص 269.

تاریخ سازان فاطمیه

آنچه در بحث عبرت آموزی از «حادثه فاطمیه» حائز اهمیت می باشد، بررسی افراد تاریخ ساز و شیوهء آنان در آن مقطع حساس است با نگاه به این مقطع حساس مشاهده می‌کنیم که تاریخ سازان این مقطع، مثل تمام تاریخ سازان حوادث تاریخی، به دو دسته پیشرو و دنباله رو تقسیم می گردند؛ این تقسیم بندی، برای تحلیل و بررسی این حادثه، بسیار ضروری می باشد.

مقام معظم رهبری در مورد تقسیم جوامع گوناگون می فرماید:

« به جماعت بشری که نگاه می کنید، در هر جامعه ای، در هر شهری، در هر کشوری، با یک دید، با یک نگاه، با یک برش، مردم به دو قسمت تقسیم می شوند: یک قسم کسانی که از روی تفکر و فهمیدگی و آگاهی تصمیم می‌گیرند، اسم‌شان را بگذاریم «خاص» یک قسم هم کسانی  هستند که به دنبال این نیستند که ببینند چه راهی درست است، چه حرکتی صحیح است تا بفهمند و بسنجند، تحلیل کنند. و درک کنند؛ می بینند چوَ این جوری است، دنبال آن جوَ حرکت می کنند؛ اسم این ها را هم بگذاریم «عوام» پس جامعه را می شود تقسیم کرد که خواص و عوام»

مقام معظم رهبری دیدار با لشکر ۲۷ محمد رسول الله ۷۵ ۳۲۰

جهت روشن شدن عملکرد و نقش عوام و خواص در حادثه تلخ فاطمیه، لازم است ویژگی های عوام و خاص را بررسی کنیم.

ویژگی های عوام و خواص

ویژگی های عوام و خواص بحث مفصلی را می طلبد؛ لاکن در اینجا با بیانی مختصر این ویژگی ها را ذکر می کنیم:

خواص هر جامعه، افرادی هستند دانا، بینا و برخوردار از توانایی تحلیل و ارزیابی مسائل اجتماعی و سیاسی. مهم تر این که در بین تودهء مردم اثر گذارند و به طور معمول دارای احترام و اکرامند.

این گروه برجسته اجتماع، دارای ویژگی های زیر هستند:

1 - اهل بصیرت و روشن بینی و روشن دلی هستند.

2 – اهل فهم و تجزیه و تحلیلند.

3 – اهل انتخابند و آگاهانه راه خود را پیش می گیرند.

4 - هیچ گاه بی طرف نیستند و اهل جانب داری از حق می باشند.

5 - حامی از حقند و در مقابل مشکلات این راه، ثابت قدم و استوارند.

6 - ایمان در وجودشان رسوخ کرده، لقلقه زبانشان نیست.

7 - به مقتضای پیمان الهی - انسانی خویش، برای ادای وظیفه واگن واکنش نشان می دهند.

* عوام یا همان تودهء مردم همیشه سرگرم زندگی روزمره خود هستند؛ از خود نظری ندارند و نمی توانند مسائل را تحلیل کنند؛ بنابراین، دنباله رو و تابعند.

هم چنین برای تشخیص حق، افراد را معیار قرار می‌دهند؛ برخلاف انسان‌های آگاه که ابتدا حق و ملاک های آن را می شناسند؛ آن گاه آنچه را مطابق یافتند، تحسین ‌کرده، مخالف حق را تقبیح می‌کنند.

عوام، پیرو ظاهر چشم فریب هستند و با مظاهر مادی معنوی مأنوسند و جوَ زدگی از ویژگی های بارز آن هاست.

حال پس از بررسی ویژگی های عوام و خواص به عملکرد آن ها در حادثه فاطمیه باید پرداخت و بررسی عملکرد این دو گروه کرد تا مایه عبرتی برای ما باشد تا دیگر عامل تکرار تاریخ نباشیم و با درک و عبرت آموزی چراغ روشن فراروی خود قرار دهیم.

ادامه مطلب را با عنوان « مهم ترین جریانات تاریخی» در کتاب عبرت های فاطمیه «بررسی علل و عوامل زمینه ساز حادثه ی فاطمیه» مطالعه بفرمائید.

خاطره ای از جنگ ایران و عراق

در عملیات والفجر هشت غواص ها برای عبور از اروند وحشی از طناب استفاده می کردند. دیدم کسی که سر طناب در دست اوست، مقداری از انتهای طناب را رها گذاشته؛ سؤال کردم : چرا این کار را می‌کنی؟ گفت: « در این عملیات سخت و دشوار انتهای طناب را رها کردم تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خودشان بگیرند و راه را نشان دهند».(1)

خط مقدم، کارها گره خورده بود. خیلی از بچه ها پرپر شده بودند و خیلی ها هم مجروح. حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد. کم کم بچه ها داشتند باور می کردند اینجا آخر خط هست و دیگر نمی شود کاری کرد. وضعیت بدی شده بود. در همین گیر و دار حاجی آمد بی سیم چی را صدا زد حاجی گفت: هر جور شده با بی‌سیم، تورجی زاده را پیدا کن(2)

او مداح با اخلاص و عاشقان حضرت زهرا (س) بود. خلاصه تورجی زاده را پیدا کردند. حاجی بی سیم را گرفت. با حالت بغض و گریه از پشت بی سیم گفت: تورجی چند خط روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) برایم بخوان! تورچی فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدن حاجی از هوش رفت. صدا را روی تمام بی سیم ها انداخته بودند. خدا می داند نفهمیدم چی شد وقتی به خودمان آمدیم، دیدیم بچه ها تکبیر گویان، خط را گرفتند تورجی خوانده بود:

(1) راوی حاج حسین یکتا

(2) شهید محمدرضا تورجی زاده فرمانده گردان یا زهرا بود.

(3) موسسه شهید ابراهیم هادی، یا زهرا (س) زندگی نامه و خاطرات شهید محمد تورجی زاده.

تکلیف مداری

باید باور داشته باشیم که در این انقلاب با یقین به اینکه اگر ما تکلیف مان را درست و به موقع انجام دهیم، خداوند وعده هایش (تکالیفی که بنا بر لطف خود بر خود واجب کرده است) را محقق خواهد کرد.

وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ سوره بقره آیه 40

به پیمانم وفا کنید تا به پیمان تان وفا کنم

بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقینَ * إِنَّ الَّذینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلیم‏  سوره آل عمران آیه 76 و 77

 کسی که به عهدش وفا کند و خود را از شکستن پیمان و خیانت نگه داشته در دین تقوا داشته باشد جزء این نیست که خداوند صاحب آن تقوا را دوست می دارد (پس محبت و کرامت خداوند بسته به وفای به عهد و تقوا در دین است).

فَانْتَقَمْنا مِنَ الَّذینَ أَجْرَمُوا وَ کانَ حَقًّا عَلَیْنا نَصْرُ الْمُؤْمِنینَ سوره روم آیه 47

آیه قرآن در سوره مبارکه روم به تعبیر خداوند متعال نصرت مؤمنین حقی بر عهده خداوند ؛ چند جا در قرآن کریم این تعبیر به کار رفته است

مثل : حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآن‏ سوره توبه آیه 111

و مواردی دیگری و یکی این جاست که می فرماید: این حق ایست برعهده ما یعنی برعهده ذات اقدس پروردگار عالم که مؤمنین را نصرت بدهیم.

خاطره ای از امدادهای الهی

این خاطره را چند سال پیش حاج آقا قرائتی دام عزه گفته بودند:  در زمان قبل از انقلاب با یک واسطه خبری را از جایی شنیدم و در موردش تحقیق کردم آیت الله معصومی از هم دوره ای های حضرت امام رحمت الله علیه و از علمای هشتاد، نود ساله و مقیم همدان بود.

خودم به همدان رفتم و خدمت ایشان رسیدم. گفتم: من خبری شنیدم به آمده ام خودتان برایم تعریف کنید. ایشان گفت: چه خبری شنیده ای؟ گفتم: شنیده ام زمانی که شما در نجف و کربلا بوده‌اید و در آنجا درس می خواندید، وارد حرم حضرت ابوالفضل (ع) که می شوید می بینید که حرم شلوغ است و صحن مملو از جمعیت است. می پرسید: چه خبر است؟ می‌گویند: پسر بچه ای بر روی مناره رفته است تا کبوتر بگیرد، آجر زیر دستش رها شده و بچه نیز از آنجا می افتد. پدرش می گوید: بایست و آن بچه هم در میان زمین و آسمان می ایستد. می ‌گویند: معجزه شده است. من این را از دیگران شنیده ام. آیا این خبر درست است؟ شما چنین چیزی را دیده اید؟ گفت: بله! گفتم: شما که از علمای درجهء یک و جزء مراجع هستید بگویید چطور شده بود. گفت: من رفتم تا ببینم قصه چیست. سراغ پدر بچه رفتم تا ببینم این مرد چه کسی است که جاذبه را از زمین گرفته است! او را پیدا کردم. گفتم: شغل شما چیست؟ گفت: من حمال هستم. گفتم: این حرف و حرکت تو کار انبیاست. باید پیغمبر باشی تا بتوانی ولایتی بر زمین و آسمان داشته باشی. گفت نه! من از اول ۱۵ سالگی ام سعی کردم گناه نکنم و لقمه حرام نخورم. برای همین هم آن زمان یک چیزی گفتم و خداوند نیز به حرف من گوش داد.

خداوند به بندگانی که به تکالیف شان عمل می کنند و عده هایی داده است که نمونه آن در بالا ذکر شد. و السلام

برگرفته از سوژه های سخن انقلاب فاطمی

قابل توجه عزیزان اینکه: خدمات ما را از سه طریق می توانید دنبال کنید.

الف : جهت آشنایی با حوزه کاری، دست آورد های مؤسسه در همین سایت موجود است.

ب : نمونه کاربردهای دست آورد های مؤسسه فرهنگ سازان حجة بن الحسن (عج) در همین سایت موجود است.

ج : جهت مشاهد چشم انداز فعالیت های مؤسسه و تک واژه های آموزشی به این آدرس مراجعه شود.

کانال : https://eitaa.com/madresehtalim

برچسب ها:

  • امنیت بخشی و آرامش بخشی.طمعنینه و اطمینان خاطرx
  • خاطره ای از جنگ ایران و عراقx
  • خاطره ای از امدادهای الهیx
  • هدایت بخشی و حمایت. نصرت. دفاع و ثبات قدمx
  • وعده های خداوند به بندگان تکلیف مدارx
  • یک چیزی گفتم و خداوند نیز به حرف من گوش دادx
  • از کلاس درس فاطمه (س) عبرت بگیریمx
  • تکلیف مداری و داستان لیله المبیتx
  • ویژگی های عوام و خواصx
  • از اول ۱۵ سالگی ام سعی کردم گناه نکنم و لقمه حرام نخورم
  • پیام هشدار گونه فاطمیه
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۹ ، ۱۰:۵۸
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

ایام فاطمیه دیگری شروع شد و دیری نپاید که این مناسبت هم چون سالیان قبل به پایان می رسد. اکنون ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها. یاد می کنیم از ولایتمداران واقعی و خوشا به حال آن ها که از این فرصت ها؛ درس خودآگاهی گرفتند و می گیرند و زندگی خود را با سیره بزرگان تطبیق داده تا عاقبتشان بخیر شود؛ نه مثل کسانی که این گونه فرصت ها را از دست داده و در «یوم الحسره» قیامت انگشت به دهان گرفته و با خود می گویند:

ای کاش من هم؛ سیره اراذل و ناپاکان را دنبال نمی کردم و امروز بخاطر فرصت های از دست رفته حسرت نمی خوردم.!

اکنون باید تا فرصت از دست نرفته؛ تلاش کنیم تا رضایت حق تعالی را به دست آورده و انشاء الله رحمت و لطف الهی شامل حال ما گردد. 

بایدها و نباید های تعلیم و تربیت دینی

به مناسبت ذکر شده؛ بد نیست به لزوم رعایت حقوق استادان و معلمان بشر، اشاره داشته باشیم، چرا که فاطمه زهرا (س) تنها دختر پیامبر (ص) و همسر امام علی (ع) و مادر حسنین و زینبین علیهم السلام نبود، بلکه استاد ارجمندی بود که شاگردان مکتبش در عالم خوش درخشیدند و نام اسلام و حضرت محمد (ص) را به اقصی نقاط عالم رسانیدند از این رو شاعر سروده:

اگر نبود فاطمه، هیچ پیمبری نبود

اگر نبود فاطمه،احمد و حیدری نبود

از اینجا ضرورت آشنائی با ویژگی های ایشان و دیگر معصومان علیهم السلام روشن می شد. اما قبل از شروع توضیح این بحث، توجه شما را به مقدمه ای در همین رابطه جلب می کنم.

شرط نگاه به حوزه تربیت دینی

در «حوزه تربیت دینی» لازم است با این نگاه جلو رفت. که تمامی دنیا در دایره یک خانواده بزرگ قرار می گیرد، براین اساس وقتی آموزشی داده می‌شود. باید حوزه اساتید و دانش آموزان را گسترش داد؛ تا جایی که تمام جوامع بشری را شامل شود.

از باب مثال در خانه کوچک اگر چه؛ پدر و مادر جزو ارکان اصلی خانه هستند در خانه ی بزرگتر که محل زندگی را شامل می‌شود، استاد « اعم از الگو دهنده، نویسنده کتاب و معلم، روحانی و بلاخره کلیه موثران در امر آموزش» نیز شامل این گزینه می‌شوند و در سطح بالاتر، مسئله پیامبران الهی بویژه پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) و امامان (ع) و جانشینان آنان که در دوران غیبت امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف» مراجع جامع الشرایع تقلید هستند را در بر می گیرد. گفتنی است؛ این بایدها در بخش های مختلفی تصور می شود. 

بخش اخلاقی:

مثلا اگر حدیث احترام به والدین مطرح می‌شود. کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز می آید که فرمود: انا و علی ابوا هذه الامة. یعنی من و علی و فرزندان او؛ پدران معنوی امت هستیم و نیز دخترش زهرا سلام الله علیها نیز مادر همه مسلمانان به ویژه شیعیان می باشند.

نتیجه اینکه، با این فرضیه؛ آموزه های دینی در بخش احترام به استاد و معلم: لزوم احترام به همه افرادی که در آموزش جامعه نقش دارند را می رساند!

بخش حقوق و اقتصاد:

آمور اقتصادی نیز همین گونه است. یعنی وقتی بحت رعایت حق فرد می‌شود. به حق جامعه نیز باید توجه شود. چرا که فرمود: لافرق بین العرب و العجم و لا بین الابیض و الاسود.

از این رو در امور اقتصادی؛ نباید منتظر راحت زندگی کردن خود باشیم به هر قیمتی که باشد ولو منجر به نابودی یک تولید کننده و یک ارائه کننده خدمات مختلف باشد! بالاتر بگویم حتی اگر این تولید کننده و ارائه کننده خدمات علمی فنی و ... فردی خارج از محیط زندگی ما باشد. بنابر این باید حق او نیز رعایت شود.

در نتیجه اگر کار بر این اساس پیش رود، یعنی رفتار و گفتار ما این گونه باشد. چون حرکت در مسیر الهی است حتما رستگاری دنیا و آخرت را در پی دارد.

نمونه اش در تاریخ اول اسلام دیده شده که پیامبر اکرم (ص) آن را انجام داده و جامعه بشری را، قبضه فرمود؛ ما نیز اگر چنین عمل کنیم موفق خواهیم شد.(1) در همین رابطه فاطمه زهرا (س) « حدیث 58 به نقل از فرهنگ سخنان حضرت فاطمه (س)» در سرزنش و نکوهش کسانی که به ارزش های اسلامی بی توجهی کردند و سیر ارتجاعی داشتند فرموده:(2)

صبح کردم در حالی که بخدا سوگند دنیای شما را دوست نمی دارم و از مردان شما خشمناک و بیزارم، درون و بیرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خویش بدور افکندم، از آن چه کرده اند، ناخشنودم چه زشت است کندی شمشیرها و سستی و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش ها چه زشت است سر بر سنگ خارا زدن، و شکاف برداشتن نیزه ها و فساد آراء و اندیشه ها و انحراف آرمان و انگیزه ها ( برای خویشتن چه بد ذخیره هائی تدارک دیدند و پیش فرستادند که خداوند بر آنان خشم می گیرد و در عذاب الهی جاودانه خواهند بود)

زیرا بدون تردید مسئولیت سنگین عهد و پیمان الهی در گردنشان همواره سنگینی خواهد نمود ناچار کار را بدانها واگذار و ننگ عدالت کشی را برایشان بار کردم نفرین بر این مکاران، و دور از رحمت حق باشند ستمکاران .

از این رو هر تلاشی که منجر به کم رنگ جلوه دادن ولایت باشد مصداق سرزنش فاطمه زهرا (س) است چرا که در مورد این (تلاش بر ضد حق) و مظلومیت امام علی (ع) فرمود: 

وای بر آنان! چرا نگذاشتند حق در مرکز خود قرار یابد؟ و خلافت بر پایه های نبوت استوار ماند؟ (از خانه ای که جبرئیل در آن فرود می آمد به خانه دیگر بردند .

و حق را از دست علی، که عالم به امور دین و دنیاست گرفتند)

( بدانید که این زیانی بزرگ و آشکار است)

چه باعث شد که با علی علیه السلام کینه توزی نمایند و انتقام گیرند؟

و در علت برخود قانونمندانه فرمود:

چون سوزش تیغ او را چشیدند و پایداری او را دیدند که نسبت به مرگ بی اعتنا بود دیدند که چگونه بر آنان می تازد و با دشمنان خدا نمی سازد و آنان را عقوبت می کند و خشم علی علیه السلام در راه (رضای) خداست.

در صورتی که اگر آن حرکت وقیحانه نبود؛ کار پیامبر (ص) ادامه می یافت. چنانچه در ادامه سخن درربارش در باره ی ویژگی های حکومت امام علی علیه السلام فرمود:

ویژگی های حکومت امام علی علیه السلام

بخدا سوگند، اگر پای در میان می نهادند، و علی علیه السلام را بر کاری که پیغمبر صلی الله علیه و آله به عهده او نهاد می گذاردند

آسان ایشان را به راه راست می برد، و حق هر یک را به او می سپرد چنان که کسی زیانی نبیند و هر کس میوه ی آنچه کشته است، بچیند. (و) این شتر را سالم به مقصد می رساند و حرکتش برای کسی رنج آور نبود که هرگز رنگ کدورت نپذیرد و همواره سیراب بوده رنج تشنگی نبینند « چشمه ای که آب زلال آن فواره زنان از هر طرفی جاری است » تشنگان عدالت را از چشم هی سرشار و زلال حقیقت سیراب می کرد

علی علیه السلام همواره در پنهان و آشکار نصیحت کننده ی مردم بود و اگر بخلافت می رسید از اموال بیت المال برای خود ذخیره نمی نمود و از ثروت دنیا جز باندازه نیاز برداشت نمی کرد، باندازه آب اندکی که عطش را فرو نشاند و طعام مختصری که رفع گرسنگی نماید در آن هنگام زاهد از حریص به دنیا و راستگو از دروغگو باز شناسانده می شد ( اگر مردم چنین می کردند، ایمان آورده و تقوی پیشه شده، حق را به امام واقعی می سپردند درهای رحمت از آسمان و زمین بروی آنان می گشود. اما دروغ گفتند و بزودی خدا به کیفر آنچه کردند آنان را عذاب خواهد فرمود)

و این می تواند هشداری برای همه زمان ها باشد که در ...از دقت لازم غفلت نورزند؛ چون خداوند غافلان را دوست ندارد و حمایت نخواهد کرد. این پیام در ادامه سخنان حضرت فاطمه زهرا (س) است؛ که در نکوهش از انحراف مهاجرین و انصار می فرماید:

اکنون بیائید و بشنوید :!

شگفتا! روزگار چه شگفتی ها در پس پرده دارد و چه بازیچه ها یکی از پس دیگری بیرون می آورد .

( اگر تعجب نمائی! پس گفته های آنان تعجب آور است)

راستی مردان شما چرا چنین کردند؟ ای کاش می دانستم به چه پناهگاهی تکیه داده اند؟

و کدام ستون استوار را انتخاب نمودند؟ و به کدامین ریسمان چنگ زدند؟ و بر کدام فرزند و خاندانی پیشی گرفتند و غلبه نمودند؟

شگفتا !

( چه دوستان دروغین و سرپرستان نااهلی را انتخاب کردند! و چه زشت است سرانجام ستمکاران که جایگزین بدی برگزیدند)

سر را گذاشته به دم چسبیدند، پی عامی رفتند و از عالم نپرسیدند !

( نفرین بر مردمی نادان که تبهکارند و تبهکاری خود را نیکوکاری می پندارند. بدانید که آنان فاسدند و بفساد خویش آگاهی ندارند) .

وای بر آنان !

( آیا آن که مردم را به راه راست می خواند، سزاوار پیروی است یا آن که خود، راه را نمی داند؟ در این باره چگونه داوری می کنید؟)

هشدار از آینده ای خونین

اما بجان خودم سوگند. نطفه ی فساد بسته شد. باید انتظار کشید تا کی مرض فساد پیکر جامعه اسلامی را از پای در آورد

پس از این از پستان شتر بجای شیر، خون بدوشید و زهری که به سرعت هلاک کننده است

( اینجاست که روندگان راه باطل زیان کننده اند)

و مسلمانان آینده خواهند دانست که سرانجام اعمال مسلمانان صدر اسلام چه بوده است؟

از این پس، قلب های خود را از بروز آشوب ها مطمئن نمایید .

بشارت باد شما را به شمشیرهای کشیده و حمله ها و تهاجمات پی در پی، و بهم ریخته شدن امور اجتماعی مسلمانان و استبداد و دیکتاتوری ستمگران آنها که غنائم و حقوق شما را اندک پرداخت می کنند و جمع شما را با شمشیرهای خود درو می نمایند پس حسرت و اندوه بر شما! کارتان بکجا خواهد انجامید؟

( دریغا! که دیده ی حقیقت بین ندارید، بر ما هم تاوانی نیست و نمی توانیم شما را به کاری که کراهت دارید! الزام کنیم)

سرزنش کناره گیری ازولایت

در حدیث 59 فرمود:(3)) من ملتی را مثل شما نمی شناسم که اینگونه عهد شکن و بد برخورد باشند، جنازه ی رسول خدا را بر روی دست ما گذاشته و رها کردید، و عهد و پیمان های میانتان را بریدید و فراموش نمودید، و ولایت و رهبری امام علی علیه السلام و ما اهلبیت را انکار کردید و حق مسلم ما را باز نگرداندید، گویا از آن چه رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم فرمود، آگاهی ندارید؟

سوگند بخدا که رسول گرامی اسلام در آن روز ولایت و رهبری امام علی علیه السلام را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت، تا امید شما فرصت طلبان تشنه ی قدرت را قطع نماید، ولی شما رشته های پیوند معنوی میان پیامبر صلی الله علیه و آله و خودتان را پاره کردید .

عاقبت کوتاهی در ولایتمداری

این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خواهد کرد ."

(1) البته اشتباه نشود؛ منظور ما باج دادن و زیرپا گذاشتن ارزش های دینی نیست. یعنی ضمن رعایت خط قرمزها. همه باید دنبال گرفتن حق‌شان باشند. در عین حال که حقوق دیگران نیز رعایت شود.

(2) لردهم الیها و حملهم علیها و لساربهم سیرا سجحا، لا یکلم خشاشة و لا یکل سائره و لا یمل راکبه و لاوردهم منهلا نمیرا صافیا رویا، تطفح ضفتاه و لا یترنق جانباه، و لاصدرهم بطانا و نصح لهم سرا و اعلانا، و لمی کن یحلی من الغنی بطائل و لا یحظی من الدنیا بنائل غیر ری الناهل و شبعة الکافل، و لبان لهم الزاهد من الراغب و الصادق من الکاذب و الذین ظلموا من هؤلاء سیصیبهم سیئات ما کسبوا و ما هم » اعراف 96 ". " .« و لو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون «

زیرنویس=زمر 51 ** .« بمعجزین

4- توبیخ المهاجرین و الانصار علی انحرافهم

الا هلم فاستمع و ما عشت اراک الدهر عجبا !

و ان تعجب فعجب قولهم! " . - رعد 5

لیت شعری الی ای سناد استندوا؟ و علی ای عماد اعتمدوا؟ و بای عروة تمسکوا؟ و علی ایة ذریة اقدموا و احتنکوا؟ : لبئس المولی و لبئس العشیر (و بئس للظالمین بدلا) " ."کهف 50

استبدلوا و الله الذنابی بالقوادم و العجز بالکاهل، فرغما لمعاطس قوم.

(3) برای دفاع از ولایت امام علی علیه السلام و افشاگری لازم در مورد سیر ارتجاعی مردم آنگاه که کودتاگران سقیفه تصمیم گرفتند به خانه ولایت تهاجم کنند و فریب خوردگان نزدیک خانه حضرت علی علیه السلام گرد آمده و تسلیم توطئه ها بودند، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله از خانه بیرون آمد و در کنار در ورودی منزل ایستاد و خطاب به مردم کوچه و بازار فرمود :

قالت: لا عهد لی بقوم حضروا اسوء محضرا منکم، ترکتم رسول الله صلی الله علیه و آله جنازة بین ایدینا و قطعتم امرکم فیما بینکم، لم تستامرونا و لم تردوا لنا حقا کانکم لم تعلموا ما قال یوم غدیر خم، و الله لقد عقد له علی علیه السلامی ومئذ الولاء لیقطع منکم بذالک منها الرجاء، و لکنکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیکم، و الله حسیب بیننا و بینکم فی الدنیا و الاخرة.

حق استاد و معلم

یکی از مصادیق مهم این حقوق حق والدین است اعم از پدر و مادر نسبی و معنوی و روحانی، که حق این، از جان عزیزتر ها نیز باید رعایت شود با احترام گذاشتن به آنان و .... در اینجا به گوشه ای از اشعار و روایات در این باب اشاره می شود.

اقسام حق (حق مادر، حق استاد، حق امام)

بعد از آن حق مادر است و پدر

وان استاد و امام و پیغمبر

سعدی

لزوم اطاعت از استاد و معلم

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی

مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر

حافظ

سرزنش رعایت نکردن حق و اعتبار پدر

پسر کو ندارد نشان از پدر

تو بیگانه خوانش نخوانش پسر

فردوسی

احادیث درباره احترام به پدر و مادر

1- بزرگترین واجب

امیر مومنان امام علی (علیه السلام) فرمود: بزرگترین و مهمترین تکلیف الهی نیکی به پدر و مادر است.

2 - برترین اعمال

بزرگترین کارها عبارت است ازنماز در وقت نیکی به پدر و مادر در جهاد در راه خدا بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۸۵

3 - انس با پدر و مادر

مردی خدمت پیامبر اکرم آمد و گفت پدر و مادر پیر دارم که به خاطر انس با من؛ مایل نیستند به جهاد بروم! رسول خدا (ص) فرمود: پیش پدر و مادر بمان قسم به آنکه جانم در دست اوست انس یک روزه آنان با تو از جهاد یک سال بهتر است.

البته در صورتی که جهاد واجب عینی نباشد

بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۵۲

4 - محبوب ترین ها

ابن مسعود می گوید از پیامبر گرامی اسلام سؤال کردم محبوب ترین کارها پیش خدا کدام است؟ فرمود: نماز در وقت گفتم: بعد از آن چه چیز؟ فرمود: نیکی به پدر و مادر گفتم: بعد از آن چه چیز؟ فرمود: جهاد در راه خدا بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۷۰

5 - نگاه به پدر و مادر

پیامبر (ص) خدا فرمود: هر فرزند نیکوکاری که با مهربانی به پدر و مادرش نگاه کند در مقابل هر نگاه ثواب یک حج کامل مقبول به او داده می شود.

سوال کردن حتی اگر روزی صد مرتبه به آنها نگاه کند فرمود آری خداوند بزرگ تر و پاک تر است. بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۷۳

6 - احترام به پدر و مادر

امام صادق علی (علیه السلام) فرمود: نیکی به پدر و مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست زیرا هیچ عبادتی که زودتر از رعایت حرمت پدر و مادرتان به خاطر خدا انسان به رضایت خدا نمی رساند.

بحارالانوار جلد ۷۴ صفحه ۷۷

خدایا ما را قدردان زحمات پدر و مادر بگردان.

خدایا ما را به تربیت نسلی با ایمان و حق شناس و پاکدل و نیکوکار موفق بدار.

اهمیت رضایت مادر

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر بالین جوانی که در حال مرگ «احتضار» بود حاضر شد و فرمود: ای جوان کلمه توحید (لا اله الا الله) بر زبان بیاور جوان زبانش بند آمده بود و قادر بود ادای توحید نبود.

پیامبر اکرم خطاب به حاضرین فرمود: آیا مادر این جوان در اینجا حاضر است؟

زنی که در بالای سر جوان استاده بود گفت آری من مادر او هستم.

 رسول خدا (ص) فرمود آیا تو از فرزندت راضی و خوشنود هستی؟ گفت: « نه» من مدت ۶ ماه است که با او حرف نزده ام.

حضرت فرمود: ای زن او را حلال کن و از او راضی باش! گفت: برای رضایت خاطر شما او را حلال کردم خداوند از او راضی باشد.

پیامبر (ص) رو به آن جوان نمود و کلمه توحید را به او تلقین نمود جوان بعد از رضایت مادر زبانش باز شد و به یگانگی خدا اقرار کرد.

سپس پیامبر (ص) فرمود: ای جوان چه می بینی؟ گفت: مردی بسیار زشت و بد بو را مشاهده می کنم و اکنون گلویم را گرفته است.

پیامبر (ص) دعایی به این مضمون به جوان یاد داد و فرمود: بخوان ای خدایی که عمل اندک را می‌پذیریم و از گناه و خطای بزرگ در می گذری از من نیز عمل اندک را بپذیر و از گناه بسیار من درگذر چرا که تو بخشنده و مهربانی.

جوان دعا را آموخت و خواند؛ سپس پیامبر (ص) پرسید: اکنون چه می بینی؟ گفت: اکنون مردی (ملکی) را می‌بینم که صورتی سفید و زیبا و پیکری خوشبو و لباسی زیبا بر تن دارد و با من خوش رفتاری می‌کند (بعد از دنیا رحلت کرد). استنساخ از مجموعه مشاط معنوی

ضرورت آشنائی با ویژگی های معصومان (ع)

از جمله بایدهای تربیتی آشنایی با ویژگی ها و دیگر دانستنی های معصومان علیهم السلام است که مفصل آن در سایت فرهنگ سازان حجه بن الحسن (عج) آمده و خواهیم ذکر کرد. در اینجا فقط مطالب مربوط به مسائل تربیتی بطور خلاصه‌ تقدیم می کنیم.

چه لذت می برند آنان که داشته های گوناگون خود را که با ادبیات مختلف جهت خود آگاهی فرا گرفته اند و اکنون به سخنان و سیره معصومان (ع) تطبیق می کنند تا عرفان آنان کامل گردد.

به نمونه ای از این تطبیق ها داشته ها؛ به ویژگی های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها توجه بفرمایید.

حتماً باره ها این شعر را شنیده و یا خوانده اید!

اگر یک بار گویی بنده ی من

بگذرد از عرش اعظم خنده ام

الهی! اگر یکبار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.

این فرازی از مناجات‌های خواجه‌عبدالله انصاری است که بعضی ذیل را به آن اضافه کرده اند:

خدایا گفتم: خسته ام. گفتی: لاتقنطوا من رحمةالله.

گفتم : هیچ کس را ندارم. گفتی:نحن اقرب من حبل الورید.

گفتم : فراموشم نکن .گفتی: فاذکرونی اذکرکم.

گفتم:راه چیست؟ گفتی : انا هدیناه السبیل اما شاکرا اما کفورا.

اگر خوب دقت شود: این شعر عرفانی؛ برگرفته از این تکه ی تاریخی است که در موضوع خداشناسی حضرت زهرا سلام الله علیها آمده است.

خدا خواهی و خداگرایی فاطمه (س)

روزی پیامبر اسلام از دخترش پرسید:

فاطمه جان چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است تا هرچه بخواهید تحقق پذیرد.

فاطمه (س) پاسخ داد: قالت: شغلنی عن مسئلته لذة خدمته، لا حاجة لی غیر النظر الی وجهه الکریم .

لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است. حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.  ریاحین الشریعه جلد ۱ صفحه ۱۰۵

این خدا خواهی در تربیت فرزندان نیز اثر می گذارد. از این رو می بینیم فرزندان فاطمه زهرا (س) نیز در جایگاه خود خوش درخشیدند و فرزندی فاطمه (س) را به عالم و عالمیان نشان دادند. از جمله آنان حضرت زینب (س) بود که چه زیبا درخشید که در باره او سرودند:

«کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»

برای فهمیدن معنی این سروده؛ ضمیمه کنید؛ سخن پیامبر (ص) را که نقل شده فرمود: حسین منی و انا من حسین. سپس نتیجه می گیریم همانگونه که ماندگاری نام حضرت محمد (ص) با نهضت ابا عبد الله حسین (ع) بوده، بقاء نام کربلا امام حسین (ع) نیز یپاس تلاش و مقاومت امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) بود. حال که سخن از حضرت زینب (س) به میان آمد به بعضی از ویژگی های او توجه بفرمائید.

مقام معلّمی زینب (س)

در مقام معلّمی حضرت زینب (س) زبان قاصر است، چراکه تمام ابعاد شخصیّتی او، چه در عمل و چه در فکر و روح همگی الگویی تام، اوّلاً برای انسانیّت و ثانیاً برای مسلمان بودن است. او اجازه نداد کربلا فقط صحنه‌ای از یک حادثة غم‌انگیز باقی بماند.

او معلّم صبر و بردباری، شجاعت، تقوا و عبادت، ولایت‌مداری، زهد، عفّت و پاکدامنی، و صفات برجسته و متعالی دیگری است که نام بردن آنها در این مقال نمی‌ گنجد.

روایات زیادی ناظر به مقام علمی اهل بیت (ع) در باب قرآن است؛ از جمله روایاتی که خبر می‌دهند از اینکه اهل بیت (ع) عالم به تفسیر و تأویل قرآن هستند. علم آسمان‌ها و زمین را از آن استخراج می‌کنند. اصلاً اهل قرآن هستند و اگر بخواهند دربارة فاتحةالکتاب تفسیر بنویسند، باید آن را بار هفتاد شتر کنند.

همانگونه که در ینابیع‌المودّه آمده است که ابن‌عبّاس می‌فرماید: «من نزد امیر مؤمنان تفسیر می‌آموختم. حضرت به من فرمود: ای پسر عبّاس! اگر من آنچه را که در هفت آیة سورة حمد است، از «ب» بسم‌الله تا «وَ لاَ الضَّالِّین»، برای شما بگویم و شما هم گفته‌های من را بنویسید و بعد از اینکه من پایان آن را اعلام کنم، هفتاد شتر جوان را باید بیاورند تا این نوشته‌ها را بار کنید» (القندروزی، 1422ق.، ج 1: 205). اینکه اهل بیت عالم به قرآن، از آغاز تا به انجام هستند، نشان آن است که آنان راسخون در علم‌اَند (ر.ک؛ مجلسی، 1403ق.، ج23: 197).

لذا تربیت در محیط وحیانی و رشد یافتن در محضر پیامبر و معصومین، علیهم‌السّلام، که جامع‌ترین افراد در تفسیر و تأویل‌اَند، حضرت زینب (س) را مفسّری بی‌بدیل ساخت.

خداوند مقام علمی آنان را اینگونه بیان فرموده است: ﴿...وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ...: تفسیر و تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمى‏دانند...﴾ (آل‌عمران/7). راسخون، اهل بیت پیغمبرند (ر.ک؛ عروسی حویزی، 1415ق.، ج1: 316، بحرانی،1416 ق.، ج1: 597 و حسینی شاه عبد‌العظیمی،1363، ج2: 19).

زینب کبری فرزند و دانش‌ آموختة مکتب چنین مفسّری بود. لذا با این اوصاف می‌توان دریافت که از قرآن کریم و تفسیر آن، چه میزان علم نزد زینب کبری (س) بود: ﴿بَلْ هُوَ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ...: بلکه این آیات روشنى است که در سینة دانشوران جاى دارد...﴾ (العنکبوت/49).

لذا تأمّل در سخنان حضرت زینب (س)، همان مفسّری که خاندانش به عِدل قرآن تعبیر شده‌اند، پیوند عمیق کلام ایشان با آیات قرآنی را به خوبی می‌نمایاند.

اقتباس مکرّر از آیات الهی و تطبیق آن بر اوضاع کوفیان در خطبه‌ها و سخنان، خود قرینه‌ای دیگر در علم ایشان به تفسیر، تأویل و تطبیق آیات قرآنی است و تقریباً در تمام تفاسیر، مصداق آیة فوق، حضرت محمّد و اهل بیت ایشان (علیهم‌السّلام) به طور خاص، و عالمانی که به ایشان اقتدا می‌کنند، به طور عام، معنا شده‌اند (ر.ک؛ طبرسی، 1372، ج 8: 451؛ مغنیه، بی‌تا، ج 1: 527؛ مدرّسی، 1419ق.، ج 9: 471 و عروسی حویزی، 1415ق.، ج 4: 166).

سیّد نورالدّین جزایری هم در خصائص الزّینبیّه، جایگاه علمی و فعّالیّت‌های آموزشی ایشان در جامعه را اینگونه توصیف می‌کند:

داستان درس تفسیر حضرت زینب (س) و پیشگوئی از قضیه کربلا

«روزگاری که امیرالمؤمنین (ع) در کوفه بود، زینب (س) در خانه‌اش مجلسی داشت که برای زنان قرآن را تفسیر و معنا می‌کرد. روزی «کهیعص» را تفسیر می‌نمود که امیرالمؤمنین (ع) به خانة او آمد و فرمود: ای نور و روشنی دو چشمان! شنیدم برای ز‌نان «کهیعص» را تفسیر می‌نمایی. زینب (س) گفت: آری.

امیرالمؤ منین (ع) فرمود: این رمز و نشانه‌ای است برای مصیبت و اندوهی که به شما عترت و فرزندان رسول خدا (ص) روی می‌آورد. پس از آن مصایب و اندوه‌ها را شرح داد» ظاهرا چنین بوده:«ک اشاره به کربلا، ه اشاره به شهادت، ی اشاره به اسم قاتل امام حسین (ع)، ع اشاره به عطش و ص اشاره به صبر».

(مکارم شیرازی، 1361، ج 13: 7؛ عروسی حویزی، 1415ق.، ج 3: 319 و جزایری،1379: 60).

پروردگار سرچشمه علم بی‌پایان

لذا هر کس بنا به ظرفیّت خود از اسرار و تأویل آیات قرآن آگاه می‌گردد و آنان که علم ایشان از علم بی‌پایان پروردگار سرچشمه می‌گیرد، طبعاً به همة اسرار و تأویل‌های قرآن آشنا هستند. امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: «مَن فَهِمَ القرآنَ فَسَّرَ جُمَل العِلم: هر کس قرآن را بفهمد، همة علوم را جملگی تفسیر می‌کند» (فیض کاشانی، 1416ق.، ج1: 36). با توجّه به این سخن، تسلّط حضرت زینب (س) بر علوم دیگر، علاوه بر علم به فهم و تفسیر قرآن اثبات می‌شود.

کلاس درس حضرت زینب (س)

در روایتی دیگر آمده است: «حضرت زینب (س) در محضر دو برادر خود، حسنین (ع)، نشسته بود و آنها دربارة گفتار رسول خدا (ص) با هم گفت‌وگو می‌کردند. زینب (س) عرض کرد: شنیدم می‌گفتید رسول خدا (ص) فرمود: بعضی از امور حلال آشکار است و بعضی حرام آشکار، ولی بعضی شبهه‌ناک است که بسیاری از مردم حکم آن را تشخیص نمی‌دهند...

آنگاه زینب (س) چنین شرح داد: هر کس از امور مشتبه پرهیز کند، دین و آبرویش را از انحراف حفظ می‌کند و هر کس که مرتکب امور شبهه‌ناک شد، پایش به سوی حرام می‌لغزد؛ مانند چوپانی که گوسفندانش را در نزدیک پرتگاهی عبور می‌دهد، قطعاً احتمال سقوط آن گوسفندان از آن پرتگاه بسیار است. بدان که هر چیزی پرتگاهی دارد. اموری را که خداوند حرام کرده، همان پرتگاه هستند. ارتکاب امور شبهه‌ناک، نزدیک به آن پرتگاه خواهد بود که موجب سقوط خواهند شد. در هر انسانی عضوی وجود دارد که اگر صالح شود، موجب صالح شدن سایر اعضاست و اگر فاسد شود، باعث فاسد شدن سایر اعضا می‌گردد. آن عضو، قلب است. ای برادرانم! (حسن و حسین) آیا از پیامبر (ص) که به تأدیب الهی ادب شده، شنیده‌اید که فرمود: خداوند مرا تأدیب نمود و نیکو ادب کرد؟!»

(مجلسی،1403ق.، ج16: 210 و ج68: 382 و محمّدی ری‌ شهری ،1367، ج 1: 78).

حلال آن است که خداوند آن را حلال نموده، قرآن آن را بیان کرده است و پیامبر (ص) آن را توضیح داده است؛ مانند: حلال بودن خرید و فروش، اقامة نماز در وقت خود، ادای زکات، انجام روزة ماه رمضان و حج برای مستطیع، ترک دروغ، نفاق و خیانت و نیز مانند امر به معروف و نهی از منکر. به این ترتیب، عبارتی را که از جدّ بزرگوار خود شنیده بود، به خوبی برای برادران خود تفسیر و تحلیل کرد

(ر.ک؛ عزیزی، بی‌تا: 2؛ میرزایی، 1386: 223 و محمّدی اشتهاردی، 1379: 76ـ74).

برچسب ها:

  • «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»x
  • احادیث درباره احترام به پدر و مادرx
  • اهمیت رضایت مادرx
  • اگر نبود فاطمه هیچ پیمبری نبودx
  • بایدها و نباید های تعلیم و تربیت دینیx
  • خدا خواهی و خداگرایی فاطمه (س)x
  • داستان درس تفسیر حضرت زینب (س) و پیشگوئی از قضیه کربلاx
  • ضرورت آشنائی با ویژگی های معصومان (ع)x
  • کلاس درس حضرت زینب (س)x
  • شرط نگاه به حوزه تربیت دینیx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۹ ، ۱۰:۵۸
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

اى عصمت حق زاده زهراى مطهّر

اى عالمه فاضله، اى دختر حیدر

***

اى شمع شبستان ولایت که به عالم

جز فاطمه نبود ز تو از قدر فزون تر

***

تعلیم تو از مکتب دین بود و از آن رو

دین یافته از دولت تبلیغ تو زیور

قبل از شروع در بحث « نیازمندی انسان به استاد» توجه عزیزان را به دو نکته مهم جلب می کنیم:

1 -اهمیت علم و دانش : آنچه بر هیچ کس پوشیده نیست و تمامی ادیان الهی مطالبه آن دارد، حتی افراد دور از مسئله ایمان به خدا، نیز علم، را بر جهل، ترجیح می دهند. این مسئله در جای خود با ادله همراه با آسیب شناسی های آن به وضوح آمده است.

2 – از آیات قرآنی که سفارش به آموزش دیگران دارد؛ « و ما در اینجا به ده موردش اشاره خواهیم داشت» فهمیده می شود که این آیات هم دلیل « نیاز انسان به استاد »،است و هم لزوم دقت در گزینش آن ها را می رساند. چون در مرحله اول؛ منصب استادی مختص انبیاء و معصومان (ع) و اولیای الهی بوده؛ سپس دیگران.

از این رو؛ ضمن توجه به اینکه این آیات در مقام بیان وظایف و دستور العمل ها است « که اصطلاحاٌ از آن تعبیر می شود به کارنامه انبیاء». و هشداری است برای تمامی استادان عزیز و گرامی که حرفه مقدس « تعلیم و تربیت» را برای خودشان شغل و کار انتخاب کرده اند؛ که مبادا این ویژگی «که معلمی کار انبیاء است» را فراموش کنند. بنابر این هر کس خود را در این جایگاه قرار دهد؛ باید خط و مشی خود را با سیره پیامبران علیهم السلام به ویژه خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) تطبیق داده و با سعی و تلاش مضاعف؛ وظیفه خود را بخوبی انجام دهد، نه اینکه خدای ناکرده در قبال این مسئله مهم بی تفاوت بماند، چرا که رعایت این نکته بسیار مهم بوده و بنوعی می توان گفت: رمز موفقیت؛ بلکه تنها راه رسیدن به هدف اصلی از این کار مقدس؛است.

دلیل های نیاز به استاد و مربی

1 - جهت تعلیم و تعلم

بدیهی است انسان برای رسیدن به کمال نیاز به تعلیم و تعلم دارد. زیرا ترقی و تعالی روحی و جسمی هر کسی به قدرت علم است و هیچ معلمی برای الگو قرار دادن ؛ بهتر از انبیاء تصور نمی شود.

چون علمشان از جانب خداوند علیم است و مردم را هم بدون نظر مادی تعلیم فرموده اند! (1)

یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ سوره جمعه آیه ۲

تزکیه مى‏ کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى‏ آموزد

لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِم‏

تا مردم را از تاریکی هاى (شرک و ظلم و جهل،) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى،) بفرمان پروردگارشان در آورى‏.

أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور سوره ابراهیم  آیه ۱ و ۵

ما موسى را با آیات خود فرستادیم (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر!

(1) آیه شریفه : فَما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ سوره یونس آیه 72
هیچگونه توقعى ندارم‏
(اما متاسفانه مردم) چون اهل دنیا نسبت بعلماء و انبیاء و ائمه [ع‏] سوء ظنى دارند و اینها را توهّم می کنند که گرگ آن ها باشند و می خواهند آنها را پاره کند و بلع کنند حتى می گویند

همچه حمال باسباب جهان زاهد شهر

پشت کرد است که یک جا همه را بردارد

 و اشاره بهمین دارد فرمایش حضرت رسالت صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم که فرمود در دوره آخر زمان مردم‏ (یفرّون من العلماء کما یفر الغنم من الذئب)
سپس فرمود: به سه عقوبت مبتلاء می شوند

1 - ظالم و اشرار بر آنها مسلط می شوند،

2 - دعاى آنها مستجاب نمی شود

3 - (یخرجون من الدنیا بلا ایمان).
 

در ادامه می فرماید: إِنْ أَجْرِیَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ

فرستاده او هستم و او اجر کامل بمن عنایت می فرماید؛ هم در دنیا عزت و شوکت و حفظ از دشمن و هم در آخرت سعادت و فیض بجنّت و مثوبات الهى می شوم

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج ‏6    429

2 - جهت تکمیل فطرت

این همان سخن « ‌پیامبر درونی و برونی است» چون بشر به توحید مفطور است  فطرتش  کامل نمی‌شود مگر به آمدن انبیاء.

3 - جهت توجه و تذکر به جهان سرمد

همان قضیه خبر از ماوراء ماده و به اصطلاح «فوق متازفیزیک» است که از آن بحث می شود. که اگر انبیا مردم را به جهان دیگر و نعمت های این بشارت نمی‌دادند و از کیفر اخروی نمی ترسانیدند مردم پی به جهان دیگر نمی بردند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ (بقره 209)

و اگر بعد از این همه نشانه‏هاى روشن، که براى شما آمده است، لغزش کردید (و گمراه شدید)، بدانید (از چنگال عدالت خدا، فرار نتوانید کرد) که خداوند، توانا و حکیم است‏.

و در دو آیه دیگر می فرماید:

قَیِّماً لِیُنْذِرَ بَأْساً شَدیداً مِنْ لَدُنْهُ سوره کهف آیه 2

در حالى که ثابت و مستقیم و نگاهبان کتابهاى (آسمانى) دیگر است تا (بدکاران را) از عذاب شدید او بترساند

ْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاس‏ سوره یونس آیه ۲

 مردم را (از عواقب کفر و گناه) بترسان‏

4 - جهت قیام به عدل

با اینکه انبیا آمدند باز هم مردم به عدالت رفتار نمی کند پس اگر آن نیامده بودند مردم چه می کردند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ سوره حدید آیه ۲۵

 تا مردم قیام به عدالت کنند

5 - جهت رفع اختلاف و نزاع ها

با اینکه انبیا آمده اند این همه اختلاف در عقائد و ادیان و مذاهب وجود دارد وای بر آن وقتی که انبیا نمی‌آمدند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ سوره بقره آیه ۱۰۹

بسیارى از اهل کتاب، از روى حسد- که در وجود آنها ریشه دوانده- آرزو مى‏کردند شما را بعد از اسلام و ایمان، به حال کفر باز گردانند با اینکه حق براى آنها کاملا روشن شده است.

حیله گران از خدا بی خبر و مکتب های خود تراشیده و نیزادیان تحریف شده نمی گذاشتند مردم از جهل بیرون بیایند.

6 - جهت معرفت رضا و غضب خالق

اگر انبیا نبودند از کجا مردم رضای معبود خود را می فهمیدند و از کجا می دانستند که رضای او در اطاعت و خشم و در گناه است. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

وَ لَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ ِ حَتَّى إِذا حَضَرَ سوره نسا آیه ۱۸

براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى‏ دهند، و هنگامى که مرگ یکى از آنها فرا مى ‏رسد مى‏ گوید: «الان توبه کردم! به انضمام آیه شریفه:

وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً (سوره  اسرا آیه 85)

و جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است!

7 - جهت تبیین اشیاء

انبیا و جمادات و نباتات و حیوانات و اغذیه و پوشاک را برای مردم بیان کردند حتی حضرت آدم علیه السلام کاخ زندگی بشر را برپا نمود. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلاً إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ سوره نحل آیه ۹۱

و هنگامى که با خدا عهد بستید، به عهد او وفا کنید! و سوگندها را بعد از محکم ساختن نشکنید، در حالى که خدا را کفیل و ضامن بر (سوگند) خود قرار داده ‏اید، به یقین خداوند از آنچه انجام مى‏ دهید، آگاه است!

8 - جهت تهذیب اخلاق

اگر انبیا نبودند مردم اخلاق خوب و بد را نمی دانستند و به اقتضای خواهش نفس از درندگان بد تر می شدند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ سوره انفال آیه ۲۲

بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى‏کنند.

مسئله مهم خدا محوری که هیچ! صرفاً به دنبال دنیا طلبی بودند کما اینکه هستند.

9 - جهت اصلاح امور

انسان از جنبه ی شهوت همواره در شرف فساد و هلاکت است و به مصلحی هواره نیاز دارد و اگر انبیا نبودند، فساد بشر را کسی نمی توانست اصلاح کند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها حَتَّى إِذَا ادَّارَکُوا فیها جَمیعاً قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا سوره اعراف آیه ۳۸

هر زمان که گروهى وارد مى‏ شوند، گروه دیگر را لعن مى‏ کنند تا همگى با ذلّت در آن قرار گیرند. (در این هنگام) گروه پیروان درباره پیشوایان خود مى‏ گویند: «خداوندا! اینها بودند که ما را گمراه ساختند

چنانکه حتی با آمدن انبیاء الهی فساد در بر و بحر ظاهر شده است. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

اللَّهُ الَّذی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ یَفْعَلُ مِنْ ذلِکُمْ مِنْ شَیْ‏ء سوره روم آیه ۴۰

خداوند همان کسى است که شما را آفرید، سپس روزى داد، بعد مى‏ میراند، سپس زنده مى‏ کند آیا هیچ یک از همتایانى که براى خدا قرار داده ‏اید چیزى از این کارها را مى ‏توانند انجام دهند؟!

10 - جهت ارتقاء به مدارج کمال

تقرب و به قرب خالق ذی الجلال به پیروی از انبیاء بشر به قرب محبوب می رسد زیرا آنان بشر را از هواپرستی تزکیه نموده و به اعلی درجه کمال می رسانند. چنانچه در آیه شریفه می فرماید:

یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ (سوره انشقاق آیه 6)

اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏ روى و او را ملاقات خواهى کرد!. برگرفته از کتاب: برنامه دینی مرحوم مقدم

ضرورت و نیازمندی انسان به استاد و راهنما

شاید برخی چنین پندارند که در تربیت و خودسازی نیاز به استاد و راهنما نیست، چرا که راه برای آدمی به کمک نوشته ها ، اندیشیدن در آیات و روایات و سیره معصومین (علیهم السلام) نمایان شده و آموختن به سادگی امکان پذیر است.

از این روی لازم است نخست از ضرورت استاد و راهنما بحث کرده و سپس به بررسی مطالب دیگر بپردازیم.

چند نکته یاد ماندنی:

مراد از استاد و راهنماهایی که در این جا یاد آور می شویم، انسان وارسته ای است که علاوه بر دانش استادی به پیش نیازهای آن نیز عمل کند از باب مثال در عمل به شریعت و دریافت های دینی و معنوی توانا باشد. صلاحیت تقوایی، مهارت و تخصص در علوم اسلامی و تدبیراستادی داشته باشد تا جوینده کمال را چه در علم روز و چه در تهذیب نفس، شناخت درست داده و در حرکت به سوی خدمت به مردم در حد رضای الهی یاری دهد و راهنما گردد. یعنی علاوه بر رشته تخصصی مورد بحث دستور های اسلام را نیز به شایستگی تبیین کند و هرگونه ابهام و پرسشی را روشن سازد.

هیچ کس بى ‏اوستاد چیزى نشد
هیچ آهن خنجر تیزى نشد

بود هر کار بی استاد دشوار
نخست استاد باید آنگهی کار

نظامی

نیاز انسان به معلم و پیروی از راهبر

نیاز آدمی به معلم و پیروی از راهبر در همه علوم و فنون - به ویژه در زمینه های معنوی - یک نیاز طبیعی و عمومی است. هر کس توان رسیدن به هرگونه کمالی را ندارد و نمی تواند شخصیت خود را خود به خود به ثمر رساند و از آن روی که دشواری های فراوانی در پیمودن راه انسان شدن وجود دارد و رهرو دراثر غلبه طبع و کسالت و وسوسه های نفسانی، جاذبه ها و لذایذ مادی، تعلقات عاطفی و غریزی و ... هر آن ممکن است که حرکت را رها سازد و یا به انحراف کشانده شود به راهنما نیازمند است.

وجود مشاور و کوکب هدایت در این گونه موارد می تواند عامل مهمی برای آرامش اطمینان و رهایی از بندها باشد، پشت و پناه گردد و در حقیقت خود راه شود و گرگ های نفسانی و شیطانی را از یوسف جان برهاند.

گذشته از این ها آدمی همواره در گیرودار شناخت صواب از خطا و درست از نادرست است. دانای توانایی می خواهد که پاسخ دهد و «فرقان» شود. از حالات و مراتب راهرو خبر گیرد و مبادی القاءات گوناگون را بر وی بشناساند. اگر صرف عقل با مدد مطالعه آثار می توانست درست را از نادرست روشن سازد و گام به گام چراغ هدایت رونده شود نباید در زندگی آدمی شاهد هزاران گونه ناگواری باشیم.

همتم بدرقه راه کن ای طایرقدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

***

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر

حافظ

به شاگردی هر آن کو شاد گردد
 بود روزی که هم استاد گردد

شیخ بهائی

امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:

«هلک من لیس له حکیم یرشده».

رساله سیر و سلوک 116 به نقل از کشف الغمه

آن را که فرزانه ای راهنما نباشد تباه می گردد.

هر که گیرد تیشه ای بی اوستا

ریشخندی شد به شهر و روستا

***

هر که در ره بی قلاوزی رود

هر دو روزه راه صد ساله شود

***

هر که تازد سوی کعبه بی دلیل

همچونان سرگشتگان گردد ذلیل

مثنوی کلاله خاور، ص 146.

امام خمینی «ره» در ضرورت استاد و راهنمای اخلاقی می فرماید:

لازم و ضروری است که این عمل میزان مدارا با نفس و اندازه نیاز واقعی آن به لذت های حلال با نظارت و مراقبت و دستورالعمل مردی کامل و راهبری دانا و توانا که دلیل راه باشد انجام گیرد.

به ره چون روى هیچ تنها مپوى‏
‏نخستین یکى نیک همره بجوى

***

اخذ کن آداب دینت از فقیه
نی زهر شیّاد مردود سفیه

- نخست استاد باید وانگهی کار.   نظامی

گذرت بر ظلمات است بجوی خضر رهی

که در این ره بسیار بود گمراهی

***

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

درست فراگیری  کار و فن از استاد

- نگاه به دست ننه کن مثل ننه غربیله کن ! یعنی : درست فراگیری از استاد.

مقایسه ای آموزنده

همانطور که در بیماری های ظاهری وامراض جسمی نوشته اطبای حاذق و تدوین کتب طبی و شرح و بیان بیماری ها واقسام دواها ما رااز مراجعه به طبیب بی نیاز نمی کند بلکه بر طبق سیره جاری عقلاء در هر بیماری به طبیب متخصص رجوع می کنیم و خود را تسلیم او می نماییم و هر شربت که داد اگر تلخ است واگر شیرین می نوشیم و هرگز حاضر نیستیم اکتفا به عقل خود نموده و یکی از کتاب های طبی را برداشته و مطالعه کنیم و آنچه به خیال خود در نوع بیماری و داروی آن تشخیص دادیم عمل کنیم ، همچنین در امراض قلبی و بیماری های روحی تنها دست رسی به علم شریعت کافی نخواهد بود بلکه باید تعیین داروهای معنوی با نظر طبیب متخصص باشد که فرمود:

طبیب دوار بطبه قد احمی مواسمه و احکم مراسمه.

پرواز در ملکوت ج 1، ص 70.

پیراستن نفس ساده تراز نیکو ساختن خط نیست چگونه است که در خط آموزی نیاز به مربی هست اما در پی بردن به کمبودها و کاستی های نفس و راهای درمان آن نیازی به راهنما واستاد نباشد؟!

تمثیل درخت خودرو:

آری آن که از راهبری بهره نگیرد واز پرتو تعلیمات دانشوری برخوردار نشود مانند درختی می ماند خودروی و بی بار، درختی که برگ می آورد ولی میوه نمی دهد مانند درختان جنگل که اگر باری هم داشته باشند طعم میوه درخت تربیت شده و باغ را ندارند.

بازگویی داشته های علمی دینی نمونه سیره بزرگان

عبدالعظیم حسنی (ره) می گوید:

خدمت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) رسیده و عرض کردم: تصمیم دارم باورها و دریافت های خود را بر شما عرضه کنم اگر پسندیده شد بر آن استوار بمانم تا خداوند را دیدار کنم. پس از بیان عقاید و دریافت های خود حضرت فرمود:یااباالقاسم هذا والله دین الذی ارتضاه لعباده فاثبت علیه ثبتک الله بالقول الثابت فی الحیاه الدنیا و فی الاخره  . بحار ج 3، ص 268.

یاابوالقاسم بخدا قسم این دریافت تو آیین خداست ، آیینی که برای بندگانش پسندیده است پس بر آن استوار باش که خداوند تو را بر سخن استوار در دنیا و آخرت پایدار بدارد.

عارف بلند پایه حاج میرزا علی آقای قاضی استاد اخلاق علامه طباطبائی می گوید:

کسی که طالب راه سلوک طریق خدا باشد اگر برای پیدا کردن استاد این راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارند تا پیدا کند ارزش دارد و کسی که به استاد رسید نصف راه را طی کرده است رساله سیر و سلوک، ص 176.

در خدمت استاد بود افتخاری بزرگ

در روایات نام برخی از اصحاب سر و حواری پیامبر و امامان معصوم (علیه السلام) آمده است :

در خدمت پیامبر (صلی الله علیه وآله) اصحاب خاصی مانند: سلمان، ابوذر، مقداد و ...،

در خدمت امام علی (علیه السلام) اصحاب سری مانند: کمیل، اویس قرنی، میثم تمار، عمر بن حمق خزاعی، محمد بن ابی بکر و ...

در زمان امام مجتبی (علیه السلام) سفیان بن ابی لیلی، حذیقه بن اسد ( اسید) الغفاری و ...

در زمان امام حسین (علیه السلام) یارانی که نام جاویدشان در شمار شهیدان کربلا آمده است .

در خدمت امام سجاد (علیه السلام) جبیر بن مطعم، یحیی بن ام طویل، ابوخالد کابلی، سعید بن مسیب و ...

در زمان امام باقر و صادق (علیه السلام) عبدالله بن شریک عامری، زراره بن اعین، بریدین معاویه، محمد بن مسلم، ابوبصیر، لیث بن بختری، عبدالله بن ابی یعفور، عامر بن عبدالله، حجر بن زایده، حمران بن اعین و ...  در شان آنها چنین آمده است که:( ..فهولاء حواریون اول السابقین واول المقربین واول المتحورین حواری من التابعین) رجال کشی /09

بنابراین همانگونه که اولیای الهی بطور مستقیم و بالمباشره راهنمای اخلاقی بوده اند دراین زمان نیز باید بسراغ پاکانی رفت که همراه گردند و کوکب هدایت شوند.

دعای امام علی (ع) به راهنمایان

علی (علیه السلام) برای کسی که در پی راهنما باشد دعا می کند و نجات و رهایی او را در چنگ زدن به دامن استاد و هدایت کننده می داند:

رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً سَمِعَ حُکْماً فَوَعَى وَ دُعِیَ إِلَى رَشَادٍ فَدَنَا وَ أَخَذَ بِحُجْزَةِ هَادٍ فَنَجَا... . کیهان اندیشه شماره 151، ص 42.

آمرزش خدای کسی را باد که سخنی خردمندانه بشنود و کار بندد و به راه راست خوانده شود و نزدیک آید و بپذیرد و دست به دامان راهنمایی زند و رستگار گردد.

ابن میثم بحرانی (رحمه الله) در شرح جمله (واخذ بحجزه هاد فنجا) گفته است:

یعنی در پیمودن راهی که بسوی خدا می رود باید به استادی ارشادگر و دانا اقتدا کرد تا رستگاری به چنگ آید ... واز سخن مولی وجوب و ضرورت استاد برای سیر و سلوک فهمیده می شود.

نهج البلاغه صبحی صالح، خ 76.

برترین الگوهای برای استادی

الگوهایی که بر این کار وجود دارد؛ در مرحله اول انبیاء الهی و معصومان (ع) هستند.

و لذا در آیه شریفه آمده:

لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِیهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِر سوره احزاب آیه 21

(آرى) براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه (و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچى کند به خویشتن ضرر زده است، و در آیه دیگر مى فرماید فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ بلکه یکى از حکمت هاى اینکه خداوند پیشوایان دین را معصوم قرار داده براى همین است که نقطه ضعفى که دیگران مجوز اعمال زشت خود قرار دهند در آنها نباشد أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏1    341 

قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْراهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَه سوره ممتحنه  آیه 4

براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت،

در این آیه خداى تعالى خطاب به مؤمنان مى‏ گوید شما باید با روش دشمنانه ابراهیم و انبیاء و اولیاء با کافران خویشاوندانشان تأسى کنید. پس از نزول این آیه مؤمنان با خویشاوندان مشرکشان دشمن شده ابراز عداوت و بیزارى مى‏کردند و خداوند از شدت اندوه باطنى مؤمنان از آن جهت مطلع شده آیه 7 همین سوره را نازل فرمود که: «شاید خدا بین شما و کسانى که دشمن دارید مودت پدید آرد» و چنین شد.

یعنى بسیارى از مشرکان ایمان آوردند و دوست و یاور و برادر مومنان گردیدند. ترجمه اسباب نزول         226  

و دراین میان می توان؛ پس پیامبر (ص) از امیر مؤمنان امام علی (ع)  نام برد.

حضرت امام علی علیه السلام بیش از 73 صنعت را پیشنهاد فرمود: ولی متأسفانه بعض مردم بی لیاقت آن زمان او را مسخره کردند و امام سجاد (ع) از نزدیک شدن ارتباطات و فضای مجازی سخن گفته: اما، کجا بود کی هست! گوش شنوا!

اما حضرت فاطمه زهرا (س) :

اوج ارزش راهنمائى کردن

به نقل على (ع) روزى زنى به حضور حضرت زهرا (س) رسید و عرض کرد: مادر ناتوانى دارم که درباره نماز مسائلى را نمى داند، من را نزد شما فرستاده تا آن مسائل را بپرسم، سوالات او به ده سوال رسید. و از بسیارى سوال شرمنده شد و عرض کرد: اى دختر رسول خدا، بیش از این به شما زحمت نمى دهم.

حضرت فاطمه (س) فرمود: آنچه را نمى دانى بپرس، آیا کسى را سراغ دارى که در برابر صد هزار مثقال طلا اجیر شود که یک روز بار سنگینى را از زمین به بالاى بام ببرد و اظهار خستگى کند؟

او عرض کرد: نه.زهراى اطهر (س) فرمود: من نیز اجیر شده ام در برابر هر مساله اى که به تو پاسخ دهم مزدى بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از مروارید کنند، باز آن مزد بیشتر است، بنابراین من سزاوارتر از آن اجیرم که اظهار خستگى نکنم، من از پدرم شنیدم که فرمود: علماى شیعه ما وقتى در قیامت محشور مى شوند، بقدر علمشان و بقدر تلاشى که در ارشاد مردم کرده اند به آنها خلعت و جایزه مى دهند...  منیه المرید شهید ثانى ص 21.

و دخترش زینب (س) را نام برد.

روایتی که در این زمینه از امام سجاد (ع) درباره حضرت زینب (س) نقل شده، بسیار معروف است: «أَنْتِ بحَمْدا... عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة».

او که در یکی از روزهای سال ششم هجری قمری خانه پاک علی(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) با شادی و سرور به پیشواز نورسیده ای می رفت.

دختری که سومین فرزند خانواده و اولین دختر حضرت امیرالمؤمنین و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود.

حضرت زینب (سلام الله علیها) در روز پنجم جمادی الاول سال ششم هجری قمری در مدینه به دنیا آمد.

. قطعه ای از بهشت، ص 648.

فضیلت های حضرت زینب (س)

از جمله فضیلت های حضرت زینب (علیها السلام) علم و دانش اوست:

سخنان و خطبه های عالمانه، همراه با استدلال به آیات قرآن، در کوفه، مجلس عبیداللّه بن زیاد و همچنین در دربار یزید، از سوی حضرت زینب (علیها السلام) هر کدام شاهدی بر توانایی دانش این بانوست.

دربارة این خاندان گفته شده: «إِنَّ هَؤلاَء وَرَثُوا العِلمَ وَ الفَصَاحَةَ زُقُّوا العِلمَ زُقّاً».

حضرت زینب(س) علاوه بر علم لدّنی، تمام شرایط یک راوی موثّق را در حدّ کمال داراست. بدین لحاظ، به او (س) عالمه گفته‌اند.

همچنین علم پیشگویی حوادث را نیز دارا می‌باشد، چنان‌ که کیفیّت شهادت خود را پیشگویی کرد.

صفت دیگر ایشان (ع) عقیله است که ابن‌ عبّاس به او داده است. همچنین مفسّری بی‌بدلیل است؛ زیرا خطبه‌های آن حضرت (س) آکنده از آیات قرآنی است.

جایگاه علمی حضرت زینب (س)

برای حضرت زینب (س) القاب علمی گوناگونی ذکر نموده‌اند که عبارتند از: «عالمةٌ غیرَ مُعلمةٍ: دانای نیاموخته»، «فهمةٌ غیرَ مُفهِّمةٍ: فهمیده بی‌آموزگار»، «نائبةُ الزّهراء: جانشین حضرت زهرا، سلام‌الله علیها»، «عَقیلةُ النِّساء: خردمند بانوان»، «سیّدة العَقائِل: بانوی بانوان خردمند»، «سُلالةُ الوِلایة: فشرده، خلاصه و چکیدة ولایت»، «وَلیدةُ الفَصاحة: زادة شیواسخنی»، «عَقیلةُ خِدر الرّسالة: خردمند پرده‌نشینان رسالت»، «بلیغة: سخنور رسا»، «فصیحة: سخنور»، «صدیقة الصّغری: راستگوی کوچک (در مقابل صدیقه کبری سلام‌الله علیها)»، «المُوثَّقة: بانوی مورد اطمینان»، «عقیلة الطّالبین: بانوی خردمند از خاندان حضرت ابوطالب (و در بین طالبیان)»، «الفاضلة: بانوی بافضیلت»، «الکاملة: بانوی تامّ و کامل»، «عقلیة الوحی: بانوی خردمند وحی»، «عقیلةالنّبوّة: بانوی خردمند پیامبری»، «رَبیعَةُ الفضل: پیش‌زادة فضیلت و برتری»، «عقلیة القریش: بانوی خردمند قریش»، «سلیلة الزّهراء: چکیده و خلاصة حضرت زهرا، سلام‌الله علیها»، «آیةٌ مِن آیات‌الله: نشانی از نشانه‌های خداوند»

(ر.ک؛ رسولی، بی‌تا: 13؛ بحرانی اصفهانی، 1409 ق.، ج 11: 948 و اصفهانی، بی‌تا: 137).

یاد آور می شود: در ادامه زندگی نامه حضرت زینب (س) که برگرفته از سایت های مختلف گرفته شده و خلاصه آن در سایت فرهنگ سازان حضرت حجه بن الحسن (عج) آمده به پنج نمونه از این ویژگی ها اشاره شده. البته آنچه مربوط به بخش استادی حضرت (س) است در اینجا نیز اشاره خواهیم داشت.

رابطه حضرت زینب (س) با بانوان کوفه

زمانی که حضرت علی (ع) در کوفه حکومت می‌کردند حضرت زینب(س) در کنار ایشان بوده و به عنوان رابط امام با بانوان کوفه و جهان اسلام فعالیت می‌کردند.

حضرت زینب (س) استاد بانوان کوفه بود و در مکتب ایشان بانوان کوفه با احکام اسلامی و به ویژه تفسیر قرآن آشنا می‌شدند.

در دوران خلافت حضرت علی (ع) در کوفه ایشان نیز در آنجا اقامت داشت و از نزدیک در هدایت مردم ونشر معارف اسلام، عهده دار وظایفی بود. یک سال بعد از اقامت در کوفه گروهی از زنان، شوهران خود را به خدمت امام فرستادند و پیام دادند که ما شنیده ایم زینب کبری نیز مانند مادرش از علم و دانش فراوانی برخوردار است لذا اجازه فرمایید از خرمن علمش برخوردار شویم. (1) امام اجازه دادند و جلسه درس و تفسیر قرآن حضرت زینب (سلام الله علیها) آغاز شد. یک روز ضمن اینکه حضرت زینب آیه «کهیعص» از ابتدای سوره مبارکه مریم را تفسیر می کرد،

شیخ صدوق در کتاب «کمال‌الدین» خود روایتی را با همین مضمون از امام حسن عسگری (ع) نقل می‌کند. راوی از امام (ع) سؤالاتی از تفسیر و تأویل آیات می‌پرسید که بحث درباره سوره مریم (س) شد. حضرت در تأویل آیه اولیه این سوره فرمود:

«زکریا علیه‌السلام از پروردگار خود خواست که به او اسمای خمسه طیبه را بیاموزد، جبرئیل فرود آمد آنها را به وی آموخت. زکریا چون محمد و على و فاطمه و حسن (ع) را یاد می‌کرد غمش برطرف و گرفتاریش زائل مى‌شد و چون حسین (ع) را یاد می‌کرد گریه گلویش را می‌گرفت و مبهوت می‌شد. یک روز عرض کرد معبود من مرا چه مى‏‌شود که چون چهار نفر از خمسه طیبه را یاد میکنم به یاد آنان از غم‌هاى خود آرام می‌شوم و چون حسین را یاد می‌کنم چشمم اشک می‌ریزد و ناله‌‏ام بلند مى‏‌شود خداى تبارک و تعالى او را از قصه حسین خبر داد و فرمود: کهیعص «کاف» اشاره به نام کربلا است و «هاء» هلاکت و شهادت عترت است و «یاء» اشاره به قاتل آنان یزید علیه اللعنه است که او ظالم بر حسین است «عین» اشاره به عطش حسین (ع) است و «ص» اشاره به رمز موفقیت آنان که صبر بود است‏.» (کمال‌الدین صدوق ج2، ص454)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شد و سخنان او را در مورد این آیه شنید، سپس فرمود: دخترم در این کلمه رمزی نهفته است و به مصیبت ها و مشکلاتی که به شما وارد می شود اشاره دارد. (2)

کلمات و فرمایشات گهربار آن حضرت در خطبه هایی که از ایشان روایت شده است خود قوی ترین دلیل بر کمال فصاحت و بلاغت آن بانوی بزرگوار می باشد به گفته امام سجاد ایشان دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده بود.

1. اعیان الشیعه، سید محسن امین.

2. بانوی شجاع اسلام، زینب کبری، محمدجواد مغنیه.

در کتاب خصائص الزینبیه آمده است که: در ایامی که حضرت امیرالمؤمنین علیه افضل صلوات المصلین در کوفه تشریف داشتند، آن مکرمه ( حضرت زینب (علیها السلام را مجلسی بوده در منزل خود که برای زنها تفسیر قرآن بیان می فرمود.

یکی از روزها تفسیر آیه شریفه اول سوره مریم . کهیعص. (کاف -ها یا عین صاد) را بیان می فرمود: در این بین امیرالمؤمنین (علیه السلام) وارد شده و فرمود: ای نور دیده! شنیدم تفسیر (کهیعص) را برای زن ها بیان می نمودی. زینب (علیها السلام) عرض کرد: بلی، فدایت شوم. علی (علیه السلام) فرمود: ای نور دید! این رمزی است در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر. پس مصائب و نوائبی ( بلاهای سخت) را که بر آنها وارد می شد، برای آن مخدره بیان فرمود. پس فریاد گریه و ناله آن مظلومه بلند شد. عجبا که آن مخدره با اینکه خودش عالم به مصائب بوده، از استماع آنها چنین منقلب شده، نمی دانم چه حالتی داشته وقتی که آن مصائب را بعینه دیده. از اینجا باید تصور عظم ( بزرگی) مصیبت را نمود ر.ک: خصائص الزینبیه/ 27.

والسلام مرتضوی

برچشب ها :

  • دلیل های نیاز به استاد و مربیx
  • توجه و تذکر به جهان سرمدx
  • پیش نیازهای معرفت رضا و غضب خالقx
  • پیش نیازهای ارتقاء به مدارج کمالx
  • نیاز انسان به معلم و پیروی از راهبرx
  • بازگویی داشته های علمی دینی نمونه سیره بزرگانx
  • در خدمت استاد بود افتخاری بزرگx
  • پیش نیازهای اصلاح و رفع اختلاف و نزاع هاx
  • پیَش نیازهای تهذیب و قیام به عدلx
  • برترین الگوهای برای استادیx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۹ ، ۱۶:۴۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا 

سخن از شیوه های رسیدن به راهکار های تربیت نفس (تهذیب نفس) و ارائه راهکارهای تربیتی،اخلاقی، مدیریتی بود، هم در بخش بصیرت افزایی و نیز بخش هشداری.به خواست خدا در اینجا اشاره خواهیم داشت به یکی دیگر از این شیوه ها که استفاده از تاریخ و سخن دانشمندان است.

نکته های زیبای موضوع تاریخ ؛به پنج بخش تقسیم می شود.

بخش اول: اهمیت آشنایی با تاریخ

بخش دوم: ماهیت شناسی تاریخ

بخش سوم : ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذرد

خداوند متعال و پیامبران برونی که از طرف او آمده اند و پیامبر درونی یعنی عقل انسانی؛ حکم می کند از تاریخ عبرت بگیرید تا موفق و پیروز شوید باشید.

توضیح : همه می دانیم که خداوند متعال، پس از خلق انسان، او را اشرف مخلوقات قرار داد، در قبال ملائکه و حیوانات. چون بر خلاف آن دو دسته، انسان هم از نعمت عقل برخوردار است و هم از نعمت شهوت و غضب. البته عقل حقیقی؛ نه عقل محاسبه گر، عقلی که « عقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان" آن چیزی که به وسیله آن خدا عبادت می شود و بهشت بدست می آید. » آن هم « عبادت به معنی اطاعت،آمده است، چنانچه در تفسیر آیه؛ « الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبد الا الله که ظاهرش به این معنی است که : مگر قرار نبود شیطان را عبادت نکنی.» اما بزرگان گفته اند: «اینجا عبادت به معنی اطاعت است» بنابراین معنی عقل واقعی؛ همان اختیار اطاعت است.

پس خدا دو نعمت به انسان داده یکی نعمت عقل و یکی نعمت آزادی و توان اختیار.

مسیر هم که معلوم است « صراط مستقیم».

در این میان در عالم ما دو انتخاب بیشتر نداریم.

1 - انتخابی که ما را می رساند به بالاترین درجات انسانی و معنوی که از ملک بالاتر است.

2 - انتخابی که انسان را چنان سقوط می دهد که « کالانعام بل هم اضل» می شود.

حال؛ این انسان با این قدرت خدادای ( قدرت انتخاب یعنی در اختیار داشتن ابزار انتخاب درست) که خودش می تواند مسیرش را اختیار کند. دو حالت دارد.

1 - اگر از این ظرفیت خوب استفاده کند، می شود انسان درستکار و مؤمنی که در طول تاریخ تا به امروز ما نمونه های آن را دیدیم مثل حبیب بن مظاهر.

بنابر این وقتی عقل بر شهوت و غضب غلبه کند یعنی این نعمت را در مسیر اطاعت ازش استفاده کند از ملائکه الله بالاتر می شود (اشرف مخلوقات). که قابل احترام است.

مثلا اگر شخصیتی چون شهید مطهری (رحمت الله علیه) که در مسیر طاعت الهی بوده قابل احترام است « نه هر فعلی که از فرد صادر شود » بلکه فعلی در مسیر اطاعت خدا بودن.

از این رو می بینید خیلی الان در همین « اوضاع کرونائی» آدم هایی هستند که دستشان بدهنشان می رسد « البته این حرف عمومیت ندارد چه بسا ضعیفانی نیز بودند و هستند که....» اما فعلا اشاره به بی نیازانی است که از ثروت حلالی که خدا بهشان داده به مردم آسیب دیده کمک می کند و این طور عقلشان کار می کند، که می گویند: خدا که به من پولش را داده بگذار من هم بعضی از آدم ها را دستشان را بگیرم.!

2 - اگر بجای اطاعت، آن دو نعمت در مسیر خلاف بکار رود. یعنی غضب بر عقل غلبه کند. کار انسان بجایی می رسد که، در ردیف حیوانات « بل هم اضل» قرار می گیرد.

مثل بعضی که از این ظرفیت؛ بهره معکوس برده و می برند، یعنی استفاده معکوس می کنند، می شوند مثل شمربن ذی الجوشین و ...

چنانچه بعضی الآن نیز پیدا می شوند در همین اوضاع  کرونایی و ... بسا پیش آمده، که افرادی دنبال کاسبی هستند، مثلا یک انبار احتکاری دستکش و ماکس پیدا شد، وقتی پی گیر شدند، دیدند طرف رفته زیارت یعنی نانشان را می زند تو مشکلات مردم و می خورند و دنبال ثروت اندوزی اند.

نتیجه : به جفتشان خدا، عقل و بستر ابزار انتخاب، داده یکی آن طور بکار می گیرد یکی اینطور.

در ادامه مقدمه راجع به (ضرورت آشنایی با تاریخ) سخنی از

« فردریک هگل» بخوانید: 

ایشان در علت عقب افتادگی جامعه می گوید:

درسی که تاریخ به ما می دهد این است که ملت ها و دولت ها هیچ گاه چیزی از تاریخ نیاموخته و درسی از آن نگرفته‌اند.

اشاره دارد به این آیات شریفه: وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُم ‏

(سوره بقره ایه ‏225)

خداوند شما را به خاطر آنچه دل هاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى‏ کنید،) مؤاخذه مى‏ کند.

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ و وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها و کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَة  سوره مدّثر آیه 38

هر کسى گرفتار عمل خویش است.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏14    112

البته اگر مصلحت تغییر کند خداوند هم تغییر می دهد

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ( سوره رعد آیه 11).

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏10    530 

پس از مقدمه برویم سراغ اصل مطلب:

بخش اول:اهمیت آگاهی از تاریخ

یکى از امتیازات اسلام به ‏طور کلى توجه دادن به تاریخ است که به منزله یک لابراتوارى است براى تجارب اجتماعى، و بالاخص راجع به رسول اکرم دستور مطالعه عمیق در تاریخ زندگى آن حضرت داده شده و تأسى واجب شمرده شده است که:

لقد کان لکم فى رسول اللَّه اسوة حسنة ....

یادداشت‏های شهید مطهری    ج‏9    108

از این رو دانشمند محترم « جورج سانتایانا» می گوید:

آنان که گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار آنند.

اشاره دارد به آیه شریفه:

« إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ» سوره  قصص آیه 56.

تو نمى ‏توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى‏ کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است!

و البته حفظ ایمان نیز بدست خدا است اگر آنى خداوند بنده را بخود واگذارد واى بحال اوست.

بخش دوم:ماهیت شناسی تاریخ

تاریخ، تابلویی است که نشان دهنده جرم ها و بدبختی های انسان است.

ولتر

اشاره دارد به آیه شریفه: « فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏» (سوره سجده آیه14)

پس بچشید طعم آتش دوزخ را بواسطه فراموش کردن شما لقاء این روز را، بدرستى که ما فراموش کردیم و واگذاردیم شما را و بچشید عذاب همیشگى را بواسطه آنچه بجاى مى ‏آورید)

در باره ماهیت و آنچه در تاریخ وجود دارد،جان سیلی می گوید:

تاریخ، سیاست گذشته و سیاست، آینده است.

در این زمینه در منابع دینی راجع به موضوع « سرزنش دنیا طلبی»؛ مطالب بسیار آموزنده ای وجود دارد مراجعه شود.

تاریخ چکیده سرگذشت های بی‌شمار است. توماس کارلایل

این سخن اشاره دارد به لزوم آشنایی با « علم روانشناسی و جامعه شناسی» که آموزه های دینی به بسیاری از آن ها اشاره دارد.

این مطلب نیز می تواند اشاره داشته باشد به آیه شریفه: « الا ما رحم ربی» که از قول حضرت یوسف (ع) نقل شده و نیز به تاریخ پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) می توان اشاره داشت که قسمتی از آن را در ذیل می خوانید: اعلامیه «قریش»

سران قریش، از نفوذ پیشرفت حیرت‌انگیز آیین یکتاپرستی، سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه حلی بودند. اسلام آوردن امثال «حمزه»، تمایل جوانان روشن دل «قریش» و آزادی عملی که در کشور «حبشه» نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی حکومت وقت افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی‌بردند، سخت متأثر بودند. از این‌رو به فکر نقشه دیگری افتاده و خواستند با «محاصره اقتصادی» که نتیجه آن بریدن رگ‌های حیاتی مسلمانان بود، از نفوذ و پخش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هواداران آیین خداپرستی را در میان این حصار، خفه سازند.

بنابراین، سران قریش عهدنامه‌ای به خط «منصور بن عکرمه» و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان و سوگند یاد کردند که ملت قریش تا دم مرگ طبق مواد زیر رفتار کنند:

1. همه گونه خرید و فروش با هواداران «محمد» تحریم می‌شود.

2. ارتباط و معاشرت با آنان اکیدا ممنوع می‌گردد.

3. کسی حق ازدواج با مسلمانان را ندارد.

4. در تمام پیشامدها باید از مخالفان «محمد» طرف‌داری کرد.

متن پیمان با مواد یاد شده به امضای تمام متنفذان «قریش» جز «مطعم بن عدی» رسید و با شدت هرچه تمام‌تر اجرا شد. یگانه حامی پیامبر، «ابو طالب» از عموم خویشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوتی کرد و یاری پیامبر را بر دوش آنان نهاد و دستور داد که عموم «فامیل» از محیط «مکّه» به درّه‌ای که در میان کوه‌های مکّه قرار داشت و به «شعب ابی طالب» معروف بود و دارای خانه‌های محقر و سایبان‌های مختصری بود، منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند و از محیط زندگی مشرکان دور باشند. همچنین، برای جلوگیری از حمله‌های ناگهانی «قریش» در نقاط مرتفع افرادی را برای دیده‌بانی گماشت تا آن‌ها را از هرگونه پیشامد باخبر سازند.

سیره ابن هشام، ج 1، ص 350؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 78. این پیمان در شب اول سال هفتم «بعثت» بسته شد.

این محاصره سه سال تمام طول کشید، فشار و سخت‌گیری به حد عجیبی رسید.

ناله جگرخراش فرزندان «بنی هاشم» به گوش سنگ دلان «مکّه» می‌رسید، ولی در دلشان چندان تأثیر نمی‌کرد. جوانان و مردان با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می‌کردند. گاهی یک دانه خرما را دونیم می‌کردند. در تمام این سه سال، فقط در ماه‌های حرام- که امنیت کامل در سرتاسر شبه جزیره حکم فرما بود- بنی هاشم از شعب بیرون آمده و به دادوستد مختصری اشتغال می‌ورزیدند، سپس به داخل دره رهسپار می‌شدند. پیامبر گرامی نیز، فقط در همین ماه‌ها توفیق نشر و پخش آیین خود را داشت. عمال سران قریش، در همین ماه‌ها با آزارشان، فشار اقتصادی آنان را به گونه‌ای فراهم می‌کردند، زیرا غالبا بر سر بساطها و فروشگاه‌ها حاضر می‌شدند و هر موقع مسلمان‌ها می‌ خواستند چیزی بخرند، فورا آن را به قیمت گران‌تری می‌خریدند و از این راه قدرت خرید را از آنان سلب می‌کردند.

در این میان، «ابو لهب» پافشاری بیشتری می‌کرد. او در میان بازار فریاد می‌کشید و می‌گفت: مردم! قیمت اجناس را بالا ببرید تا از پیروان محمد قدرت خرید را و برای تثبیت قیمت، اجناس را گران‌تر خریداری می‌کرد. از این رو همیشه عقربه ارزش در یک افق بالاتری گردش می‌ کرد.

وضع رقت‌بار بنی هاشم در شعب‌

فشار گرسنگی به حدی رسیده بود که «سعد وقاص» می‌گوید: شبی از میان درّه بیرون آمدم، در حالی که نزدیک بود تمام قوا را از دست بدهم. ناگهان پوست خشکیده شتری را دیدم، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم و کوبیدم، بعد با آب مختصری خمیر کرده و از این طریق سه روز به سر بردم.

جاسوسان «قریش» در تمام راه مراقب بودند که مبادا کسی خوارباری به «شعب ابی طالب» ببرد، ولی با این کنترل کامل، گاه‌بیگاهی، «حکیم بن حزام» برادرزاده «خدیجه» و «ابو العاص بن ربیع» و «هشام بن عمر» نیمه شب‌ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده و تا نزدیکی «شعب» می‌آوردند. سپس افسار آن را دور گردنش می‌پیچیدند و رها می‌کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می‌شد.

روزی «ابو جهل» دید، «حکیم» مقداری خواربار بر شتری حمل کرده و راه درّه را پیش گرفته است. وی سخت برآشفت، و گفت: باید تو را پیش قریش ببرم و رسوا کنم. کشمکش آن‌ها به طول انجامید. «ابو البختری» که از دشمنان اسلام بود، عمل «ابو جهل» را تقبیح کرد و گفت وی غذا برای عمه خود «خدیجه» می‌برد؛ تو حقّ ممانعت نداری، حتی به این جمله هم اکتفا نکرد و او را لگدمال کرد.

شدّت عمل «قریش» در اجرای عهدنامه، ذره‌ای از صبر و بردباری مسلمانان نکاست. سرانجام، ناله جان‌گداز فرزندان و کودکان و وضع رقّت‌بار عموم مسلمانان گروهی را تحت تأثیر قرار داد و از امضای عهدنامه سخت پشیمان شدند و به فکر حل قضیه افتادند.

روزی «هشام بن عمر» پیش زهیر بن ابی امیّه- که نوه دختری عبد المطلب بود- رفت و چنین گفت: آیا سزاوار است که تو غذا بخوری و بهترین لباس‌ها را بپوشی، اما خویشاوندان تو برهنه و گرسنه به سر ببرند؟ به خدا سوگند، هرگاه تو درباره خویشاوندان «ابو جهل» چنین تصمیمی می‌گرفتی و او را برای اجرایش دعوت می‌کردی، هرگز تسلیم تو نمی‌گشت. «زهیر» گفت: من یکه و تنها نمی‌توانم، تصمیم قریش را بشکنم، ولی هرگاه کسی مرا همراهی کند، باشد، من عهدنامه را پاره می‌کنم.

«هشام» گفت: من با تو همراهم. وی گفت: شخص سومی را با ما همراه ساز. وی برخاست و به سراغ «مطعم بن عدی» رفت و گفت: هرگز تصور نمی‌کنم تو راضی شوی، دو گروه (بنی هاشم و بنی عبد المطلب) از فرزندان «عبد مناف» که تو نیز افتخار انتساب به آن خانواده را داری، جام مرگ بنوشند. گفت: چه کنم از یک فرد کاری ساخته نیست. وی پاسخ داد: دو نفر دیگر هم با تو همراه است و آن دو نفر عبارتند از:

من و زهیر. «مطعم» پاسخ داد که باید کسان دیگری نیز با ما همکاری کنند. از این نظر، هشام جریان را به ترتیبی که با «مطعم» در میان گذاشته بود، با «ابی البختری» و «زمعه» در میان نهاد و آنان را برای همکاری دعوت کرد و قرار گذاشتند که همگی بامدادان در مسجد حاضر گردند.

جلسه قریش، با شرکت زهیر و گروهی از هم‌رازان او منعقد گردید. وی مهر خاموشی را شکست و گفت: امروز، قریش باید این لکّه ننگین را از دامن خود پاک گرداند. باید امروز این نامه ظالمانه پاره شود، زیرا وضع جگرخراش فرزندان هاشم همه را ناراحت کرده است.

«ابو جهل» در آن میان گفت: این مطلب هرگز عملی نیست و پیمان «قریش» محترم است. از آن طرف «زمعه» به یاری زهیر برخاست و گفت: باید پاره شود و ما از آغاز راضی نبودیم. از گوشه دیگر، عده‌ای نیز که خود خواهان شکسته شدن این پیمان بودند، سخنان زهیر را تأیید کردند. ابو جهل احساس کرد که مطلب جدّی است و قبلا توطئه‌ای شده است و این گروه در غیاب وی تصمیم قاطع گرفته‌اند. از این‌رو، کوتاه آمد و ساکت نشست. مطعم فورا از فرصت استفاده کرد و به محلّ «صحیفه» (نامه‌ای که پیمان در آن نوشته بود) رفت تا آن را پاره کند، دید موریانه ورقه را خورده و فقط از آن کلمه «باسمک اللّهمّ»- که قریش نامه‌های خود را با آن آغاز می‌نمودند- باقی مانده است.

 سیره ابن هشام، ج 1، ص 374 و تاریخ طبری، ج 2، ص 79.

ابو طالب، آن روز جریان را از نزدیک می‌دید و منتظر ختم جریان بود. وی پس از آن‌که کار یک‌سره گردید، جریان را حضور برادرزاده خود معروض داشت و با تصمیم و مشورت ابو طالب، گروه پناهنده به شعب، بار دیگر به منازل خود بازگشتند.

برخی می‌نویسند: پیامبر، ابو طالب و خدیجه، در این مدت محاصره تمام دارایی خود را از دست داده بودند. ناگهان پیک وحی نازل شد و گزارش داد: موریانه تمام آن پیمان را که قریش نوشته و مهر کرده بودند خورده است، جز جمله نخست آن «باسمک اللّهم» که بر جای خود باقی است.

رسول گرامی «ابو طالب» را از این امر آگاه ساخت و هر دو نفر با گروهی از «شعب» بیرون آمدند و در کنار کعبه نشستند. در این موقع دور «ابو طالب» را گرفتند و به او گفتند: آیا وقت آن نرسیده است که خویشاوندی خود را با ما به یادآوری و از حمایت برادرزاده‌ات دست برداری؟

ابو طالب رو به آنان کرد و گفت: عهدنامه را بیاورید. آنان عهدنامه را آوردند، در حالی که مهرها بر آن باقی بود. ابو طالب گفت: آیا این همان عهدنامه‌ای است که همگی نوشته‌اید؟ گفتند: آری. گفت: آیا کسی به آن دست زده است؟ گفتند: نه. گفت:

برادرزاده من از طرف پروردگار خویش خبری دریافت کرده است؛ اگر سخنش راست باشد از کار خود دست برمی‌دارید؟ گفتند: آری. گفت: اگر سخنش دروغ باشد من نیز او را تحویل شما می‌دهم تا او را بکشید. قریش به تصدیق ابو طالب برخاسته و گفتند: از در انصاف وارد شده‌ای. گفت: برادرزاده من می‌گوید که موریانه، عهدنامه را خورده است. آن‌گاه مهر عهدنامه را شکستند، دیدند موریانه همه را، جز نام خدا خورده است. این کار نه تنها مایه هدایت آنان نگشت، بلکه سبب شد که بر عناد خود بیفزایند و سرانجام بنی هاشم به شعب بازگردند «1» و تا مدتی که محاصره باقی بود و «هشام» آن را نقض نکرده بود، در آنجا بمانند.

پس از نقض پیمان، ابو طالب اشعاری در تمجید این عمل (پیمان بی‌مهری) سرود که همه را ابن هشام آورده است. «2»

این‌ها نمونه‌هایی از واکنش‌های ظالمانه قریش، در برابر دعوت رسول گرامی بود؛ البته هرگز نمی‌توان به صورت قطعی ادّعا کرد که این واکنش‌ها به همین ترتیب صورت گرفته است که ما در اینجا نگاشته‌ایم، ولی از مراجعه به تاریخ می‌توان چنین ترتیبی را به دست آورد، بالاخص که یادآور شدیم مسأله پایان یافتن محاصره اقتصادی در نیمه رجب سال دهم بعثت اتفاق افتاد.

(1). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 19؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 61 و الطبقات ابن سعد، ج 1، ص 208، 210.

(2). سیره ابن هشام، ج 1، ص 374- 380.

برگرفته از فروغ ابدیت،آیت الله جعفر سبحانی،از ص:341تا ص: 346

بخش سوم: ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک‌ کردن‌ حافظه آن است. سقراط

چه رنج ها که تحمل نکردند؟

جریان ام جمیل زوجه ابولهب عموی پیامبر (ص) بود روزها می رفت خار مغیلان از جمع می‌کرد شب سر راه رسول الله (ص) می ریخت صبح که حضرت بیرون می رفت خوارها مبارک حضرت را مجروح می کرد.

از این رو سوره « تبت یدا ابی لهب» در مذمت آن زن و شوهر نازل شد. خلاصه داستان قبلی (اعلامیه «قریش»)

اهل مکه در دارالنوه جمع شدند و شورا کردند کاغذی نوشتند مهر کردند و هم عهد شدند که با بنی هاشم معامله نکنند، اموال آنها را غارت کنند، مگر آنکه پیامبر (ص) را به ما تحویل بدهند یا بکشند.

حضرت ابوطالب پدر امیر مؤمان علی (ع) متجاوز از دو سال پیامبر (ص) را با جمعی از بنی هاشم و مسلمانان در بیرون شهر مکه و در میان کوه محافظت می کرد  و کسی جرأت نمی کرد به آنها آن ها آب و نان بفروشد،

به طوری بر مسلمانان سخت شده بود که شب ها  از صدای ناله گرسنگی بچه ها خواب نداشتند حتی ریشه علف (مواد عذایی غیر معمول) می‌خوردند و بعضی ها دلشان می سوخت شتری را از آذوغه بار می‌کردند و شب‌ها نزدیک شعبه ابوطالب رها می کردند، ناراحت بودند، منتها از ترس ابوجهل چاره‌ای نداشتند.

نمونه‌ای از امداد رسانی الهی

روزی رسول خدا به عمویش ابوطالب فرمود: که خداوند خبر داده، موریانه نوشته ها و نامه قریش را خورده مگر نام خدا را، ابوطالب نزد کفار قریش آمد و گفت محمد (ص) چنین می‌گوید: آن عهد نامه را بیاورید اگر دروغ باشد ما هم به محمد (صلی الله علیه و آله) کمک نخواهیم کرد.

عهدنامه را از کعبه بیرون آوردند، دیدن چنین است که محمد (ص) گفته، قراردادی نیست و چیزی جز نام خدا باقی نمانده است.

دستور دادند محمد (ص) را از شعب بیرون بیاورید به او بگویید کاری به شما نداریم و از معاهده ابوجهل بیزاریم. آنگاه پیامبر (ص) و یارانش از شعب بیرون آمدند و یک ماه بعد ابوطالب از دنیا رفت در همان سال همسر پیامبر (ص) خدیجه سلام الله علیها نیز از دنیا رفت.

حضرت آن سال را « عام الحزن» نام نهاد و بعد از آن مردم حضرت را اذیت می کردند.

روزی حضرت حمزه به شکار رفته بود که کفار قریش آمدند خانه رسول الله (صلی الله علیه و آله) و آن حضرت را اذیت و آزار کرده‌اند، وقتی که حمزه از شکار برگشته بود، خسته و گرسنه جریان چنین است، کمان را برداشته در خیابان ابوجهل را دید آنچنان بر سر زد وقتی ناله و التماس او را شنید او را رها کرد.

از این نمونه نکته های تاریخی کم نیست باید به این مطلب رسید که خدا انسان های مؤمن را تنها و رها نساخته بلکه به موقع به آنان امداد رسانی نیز می‌کند. برگرفته از کشکول جلالی

بخش چهارم: در سختی ها وظیفه چیست؟

پیرامون مسئله خوف و رجا و موفقیت خدا پرستان و نابودی کفار ژان «ژاک روسو»: می گوید:

تاریخ، عبارت از آن است که از بین چندین دروغ آن را که به حقیقت نزدیک تر است برگزینید.

اشاره دارد به آیه شریفه: «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» حشر آیه 2.

اینجاست که قرآن به یاری بندگان نیک آمده و توصیه به عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان فرموده :

نمونه اتفاقات در تاریخ

وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ :

از ترس قتل و اسیرى باین جلاء وطن تن در دادند.

یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ آن جماعتى که از آنها فرار کردند دیوارهاى حصون خود را شکافتند و فرار کردند و بیهود خیبر ملحق شدند.

وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ مسلمانان وارد حصون آنها شدند و حصون آنها را در هم کوبیدند.

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ  که خداوند چه نحوه دین اسلام را نصرت مى‏کند و دشمنان را سرکوب مى‏ فرماید.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏9    152

نکته بسیار مهم اینکه: به نظر می رسد: اینکه خداوند تقریبا یک چهارم آیات قرآن را اختصاص داده اشاره به آیات الهی ؛ هدفش بعد از آیه هشدار، چهر آیه بعدی که ذکر می شود، باشد. چرا که، می فرماید:

وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

سوره عنکبوت آیه 43

اینها مثال هایى است که ما براى مردم مى‏زنیم، و جز دانایان آن را درک نمى ‏کنند.

ِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (سوره حشر آیه 21)

 اینها مثال هایى است که براى مردم مى‏زنیم، شاید در آن بیندیشید!

وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (سوره بقره 73) شاید اندیشه کنید!»

لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (سوره  بقره‏52) شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید.

ِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (سوره بقره 21) تا پرهیزکار شوید.

َ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (سوره بقره 150) شاید هدایت شوید!

خاک قارون را چو در فرمان رسید

با زر و تختش به قعر خود کشید  مولوی

در این مورد هم استاد دکتر رفیعی می گوید:

امام علی (ع) در کلمه 351 قصار نهج عبارت عجیبی دارند می فرمایند: «عند تناهی الشده تکون الفرجه»

همه سختی ها یک زمانی دارد. تمام که شود گشایش می آید

وقتی بلا و سختی رسید به نقطه اوج فرج می آید همان که قرآن دارد: « ان مع العسر یسرا» کربلا تمام شد جنگ احد و ... فرمود هر سختی یک پایانی دارد « پایان شب سیه سفید است» حال انسان چه باید بکند انسان یک وظیفه دارد قبلش دو آیه بقره 254 در باره جنگ خندق که مشرکین می آمدند به مدینه حمله کنند احزاب یعنی حزب ها این تهدیدی بود فرمود: دور مدینه را گودال بکنند که دشمن نتواند عبور که مسلمانان نا امید بودند نکند عبور کنند این آیه آمد « لما یاتکم مثل الذین من قبلکم» شما قصه گذشتگان را نخواندید تاریخ را نخواندید که حضرت زکریا را بین درخت گذاشتند و به شهادت رساندند. حضرت یوسف را درچاه انداختند حتی دارد یک روز 70 پیامبر را کشتند کار به جائی رسید که آدم های خوب حتی انبیا می گفتند « متی نصر الله» ببخشید اینطور سخن می گویم. خدا ما را سر کار گذاشته آیه آمد « الا ان نصر الله قریب». (دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد).

آیه بعد سوره یوسف آیه 100 می گوید بقدری کار بر انبیا سخت که به مرز ناامیدی می رسیدند یأس مال پیامبران نیست حتی « اذ استیأس الرسل» این غیر یاس است « و ظنوا انهم قد کذبوا» همه چیز تمام شده « جاء نصرنا» وقتی تمام شد « پایان شب سیه سفید است» یا وقتی قوم حضرت موسی (ع) رسیدند به دریا از یک طرف فرعون پشت سرشان بود از سوی دیگر جلوشان دریا بود گفتند: ما را دربدر بیابون کردی نون و آبی داشتیم ... فرمود « ان الله معنا» خطاب شد عصایت را بزن بدریا؛ هرگز فکر چنین اتفاقی را نمی کردند. امروز هم همان خدا هنوز هست عوض نشده. حضرت مریم دختر پاک. خدا خواست بدون شوهر فرزند دار شود؛ البته سخت بود مردم می گفتند: دختر عمران و فساد، ناراحت بود گفت: ای کاش زمین دهان باز می کرد و این حرفا رو نمی شنیدم، یکدفعه عیسی در گهواره سخن گفت « انی عبد الله» کی این را فکر می کرد. یا حضرت یوسف و زلیخا. داشت دامن یوسف را می گرفت. یک بچه گفت اگر لباس از پشت پاره شده ... الخ.

شیوه جلب الطاف خفیه الهی

مردی آمد به امیرالمومنین (ع) عرض کرد خیلی گرفتارم.

«عن بعض الشیعة، قال: انّ أعرابیاً قصد أمیر المؤمنین علیاً (ع) فقال: إنّی لذو محن فعلّمنی شیئاً أنتفع به،

حضرت فرمود: فقال: یا أعرابی إنّ للمحن أوقاتاً ولها غایات، فاجتهاد العبد فی محنته قبل إزالة الله تعالى إیّاها یکون زیادة فیها لقوله تعالى: {إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَة هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ} (1)

 لکن استعن بالله واصبر واکثر من الاستغفار فإنّ الله عزّ وجلّ وعد الصابرین خیراً کثیراً، وقال: {اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً} (2) فانصرف الرجل،

یعنی صبر و استغفار سختی ها را کم می کند

معرفی کتاب برای خواندن داستان

کتاب الفرج بعد الشده که زمان شیخ مفید زمان حکومت عضد الدوله دیلمی هزار سال قبل نوشته شده است.

عضد الدوله دیلمی  و ... اینها 100 سال خدمت به شیعه کردندآل بویه این دروازه قرآن شیراز کار اوست قرن چهارم زمان مفید حرم های ائمه حرم امام علی صحن کربلا کاظمین عاشورا را تعطیل اذان علی ولی الله  شیخ مفید هم در بغداد می آمد کمکشان یکی عالمان آن زمان که آنجا زندگی می کرد

مؤلف این کتاب (فرج و گشایش بعد از سختی) شخصی است به نام کروخی در این کتاب 500 داستان از فرج هایی که خدا تو زندگی ها  ایجاد کرده دارد. خودش می گوید: این کتاب را نوشتم تا مردم را با بعضی از سختی آشنا شوند و ناراحت نباشند..

سختی های زندگی تمام میشه

این سختی های زندگی تمام میشه ولی مهم مهارت برخورد سختی با مشکلات است.  دو داستان

یکی مناسب است با مجالس عزاداری بر مصیبت های بزرگ مثل مجالس شهدایی از قبیل شهادت شهید سلیمانی و شهدای هواپیمای اوکراینی که اتفاق افتاد که همه ناراحت شدند و رهبر انقلاب دام عزه نیز پیام دادند، خیلی سخت بود.

پسر جوان معاذبن جبل صحابی ویژه پیامبر (ص) از دنیا رفت. پدرش خیلی بی تابی می کرد رسول خدا یک نامه آرام بخش به او نوشت: اعظم الله اجورک انشاء الله خدا بهت اجر و صبر بدهد؛ همه ما و اموالمان و فرزندانمان امانت خداست مال ما که نیستند این ها مواهب الهی است هر کسی تا یک تاریخی می مانند.

مصیبتت را دوتا نکن.!

« وَ احْتَسَبْتَ فَلَا تَجْمَعَنَّ عَلَیْکَ مُصِیبَتَیْنِ فَیَحْبَطَ لَکَ أَجْرُکَ وَ تَنْدَمَ عَلَى مَا فَاتَکَ فَلَوْ قَدِمْتَ عَلَى ثَوَابِ مُصِیبَتِک‏ 

مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد  ص 118  

اول: یک مصیبت ناسپاسی و جزع و فزع هم می شود گناه دیگری به نام ناشکری که گناه است. دوم : جزع اعصابت بهم می ریزد

قضیه فوت فرزند آیه الله گلپایگانی (ره)

آیه الله گلپایگانی سال مهر 57 اوج انقلاب در طبس زلزله ای شد با اجازه پدرش رفت برای کمک به آنها، در تصادف از دنیا رفت، پای ضریح طرف زیارتگاه زن ها در حرم حضرت معصومه (س) دفن است پدرش می آمد سر قبرش. عده ای از وعاظ تهران برای تسلیت گفتند ما دعا می کنیم که مهرش را در دل شما کم کند تا کمتر رنج ببرید. فرمود: دعا کنید مهرش بیشتر شود تا با صبرش ثواب بیشتر برم. حتی نمازش را هم خود آقا خواند این صبر می شود .

مهارت کنار آمدن با مشکلات

عثمان بن مضئون از اصحاب خواص پیامبر است پسرش که مرد. داخل خانه خودش را حبس کرد « اتخذ داره مسجدا» زنش نزد پیامبر (ص) آمد گله کرد زن و بچه دارد پیامبر (ص) آمدند فرمودند: می دانی بهشت هفت در دارد؛ مصیبت دیده؛ از همه درها می تواند وارد شود « لمن صبر منکم و احتسب» این ها را تطیبقش کنیم با وضع خود و .. تا بیش از ... رنج نبریم و ...

البته برای کنار آمدن با سختی ها توصیه هایی شده که در جای خودش ذکر شده و می شود.

از جمله : مقایسه تاریخ ها است که از عوامل آرام بخشی است

نمونه این بخش را، با زبان ساده و بطور خلاصه از کتاب کشکول جلالی در بخش چهارم: یعنی « ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ» خواندیم: و مفصل آن که تاریخی مستند است از کتاب فروغ ابدیت از نظر شریفتان گذشت. 

دکتر رفیعی می فرمود : بلاخره دوران محرومیت که برای جامعه سختی ها و ... این بیماری کرونا که دنیا را تحت تأثیر قرار داد تمام می شود.

بعضاً در زندگی، سختی های مشترک و متفاوت وجود دارد:

مثل فقدان امام زمان (عج) در جامعه و غیبت و مثل گرانی.

اما بعضی سختی ها فردی است: مثلا یکی غم مرگ فرزند دارد و...

هر دو ممکن است بگویند چرا ما:

پاسخ این است که؛ به فرموده قرآن : دنیای بی سختی نمی شه « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ» (سوره بلد آیه 4) ».

ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج هاست)!

یا چنانچه امام علی (ع) فرمود:

«دار بالبلاء محفوفه». دنیا پیچیده به مشکلات است.

در مزاح ها آمده

کسی به دوست گرفتارش می گفت: سختی نبینی؛ امام علی (ع) فرمود: « دعوته بالموت» یعنی گفتی الهی بمیری بعد فرمود: دنیا بی بدی و سختی نمی شود حتی در مثل معروف که می گویند « غم آخرت باشه» یعنی مرده بعدی خودت باشی؟ چرا که امکان ندارد در دنیا غم آخر باشد غیر این.

پیام این نوشتار:

اکنون از فرصت طلایی تعطیلی کرونا خوب استفاده کنیم هر چند:

 تاریخ، تکرار بی پایان خطاهای زندگی است. لورنس دورل

که اشاره دارد به آیات شریفه: «وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً »

انسان، بسیار ناسپاس است! (سوره اسرا آیه 67)

«ِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولا»ً (سوره اسرا آیه 11)

و انسان، همیشه عجول بوده است!

«ٍ وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْ‏ءٍ جَدَلا» (سوره کهف آیه 54)

ولى انسان بیش از هر چیز، به مجادله مى‏ پردازد!
با این حال عزیزان اگر حرف شنو بوده و به گفته های قبلی ما؛ که از فرصت تعطیلی به مناسبت کرونا؛ خوب استفاده کنید، عمل کرده بودید. الان می‌توانستید مطالب زیادی به این نوشتار اضافه کنید تا بجا در موارد پیش رو استفاده کنید.و اگر این توفیق را نداشتید، اکنون نیز مواظب باشیم، اشتباه گذشته خود را تکرار نکنیم یعنی فرصت ها را از دست نداده و دست به قلم و نوشت ابزار شویم که « الفرصة تمر مر الصحاب» فرصت مثل تیر از کمان فرار می کند و ما هستیم و « یوم الحسرة» .

و نکته آخر شب عید است لطیفه ای نیز بخوانید و به ما دعا کنید.!

پاسخ کوبنده امام علی (علیه السلام) به یهودی

روزی یک یهودی به سید اوصیاء و وارث انبیاء حضرت علی (علیه السلام) گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز بیست و پنج سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود که با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟

امام علی (علیه السلام) فرمود: و اما شما که هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل گذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آلهه اعراف/ 138.

منابع مورد استفاده در این مجموعه عبارتند از:

کتاب های 1 - فروغ ابدیت آیت الله سبحانی دام عزه 2 - بهشت اندیشه ها تألیف: غلامی 3 – کشکول جلالی و...در بخش فضای مجازی اطلاع رسانی های جمکران و ...

در پایان دست به دعا برداشته برای سلامتی امام زمان (عج) دعا کنیم

برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها:

  • نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذردx
  • انتخاب راه در اوضاع کرونائیx
  • نمونه‌ای دیگر از امداد رسانی خداوندx
  • ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخx
  • در سختی ها وظیفه چیست؟x
  • عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخx
  • نمونه اتفاقات نقل شده از تاریخ در قرآنx
  • زمان سختی ها که تمام شد گشایش می آیدx
  • مهارت کنار آمدن با مشکلاتx

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۲:۵۷
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

اهمیت ادب و تربیت دینی

الف : تغییر هویت

امام على (ع) فرمود:

من قعد به حسبه، نهض به أدبه

هرکس را عدم اصالت خانوادگی فرو نشانده و پایین آورده باشد ، ادب و تربیت او را بلند مرتبه و با کمال می گرداند.

غرر الحکم ج 2 ص 638

با ادب را ادب سپاه بس است

بی ادب با هزار کس تنهاست

شهید بلخی

ادب آب حیات زندگی است.

أَفْضَلُ الشَّرَفِ الْأَدَب‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         247   

افزونترین شرف و بلندى مرتبه ادب است.

حُسْنُ الْأَدَبِ خَیْرُ مُوَازِرٍ وَ أَفْضَلُ قَرِین‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         247   

نیکوئى ادب بهترین یارى کننده ایست و افزونتر همنشینى است.

لَا شَرَفَ مَعَ سُوءِ أَدَب‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         248  

نیست شرفى و بلندى مرتبه با بى‏أدبى.

از شهد ادب هر که بکامش قند است

پیوسته ز حال و روز خود خورسند است

گنجی به گرانبهائی دانش نیست

دولتمند است هر که دانشمند است

حالت

امام على (ع) فرموده :

من تأدب بآداب الله عز وجل، أداه إلى الفلاع الدائم ..........

هر کس به آداب خداوند متعال تربیت شود، این تربیت او را به رستگاری و سعادت همیشگی خواهد رسانید.

بحار الانوار جلد 89 ص 411

کَفَاکَ مُؤَدِّباً لِنَفْسِکَ تَجَنُّبُ مَا کَرِهْتَهُ مِنْ غَیْرِک‏

شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم    ج‏4    585   

کافیست ترا أدب کننده از براى خود دورى گزیدن از آنچه ناخوش داشته باشى آنرا از غیر خود.

هر کس کند به چشم حیا سرمه ادب

بیند جمال شاهند مقصود بی حجاب

فراهی

گفته شد به بقراط : چه فرق است بین شخص با  ادب و شخص بی ادب ؟ گفت به اندازه فرق بین انسان و چهارپایان.  مستطرف ؟23

تنها راه پیشگیری از معضلات جامعه ادب و تربیت است

حضرت پیامبر (ص) در این راه تحمل سختی های بسیاری نمود تا توانست بعد از 23 سال عده ای را جذب کرده و زمینه جهانی شدن دین مبین اسلام را فراهم کند. متأسفانه وابستگان به .... مانع ادامه آن شدند، در نتیجه مردم نادان به حالت قبلی خود بر گشتند هر چند نماز می خواندند اما نماز بی محتوا و...

اکنون که به برکت جمهوری اسلامی دوباره مردم احساس نیاز به خدا خواهی کرده اند باید با آگاهی بخشی و بصیرت افزایی؛ همان آموزه ها را با همان شیوه های پیامبر (ص) انجام دهیم تا مردمی که بظاهر جذب شده اند را آماده پذیرش حق کنیم تا راه برای ظهور امام زمان ادامه دهنده راه پیامبر (ص) فراهم گردد انشاء الله.

ادب و حسن خلق و کار و تلاش

عامل ارتقاء انسان است

حرمت پیر قوم خویش بدار

ز معلم ، جهان گلستان است

هان جوان ! پند پیر دانا بین

خط بیگانه ،خط شیطان است

در عیان ،دلفریب و خوش منظر

در نهان، همچو تیغ بران است

دین سراپا سوختن اندر طلب

انتهایش عشق و آغازش ادب

اقبال لاهوری

ضرر نبود و رعایت نکردن فرهنگ دینی

امام علی (ع) در علت افزایش بدی ها در جامعه فرموده:

من قل أدبه کثرت مساویهه

هرکس از ادب و تربیت کم برخوردار باشد، دارای بدی های بسیاری خواهد بود. غرر الحکم ج 2 ص 637

بی ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش بر همه آفاق زد[1] 

مولوی

سرزنش بی ادب 

بی ادب با هزار تن تنهاست.

بلخی

- بی ادب سیلی زمانه خورد.   اوحدی

سردسته بی ادبان

ابلیس بى ادب مى گوید: فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراطک المستقیم ؛

حال که مرا نومید ساخته اى، من هم ایشان را از راه راست تو منحرف مى کنم،  حسن زاده آملی کتاب نور على نور، ص 164.

ضرر کم توجهی به فرهنگ دینی

امام علی (ع) فرموده:

من وضعه دنائة أدبه، لم یرفه شرف حسبه.

هر کس را که پستی و فرومایگی تربیتی به انحطاط و فرو افتادگی کشاند. شرافت حسب و نژاد او را بالا نمی برد.

غرر الحکم ج 2 ص 637

بى‏ ادب را به زر مگو که نکوست‏

ادب مرد بهتر از زر اوست‏

مکتبی

امام حسین (ع) فرمود:

خمس من لم تکن فیه ، لم یکن کثیر مستمتع: العقل، و الدین، و الأدب، و الحیاء و حسن الخلق.

هرکس این پنج چیز را نداشته باشد . از زندگی خود به چندان بهره ای نخواهد برد:

عقل و دین و ادب و حیا و خوش خلقی.

بحار الانوار جلد 13 ص 411

حافضا علم و ادب و رز که در مجلس شاه

هر کرا نیست ادب لایق صحبت نبود

حافظ

امام على (ع) فرمود:

من أخره عدم أدبه ، لم یقدمه، کثاقه حسبه .؟

هر کس را نداشتن ادب و تربیت عقب اندازد، سنگینی و شرافت حسب او را بلند مرتبه و جلو نمی اندازد.

غرر الحکم ج 2 ص 638

برکات وجود فرهنگ دینی

امام على (ع) فرموده:

من کلف بالأدب ، قلت مساویه.

هر کس برای دستیابی به مقام ادب ، به رنج و زحمت افتد، بدی ها و کجی های او کاهش می یابد.

غرر الحکم ج 2 ص 638

لازمه کار آمد شدن فرهنگ دینی

الف : تلاش شخصی

امام على (ع) فرمود:

من عجز من أعماله ؛ أدبر فی أخوالهه

هر کس از انجام اعمال و کارهای لازم خود ناتوان باشد ، (در حالات روانی و معنوی خود) به عقب بر می گردد.

غرر الحکم ج 2 ص 698

مکن ز غصه شکایت که در طریق ادب

براحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

حافظ

دستورالعمل سیرو سلوک ‏

‏ سرمایه ی راهرو حضور و ادب است ‏

‏ آنگاه یکی همّت و دیگر طلب است ‏

 

رسا دل به فضل و ادب زنده دار

که دل جز به فضل و ادب زنده نیست

دکتر رسا

ب : تلاش بر تعلیم و تربیت دیگران

پیامبر (ص) فرمود:

من کانت له إبنة فأدبها و أحسن أدبها، و علمها و أحسن تعلیمها ، فأوسع علیها من نعم الله التی أسبغ علیه، کانت له منعه وسترأ من النار.

هر کس دارای دختری باشد و او را خوب تربیت کند و خوب تعلیم دهد و دانا گرداند و از نعمت های فراوانی که خدا بر او ارزانی داشته ، وسیله وسعت و رفاه حال آن دختر را فراهم کند ، خداوند وجود آن دختر را مانع و موجب مصونیت او از آتش دوزخ قرار خواهد داد.

کنز العمال جلد 13 ص 452

ضرر بی ادبی فرزندان !‏

والدین ار به روی فرزندان

نگشایند از فضایل، در

ضرر این جنایت آخر کار

باز گردد به مادر و به پدر

ملک الشعرا، بهار

شرط استادی

امام علی (ع) فرموده:

من نصب نفسه للناس إماما، فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه.

هر کس خود را پیشوای مردم اعلام می کند ، باید قبل از آن که به تعلیم دیگران اقدام کند، به تعلیم نفس خویشتن بپردازد، و قبل از ادب و تربیت دیگران با زبان، با روش و منش عملی خویش آنان را تربیت کند.

بحار الانوار جلد 2 ص 56

به فضل و ادب، خویشتن را بیارا

به کسب و هنر کوش تا می توانی

برقعی

سرزنش عالم مادی

زیان مى‏ کند مرد تفسیردان

که علم و ادب مى‏فروشد به نان

سعدی

راهکار رسیدن به مقامات

الف : فرا گیری علم

امام صادق (ع) فرمود: لقمان حکیم به فرزند خویش سفارش می کرد:

من عنى بالأدب إهتم به، و من إهتم به من تکلف علمه، و من تکلف علمه إشتد له طلبه، و من اشتد له طلبه، أدرک منفعته فإتخذوه عادة...

هر کس به ادب و تربیت عنایت داشته باشد، به آن اهمیت می دهد و هر کس بدان اهمیت دهد ، با زحمت، علم آن را فرا می گیرد و هر کس علم و دانش آن را فرا گرفت، با جدیت آن را جست و جو می کند و هر کس با جدیت دانش ادب و تربیت را پیگیری نمود، منفعت و سود آن را دریافت می دارد و آنگاه تربیت صحیح عادت او می شود.

بحار الانوار جلد 13 ص 411

عمر کم، فضل و ادب بسیار است

کسب  آن کن که تو را ناچار است

جامی

غنی ترین منبع شناخت در بین ادیان

یکی از منابع شناخت معارف اسلامی که نعمت بزرگی است که خدا به ما مسلمانان در بین ادیان الهی داده سیره پیامبر اکرم (ص) است.

چرا که تاریخ پیغمبر ما، تاریخی بسیار روشن و مستند است. در این جهت هم [تاریخ دیگر پیامبران با تاریخ پیامبر ما قابل مقایسه نیست]. حتی دقایق و جزئیاتی از زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت قطع و مسلّم امروز در دست است که درباره هیچ کس دیگر چنین نیست. از سال و ماه و حتی روز تولدش و حتی روز هفتم تولدش، دوران شیرخوارگی اش، دورانی که در صحرا زندگی کرده است، دوران قبل از بلوغش، مسافرت هایش به خارج عربستان، شغل هایی که قبل از نبوت داشته است، [سال] ازدواجش [و تعداد ]فرزندان او و آن [فرزندانی] که قبل از خودش از دنیا رفته اند، در چه سنی از دنیا رفته اند و امثال اینها تا می رسد به دوران رسالت و بعثتش که اطلاعات دقیق تر می گردد؛ چون حادثه بزرگی می شود، [مانند:] اول کسی که به او ایمان آورد که بود؟ دومین و سومین فرد که بود؟ فلان کس در چه سالی ایمان آورد؟ چه سخنانی میان او و دیگران مبادله شد؟ چه کارهایی کرد؟ چه روشی داشت؟

[در مقابل، درباره حضرت عیسی علیه السلام] خود مسیحی ها از جنبه تاریخی به تاریخ میلادی [اعتقاد ندارند.] مثلاً می گویند از تاریخ میلاد حضرت مسیح 1975 سال گذشته است. [این] یک حرف قراردادی است، نه حقیقی. اگر ما می گوییم از هجرت پیغمبر ما 1395 سال قمری و 1354 سال شمسی گذشته است، مو، لای درزش نمی رود. اینکه از میلاد مسیح 1975 سال گذشته باشد، یک حرف قراردادی است و تاریخ آن را هیچ تأیید نمی کند. چرا که احتمال هست دویست یا سیصد سال قبل از این تاریخ بوده و احتمال می رود دویست یا سیصد سال بعد از این تاریخ بوده [باشد] و عده ای از مسیحی های جغرافیایی _ نه [آن] مسیحی که ایمانی هم به مسیح داشته باشد _ اساسا می گویند: آیا مسیحی در دنیا وجود داشته یا یک شخصیت افسانه ای است و او را ساخته اند؟ اصلاً در وجود مسیح شک می کنند.

البته این حرف از نظر ما چرند است؛ [چون ]قرآن [وجود مسیح را ]تأیید کرده و ما از آن جهت که به قرآن ایمان داریم، در این مطلب شک نداریم. [همچنین اینکه حواریون ]عیسی چه کسانی بودند؟ انجیل در چه تاریخی وچند صد سال بعد از عیسای مسیح به صورت کتاب در آمد؟ چند انجیل بود؟ اینها [هیچ کدام قطعی نیست].

برای ما مسلمین، گفتار و رفتار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت دو منبع بسیار مسلّم و تا شعاع بسیار زیادی قطعی _ نه فقط ظنّی قابل اعتماد _ وجود دارد.

ما موظفیم از وجود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله استفاده کنیم، هم در گفتار و هم در رفتار و هم در قول و هم در فعل؛ یعنی سخنان پیغمبر برای ما راهنما و سند است و باید از آن بهره بگیریم و همچنین فعل و رفتار پیغمبر».

شهید مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی،.

اهمیت کلام پیامبر اعظم (ص)

«در کلمات بزرگان [مهم] این است که افراد بتوانند نکات بسیار دقیقی را که در این کلمات گنجانده شده است، درک کنند، خصوصا که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره سخنان خودش فرمود [و در عمل هم نشان داد که]: «اُعْطِیتُ جَوامِعَ الْکَلِمِ؛ خدا به من کلمات جامعه داده است.»(2)

 یعنی خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک، یک دنیا مطلب می توانم بگویم.

2- امالی شیخ طوسی، امالی، قم، دارالثقافه، 1414 ه . ق، ج 2، ص 98 و 99.

سخنان پیغمبر را همه می شنیدند، ولی آیا همه می توانستند به عمق سخنان پیغمبر آنچنان که باید، برسند؟ ابدا، شاید صدی نود و نه شان هم نمی رسیدند. ببینید خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چگونه مطلب را پیش بینی می کند.

جمله ای دارد که مفاد آن این است: سخنانی که از من می شنوید، ضبط و نگه داری کنید و به نسل های آینده تحویل بدهید و بسپارید. ای بسا نسل های آینده و خیلی دور معنی حرف مرا بهتر بفهمند از شما که امروز پای منبر من هستید. در آن حدیث معروفی که در کتب معتبر ما هست و از احادیثی است که شیعه وسنی روایت کرده اند و در کافی و تحف العقول و کتاب های دیگر هست، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «نَضَّرَ اللهُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتِی فَوَعاها وَ بَلَغَها مَنْ لَمْ یَسْمَعْها؛ خدا خرم سازد چهره آن بنده ای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و به کسانی برساند که آنها از من نشنیده اند.» [سپس ]این جمله را اضافه فرمود: «فَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ غَیْرِ فَقیهٍ وَ رُبَّ حامِلِ فِقْهٍ إِلی مَنْ هُوَ اَفْقَهُ مِنْهُ».(1)

1- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، بی جا، دارالاسره، 1414 ه . ق، ج 1، ص 392.

[در این جمله] خیلی نکته هست؛ یعنی اشاره ای است به آینده. «فقه»؛ یعنی فهم عمیق، ولی در اینجا مقصود جمله ای است که عمق داشته باشد. «فقه» با «فهم» فرقش این است که «فهم»، مطلق فهمیدن است و «فقه»، فهم عمیق را می گویند. وقتی که «فقه» به کلام اطلاق بشود؛ یعنی سخنی که عمق زیاد دارد.

فرمود: بسا مردمی که حامل یک سخن عمیقند، ولی خودشان عمیق نیستند.

جمله را همیشه نقل می کند، ولی خودش نمی تواند به عمق آن پی ببرد.

باز فرمود: بسا مردمی که جمله ای یا فقهی را حمل می کنند؛ یعنی جمله ای را که از من شنیده اند، حفظ دارند و فقیه هم هستند، ولی... برای کسی که از خود او فقیه تر است، نقل می کند؛ یعنی برای کسی که از اوعمیق تر است و عمق فکرش بیشتر است.

این است که می بینیم سخنان پیغمبر، در هر رشته ای، دقیقا قرن به قرن عمق بیشتری  (نمی گویم پیدا کرده) برای آن کشف شده است. (البته می دانید حساب اوصیای پیغمبر، ائمه اطهار جداست. کلمات آنها مثل کلمات پیغمبر است. راجع به افراد عادی دارم صحبت می کنم.) در قرن اول و دوم هرگز به اندازه قرن سوم نمی توانستند به عمق مطالب پیغمبر برسند و در قرن سوم به اندازه قرن چهارم و در قرن چهارم به اندازه قرن پنجم. تاریخ علوم اسلامی این امر را نشان می دهد.

اگر شما اخلاق را مطالعه کنید، فقه را مطالعه کنید، معارف و فلسفه را مطالعه کنید، عرفان را ملاحظه کنید، می بینید در هر قسمت که پیغمبر سخن گفته است، مفسرانی که در دوره های بعد آمده اند، واقعا بهتر توانسته اند به عمق کلام پیغمبر برسند. اعجاز پیغمبر در همین است.

ما تنها اگر فقه خودمان را در نظر بگیریم، چنانچه یک نابغه هزار سال پیش را مثلاً در نظر بگیریم، شیخ صدوق و شیخ مفید و حتی شیخ طوسی را در فهم معانی [کلمات] پیغمبر در مسائل فقهی در نظر بگیریم و بعد بیاییم نهصد سال بعدش، شیخ مرتضی انصاری را در نظر بگیریم، می بینیم شیخ مرتضی در نهصد سال بعد از شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق بهتر می تواند سخن پیغمبر را تحلیل کند. آیا از این جهت است که شیخ مرتضی نبوغ بیشتری از شیخ طوسی داشته است؟ نه، علم زمان او وسعت بیشتری ازعلم زمان شیخ طوسی دارد. علم جلوتر رفته است و درنتیجه، این بهتر می تواند به عمق سخن پیغمبر برسد تا او که در هزار سال قبل بوده است. آینده هم همین طور است. صد سال و دویست سال دیگر افرادی پیدا خواهند شد که خیلی عمیق تر از شیخ انصاری سخنان پیغمبر را درک کنند».

اهمیت رفتار پیامبر اعظم (ص)

«همان طور که سخن پیغمبر معنی دارد و برای یک معنی ادا شده است، رفتارهای پیغمبر هم همه معنی و تفسیر دارد و باید در آنها تعمق کرد. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ؛ به یقین، برای شما در اقتدا به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم سرمشقی نیکوست برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد.»

مخصوصا با تعبیری که قرآن می گوید که در وجود پیغمبر، اسوه و تأسی است برای شما و وجود پیغمبر کانونی است که ما از آن کانون باید [روش زندگی را] استخراج کنیم. صرف اینکه یک نفر بیاید کلمات پیغمبر را روایت کند، [کافی نیست]. اینکه ما بیاییم تاریخ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را نقل کنیم که در فلان جا چنین کرد، کافی نیست. تفسیر و توجیه عمل پیغمبر مهم است. [باید دریافت چرا] در فلان جا پیغمبر این طور رفتار کرد و چه منظوری داشت؟ پس همین طور که گفتار پیغمبر نیاز به تعمق و تفسیر دارد، رفتار پیغمبر هم نیاز به تعمق و تفسیر دارد.

وقتی انسان تعمیق می کند، می بیند چه قدر عمیق است. همین طور که سخنان پیغمبر ما عمیق است، رفتار پیغمبر ما آن قدر عمیق است که از جزئی ترین کار پیغمبر می شود قوانین استخراج کرد. یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است، یک شعله است، یک نورافکن است برای انسان که تا مسافت های بسیار دور را نشان می دهد».

ضرورت آشنایی با رفتار و گفتار پیامبر اسلام (ص)

در ادامه شهید مطهری می نویسند: یکی از نویسنده‌های معروف ایران که مذهبی‌ نبود ( ابتدای عمرش‌که هیچ مذهبی نبوده ، این آخر عمری ها به واسطه‌ کتابهایی از من که منتشر شده بود با من ارتباط ، و تمایلی [ به مذهب ] پیدا کرده بود ) یک وقتی به من گفت :

من دارم کتابی را ترجمه می‌کنم در حکمت ادیان ، یعنی حکمت هایی که در دین های مختلف عالم وجود دارد : حکمت هایی که امروز در دین یهود وجود دارد ، حکمت هایی که در همین انجیل‌ وجود دارد ، حکمت هایی که به زردشت نسبت می‌دهند ، حکمت هایی که به بودا نسبت می‌دهند ، حکمت هایی که از کنفسیوس است ، و حکمت هایی که از پیغمبر ماست .

او گفت : من فقط به نکته بر خورد کردم ، زیرا مؤلف از هر کسی کلمات‌ زیادی نقل کرده ولی به پیغمبر اسلام که رسیده چند جمله کوتاه نقل کرده ، و چون ترجمه من ترجمه آزاد است می‌خواهم اندکی بیشتر نقل کنم ولی من که‌ دسترسی ندارم .

گفت : من تصمیم گرفته‌ام صد آیه از قرآن را نقل کنم ، صد جمله از کلمات پیغمبر ، و صد جمله از کلمات امیرالمؤمنین . در مورد قرآن گفت چون قرآن مترجم ( قرآن آقای قمشه‌ای ) هست خودم می‌توانم چند آیه انتخاب بکنم .

از کلمات امیرالمؤمنین هم چون نهج البلاغه‌های مترجم‌ هست می‌توانم انتخاب بکنم ، ولی راجع به سخن پیغمبر چون من به عربی‌ چندان وارد نیستم و در فارسی هم هر چه گشتم پیدا نکردم ، اگر می‌توانی صد جمله از پیغمبر برای من پیدا کن و ترجمه هم بکن ولی بعد من به قلم خودم‌ در می‌آورم که مطابق ذوق خودم باشد . گفتم بسیار خوب .

من صد جمله از رسول اکرم جمع‌آوری کردم و در اختیارش قرار دادم ، ترجمه هم کردم که یکوقت در معنایش‌ اشتباه نکند ، بعد هم او در کتابی به نام " حکمت ادیان " چاپ کرد ( 1 ) . البته آنجا اسم نبرد که این صد جمله پیغمبر را از کجا گرفته است ، من هم نمی‌خواستم چون منظورم این بود که این کار انجام شود .

به هر حال‌ یک وقت به من رسید و گفت : فلانی ! پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته ؟ ! من که نمی‌دانستم . در صورتی که خود این نویسنده یک نویسنده معروف‌ ایران ، و کسی است که در کشورهای خارجی احیانا روی او حساب می‌کنند و وقتی می‌خواهند نویسنده‌های درجه اول ایران را بشمارند یکی هم او را می‌شمارند . یک آدمی که به قول خودش سید است و [ در همه ] عمرش هم سرو کارش با کتاب بوده است خبر نداشت که پیغمبر ما چنین سخنانی دارد .

به‌ من گفت : پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته و من نمی‌دانستم ؟ ! گفتم : بله .

بعد که کتاب چاپ شد گفت : فلانی من حالا می‌بینم سخنان پیغمبر اسلام‌ بر سخنان تمام پیغمبران عالم می‌چربد . اینقدر عمیق و پر معناست .

و در سیره و رفتار پیغمبر شاید ما از این هم بیشتر کوتاهی کرده باشیم .

در این میان مقدار زیادی یادداشت هست لاکن هر چه‌ جلوتر می رویم  بقول شهید مطهری می بینیم وارد دریایی می‌شوم که به تدریج‌ عمیقتر می‌شود .

نمی‌توانم ادعا کنم‌ که سیره پیغمبر همین مختصر است ولی از باب ما لا یدرک کله لا یترک کله مطالبی را در این زمینه می آوریم بعد دیگران بهترش را بنویسند.

در ادامه می فرماید: همین طور که سخنان پیغمبر ما عمیق است رفتار پیغمبر ما آنقدر عمیق است که از جزئی‌ترین کار پیغمبر می‌شود قوانین استخراج کرد ، یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است ، یک شعله است ، یک نور افکن است‌ برای انسان که تا مسافت های بسیار دور را نشان می‌دهد .

اقتباس از کتاب سیره نبوی شهید مطهری

ب : تلاش بر شایستگی ادب خدایی

امام علی (ع) فرمود:

من لم یصلح على أدب الله سبحائه، لم یصلح على أدب نفسه.

هر کس شایستگی ادب خدای سبحان و دینداری را پیدا نکند ، شایسته ادب و تربیت خود نمی شود.

غرر الحکم ج 2 ص 703

تو ادب نفس بداندیش کن

بی ادبان را به ادب خویش کن

امیرخسرو

ج : همنشینی با نیکان

همدم اهل ادب باش که فضل و ادب است

بوستانی که ز دل ها برد آرام و شکیب

دکتر قاسم رسا

هر که او با صالحان همدم شود

در حریم خاص حق محرم شود

عطار

دلا نزد کسی بنشین که او از جان خبر دارد

به سایه آن درختی رو که او گل های تر دارد

کشکول طبرسی

د : انتخاب استاد راه

اخذ کن آداب دینت از فقیه

نی زهر شیّاد مردود سفیه

 

مراد از ادب اینجا ستوده آدابی ست

که آن وظایف شخص شریف انسانیست

نمونه گفته های استادان

سفارش به سلام:

چون به مجلسى وارد مى‏شوى ادب آن است که نخست سلام کنى .

 ترجمه اخلاق ص :  147

تکریم و احترام والدین است:

فرزندان جوان مکلف اند با پدر و مادر خود حداکثر تواضع ادب را معمول دارند و شخصیت آنان را گرامى و محترم شمارند و بدین وسیله رضایت خاطرشان را که باعث جلب رضاى الهى است فراهم آورند.

جوان از نظر افکار و تمایلات فلسفى ره

رعایت نگاه :

چون نشستى ادب آن است که چشمت را پایین بینداز. 

ترجمه اخلاق ص :  147

به شخصی گفتند : تو را ادب که آموخت گفت نادانی نادانان را ناپسند دیدم دوری گزیدم ؟ اینک با ادب شدم ( گفت ادب از که آموخت؟ گفت از بی ادبان) . مستطرف ؟23


[1]  نقل است که مرحوم شیخ الفقهاء و المجتهدین، آیت الله العظمی، اراکی (ره) این ‏بیت را زیاد می خوادند

برچسب ها:

  • اهمیت ادب و تربیت دینیx
  • برکات وجود فرهنگ دینیx
  • تنها راه پیشگیری از معضلات جامعه ادب و تربیت استx
  • ضرر نبود و رعایت نکردن فرهنگ دینیx
  • ضرر کم توجهی به فرهنگ دینیx
  • لازمه کار آمد شدن فرهنگ دینیx
  • غنی ترین منبع شناخت در بین ادیانx
  • اهمیت کلام پیامبر اعظم (ص)x
  • اهمیت رفتار پیامبر اعظم (ص)x
  • ضرورت آشنایی با رفتار و گفتار پیامبر اسلام (ص)x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۹ ، ۰۹:۴۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

 بسم الله الرحمن الرحیم

ضروت آشنائی با معصومان علیهم السلام

این بزرگواران به گفته امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره؛ «معصومان علیهم السلام» مرکز علم خدا و خزینه نعمت های او هستند».

شنیدن و گفتن مطالب علمی و تجربه ها؛ بویژه آنچه مربوط به دانستنی های معصومان علیهم السلام است؛ طبق فرمایش قرآن

« وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ‏ سوره ذاریات آیه 55 » 

نه تنها باعث تقویت باورهای دینی خودمان می شود؛ بلکه در شنونده ها نیز اثر مثبت می گذارد. تا جایی که وقنی فرد معتقد مواجه با مشکلات شد، در عوض توسل به غیر معصوم و انجام کارهای غیر مباح. 

به راه، و وسیله اصلی؛ که خدا برای نجات انسان ها قرار داده؛ روی آورده و در خود احساس آرامش می کند.

و در نتیجه به تلاش افتاده تا با امداد رسانی این بزرگواران تلاش او به ثمر بنشیند، انشاء الله.

نمونه دانستنی های معصومان علیهم السلام

علاوه بر حکایت معروف فریاد رسی امام حسین (ع) بانی روضه اش را که ورشکسته شده بود و حاضر شده بود برای برگزاری مراسم عزاداری اباعبد الله الحسین (ع) فرزندش را به عنوان برده بفروشد.

رسیدن به کرامت امام رضا علیه السلام با داستان لغب آل محمد (ص)

... حاجتی داشت و . ...تا متوجه کلام سخنگویی شد که می گوید: آیا می دانید چرا به امام رضا علیه السلام «عالم آل محمد» می گویند این نکته نظر او را جلب کرد؛ سعی کرد که خوب بشنود ... سخنگو گفت: برای روشن شدن مطلب داستانی به عرض شما برسانم؟ خلاصه آن چنین بود، که فرزندی به سربازی رفت و پس از آموزش های اولیه؛ به عنوان نیروی کمکی اعزام به کشور دیگری شد مدتی نگذشته بود که به وسیله هلال احمر متوجه شدند که فرزندشان اسیر شده و در زندان کشور سومی به سر می‌برد؟ با شنیدن این مطلب مادر نگران شده و اظهار ناراحتی نمود. اما پدر به او قول داد فرزندت را می آورم؟ چیزی نگذشت که جریان به مشهد مقدس کشیده شد؛ و پس از توسل به آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام فرزند خود را در مقابل چشمانش دید با تعجب گفت زندان...  اینجا...؟  پاسخ داد آری درست شنیدید؛ لیکن دست غیبی مرا در کمترین وقت به این جا آورد و گفت پدرت منتظر توست؟

چگونگی برقراری ارتباط با روح مقدس آقا امام رضا علیه السلام

شنیدن این داستان همین و برقراری ارتباط معنوی با امام رؤف شیعیان امام رضا (ع) همان « گفتنی است این شنونده از جمله کسانی بود که قبلاً نیز از لطف و کرم امام رضا (ع) بهره مند شده بود و پس از تقاضای برآمدن نیاز نه چندان بزرگ به او الهام شده بود که نیاز بزرگتری هم داری از امام بخواه؛ وقتی تقاضای لطف کرم مجدد از آن بزرگوار کرده بود، پس از نگذشتن مدت زیادی به لطف و راهنمایی آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام, هر دو نیازش برآورده شده بود»  

شنیدن این داستان؛ انگیزه شد تا با چشم دل به برقراری ارتباط معنوی با امام رضا (ع) بپردازد ؛ نتیجه این ارتباط دقایقی بعد ظاهر شده بود، بطوری که با دیدن فردی به مراد خود رسیده بود؟

نمونه دیگر برقراری ار تباط با روح معصومان علیهم السلام

به امید برآورده به خیر شدن حاجت نیازمندان و شفای مریض ها و رفع مشکلات گوناگون از کشور و ملت؛ به ویژه دقدقه های امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله؛ خصوصا شیعیان علی بن ابیطالب علیه السلام؛ با ظهور حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بایدها و نبایدهای مسابقه دانستنی های معصومان علیم السلام

آگاهی و بصیرت

بالا بردن آگاهی و مقدار بصیرت لازم برای دفاع از اعتقادیات و باورهای دینی امری است لازم.

اکنون برای روشن شدن مطلب به تمثیل داستانی «صدای مغز استاد » توجه فرمایید.

موضوع درس، درباره ی خدا ...

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟» کسی پاسخ نداد. دوباره استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟» دوباره کسی پاسخ نداد. برای سومین بار استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟» این بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت: «با این وصف، خدا وجود ندارد.

دانشجویی که به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود، اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخاست و از هم کلاسی هایش پرسید: «آیا در کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند. دوباره پرسید آیا در کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ همچنان کسی چیزی نگفت. و باز پرسید آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟ وقتی برای سومین بار کسی پاسخ نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که «با این وصف،استاد مغز ندارد!»

نمونه دیگر بیدار باش

موضوع نیاز به ولایت فقیه را در تمثیل داستانی «معلّم برا چیه...؟!» مطالعه کنید.

معلم به بچه ها گفت: من نمی دونم وقتی ما قرآن رو داریم، دیگه ولایت فقیه برای چیه؟!

از تهِ کلاس یکی از بچه ها گفت: آقا وقتی ما کتاب داریم معلّم برا چیه...؟!

برگرفته از www.Morabbee.ir

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

نباید های این راه

تمثیل داستانی دیگر که دوستان فضای مجازی زحمت کشیدند؛ یعنی مثل « قطره عسل...» راجع به دوری از شیفته شدن دنیا؛ توجه بفرمائید.

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود، اما مزه عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید... باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد... مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد... اما (افسوس) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت... در این حال ماند تا آنکه نهایتا مُرد... دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد، نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود... این است حکایت دنیا...

برگرفته از   www.Morabbee.ir 

هشدارها

موضوع آزمون عشق نیز؛ در تمثیل طنز گونه «هواست کجاست» خواندنی است.

امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق توام.

شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.

امیر برگشت و دید هیچ کس نیست .

شاهزاده گفت: تو عاشق نیستی ؛ عاشق به غیر نظر نمی کند.

راهکار های برقراری ارتباط با معصومان (ع)

در راهکار ها نیز ؛ تمثیل طنز مانند «خوردن غذای شور و نخوردن آب» خواندی است مطالعه بفرمائید.

تشنه امام زمان بشو ...

شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببینم؟

استاد : شب یک غذای شور بخور. آب نخور و بخواب.

شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.

شاگرد: استاد دائم خواب آب می دیدم!

خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب می نوشم.

کنار لوله آبی در حال خوردن آب هستم!

در ساحل رودخانه ای مشغول….

گفت اینا رو خواب دیدم!

استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛

تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!

پیام این عیدی:آمادگی لازم و ظرفیت بالا؛ لازمه دریافت نعمت هاست .

راهنمای مسابقه دانستنی های معصومان علیه السلام

  یادآور می شود: برای انجام مسابقه دانستنی های معصومان (ع) شما می‌توانید به قالبی که توسط صدا و سیما با عنوان « کتاب سیمای معرفت (سؤالات مسابقه ای درباره امام علی (ع) ویژه کودکان و نوجوانان) » تهیه و تنظیم شده؛ که مطالعه آن برای تهیه مواد اولیه مسابقه؛ همه معصومان لازم است. حتما در فضای مجازی به این عنوان مراجعه نمائید؛ ِروشن است که این تنظیم برای مناسبت دیگر بوده لیکن با عوض شدن عنوان ها؛ طرح بسیار خوبی است برای تهیه محتوی دیگر معصومان (ع) تا هم موقع نیاز مورد مراجعه قرار بگیرد و در موقع مناسب نیز بتوانیم این آدانستنی ها را به دیگران بیاموزیم و حتی در صورت امکان بسیاری از ین محتواها را می توان در مسابقه درج نمود. انشاء الله موفق باشید.

خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها :

 

  • داستانی از کرامت امام رضا (ع)x
  • راهنمای مسابقه دانستنی های معصومان علیهم السلامx
  • راهکار های برقراری ارتباط با معصومان (ع)x
  • رسیدن به کرامت امام رضا (ع) با داستان لغب آل محمد (ص)x
  • قالبی برای تنظیم دانستنی های معصومان علیهم السلامx
  • نمونه تمثیل داستانیx
  • نمونه تمثیل طنز گونهx
  • چگونگی برقراری ارتباط با روح مقدس آقا امام رضا علیه السلامx
  • عیدی ولادت با سعادت امام رضا علیه السلامx
  • طنز ولایت فقیه برای چیه؟!x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

ضمن عرض تبریک به مناسبت ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شما دوست داران پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) و اهل بیت آن حضرت، به امید روزی که با از بین رفتن بیماری کرنا و ... بتوانیم مجالس جشن و سرور داشته باشیم و به مسابقات مذهبی بپردازیم؛ جهت آگاهی بخشی و آمادگی بر آن روز مطالبی را که برگرفته از ... است تقدیم می شود باشد انشاء الله همهگی مورد لطف این بزرگواران قرار بگیریم.

والسلام مرتضوی

ویژگی های حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.

سرچشمه دانش

حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت.

در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره می گوید: هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد. بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم(ع) حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والا مقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) عالمه غیر معلمه بوده است.

فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل

حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد.

امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیر مومنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.

مقام علمی حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند.

چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س)جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش .

فضیلت زیارت معصومه (س)x

دعا و زیارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهایی، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زیارت، جامی است زلال از معنویت ناب درکام عطشناک زندگی؛ و زیارت حرم معصومه (س)، بارقه امیدی در فضای غبارآلود زمانه، فریاد روح مهجور در هنگامه غفلت و بی خبری، و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغستان های بهشت است.

زیارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نو میدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار با صفای کریمه اهل بیت (س)، سبب می شود که زائر حرم، خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند ، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامی بدبختی ها و سیه روزی هاست- فرو آید و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: هر کس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست.

معصومه (س)x و برگزیدن شهر قم

پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار شد چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود.

یکی از نویسندگان در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد: بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین پیش می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بدین سرزمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی کرده است.

غروب غمگین

حضرت فاطمه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قید حیات بود و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوی بهشت برین پرواز کرد. این حادثه در سال 201 هجری رخ داد.

سلام بر این بانوی بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اینک آفتاب حرم باصفایش، زمین قم را نورانی کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پیام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتی. ای فاطمه! در روز قیامت، شفیع ما باش که تو در نزد خدا، جایگاهی ویژه برای شفاعت داری.

زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایات

درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه (س) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده است.

از جمله، هنگامی که یکی از محدثان برجسته قم، به نام سعد بن سعد به محضر مقدس امام رضا (س) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: ای سعد! از ما در نزد شما قبری است. سعد می گوید: فدایت شوم! آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (س) را می فرمایید؟ می فرماید: آری، هر کس او را زیارت کند، در حالی که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.

پیشوای جهان تشیع امام جعفر صادق (س) نیز در این باره می فرماید: هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب گردد. و در حدیث دیگری آمده است: زیارت او، هم سنگ بهشت است.

زیارت مأثور درباره حضرت معصومه (س)

یکی از ویژگی های حضرت معصومه (س)، ورود زیارتنامه ای از سوی معصومان (س) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت مأثور دارد.

بانوان برجسته ای چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع آن ها نیست، هیچ کدام زیارت مأثور از سوی معصومان (س) ندارند و این، نشان دهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت(س) به ویژه بانوان، این مقام بزرگ و عالی را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حیا باشند. تنها در این صورت است که روح باعظمت این بانوی بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

امام رضا (ع) و لقب معصومه (س)

حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل معصومه نامیدن این بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است.

بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسی (ع) در این باره می گوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.

کریمه اهل بیت (س)

حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه، به لقب کریمه اهل بیت یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است.

بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، این لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در این رؤیا، امام صادق (ع) به آیت الله نجفی-که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت.

القاب حضرت معصومه (س)

به طور کلی، سه زیارت نامه برای حضرت معصومه (س) ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر غیر مشهور است.

اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه(س) در دو زیارت نامه غیر مشهور ذکر شده؛ به قرار ذیل است: طاهره (پاکیزه)، حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است.

شفاعت حضرت معصومه (س)

بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم، از آن به مقام محمود تعبیر شده است. همین طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام ، شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی محشر را فرا گیرد.

این دو بانوی عالی قدر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن، جمله خداوند مهریه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد، با کلک تقدیر نقش بسته بود. این حدیث از طریق اهل سنت نیز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگی شفاعت، هیج بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه (س) نمی رسد. بر همین اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.

سرّ قداست قم

در احادیث فراوانی به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بیت (ع) معرفی و خاک آن را، پاک و پاکیزه تعبیر کرده است.

همچنین ایشان در ضمن حدیث مشهوری که درباره قداست قم به گروهی از اهالی ری بیان کردند، فرمودند: بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت، او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند. او می گوید: من این حدیث را هنگامی از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده، از ریحانه پیامبر، کریمه اهل بیت (س) ،مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه می گیرد که در این سرزمین دیده از جهان فرو می بندد و گرد و خاک این سرزمین را، توتیای دیدگان حور و ملایک می کند.

محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم

مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند.

بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (س) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم. این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می گیرد.

سرآمد بانوان

فاطمه معصومه (س) از جهت شخصیت فردی و کمالات روحی، در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع) بعد از برادرش ، علی بن موسی الرضا (ع) در والاترین رتبه جای دارد.

این درحالی است که بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شیخ عباس قمی آنگاه که از دختران موسی بن جعفر (ع) سخن می گوید، درباره فاطمه معصومه (س) می نویسد: بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آن ها،سیده جلیله معظمه ، فاطمه بنت امام موسی (ع) معروف به حضرت معصومه است.

فضیلت بی نظیر

شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است.

ایشان در این زمینه چنین می نویسند: در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا(ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست. بی گمان این گونه اظهارنظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

بوی وصال

بی شک اهل بیت پیامبر (ص) چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضایل می درخشد.

درخشان ترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت، فاطمه فرزند پاکیزه موسی بن جعفر (ع) است؛ بانویی که سالهاست تشنگان معرفت از حریمش،زلال ایمان می نوشند و عارفان با گذر بر زندگی فرزانه اش و درک لحظه های آسمانی شدنش، درهای عروج را به روی خود می گشایند و بوی وصال را در گستره زمین منتشر می سازند. اینک ولادت با سعادت این سیده جلیله، بر همه دوستداران اهل بیت مبارک باد و دست های نیازمند ما، در روز محشر از دامان محبت و گذشت فاطمه معصومه (س) کوتاه مباد!

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو زپای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام

برچسب ها :
  • ویژگی های حضرت معصومه (س)x
  • فاطمه معصومه مظهر فضایلx
  • مقام علمی حضرت معصومه (س)x
  • فضیلت زیارت حضرت معصومه (س)x
  • معصومه (س) و برگزیدن شهر قمx
  • زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایاتx
  • امام رضا (ع) و لقب معصومه (س)x
  • کریمه اهل بیت (س)x
  • شفاعت حضرت معصومه (س)x

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۰:۴۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

هدف از مسابقات حدیثی و دانستنی های معصومان (علیهم السلم)

هدف از این مسابقه، علاوه بر آشنایی با معصومان (ع) یاد آوری مهارت ها و راهکارها و شیوه پیام گیری از تاریخ و چگونگی تشویق موفقان در پاسخ گویی از آن است.

انواع مسابقات احادیث و دانستنی های معصومان (علیهم السلام)

الف : سؤال از سرشناسه و زندگی نامه و سیره معصومان (علیهم السلام)

1 - سؤال از تاریخ شمسی و قمری از زمان و مکان ولادت شهادت معصومان (علیهم السلام)

2 - مسابقه نام ها و نشان های، معصومان علیهم السلام و یارانشان.

3 - مسابقه کلمات و اصطلاحات بکار گرفته شده در باره معصومان (علیهم السلام) و علت آن. و نیز سؤال از مترادفات کلمات و معانی و مفاهیم آن ها و تکمیل جا مانده سخن آنان با هدف «بخاطر ماندن اطلاعات در باره معصومان (علیهم السلام) ».

4 - سؤال از فضایل، صفات و ویژگی های معصومان (علیهم السلام).

عناوین مورد بحث بعد از مقدمه عبارتند از:

ضرورت آشنایی با معصومان (علیهم السلام)

برکات مسابقه احادیث و زندگی نامه معصومان (علیهم السلام) و یاران آنان.

شرط آموزش و برگزاری مسابقه حدیث و زندگی نامه معصومان (علیهم السلام)

مقدمه

ماه رمضان فرصت خوبی برای باز اندیشی در اعمال و رفتار و کردار خود، تا با الگوبرداری از شخصیت های همه‌جانبه معصومان (علیهم السلام) عیار و ارزش انسانی خود را بالا ببریم.

در ماه خدا؛ همه دعوت شده ایم تا بر روی این سفره عظیم الهی بنشینیم، چرا که همه افراد مورد توجه ذات اقدس اله می باشند و برای همین، نباید از کارهای خیر و خداپسندانه غفلت کرد.

باید از این فرصت پیش آمده، نهایت استفاده را کرد و خودمان را موظف به بهره برداری از این ماه پر نعمت و پر خیر و برکت بدانیم. ماهی است که در آن مغفرت، برکت و رحمت است.

در این ماه انفاق و صدقه دادن، مواسات و دست گیری از مردم و نیازمندان از جمله مسائلی است که بر آن تأکید شده است. این عمل حتی بالاتر از خواندن اعمال مستحبی دیگر است.

امروز هر کسی که قدرت مالی دارد وارد میدان شود، دست نیازمندان و فقرا را بگیرد. این همان سیره (علیهم السلام) است. ایشان خودشان پای بند به این اعمال بودند.

آنان هر چه را با زحمت بدست می آوردند، در راه خدا انفاق می کرند. بعضی از آنان چند بار نصف اعمال خودشان را در راه خدا بخشش کرند.

این بزرگواران می توانند الگوی خوبی برای ما در زندگی باشند. در بِن آنان کسانی بودند که در خانه اش همیشه باز بود. هر کسی وارد شهر می شد، خانه او را نشان می دادند.

خانه آنان، خانه امید و دوستی بود. حتی به ایشان توهین و ناسزا هم می کردند، نه تنها نسبت به دوستان بلکه حتی نسبت به دشمنان هم دستگیری می کرد، این بالاترین روحیه و ایثار است و همین سبب می شد تا بسیاری از رفتارشان برگردند و توبه کنند.

رمضان ماه خیر و برکت است. هر قدمی که برای رفع مشکلات مردم برداشته می شود، حسنات زیادی برای آن در نظر گرفته شده، گناهان زیادی بخشیده می شود. بهر حال این فرصت آمده و باید تلاش کرد از همه جوانب این ماه عظیم بهره برد.

برروز رسانی سخنان آیت الله فقیهی خبرگزاری حوزه

ضرورت آشنایی با زندگانی و سیره معصومان (علیهم السلام)

مشکل عمده ما مسلمانان همین عدم شناخت و الگوبرداری از شخصیت‌های دینی و ارزش‌های اسلامی ماست، که همواره با انواع چالش‌ها مواجه بوده و هستیم. و تا زمانی که در الگوگیری ما از پیشوایان دین مشکل داشته باشد و ارزش‌های اسلامی را پاس نداریم، نه تنها شاهد بهبود وضعیت کنونی نخواهیم بود که به مشکلات و چالش‌های ما افزوده خواهد شد.

خصلت الگو پذیری

یکی از ویژگی هایی که به حکم آفرینش، در وجود هر انسانی به ودیعه گذارده شده، خصلت «الگو پذیری است؛ چرا که هر کس به نوعی می کوشد تا از شخصیت هایی که در نظر او بزرگ و کامل هستند پیروی کند و شیوه ی زندگی و تعالیم وی را سرمشق زندگی خود قراردهد.

حتی د ر برخی از موارد ـ خواسته یا ناخواسته ـ کنش ها، بینش ها و گرایش های شخص مورد نظر را که برای او نقش الگو و اسوه به خود گرفته است، در عرصه ی زندگی، رفتار و گفتار و کردارش بروز می دهد و حرکات و سکنات الگو ـ که به مثابه ی آبی در کوزه ی وجود وی ریخته شد ـ از سراسر وجودش تراوش کند؛ چرا که این، یک امر غریزی بلکه فطری است و سرکوب کردن آن نه تنها روا نیست که شاید ممکن هم نباشد، بلکه می بایست به هدایت و کنترل آن همت گماشت و فرد الگو پذیر را در شناخت شخصیت های کامل و جامعی که می تواند مراد و مرشد آن ها باشند، یاری نمود، تا در این مسیر پر پیچ و خم و از میان هزاران الگوی ساختگی، خیالی و یا درست و واقعی راه خطا نرود.

قرآن کریم نیز ـ که کتاب انسان سازی و تربیت است ـ به این نکته، عنایت دارد و برای تربیت و پرورش صحیح انسان ها، به معرفی چهره های نیک می پردازد، که هر کدام از آن ها می تواند نمونه ی کاملی از الگوهای تربیتی باشد.

از این رو است که به معرفی اسوه هایی چون حضرت ابراهیم (ع) و محمد (ص) (که د ر توحید، قهرمان؛ در دوستی با خدا، خلیل و حبیب او؛ در علم و معرفت، مخزن اسرار و در اخلاق، صاحب خلق عظیم اند) می پردازد می فرماید:

قد کانت لکم اسوةٌ حسنة فی ابراهیم

و لکم فی رسول الله اسوةُ حسنة

عالمان ربانی، مؤمنان راستین، قهرمانان میادین نبرد، ایثارگران جان و مال، مقاومان قلّه ی صبر و استقامت، سرافرازان صحنه ی ابتلا و آزمایش و جز آنان، در زمره ی برجستگانی هستند که می توانند الگو و اسوه ی تربیتی و اخلاقی دیگران قرار گیرند.

قرآن کریم با تعبیر وَ الّذینَ آمَنوا مَعَهَ

پیروان ابراهیم (ع) و رهروان محمد (ص) را شایسته ی تأسی و اقتدا می داند.

ضرورت الگو گیری

انسان برای رسیدن به رشد، کمال و بالندگی انسانی و اخلاقی، نیاز به الگوهای انسانی و اخلاقی دارد.

الگوهای تربیتی :

در راستای رسالت اسوه یابی و الگو پذیری، لازم است مجموعه های فضیلتی را مورد مطالعه عمیق قرار داد تا از لا به لای صدها نکته ی گفته و ناگفته، شاخص ها و برجسته ها را گزینش و به عنوان مدل زیستن و مُردن معرفی کرد، که پیشوایان پاک دین (علیهم السلام) به دلیل بهره‌مندی از ویژگی عصمت و دوری از عصیان و اشتباه، بهترین الگو و نمونه در بین بشریت است.

از این رو می بینیم معصومان (علیهم السلام) در همه عرصه‌های سیاسی، عبادی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی، بهترین و نمونه‌ترین الگو برای جهان بشریت بلاخص مسلمانان می‌باشد.

الگوی معنوی:

همه معصومان (علیهم السلام) در این بخش دارای ویژگی هایی بودند از جمله :

امام صادق (ع) در بیان حال معنوی امام حسن (ع) می‌فرمود: امام مجتبی عابدترین مردم زمان خود بوده و همواره در قنوت نمازش دعا می‌کرد و هرگاه وضو می‌گرفت، تمام بدنش از ترس خدا می‌لرزید و رنگ چهره‌اش زرد می‌شد.

 الگوی اخلاقی :

آن بزرگواران در، مهربانی، گذشت، ایثار، فروتنی و صبر و بردباری، سرآمد و نمونه بوده و بهترین الگو برای الگوبرداران و انسان‌های پاک‌سرشت می‌باشند.

قابل تذکر اینکه:

با اینکه جا دارد در تک تک ویژگی های چهارده معصوم (علیهم السلام) مفصل بحث شود؛ لیکن با وجود دسترسی همگان به نوشته های بسیار و اینکه در این جا بنا بر اختصار است؛ آن هم مطالب مناسبت ماه رمضان، تنظیم می شود، فقط اشاره به پنج نور مقدس که خداوند نیز بیش از دیگران از این بزرگوانان تجلیل بعمل آورده خواهیم داشت، اکنون خلاصه ای از دانستنی های سه تن از این بزرگوران به عرض می رسد، انشاء الله مورد لطف همه آن بزرگواران قرار بگیریم.

الگو بودن امام علی (ع)

امام علی (ع) الگوی خوبی ها

شـنـاخت مردان بزرگ و شخصیت های الهی و آشنا شدن با ویژگی ها و خـصـوصـیات روحی و اخلاقی آنان، زمینه تربیت و خودسازی را در ما فـراهـم مـی کـند و می توانیم در رسیدن به صفات متعالی و کمالات انسانی، آنان را الگوی خویش قرار دهیم.

در مـیان شخصیت های بزرگ جهان، امام علی (ع) از موقعیت فوق العاده ای بـرخـوردار بـود که توانست با بهره مندی از الطاف خاص خداوند و قـرار گـرفـتن در شرایط مناسب تربیتی، استعدادهای خود را شکوفا کـرده و در همه ابعاد به اوج قله کمالات انسانی برسد و مظهر همه خوبی ها شود که در حق او می توان گفت:

کـتـاب فـضل تو را آب بحر کافی نیست

که تر کنم سرانگشت و صفحه بشمارم

نگاهی کوتاه به زندگی سراسر افتخار امیرمومنان علی (ع) ما را به ایـن حـقیقت آشنا می سازد که فضایل و کمالات علی (ع) چون اقیانوس وسـیـع و عـمـیقی است که شناگران ماهر هم نمی توانند به عمق آن رسـیـده و گـوهـرهـای درخـشـان آن را بیرون بیاورند.

شخصیت فوق الـعـاده حضرت علی (ع) باعث شده تا تمام دانشمندان و نوابغ بزرگ لب به ستایش او بگشایند.

علامه محمدتقی جعفری (ره) می نویسد:

(در نـتـیجه تحقیقات و بررسی های همه جانبه ای که از آغاز ظهور اسـلام تاکنون درباره شخصیت امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) چه بـه وسـیـلـه مـشـاهـده کـنندگان معاصر او و چه بعدها به وسیله مـتـفـکـران صـاحب نظر اسلامی و دیگر ملل صورت گرفته، این حقیقت پـذیـرفـته شده است که شخصیت علی (ع) چنان که در قلمرو مکتب های الـهـی (مـنـهای نبوت) در ردیف پیامبرانی مانند ابراهیم، موسی، عـیـسـی، محمد (صلوات الله علیهم) قرار دارد، هم چنان در قلمرو پـیـش تـازان کـاروان انـسانی که تکامل در انسانیت را هدف گیری نموده اند، در صف اول جای گرفته است.) 

بر گرفته از . تفاسیر قرآن. سایت خبری حوزه

رخ یوسف ید موسى دم عیسى دارى ‏

آن چه خوبان همه دارند، تو تنها دارى ‏

***

هم آدم و هم شیث، هم ایوب و هم ادریس

هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود

هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس

هم صالح پیغمبر و داوود علی بود

حرکت به سمت صفات امیرالمومنین (ع)؛ وظیفه شیعیان

ما که معلوم است مثل امیرالمؤمنین نمی توانیم زندگی کنیم، نمی توانیم عمل کنیم، نمی توانیم باشیم؛ خود آن بزرگوار هم فرمود: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک.

حضرت به حکّام و وُلات و استاندارهای خودش فرمود این‌جور که من دارم عمل میکنم، شماها قادر نیستید این‌جوری عمل کنید.

اى تجسم صفات خدا

زادگاهت، بیت الله

زندگانى ات عبدالله

وجودت محو ذات الله

پیکارت، فى سبیل الله

سرانجامت،فناى فى الله

ما بایستی این قلّه را نگاه کنیم.

 وظیفه‌ی ما این است، به سمت قلّه حرکت کنیم.

 همین صفات امیرالمؤمنین را [در نظر] بگیرید، به‌ قدر وسعمان، به‌ قدر توانمان در این جهت حرکت کنیم؛ در جهت عکس حرکت نکنیم.

جامعه‌ی ما در جهت زهد امیرالمؤمنین حرکت کند؛ نه اینکه مثل امیرالمؤمنین زهد بوَرزد -که نه می توانیم و نه از ما آن را می خواهند- امّا در آن جهت حرکت کنیم؛ یعنی از اسراف، زیاده‌روی، چشم‌وهم‌چشمی دور بشویم؛ این‌جوری می شویم شیعه‌ی امیرالمؤمنین.

عمل ما کسانی را مؤمن به ما می کند.

فرمود: کونوا لَنا زَیناً وَ لا تَکونوا عَلَینا شَیناً.

فرمود زینت ما باشید.

زینت ما بودن یعنی چه؟ یعنی جوری عمل کنید که وقتی کسی نگاه کرد بگوید: به‌به! شیعیان امیرالمؤمنین چقدر خوبند!

تلخیص بیانات رهبر انقلاب دام عزه در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر

مَعَاشِرَ الشِّیعَةِ کُونُوا لَنَا زَیْناً وَ لَا تَکُونُوا عَلَیْنَا شَیْناً قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً احْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ وَ کُفُّوهَا عَنِ الْفُضُولِ وَ قَبِیحِ الْقَوْلِ.

سلیمان بن مهران گوید روزى شرفیاب حضور امام صادق (ع) شدم و چند تن از شیعیان آنجا بودند و شنیدم می فرمود اى گروه شیعه زینت ما باشید و زشتى ما نباشید با مردم خوش زبانى کنید و زبان خود نگهدارید و از زیاده‏ گوئى و بدگوئى بازش دارید.

امالی، شیخ صدوق، ص ۴۰۰؛ امالی، شیخ طوسی، ص ۴۴۰؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار،طبرسى، على بن حسن‏، ص ۸۸؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۶۸ص ۳۱۰؛

فضایل و ویژگی های امام علی (ع)

لقب «امیرمؤ منان » براى على (ع)

جایگاه امام علی (ع)

سیماى على (ع ) در جریان مُباهِله

معیار شناخت مؤ من از منافق

ایمان امام علی (ع)

سبقت در ایمان و آگاهى

لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا‏

پرده را گر ز پیش بردارند - مرمرا در یقین نیفزاید‏

زانک امروز کار فردا را - آن چنان دیده‏ام که مى‏باید

حال خلد و جحیم دانستم - بیقین آن چنان که مى‏باید

گر حجاب از میانه بردارند - آن یقین ذره‏اى نیفزاید

تقدّم على (ع) در علم و آگاهى

الف : ابن عبّاس مى گوید: رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
على بن ابیطالب اَعْلَمُ اُمَّتِى وَاَقْضاهُمْ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنْ بَعْدِى

على (علیه السلام ) در علم از همه افراد امّت من آگاه تر است و در قضاوت درباره موضوعاتى که بعد از من مورد اختلاف مى شود بهتر از همه ، قضاوت مى کند.

حدیث ردّالشَّمس

بازگشت خورشید در زمان خلافت على (ع)

اخبار على (ع ) از آینده

شجاعت و دلاوری هاى على (ع )

اعلان برائت از مشرکان توسّط على (ع )

جهاد و جانبازیهاى على (ع )

فداکارى بى نظیر على (ع ) در شب هجرت

قضاوت هاى امام على (ع)

برگرفته از کتاب نگاهى بر زندگى دوازده امام (ع) مرحوم علامه حلی (ره) ترجمه محمدی اشتهاردی

عبادت امام (ع)

امیر مؤ منان و رفتار با یتیمان ‏

من از مفصل این نکته مجملى خواندم ‏

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ‏

نمونه دوستداران واقعی امام علی (ع)

استدلال عمر بن عبدالعزیز به حدیث غدیر

شـخـصـى بـه نـام یزید بن عمر مى گوید: ((من در شام بودم ، عمر بن عبدالعزیز اموالى را تقسیم مـى کـرد، من هم براى دریافت سهمم رفتم ، وقتى نوبت به من رسید، گفت : تو از کدام قبیله اى ؟

گفتم : از قریش گفت ازچه طایفه اى ؟

گفتم بنى هاشم گفت : از کدام تیره ؟

گفتم : از وابستگان على (ع ) ـ در عبارت عربى آمده مولاى على ـ گفت : کدام على ؟

من پاسخ ندادم عمر بن عبدالعزیز دسـت بـه سـینه اش نهاده گفت : به خدامن هم از وابستگان على هستم گروهى براى من روایت کرده اند که پیامبر(ص ) درباره او فرمود: ((هر کس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست .

آنـگـاه رو به دستیار خود کرده گفت : به امثال این شخص چقدر مى دهى ؟

گفت : صد یا دویست درهم گفت : اینک به او پنجاه دینار ((1)) بده ، چون ولایت على بن ابى طالب را دارد آنگاه به شهر خود برگرد،سهمت را نیز در آنجا دریافت خواهى کرد (2)

1- دینار از طلا، و درهم از نقره است ، به اضافه اینکه وزن درهم معادل 710 وزن دینار است .

2- فرائدالسحطین ، ج 1، ص 66، باب ده ، حدیث 32 و حلیه الاولیا، ج 5، ص 364.

بر گرفته از سایت آوینی

الگو بودن امام حسن (ع)

امام حسن (ع) از نظر ظاهری بسیار زیبا و شباهت زیادی به رسول خدا (ص) داشتند. حلم بی‌‌پایان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است و فضیلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهی دهد. هفت ‏سال از عمر پر برکت امام حسن (ع) در زمان پیامبر (ص) و سى سال در زمان پدرش امیرمؤمنان (ع) سپری شد.

دوران امامت ایشان نیز بعد از پدر بزرگوارش ۱۰ سال طول کشیده و سرانجام در سال ۵۰ هجرى با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت بدست همسرش جعده در سن ۴۸ سالگى به شهادت رسیده و در قبرستان بقیع در شهر مدینه مدفون شدند.

امام حسن (ع) در نگاه پیامبر اسلام (ص)

امام حسن (ع) نور دیده پیامبر اسلام (ص) و تربیت یافته در دامان ایشان بود. محبت‌های وافر آن حضرت در مورد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) خود بحث مستقل و نیازمند نگارش کتاب مستقلی در این زمینه می‌باشد. از مشهورترین جملات پیامبر اسلام (ص) در این زمینه این است که ایشان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) را بعنوان آقای جوانان اهل بهشت و ریحانه خود معرفی نموده‌اند (۱۱).

و در جای دیگری فرموده‌اند: «هر کس حسن (ع) و حسین (ع) را دوست ‏بدارد، مرا دوست داشته و هر که با آن دو دشمنى کند با من دشمنى کرده است (۱۲)».

در جای دیگری آمده است که پیامبر اسلام (ص) فرمودند:

« پدرم و مادرم فدای تو باد امام حسن (ع) هرکه مرا دوست دارد این (حسنم) را نیز دوست بدارد (۱۴)».

الگوی بخشندگی

بخشندگی و برآوردن نیازهای دیگران از بارزترین ویژگی امام مجتبی (ع) می‌باشد که بهترین سرمشق برای دوستداران او است؛ آن‌قدر بخشش می‌ کرد تا شخص نیازمند بی‌نیاز می‌شد، زیرا طبق تعالیم اسلام، بخشش باید بگونه‌ای باشد که فرهنگ گدایی را ریشه‌کن سازد و در صورت امکان، شخص را از ردیف نیازمندان بیرون کند.

سخاوت و گشاده‌دستی کریم اهل‌بیت (ع)

یکی از خصلت‌های بارز امام حسن (ع) گشاده‌دستی و بخشندگی ایشان بود که باعث شد به‌ نام کریم اهلبیت (ع) مشهور شوند. امام حسن (ع) هیچ‌گاه سائلی را رد نکرده و در برابر درخواستش «نه» نگفت، و چون به آن حضرت عرض شد: چگونه است که هیچ‌گاه سائلی را رد نمی‌کنید؟ پاسخ داد: «من سائل درگاه خدا و راغب در پیشگاه اویم، و من شرم دارم که خود درخواست کننده باشم و سائلی را رد کنم ....» (۱). مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش‌های بى‌سابقه و انفاق‌های بسیار بزرگ و بى‌نظیری ثبت کرده‌‏اند که در تاریخچه زندگانى هیچ یک از بزرگان به چشم نمی‌خورد و این خود نشانه دیگرى از عظمت نفس و بی‌اعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا است، بطوری‌که آورده‌اند: «امام حسن(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرده و نصف آن را براى خود نگه‌داشته و نصف دیگر را در راه خدا بخشید» (۲).

از سنت‌های این امام همام در بخشش آن بود که عطای ایشان به مستمندان به مقداری نبود که کفاف هزینه چند روز اندک از مخارج آن فرد را نموده باشد، بلکه امام حسن (ع) گاهى مبالغ قابل توجهى پول را، یک‌جا به مستمندان می‌‏بخشید و با این کار براى همیشه شخص فقیر را بى‌نیاز می‌‏ساخت و او می‌توانست با این مبلغ، تمام احتیاجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه‌‏اى تا آخر عمر برای خود تشکیل دهد (۳).

حسن خلق

امام حسن (ع) بسیار گشاده‌رو و مهربان و در مقابل بی‌حرمتی دیگران بسیار صبور و باگذشت بودند. این خصوصیت و منش اخلاقی که در کنف تربیت رسول خدا (ص) و امیرمؤمنان علی (ع) و فاطمه (س) پدید آمده بود، موجب شد که ایشان تا آخر عمر به عنوان یکی از محسنان و نیکوکاران روزگار مطرح باشد.

ماجرای امام حسن (ع) با مرد شامی ماجرایی مشهور است که امام در مقابل دشنام و ناسزاهای آن مرد بجای دشنام متقابل ابتدا سلام نموده و با لبخند و مهربانی فرمود: «پیر مرد! فکر مى‏‌کنم غریب هستى و شاید در اشتباه افتاده‏‌اى. اگر به چیزى نیازى دارى، برآورده کنیم، اگر راهنمایى مى‌‏خواهى، راهنمائیت کنیم و اگر گرسنه‏‌اى سیرت کنیم، اگر برهنه‌‏اى لباست دهیم، و اگر نیازمندى، بى‏‌نیازت کنیم، اگر جا و مکان ندارى، مسکنت دهیم و مى‌‏توانى تا برگشتنت میهمان ما باشى و ... ». در روایت آمده است که مرد شامى در برابر این خُلُق عظیم شرمنده شده و با گریه گفت: «اَشهَدُ اَنَّکَ خلیفه الله فِى ارضه» «شهادت می‌دهم که تو جانشین خداوند بر روی زمین هستی» و سپس این آیه (آیه ۱۲۴ سوره انعام) را خواند: «الله اَعلَم حَیثُ ‏یَجعل رِسالَتَه ...» « خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد» و سپس گفت: تو و پدرت نزد من مبغوض‏ترین افراد بودید، ولى اکنون محبوب‏ترین افراد در نزد من هستید (۴).

شجاعت و دلیری

امام حسن (ع) به شهادت تاریخ، فردى بسیار شجاع و با شهامت بود و هرگز ترس و بیم در وجود او راه نداشت. او در راه پیشرفت اسلام از هیچ‌گونه جانبازى دریغ نمى‌‏ورزید و همواره آماده مجاهدت در راه خدا بود. امام حسن (ع) در جنگ جمل، در رکاب پدر بزرگوار خود در خط مقدم جبهه جنگیده و از یاران دلاور و شجاع امام على (ع) سبقت مى‏‌گرفت و بر قلب سپاه دشمن حملات سختى مى‏‌کرد (۵). در جنگ صفین نیز، در بسیج عمومى نیروها و گسیل داشتن ارتش امام علی(ع) براى جنگ با سپاه معاویه، نقش مهمى برعهده داشته و با سخنان پرشور و مهیج خویش، مردم کوفه را به جهاد در ارتش اسلام و سرکوبى خائنان و دشمنان اسلام دعوت نمود (۶). آمادگى ایشان براى جانبازى در راه حق در حدی بود که امیرمومنان (ع) در جنگ صفین از یاران خود خواست که او و برادرش حسین بن على (ع) را از ادامه جنگ با دشمن باز دارند تا نسل پیامبر (ص) با کشته شدن این دو بزرگوار از بین نرود(۷).

امام حسن (ع) هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نداده و علناً از اعمال ضد اسلامى معاویه انتقاد مى‏کرد و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنى امیه را بى‌پروا فاش مى‏ساخت که مناظرات مهیج و کوبنده ایشان با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه و مروان حکم گویای وجود ریشه عمیق شجاعت علوی در وجود ایشان بود (۸).

عبادت و تهجد

همه امامان از جمله این امام همام علاقه وافری به راز و نیاز، عبادات شبانه و مناجات با معبود یکتای خویش داشتند. در حالات عرفانی امام حسن (ع) آمده است که آن حضرت هنگام وضو گرفتن بدنش مى‌‏لرزید، و چهره‌‏اش زرد مى‏‌شد، از ایشان درباره راز این امر سوال شد که فرمود: «بر هر کسى که در پیشگاه خداوند مى‏ایستد لازم است که (از عظمت الهى) رنگش زرد و اندامش به لرزه افتد (۹)».

در مورد تهجد، عبادت و خوف از خداوند امام حسن(ع) حدیث امام صادق (ع) کافیست که فرموده‌اند: « حسن بن علی (ع) عابدترین، زاهدترین و برترین مردم زمان خویش بود، هرگاه حج‏ به جا مى‌‏آورد پیاده و گاهى پا برهنه بود، همیشه این گونه بود که اگر یادى از مرگ و قبر و قیامت مى‌‏کرد گریه مى‏‌کرد. وقتى یادى از گذشتن از صراط مى‏‌کرد، گریه مى‌‏کرد، وقتى یادى از عرضه شدن در پیشگاه الهى (براى حساب و کتاب) مى‌‏کرد، صداى حضرت بلند مى‏‌شد، تا آن‌جا که غش مى‏‌کرد (و بی‌هوش مى‏افتاد)، و هر گاه براى نماز مى‏‌ایستاد، بند بند وجود او در مقابل خدایش مى‏‌لرزید و هر وقت از بهشت و جهنم یاد مى‌‏کرد، مانند مار گزیده مى‏‌پیچید، و از خداوند بهشت را درخواست مى‏‌کرد(۱۰)».

همان‌گونه که در حدیث فوق نیز آمده است، از دیگر فضایل اخلاقی این بزرگوار تشرف پا پیاده (و گاهی پا برهنه) ایشان به خانه خدا بود و در توضیح دلیل این کار می‌فرمود: «من شرم دارم خداوند را ملاقات کنم در حالی که پیاده به خانه او نرفته باشم (۱۵)». ایشان بنابر نقلی بیست بار و در نقل دیگری بیست و پنج بار با پای پیاده به سفر حج رفت.

صلح امام حسن (ع)

بدون شک ارزش صلح امام حسن (ع) با توجه به شرایط زمانی و مکانی خاص خود، کم‌تر از جنگ و شهادت امام حسین (ع) نبود. خیانت طرفداران ایشان، تهدید و تطمیع‌های معاویه، صلاح و مصلحت مسلمانان در آن دوره حساس، جلوگیری از کشتار و خونریزی و نهایتا تشکیل مثلث زر و زور و تزویر معاویه باعث بروز وقایعی شد که امام (ع) را مجبور به امضای صلح‌نامه با معاویه کرد. در این شرایط امام حسن (ع) منطقا و قاعدتا نمی توانست وارد مبارزه با معاویه گردد تا اینکه ایشان ناچار به پذیرش صلح تحمیلی شد.

براساس این صلح‌نامه، حکومت به این شرط که به کتاب خدا و سنت رسول او و سیره خلفای صالح، عمل کند به معاویه سپرده می‌شود. در ضمن، پس از معاویه خلافت به امام حسن (ع) واگذار می‌گردید. هم‌چنین معاویه براساس این صلحنامه ملزم شد که دشنام دهی به امیرالمؤمنین علی (ع) و بد گفتن از ایشان در منابر عمومی را ممنوع سازد. در امان بودن یاران امام علی (ع)، عدم تعرض به آنان و محفوظ ماندن جان و مال و فرزند و ناموس‌شان از هر گزندی از دیگر مفاد این صلح‌نامه به شمار می‌رفت که متاسفانه معاویه به هیچ کدام از مفاد این صلح‌نامه پایبند نشده و دقیقا خلاف آن‌ها عمل نمود. اما بی‌تردید می‌توان گفت صلح امام حسن (ع)، چهره واقعی معاویه را آشکار ساخت و دستگاه جور او را به مردم شناساند. از این رو معاویه درصدد حذف فیزیکی امام برآمد و سرانجام، نقشه کشتن ایشان را طراحی کرد (۱۶).

متأسفانه بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص)، به ‌دلایلی که ذکر آن‌ها در این نوشتار نمی‌گنجد، انحرافاتی بر سر جانشینی پیامبر اسلام (ص) رخ داد که وجود همین مسایل نیز باعث شد افرادی مثل معاویه که به هیچ عنوان صلاحیت خلافت در جامعه مسلمانان را نداشتند با استفاده از خدعه و نیرنگ و... جانشینان الهی پیامبر (ص) را کنار گذاشته و خود ادعای خلافت نمایند و همین عامل صدمات جبران ناپذیری به پیکره اسلام وارد نمود که بدون شک تبعات آن تا امروز نیز در جامعه اسلامی باقی مانده است. بی‌شک قیام امام حسین (ع) و بروز فاجعه کربلا نیز خود اعتراض علنی به این خفقان و ظلم حاکم در جامعه بود که دشمنان اسلام با وقاحت تمام فرد سگ‌باز، شراب‌خوار و... مثل یزید را بعد از معاویه بعنوان خلیفه مسلمانان معرفی نموده بودند و بعد از شهادت امام حسین (ع) نیز خفقان حاکم در زندگی امامان معصوم (ع) نیز خود ریشه در همین مسایل دارند.

در هرحال، در جامعه‌ جهانی کنونی که خلأ مسائل معنوی و اخلاقی بیشتر احساس می‌گردد، معرفی الگوهای شخصیتی بخصوص به نسل جوان امری لازم و ضروری می‌باشد. با گذشت زمان و پیشرفت‌های علمی بشری در جنبه‌های مختلف، شیوه زندگی بشر نیز بطور مستمر در حال تغییر و تحول بوده و خواهد بود اما اصول و ارزش‌های اخلاقی هم‌چون شجاعت، پاکدامنی، صداقت، یاری دیگران و ... اصول ثابتی می‌باشند که ریشه در عمق ذات انسان‌ها داشته و بشر امروزی جهت متجلی نمودن این صفات اخلاقی نیاز به معرفی الگوهای انسانی دارد که در این میان بهترین این الگوها وجود نورانی ائمه معصومین(ع) می‌باشد. امید است با معرفی هرچه بهتر و بیشتر این الگوهای شخصیتی بزرگ بخصوص در فضای مجازی تاثیرگذار کنونی، در ارتقاء فرهنگ دینی و قرآنی جامعه موثر باشیم.

بر گرفته از سخن تقی قاسمی خادمی؛ فعال و پژوهشگر قرآنی

الگوهای تربیتی و اخلاقی در قیام امام حسین (ع)

مجموعه هایی از الگوهای ارزشمند در فضایل اخلاقی، عبادی، اجتماعی، سیاسی و... که می تواند طالب هر نوع فضیلتی را سیر آب و خواهان هر اسوه و الگویی را کام یاب نماید، چرا که برخوردار از تمامی اقشار مختلف جامعه و از همه ی مراحل سنی از کودک و خردسال و نوجوان گرفته تا جوان و میان سال و از عمر متوسط گرفته تا پیر کهن سال، از نو عروس و تازه داماد گرفته تا پدر و مادر داغ دیده، از سفید و سیاه گرفته تا آزاد و برده، از فرزند و بستگان گرفته تا نیروی از دشمن گریخته و به دوست پیوسته؛ همه و همه در این مجموعه ی با ارزش، تعبیه شده است؛

آنچه گفته شد را می توان در طول زندگی چهارده معصوم علیهم السلام و یاران آنان یافت و با شیوه ها و ابزارهای مختلف به خاطر سپرد و به دیگران آموزش داد.

نمونه کامل این قضیه در صحنه ی عاشورا و نهضت عاشورا و قیام امام حسین (ع) از آغاز تا انجام، دیده می شود.

مجموعه ای «بر عکس اصحاب امام حسن (ع)» که امام حسین (ع) درباره ی آن ها فرمود:

 »فَاِنّی لا أعلم اصحاباً أوفی ولا خیرٌ من أصحابی ولا أهل بیت أبّر ولا أوصل من أهل بیتی فجزا کم الله خیر الجزاء».

بر این اساس ، هر کس در هر زمینه ای که بخواهد، می تواند الگویی مناسب فرا راه و مسیر آینده ی خود برگزیند که به برخی از آن ها اشاره می شود:

برای ذکر نمونه آنها می توان به افراد ذیل اشاره کرد

الگوی وفاداری و فداکاری

حضرت ابوالفضل العباس (ع)  که واژه ها و تعبیرهایی بسیاری درباره ی این سردار کربلا وارد شده، که حاکی از فضایل و مناقب او است؛ مانند

نافذ البصیرة (دارای بینش عمیق)،

الگوی صبر و مبارزه

حضرت زینب (ع) «ام المصائب» و عالمه غیر معلّمه «دانشمند مدرسه نرفته» ، قهرمان کربلا .که برنامه ی تکمیل حرکت عاشورا اجرا کرد و مدرس ایثار، بلاغت، عبودیت و بندگی را انسان است

حضرت زینب (ع) با همه ی فضایل اخلاقی که در بُعد عفت و عصمت دارد، حضور سیاسی وی در میان جامعه و ابلاغ پیام شهادت می تواند الگوی زنان مبارز و مؤمن جامعه اسلامی ماست.

ولایت مداری و توجه به آن و نمودی از نقش الگویی زینب (ع) را برای ما نمایان می سازد.

«حبیب بن مظاهر» : الگوهایی کهن سال و سالخوردگی قاری قرآن که به سان جوانان شاداب و پر شور در عرصه ی عاشورا حماسه آفرینی می کنند.

که زوایای سخن و علم وی می تواند الگوی مناسب انسان ها قرار گیرد.

الگو وفای به عهد:

حبیب بن مظاهر، خود از دعوت کنندگان امام بود و میسره (سمت چپ) سپاه را از طرف امام به عهده داشت. تا آخرین نفس در رکاب آن حضرت بود تا به فوز عظیم شهادت رسید.

این عمل حبیب به ما می آموزد که انسان می توند فضایل اخلاقی، وظایف اجتماعی و عبادت الهی را با هم جمع کند.

انس بن حارث کاهلی: پیر مرد سفید ابروکهن سال دیگری که با قلب جوانش به سان شیر، در رکاب امام حضور داشت

او که از یاران پیامبر (ص) بود که در جنگ بدر و حنین نیز شرکت کرده بود. او آن چنان پیر شده بود که ابروانش سفید گشته وروی چشمانش افتاده بود.

این پیر مرد کمرش را با عمامه و ابروانش را با دستمال می بندد تا مانع دید وی نشود و با شور وصف ناشدنی آماده جنگ می شود.

الگوی نادمان

«حرّ» آزاد مرد دو عالم قرار دارد او در آغاز، فرماندهی بخشی از نیروی دشمن را بر عهده داشت و در راستای مأموریت خود، راه را بر امام بست و مانع از ادامه ی حرکت آن حضرت شد، تا آن جا که مورد خطاب امام قرار گرفت که فرمود: «ثکلتک امک؛ مادرت به عزایت بنشیند».

اما بعد از اندک مدتی در روز عاشورا، زمانی که متوجه شد جنگ با امام حسین (ع)  جدی است و ابن سعد و لشکرش تصمیم بر جنگ تمام عیار گرفته که آسان ترین آن، جدا شدن سرها و قطع شدن دست ها باشد و از سوی دیگر صدای استغاثه ی حسین (ع)  را شنید که:

«أما مغیثٌ یغیثنا لوجه الله» خود را به آن حضرت رسانید و با اظهار پشیمانی از کرده ی خود، از آن جناب خواست که توبه ی او را بپذیرد

توبه ی آن نادم به خدا پیوسته را پذیرفت و بدین صورت با تحولی در درون حر، مسیر شقاوت همیشگی را به سعادت ابدی مبدل کرد.

می نویسند: امام (ع) چون دید که از سر مجروح «حر» خون جاری است، با دستمال خود سر او را بست و او را با همان دستمال، دفن کردند که خود، سند افتخار دیگری است.

الگوی خوشبختی

در بررسی تاریخ عاشورا «زهیر بن قین» است.

... او زمره ی سعادت مندان تاریخ قرار گرفت و این در حالی که امام، شخصاً از افراد دیگری مانند عبد الله بن حر جعفی نیز دعوت کرد ولی به اعتراف خودشان، توفیق چنین سعادتی را نیافتند و به جای جان نثاری در رکاب امام، فقط حاضر شدند اسب خود را به امام بدهند که امام فرمود: تو که از ایثار جانت در راه ما دریغ داری ما نیازی به اسب تو نداریم.

نکته تربیتی و آموزنده ای که در برنامه ی «ابن حر» وجود دارد این که جایی که می بایست با جان فشانی پاسخ گفت، اهدای مال و ثروت کفایت نمی کند و لذا اگر چه شاید امام به ابزار و وسایل جنگی نیز احتیاج داشت، اما از کسی که قادر به ایثار جان است ایثار مال پذیرفتنی نیست.

گفتنی است مشوق پیوستن زهیر به اردوگاه امام، همسرش ـ دُلهُم ـ بود که می توان از او به عنوان الگوی مشوّق تعبیر کرد.

وی در شب عاشورا به امام عرض کرد: «خداوند آن روز را نیاورد که پسر پیامبر را در میان دشمن، رها کنم وخود نجات یابم» و نیز گفت: « اگر هزار بار در راه تو کشته شوم وزنده گردم دست از تو بر نمی دارم»

راستی کناره گیری از اردوگاه امام و اکراه از پیوستن به او در آغاز کجا؟ و قبول فرماندهی بخشی از لشکر و آمادگی برای هزار قتل کجا؟ زهی سعادت و خوشبختی که نصیب مردان خدا می شود.

الگوی راز داری

«قیس » نامه رسان : ابن زیاد پرسید: چرا نامه را پاره کردی؟ گفت: برای این که تو از مطالب آن آگاه نشوی. پرسید: نامه از چه کسی برای چه کسی بود؟ گفت: از امام حسین برای مردم کوفه. ابن زیاد خشمناک شد و گفت: تو را رها نمی کنم تا اسامی آن ها را بگویی و بر منبر رفته وبر علی وفرزندانش دشنام دهی وگرنه تو را قطعه قطعه می کنم.

قیس گفت: اسامی را نمی دانم، اما دشنام می دهم. پس به منبر می رود و بعد از حمد و ثنای الهی شروع می کند به لعن و دشنام به ابن زیاد و بنی امیه و سلام و صلوات بر علی و آل او. بعد اضافه می کند که: ای مردم!من پیک حسینم، به دعوتش پاسخ دهید. در این زمان ابن زیاد دستورداد وی را از بالای دارالاماره به پایین پرتاب کنند و بدین سان وی را به شهادت رساندند.

وقتی خبر شهادت قیس را برای اما م آوردند، چشم امام پر از اشک شد و نتوانست از گریه خودداری کند و این آیه را خواند: وَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن ینتَظِر.

نظیر این داستان درباره ی عبدالله بن یقطر نیز وارد شده است.

دو نکته تربیتی و آموزنده یک نکته تربیتی این داستان که «قیس » الگوی آن است، این که انسان برای جلوگیری از خطری که جان عده ای مؤمن خدا جو و پیرو امام را تهدید می کند، خود را به خطر اندازد تا سلامت دیگران تأمین شود.

نکته دیگر این قضیه، ابراز محبت و ولایت نسبت به علی (ع)  و فرزندانش، و اعلام انزجار و تنفر از دشمنان آنها است.

چرا که در آن زمان، قیس می توانست به بهانه ی «تقیه» به خواسته ابن زیاد پاسخ مثبت دهد و خود را از آن مهلکه برهاند، اما اثر چندانی جز نجات فردی وی در بر نداشت، لذا با گزینش روی دیگر مسئله و از خود گذشتگی، درس ولایت و محبت واقعی را به دوستان علی (ع)  و آل او داد و امام حسین (ع)  با سخن خود که فرمود «وَ مِنهُم مَن قضی نَحبَه» آن را تأیید کرد.

الگوی محبت و موّدت

از چهره هایی پر درخشش «عابس» بود که در زیارت ناحیه ی مقدسه نیز به او اشاره شده است.

وی از شخصیت های بارز شیعه است. او شخصیتی مدیر، ارجمند، شجاع، سخنور و زاهدی شب زنده دار بود و از نظر پاکی و خلوص و قهرمانی و شور انگیزی از بزرگترین انقلابیون به حساب می آمد.76

می گفت: ای حسین! به خدا سوگند، هیچ کسی در روی زمین نزد من عزیزتر و محبوب تر از تو نیست و اگر ممکن بود با چیزی بهتر از جانم و خونم از تو دفاع کنم چنین می کردم».

عابس در حمایت از امام خود با تمام هستی دفاع می کند

نکته ی جالب توجه این که وی به صورت برهنه به میدان رفت و با همان حال به جنگ ادامه داد تا به شهادت رسید.

این حرکت عابس شاید بدان جهت باشد که وقتی با خلوص تمام، جان به جانان داده می شود، بدن نیز عاری از تقید وبه صورت برهنه تقدیم راه دوست شود.

الگوی جان نثاری

«حنظلة بن سعد تهامی » که با رشادت تمام، بدن خود را سپر وجود مبارک امام می کند و تیرها، و نیزه ها و شمشیر هایی از هر سو به قصد جان امام پرتاب می شوند به جان می خرد .

همینطور «سعید بن عبدالله حنفی » که در پیش روی امام ایستاد و خود را حدف تیرهای دشمن قرار داد تا این که به زمین افتاد و به شهادت رسید».

و عمرو بن قرظة الانصار ی» که نیزه های پرتاب شده به سوی امام را با دست می گرفت، و شمشیرها را با جان می خرید و از هر گونه گزند سوئی که باعث زخمی شدن امام می شد جلوگیری می کرد و در نهایت، از امام سؤال کرد که آیا به عهدم وفا کردم؟ و امام فرمود: آری، تو در بهشت نیز در پیش روی من خواهی بود.

نکته ی قابل توجه این که «علی بن قرظه» ـ برادر عمروـ در لشکر عمر سعد قرار داشت و با امام، مبارزه کرد و چه بسا برخی از آن چه به بدن عمرو اصابت کرده است، به وسیله ی برادرش نشانه گیری شده باشد.

ببین تفاوت ره از کجا است تا به کجا!

اسوه ی مصلین، یاد آوران نماز

«ابو ثمامه ی صیداوی»  که امام فرمود: خداوند تو را از نماز گزاران قرار دهد».

به این ترتیب د رحالی که «زهیر بن قین » و «سعید بن عبدالله» پیش روی امام ایستاده بودند، امام حسین (ع) و یاران «نماز خوف» به جای آوردند.

اقامه ی نماز در آن لحظه ی حساس و خطرناک می تواند الگویی باشد بر رزم آوران صحنه ی پیکار که حتی در اوج جنگ و شور و هیجان مبارزه، نباید از یاد خدا ونماز غافل بود.

چرا که هدف نهایی مردان خدا حتی از جنگ و در جنگ نیز عبودیت «الله» است و بُعد الگو دهی آنان نیز همین است.

الگوی «کثیر الصلوة» «سوید بن عمرو »

در زمان جنگ به سان شیری شجاع و در مشکلات و گرفتاری ها صبور و مقاوم است».

پیش گامان شهادت (اسوه های سبقت)

علی اکبر اولین شهید از بنی هاشم است.

«اگر مرگ ما در راه حق است، پس از مرگ، باکی نیست»

«مسلم بن عوسجه» در ردیف اولین شهدا قرار خواهد گرفت.

مسلم بن عوسجه، پیر مردی است

که گفت: تا نیزه ام در سینه این ها شکسته شود، وتا هنگامی که شمشیرم خم نشده با آن ها جنگ می کنم و هرگز از تو جدا نمی شوم و اگر سلاحی را که باید با آن جنگ کنم نداشته باشم با سنگ با آن ها مبارزه می کنم تا آن که در کنار تو جان دهم».

نکات برجسته در حرکت عاشورایی در بِعد الگو دهی مسلم بن عوسجه

1ـ پایداری تا پای جان، که عرضه داشت: «لم افارقک حتی اموت معک»

2ـ وظیفه شناسی، چرا که خود گفت: «بم نعتذر عند الله من اداء حقک»

3ـ سفارش به حمایت از امام حسین (ع)  به عنوان آخرین وصیت.

شهید سیاه و الگویی سفید

وجود سربازان ترک، فارس، عرب، سفید و سیاه و...

اختلاف رنگ، زبان و قومیت، مانع دفاع از حریم حریت، آزادی، ایمان و عقیده نخواهد بود.

«جَون» فردی است سیاه پوست از تبار بردگان آزاد. وی آزاد شده ی ابوذر بود و....

 جَون گفت: من به هنگام آسایش در کنار سفره ی شما باشم، ولی هنگام سختی شما را تنها بگذارم؟!

آری من می دانم بدنم بد بو است، حسبم شریف نیست و رنگم سیاه است اما اجازه فرما تا با رفتن به بهشت، بدنم خوش بو، حسبم شریف و رنگم سفید شود، به خدا سوگند از شما جدا نخواهم شد تا خونم با خون شما مخلوط شود.

نکات برجسته و آموزنده در ادب الگو دهی جَون

1ـ محتوای رجز جَون: جون بر خلاف برخی از مبارزان که در رجز خوانی به اصل نسب خود اشاره می کردند، فقط به دفاع از خاندان محمد و امید به بهشت توجه دارد:

نکته ی آموزنده ای که در ضمن این حرکت امام وجود دارد، این است که بین فرزند دل بندش و بین غلام سیاخش فرقی نمی گذارد و بر بالین هر دو حاضر می شود و سخن می گوید واین خصیصه، حاکی از زدودن نژاد پرستی است.

حق شناسی جَون: وی گرچه از نظر رنگ، سیاه گونه بود اما با قلبی پاک و سفید وبا صفا بر خود واجب می دانست

شهیدان ترک و فارس، الگوی قومیت زدایی

«اَسلم» مرد مبارزی است از دیار ترک

فردی به نام «نصر» فرزند «ابو نیزر» شاه زاده ای ایرانی بوده است که زیر سایه ی علی (ع)  متولد شد و در آن خانوادی پاک و پاکیزه پرورش یافت.

در جریان حرکت امام حسین (ع)  نصر از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا در کنار امام حسین (ع)  بود وبه هنگام دفاع، در حمله ی نخستین به شهادت رسید. در توصیف وی نگاشته اند: وی مردی دلیر، سواری بی نظیر، دلاوری شیرگیر و دارای خروش سواران ایرانی بوده است.

ابعاد الگودهی در حرکت این دو شهید

پیامی در رجز اسلم: در رجز خوانی غلام ترک با سایرین تفاوت اساسی وجود دارد، چرا که در رجز های عرب، بیش تر خاندان و مفاخر عشیره ای و امثال آن مد نظر بوده، اما در رجز اسلم، به دریا، فضا و محیط اخلاقی اشاره می شود می گوید:«

دریا از ضربت شمشیر من به تلاطم در می آید. فضا از تیرها و نیزه های من آکنده می شود.

هر گاه اسلحه خود را در دست راستم بگیرم قلب هر شخص حسود و شریف ( خوب وبد) را می درد.

صورت بر صورت: به هنگام جان دادن غلام ترک، در حالی که رمقی داشت، امام خود را به بالین وی رسانید و پیکر اسلم را در آغوش گرفت و صورت به صورتش نهاد. شهید در حالی که امام را می نگریست لبخندی زد وگ فت: کیست مانند من که پسر پیامبر (ص) گونه بر گونه اش می گذارد.

حرکت امام در برخورد با غلام ترک به هنگام شهادت، نمونه ای کامل از نفی قومیت و نیز زدودن برتری عرب برعجم وترک است که فرمود: لا فضل للعربی علی الاعجمی.

نمونه هایی از سبقت عقیده بر عاطفه

به عنوان نمونه:الف: محمد بن بشیر حضرمی

یکی از این الگوها «محم بن بشیر » است که در گرما گرم نبرد در صحنه ی کربلا برایش خبر آوردند که پسرش در مرز «ری» اسیر شده است

 رو به امام کرد و گفت: «به خدا قسم! هرگز چنین نخواهم کرد، طعمه گرگان درنده شوم اگر چنین کنم»

و به این ترتیب، عامل عقیده بر عامل عاطفه پیروز می شود.ب: ام عمرو

و دیگر زنی به نام «ام عمرو» که بعد از آن که شوهرش «جنادة بن حارث» به شهادت رسید، به پسرش «عمرو» سفارش می کند که در رکاب امام به دفاع بپردازد. امام وی را در میدان جنگ می شناسد و می فرماید: این جوان، پدرش کشته شده است، شاید مادرش راضی نباشد. از این رو، بعد از تشکر و قدردانی به وی امر می کند که به سوی مادرش برگردد. جوان با چشمانی اشک بار به طرف مادرش می رود، که در این لحظه مادر به فرزندش می گوید، چرا برگشتی، آیا از مرگ فرار کردی؟ فرزند، جواب می دهد که امام به من اجازه ی جنگ نمی دهد. مادر که خیر خواهی امام را نسبت به این فرزند و مادر و شهادت شوهرش مشاهده می کند، به فرزند می گوید به سوی امام برگرد و بگو مادرم به من امر کرد که با شما باشم.

در حمایت بی دریغ این بانوی صبور و فداکار از امام، دو نکته ی برجسته و آموزنده خود نمایی می کند و نقش الگودهی را دو چندان می کند:

1ـ دشمن بعد از کشته شدن عمرو، سرش را از بدن جدا کرده وبه طرف سپاه امام پرتاب می کند. مادرش آن را بر می دارد و به سوی دشمن می افکند،

یعنی آن چه که ما در راه دوست داده ایم پس نمی گیریم.

2ـ این شیر زن کربلا، عمود خیمه را به دست می گیرد و به دشمن حمله ور می شود شروع به نبرد می کند و تعدادی را به هلاکت می رساند، که امام وی را به خیمه بر می گرداند و برایش دعا می کند.

ج: اُمّ وهب ـ نخستین زن شهید در شهادت کده ی کربلا یکی دیگر از زنانی که در عرصه ی مقابله عاطفه و عقیده قرار گرفت و توانست ایمان و عقیده را برعاطفه ترجیح دهد «ام وهب» است

در برخی از تواریخ به عنوان «مادر وهب» ذکر شده است و نوشته اند که وهب و مادرش مسیحی بودند و در محضر امام حسین به اسلام مشرف شدند. پس در رکاب امام جنگید تا به شهادت رسید و مادر نیز قصد پیکار داشت که امام به وی فرمود: جهاد از زنان برداشته شده است.

دو نکته ی بر جسته و آموزنده یکی آن که،این گونه زنان بعد از شهادت شوهر انشان نه تنها بی صبری نکردند بلکه تنها خواستشان مصاحبت و هم دمی با شوهر شهید خود در سرای دیگر است.

دوم آن که، همسر وهب الگوی زنان شهیده ای است که در طول تاریخ، بعد از عاشورا به هر شکلی به شهادت رسیده اند.

تلخیص مقاله استاد حجة الاسلام فاکر میبدی ره توشه تبلیغ

شرط آموزش،برگزاری مسابقه حدیث،دانستنی های معصومان (ع)

انتظارات و واقعیت ها

لازمه پویا جلوه دادن و کارآمد شدن هر برنامه و تدبیری سنجش نیازها و انتظارات و توقعات است  تا بر اساس نیازهای، مخاطب سخن و نوشتار و کارهنری تهیه تنظیم و ارائه گردد، تا شاهد اُفت کیفی در ثمر بخشی آن نباشیم.

نگاه مخاطبین در هر گونه فرهنگ سازی و ارائه آموزه های دینی به مربی و استاد و تنظیم کننده مسابقه به دو صورت تقسیم می شوند:

صورت اول: کسانی که تنها مطالبی (روایت، آیه و ...) را بیان می کنند.

صورت دوم: کسانی که در صددند مطالبی را به مخاطب خود تحویل بدهند.

شرط بهینه سازی.

باید به مطابقت مطالب با نیاز و شرایط مخاطب، فکر کرده و بر اساس نیاز و انتظار و شرایط مخاطب باشد.

و به زبان مخاطبین سخن گفته شود.

از این رو می بینیم خداوند نیز برای هر قومی، پیامبری به لسان همان قوم، مأمور فرمود.

لازمه این سخن فراگیری زبان عمومی و زبان خصوصی مخاطب، برای درک زبان تفهیم و تفهمّ «یک دیگر» است.

نه انتظار تحلیل مسایل به جای بیان و تحمیل عقاید

باید سعی شود مردم را در تحلیل مسایل مختلف زندگی کمک کنند و با ارایه ی ابزار و شیوه ها، به مردم، قدرت انتخاب و تشخیص وظیفه بدهند.

چرا که مخاطبین در زمان حاضر ـ که برای مسایل مختلف زندگی خود از کانال های مختلف، پاسخ های گوناگون می شنوند ـ از شما انتظار تحلیل مسایل اجتماعی، اعتقادی، اخلاقی، حقوقی و سیاسی را دارند.

آن هم برخورد با سیستم باز، به جای برخورد با سیستم بسته، که ارتباط با مخاطب از لوازم تأثیر بدانیم.

این حکایت را در سیره ی پیامبر اکرم (ص) ظاهر است

که حضرت قبل از نمازگزاران به مسجد می آمد و رو به نمازگزاران می نشست و با ایشان به صحبت می پرداخت. بعد از نماز نیز رو به مردم می نشست و گفت و گو می کرد؛ ولی بعضی از مبلّغین، تنها ارتباطی که با مردم دارند از روی منبر و در کلاس و در موقع وعظ و خطابه است؛ در حالی که مخاطبین، انتظار دارند مبلّغ، قابل دسترسی و گفت و گو، منعطف و مرتبط با ایشان باشد.

لوازم فهم انتظارات

الف : اولین لازمه ی فهم نیاز و انتظارات و شرایط مخاطبین، داشتن دسته بندی صحیح از مخاطبین و تنظیم مطالب بر اساس این دسته بندی است.برخی از دسته بندی های مخاطبین:

1ـ دسته بندی بر اساس گروه های سنّی (کودکان، نوجوانان، میان سالان و بزرگ سالان) چنان چه آموزش دهنده، به این دسته بندی توجه داشته باشد؛ یک مطلب را با یک بیان برای همه ی گروه های سنّی بیان نمی کند؛

تمثیل : هم چنان که یک طبیب ماهر، یک دارو را برای همه ی شرایط سنّی تجویز نمی کند.

2ـ دسته بندی جنسی (زنان، مردان) یک مطلب باید برای زنان و مردان با دو بیان متفاوت گفته شود و مبلّغ باید در استفاده از مثال ها، شعرها و نکته ها، تناسب با جنسیت مخاطب را در نظر داشته باشد تا مطالب او تحویل گرفته شود.

3ـ دسته بندی اعتقادی (مؤمن، جاهل، بی تعهد، معاند، مفسد و ...) ذائقه های افراد با یک دیگر متفاوت است و شناخت این ذائقه، از شرایط تأثیر تبلیغ می باشد؛ لذا باید چینش مطالب برای افرادی که از درجه ی بالای ایمان بر خوردارند، با افرادی که تعهد و تقید زیادی به دین و دستورات آن ندارند، فرق داشته باشد.

4ـ دسته بندی فرهنگی (با سواد، بی سواد، متوسط، تحصیلات عالی، اساتید و...) چنان چه مبلّغ بخواهد نتیجه ی تلاش خود را در تحویل گرفتن مطالبش توسط مخاطب ببیند باید به سطح فرهنگی مستمعین خود توجه داشته باشد.

5ـ دسته بندی اجتماعی (طبقه ی عالی، طبقه ی متوسط، طبقه ی ضعیف) طبیعی است که صحبت کردن برای مدیران، باید با صحبت کردن برای کارمندان و یا نیروهای خدماتی تفاوت داشته باشد؛ به این بیان که جای گاه اجتماعی افراد، شرایط خاصی را ایجاد می کند که در انتقال مطالب و فهم آن ها، ضروری است.

6ـ دسته بندی جغرافیایی: مبلّغین موفق، کسانی هستند که برای مناطق مختلف جغرافیایی که فرهنگ ها و آداب ورسوم مختلف دارند، بیانهای مختلفی را آماده می کنند تا تناسب مطالب با شرایط مخاطب را بیش تر رعایت کرده باشند.دسته بندی های دیگری نیز می توان مطرح کرد از قبیل: دسته بندی زبانی (لهجه ها) و سیاسی که بیان آن در این نوشتار مختصر میسر نیست.

ب : دومین لازمه ی فهم نیاز و انتظارات و شرایط مخاطبین، دانستن زمینه های تأثیر پذیری مخاطبین است که به اجمال به آن اشاره می کنیم:

1ـ توجه به ارزش های جامعه: پیامبر اکرم (ص) که بزرگ ترین مبلّغ شریعت بود ـ بر همه ی ارزش های جامعه ی جاهلی عرب، خط بطلان نکشید. آن حضرت با دسته بندیی که از ارزش ها داشت، بعضی از آن ها را حفظ کرد وفقط جهت آن ها را اصلاح نمود؛ از قبیل تعصب، شجاعت، مهمان نوازی، وفای به عهد و پیمان، بذل و بخشش و شعر و شاعری؛ لذا یکی از عوامل مؤثر در تأثیر تبلیغ، توجه مبلّغ به ارزش های مورد نظر مخاطبین می باشد.

2ـ توجه به عوامل پذیرش پیام به تناسب مخاطبین:ـ بعضی مخاطبین تنها از راه شنیدن، پیام را دریافت می کنند. برای این گروه، تنها گفتن کفایت می کند.

ـ برخی برای دریافت پیام شما، علاوه بر شنیدن، نیاز به دین نیز دارند.

برای این گروه باید انتقال پیام به صورت سمعی ـ بصری باشد.

و خلاصه این که شرایط مختلف مخاطبین اقتضا می کند که در استفاده از ابزارها و شیوه ها و تکنیک ها دقت لازم صورت پذیرد و به تعبیر مقام معظم رهبری ((مد ظله العالی)):از مظاهر هنر در انتقال پیام در معارف دینی استفاده شود.

3ـ توجه به مقاومت مخاطبین؛ وقتی شرایط مخاطبین تفاوت داشته باشد برخورد آن ها با پیام شما نیز متفاوت است.

گاهی آمزش دهنده با بی اعتنایی ها، برخوردهای سرد، برخوردهای تند و... مواجه می شود که اگر از ابتدا در ذهن خود، مخاطبین را از این لحاظ، دسته بندی نکرده باشد؛ نمی تواند پیام را به گونه ای مطرح کند و استمرار بخشد که مؤثر واقع شود.

4ـ توجه به رهبران فکری جامعه و واسطه ها؛ مبلّغین به طور معمول در مقاطع زمانی کوتاه با مردم برخورد دارند و در بقیه ی مقاطع، گروه های مختلف جامعه از برخورد مستقیم با مربی، محروم هستند. چنان چه مربی در زمان آموزش بخشی از توان خود را در ارتباط با ... و واسطه ها، مصروف دارد، در زمان غیبت خود می تواند به کار آموزش خود، استمرار بخشیده باشد. از مهم ترین واسطه ها، والدین، معلمین و مدیران جامعه هستند.

5ـ توجه به نوآوری و نوگرایی؛ جامعیت دین اسلام، اقتضا می کند که پاسخ گوی همه ی افراد، در همه ی زمان ها و در شرایطی باشد؛ به شرطی که محتوای دین، با توجه به شرایط زمان و مکان ارایه شود و دین نیز متهم نشود؛ لذا یکی از عوامل تأثیر پیام در مخاطبین، تناسب آن با روند نو گرایی و نوآوری است که در همه ی ابعاد زندگی محسوس می باشد.

برگفته از مقاله محمد مهدی ماندگار ره توشه تبلیغ با کمی تلخیص

منابع: ۱. کنز المدفون سیوطی، (چاپ بولاق)، ص ۲۳۴ و نور الابصار شبلنجی، ص ۱۱۱.

۲. بحارالانوار، ص‏۳۳۹، ذیل روایت ۱۳/ تاریخ یعقوبى، ج‏۲، ص‏۲۱۵.

۳. http://hazratimamhassan.persianblog.ir

۴. بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۳۴۴، ذیل روایت ۱۶.

۵. ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج ۴، ص ۲۱.

۶. ابن واضح، تاریخ یعقوبى، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۴ ه".ق، ج ۲، ص ۱۷۰ - ابن قتیبه دینورى، الامامه والسیاسه، ط ۳، قاهره، مکتبه مصطفى البابى الحلبى، ۱۳۸۲ ه".ق، ج ۱، ص ۶۷.

۷. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیأ الکتب العربیه، ۱۹۶۱ م، ج ۱۱، ص ۲۵ (خطبه ۲۰۰).

۸. طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، ص ۱۴۴-۱۵۰.

۹. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۳۳۹.

۱۰. بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۳۳۱، روایت ۱.

۱۱. بحارالانوار، ج‏۴۳، ص‏۲۶۲.

۱۲. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۲۶۴.

۱۳. فرائد السمطین، ج‏۲، ص ‏۶۸.

۱۴. کنز العمال ج ۱۶، ص ۲۶۲ ـ ج ۵، ص۱۰۲.

۱۵. صلح امام حسن، شیخ راضی آل یاسین با ترجمه حضرت آیت الله خامنه‌ای.

۱۶. تحلیلی از خلق امام حسن(ع) و زمانه‌اش، سایت خبری دانشجویان ایران(ایسنا)، کد خبر: ۹۳۰۹۳۰۱۷۳۴۸

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها : ضرورت الگو گیری * نکته های آموزنده در الگوها * الگوهای تربیتی و اخلاقی عبادی اجتماعی * الگو های وفاداری و فداکاری الگوی خوشبختی الگوی محبت و موّدت * سؤال از احادیث * ضرورت و نیاز به سخن و سیره معصومان (ع) * مسابقه نام ها و نشان ها * مسابقه کلمات و اصطلاحات بکار رفته در باره معصومان (ع) و علت آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۹ ، ۲۰:۰۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)