مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

۳۸ مطلب با موضوع «شیوه های مختلف آموزشی» ثبت شده است

دعای عرفه معجونی ناب از همه خوبی‌هاست. از یک سو ندای عاشقانه و مناجات عارفانه با خداست و از سوی دیگر سرشار از معارف توحیدی، اعتقادات کلامی و باورهای دینی است.

فرازهایی که در اوج بلاغت از اسرار خلقت انسان، آناتومی بدن و حتی لایه اذن گذر می‌کند و در انتهای تواضع و بندگی در درگاه پروردگار مهم‌ترین حوائج انسان را می‌طلبد.

هر میهمانی آدابی دارد و خلوت با میزبان نیز شرایطی می‌طلبد.

شرایط میهمانی خداوند آمادگی معنوی و طهارت روحی است و از همین روست که به زائر خانه خدا واجب شده تا برای میهمانی خدا از حرم بیرون برود. او ابتدا باید با زمزمه دعا و مناجات در عرفه درون خود را صفا می‌بخشد تا در صحرای مشعر از هر علقه دنیایی ببرد و پیوسته به یاد خداوند باشد: «فَاذْکُرُوا اللّه َعِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ». سپس نماد شیطان درون را با رجم سنگ‌ها از خود دور کند و امیال نفسانی خود را ذبح سازد و با تراشیدن موی جمال خود قربانی کند تا آماده زیارت خانه خدا شود.

ویژگی‌های بلند دعای عرفه امام حسین(ع)

دعای عرفه امام حسین (ع) از حیث زمان، مکان، مصدر و محتوا ویژگی‌های بلندی دارد؛ روز عرفه برکتی همچون شب قدر دارد و گفته‌اند کسانی که از احیای شب‌های قدر جا می‌مانند منتظر شب و روز عرفه باشند.

بیابان عرفات نیز چون رصدگاهی است که رو به بی‌نهایت نصب شده و مناجات‎‌کنندگان با دوربین‌های مختلف به تماشای بی‌نهایت نشسته‌اند. در نقطه‏‌ای در میانه همین صحرا امامی معصوم(ع) که دل در ملکوت دارد، تمام جهان هستی را به یک باره و به عنوان یک واحد به تصویر می‌کشد.

محتوای دعای عرفه

به همین سبب نیز محتوای دعا سرشار از معارف توحیدی و عرفانی است که شرح تفصیلی آن چندین هزار دفتر می‌طلبد. بزرگان بسیاری در تفسیر این دعا شروح نوشتند و در دریای معارف آن به صید گوهر پرداختند.

اما معمولاً انسان امروزی فرصت اندکی برای توجه به چیزی غیر از اشتغالات روزمره دارد تا به تأمل در فرازهای دعا بپردازد یا با مطالعه شروح، توفیق درک مفاهیم آن حاصل شود؛ زیرا بشر امروز اساساً از اهمیت دعا غافل است.

اهمیت دعا و نیایش

این در حالی است که خداوند در آیات پایانی سوره فرقان به رسولش دستور می‌دهد تا به مردم تذکار دهد: اگر دعاى شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایى به شما نمى‌کند، پس شما که [آیات خدا و پیامبرش را] تکذیب کردید، [کیفر آن] ملازمتان خواهد بود: «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا»(فرقان/۷۷). پیش از ورود به قرائت این دعا در روز عرفه، خوب است با معارف کلی و نقشه راه آن آشنا شویم تا در هر فراز از آنچه با خدا مناجات می‌کنیم صورت کلی در ذهن داشته باشیم.

فراز و نشیب دعا

دعای عرفه مناجات بسیار عجیبی است که ضمن سوز و گداز و توسل ذیل عنایت الهی، نظم ظریف و فراز و نشیبی مشهودی به خود می‌گیرد که حالات نفسانی انسان را با خود همراه و متحول می‌سازد؛ زیرا به تعبیر علامه جوادی آملی، انسان کامل تجلیات متعددی دارد که گاهی در اوج با خدا مناجات می‌کند و گاهی نیز در فرودست مطلبی را درخواست می‌کند. 

در یک فراز از خداوند طلب مقام احسان می‌کند که گویا خداوند را مشاهده می‌کند: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ» اندکی که پیش می‏‏‌رود اوج می‌گیرد و محتوای بلند «الاْمِرُ اِلهى تَرَدُّدى فِى الاْثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ...» را بر زبان جاری می‏‏‌کند، اما وقتی نیز خواستار مسئله‌ای دنیایی و جزئی می‌شود: «وَ انْصُرْنِی عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی وَ أَرِنِی فِیهِ ثَارِی وَ مَآرِبِی وَ أَقِرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی». البته در پس خواسته‌های دنیوی نیز برخی اسرار نهفته است؛ زیرا امام معصوم که به اسرار خلقت آگاه است، برای فتح تجربه درونی جدید دست نیاز به سمت خداوند بالا می‌برد.

در این فرازها مطالب متعدد در اوج بلاغت بشری و سوز عاشقانه در کنار هم چیده شده است؛ مسائلی از معرفت به خداوند و صفات جمال و جلال او تا شناخت و تجدید عهد با پیامبران و اظهار عقیده. در این فراز و نشیب امام(ع) در آفاق جهان سیری اندیشه‌وار دارد و در این بین به برخی معجزات اشاره می‌کند، نعمت‌های متکثر و بی‌پایان الهی را برمی‌شمرد و از عنایت الهی از آغاز وجود تا انتهای عمر سپاس‌گزاری می‌کند. تضرع به درگاه الهی و اعتراف، انابه و درخواست عفو بخش مهمی از دعاست. در ادامه نیز با افتتاح صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) حوایج مطرح می‌شود و از خداوند تقاضای نور، رحمت و مغفرت و پاداش اخروی می‌کند. سرّ این جریان فراز و فرود و ناله‌ها برای این است تا شایستگی‌های لازم جهت ورود به ضیافت الهی را به دست آوریم.

۱- معرفی صفات الهی

«اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ ...؛ ستایش خاص خدایى است که براى قضا و حکمش جلوگیرى نیست و نه براى عطا و بخششش مانعى و ...».

در آغاز دعای عرفه بیست وصف از اوصاف الهی بیان شده است که هر کدام به خداشناسی و توحید افعالی اشاره دارد؛ بیست صفتی که دوره کامل معارف اعتقادی ضروری را مرور می‌کند. اینکه تمام جهان هستی نمودار فعل و خواست الهی است، حکومت مطلق برای اوست که گاهی با قضا و گاهی با عطا نمود می‌یابد. اساساً رکن اصلی دعای عرفه خداشناسی است.

جالب آنجاست که شروع دعا با حمد و سپاس از قضای الهی است. قضایی که هیچ کس نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد؛ در روایات داریم که خداوند به چهار دسته بی‌اعتناست؛ از جمله کسی که از قضای الهی راضی نیست. بنابراین وقتی که نه برای قضا الهی و نه عطایش مانع و دافعی نیست، چرا باید بر قضایی که بر حکمت رانده انسان راضی نباشد.

۲ -  تجدید عهد و اقرار به ربوبیت

«اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ...؛ خدایا من بسوى تو اشتیاق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم، اقرار دارم به اینکه تو پروردگار منى و بازگشت من بسوى تو است...».

پس از برشماری اوصاف الهی، این فراز ضمن بیان اشتیاق و گرایش قلبی به خداوند، به مقام ربوبیت الهی شهادت می‌دهد. سپس به مراحل رشد خود و الطاف ربوبی الهی را به شکل جزئی‌تر ذکر می‌کند: وجود مرا به رحمت خود پیش از آنکه چیز قابل ذکرى باشم آغاز کردى و مرا از خاک آفریدى و در میان صلبها جایم دادى و از حوادث زمانه و تغییرات روزگار و سالها ایمنم ساختى و از صلبى به رحمى کوچ کردم در ایام قدیم و گذشته و قرنهاى پیشین».

۳ - نعمت هدایت و ولایت

«لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَ لُطْفِکَ لِی وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ...؛ و از روى مهر و رأفتى که به من داشتى و احسانت نسبت مرا در دوران حکومت پیشوایان کفر به جهان نیاوردى، ... ولى در زمانى مرا بدنیا آوردى ... از هدایتى که اسبابش را برایم مهیا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى...»

این عبارت قدرشناسی از نظام الهی است که از نبوت، ولایت و هدایت به عظمت یاد شده است. شاید اگر تصریح امام(ع) در دعای عرفه نبود کمتر کسی از این منت الهی که بعد از دوران جاهلی به دنیا آمده ایم، خداوند را سپاس می‌گذاشت. این قدر در دنیای خود غرقیم که از اینکه در این دوره از زمان که زمان وفور رفاه، اطلاع‌رسانی و حکومت حداقلی قانون در جهان است خدا را شکر کنیم. البته شکر امام(ع) بر نعمت امامت و هدایت است، ولی سؤال اینجاست که چقدر جوانان ما از مقایسه مقطع تاریخی زندگی خود نسبت با گذشته آگاهی دارند.

۴ - خودشناسی و شکرگزاری از مصادیق ربوبیت

«فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ یُمْنى... ؛ در نتیجه وجودم را پدید آوردى از نطفه ریخته شده و در تاریکی‌هاى سه گانه میان گوشت و خون و پوست جایم دادى، و مرا در آفرینش وجودم گواه نگرفتى، و چیزى از کار خلقتم را به من واگذار ننمودى، سپس براى آنچه در علمت از هدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیا آوردى، و در حال کودکى و خردسالى در میان گهواره محافظت نمودى، و از بین غذاها شیر گوارا نصیبم کردى، و دل دایه‌ها را بر من مهربان نمودى و مادران پرمهر را به پرستارى‌ام گماشتى».

در این فراز امام(ع) به شکل اجمالی به بسیاری از نعمت‌ها اشاره می‌کند؛ از مرحله منی، رحم مادر، خلقت کامل، مادران مهربان، شیر گوارا، سخن گفتن ... تا اینکه به حد رشد و بلو کامل برسد. در این بین آغاز مرحله نطق اتمام نعمت‌های شایان پروردگار ذکر شده است که گویا شروع معرفت و منطق است. در این فرازها با بیان مراحل آفرینش انسان خودشناسی او نیز تکمیل می‌شود و موقعیت خود در هستی پی می‌برد.

درس نخستی که از این فراز می‌گیریم این است که باید در برخی فرصت‌ها درباره نعمت‌هاى خدا بیندیشیم که بدون آن‌ها چه می‌کردیم. با مشاهده نعمت‌ها توجه می‌کنیم که چه کسى آن‌ها را به ما داده و خود را بدهکار او می‌دانیم، در این حال دیگر بر علیه منعمی که این همه نعمت به ما داده است تلاش نمی‌کنیم. وقتی به نعمت‌های الهی نیندیشیم به کمبود‌ها و عیب‌ها فکر می‌کنیم و لذتی از از زیبایی‌های زندگی نمی‌بریم و همیشه طلبکار خداییم؛ بنابراین دعاى عرفه، به ما شکر خدا را یاد می‌دهد که درباره اش بیندیشیم، همان گونه که قرآن کریم بار‌ها پس از ذکر نعمتی از نعم پروردگار تکرار می‌فرماید که «فَبِأَیِّ آلَاء رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ».

۵- تربیت در دانشگاه پیامبران

«حَتّى إ ذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى...؛ تا آفرینشم کامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حجّت را بر من واجب نمودى، چنان که معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتی‌هاى حکمتت به هراسم افکندى، و به آنچه در آسمان و زمینت از پدیده‌هاى خلقت پدید آوردى بیدارم نمودى، به سپاس گزارى و یادت آگاهی ام دادى، و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودى، و آنچه را پیامبرانت آوردند به من فهماندى، و پذیرفتن خشنودى ات را بر من آسان کردى»

۶- خدایی در همین نزدیکی

«فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُکَ اَعْطَیْتَنى وَ اِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى...؛ پس اگر بخوانمت، اجابتم نمایى، و اگر از تو درخواست نمایم، عطایم کنى، و اگر اطاعتت کنم قدردانى فرمایى، و اگر به شکرت برخیزم بر نعمتم بیفزایى، همه اینها کامل کردن نعمت هایت بر من و احسانت به سوی من است».

۷- نعمتهای فراتر از شمارش

«فَأَىَُّ نِعَمِکَ یا اِلهى اُحْصى عَدَداً...؛ خدایا کدامیک از نعمت هایت را به شماره آورم و یاد کنم، یا براى کدمیک از عطاهایت به سپاسگذارى برخیزم درحالى که پروردگارا، بیش از آن است که شماره گران برشمارند...»

همانگونه که در قرآن کریم نعم پروردگار غیرقابل شمارش بیان شده است: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ جدا از نعمتهای آشکار، به تصریح امام(ع) آنچه از بدحالى از انسان بازگردانده می‌شود از آنچه از سلامتى کامل و خوشحالى نمایان می‌شود، بیشتر است.

۸- کالبدشکافی در مسیر شکر

«وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقینى وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى وَ باطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى ...؛ و باور تصمیمات یقینم، و یکتاپرستى بى شائبه صریحم و درون پوشیده نهادم، و آویزه‌هاى راه‌هاى نور چششم، و چین‌هاى صفحه پیشانى‌ام، و روزنه‌هاى راه‌هاى نفسم، و پرّه‌هاى نرمه تیغه بینى‌ام، و حفره‌هاى پرده شنوایى‌ام، و آنچه که ضمیمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم، و حرکت‌هاى سخن زبانم، و جاى فرو رفتگى سقف دهان و آرواره‌ام، و محل روییدن دندان‌هایم، و جاى گوارایى خوراک و آشامیدنى‌ام، ...».

۹- اذعان به ناتوانی از شکر

«لَوْ حَاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَی الاْءَعْصَارِ وَ الاْءَحْقَابِ لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُوءَدِّیَ شُکْرَ وَاحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ».

حضرت بعد از تشریح اجزای بدن خود را نام می‌برد و با تمام آن‌ها گواهى مى‌دهد که اگر روزگاران طولانی مى‌کوشیدم که شکر یکى از نعمت‌هایت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتت جدیدی؛ زیرا توفیق شکر هر یک از نعمت‌های خدا، نعمت جدید است که نیاز به شکر تازه دارد: «وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها» آری همان گونه که انسان از ستایش خداوند ناتوان است، بهترین راه ستایش او اظهار ناتوانی است، چنان که توجه به عجز از معرفت، معرفت خداست.

۱۰- برهان‌های قرآنی در توحید

«یا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَ مَبْلَغِ طاعَتى وَ وُ سْعى وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً...؛ معبودا گواهى می‌دهم به تلاش و کوششم، و به قدر رسایى طاعت و ظرفیتم، و از باب ایمان و یقین می‌گویم: سپاس خداى را که فرزندى نگرفته، تا از او ارث برند، و براى او در فرمانروایى اش شریکى نبوده تا با او در آنچه پدید آورده مخالفت کند. و سرپرستى از خوارى برایش نبوده، تا او را در آنچه ساخته یارى دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمین معبودهایى جز خدا بود، هر آینه هر دو تباه مى‌شدند و متلاشى می‌گشتند، منزّه است خداى یگانه یکتا، و بى نیاز، که نزاده، و زاده نشده و احدى همتایش نبوده است».

حضرت با اقرار به حقانیت وحی با انتهای جهد و توان خود از باب یقین به تنزیه خداوند از صفات سلبیه همچون شریک و فرزند داشتن می‌پردازد و به استدلال قرآن در خراب شدن آسمان و زمین در صورت وجود دو صاحب اختیار و مداخله‌گر می‌پردازد. بعد از استشهاد به آیه برخی صفات ثبوتیه خداوند اشاره می‌کنند و با صلوات بر پیامبر(ص) و آل مطهرش(ع) به پایان می‌برند. آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا می‌کنند:

۱۱- خدایی که می‌بینی

«اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاکَ کَانّى أَراکَ؛ خدایا چنانم کن که از تو خشیت داشته باشم گویا که تو را می‌بینم»

خشیت ترسی است که از علم و معرفت ایجاد می‌شود: آموزه این فراز این است که انسان باید در هر لحظه خدا را حاضر ببیند. علم به حضور در محضر خداوند هم موجب ترک گناه می‌شود و هم مقام عظیمی را در پی دارد؛ قرآن کریم می‌فرماید: «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ذَٰلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّه؛ خدا از آنها خشنود است و آنها از خدا خشنودند؛ و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش خشیت داشته باشد».

۱۲- خوشبختی بر مدار تقوی

«وَاَسْعِدْنى بِتَقویکَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ؛ و با پرهیزگارى مرا خوشبخت گردان، و به نافرمانى‌ات بدبختم مکن»

آنچه موجب سعادت انسان است، خودنگهداری و مواظبت بر نفس است که در لسان دین تقوی نام نهاده شد. بنابراین ابزار کسب خوشبختی (و نه خود خوشبختی) با تقوا به دست می‌آید و در طرف مقابل دلیل بدبختی و خواری نفس معصیت است. انسانی که مادیات و رفاه دنیوی را محور خوشبختی(خیالی) خود قرار می‌دهد از مدار سعادت حقیقی خارج شده است.

۱۳ - یکسانی تعجیل و تأخیر در بر دوست

«وَخِرْلى فى قَضآئِکَ وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ حَتّى لا احِبَّ تَعْجیلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ...؛ و خیر در قضایت را برایم اختیار کن، و به من در تقدیرت برکت ده، تا تعجیل آنچه را تو به تأخیر انداختى نخواهم، و تأخیر آنچه را تو پیش انداختى میل نکنم»

۱۴ - طلب غنا به جای استغنا

«اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى...؛ خدایا قرار ده، بى نیازى را در ذاتم، و یقین را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در دیده‌ام، و بصیرت را در دینم و مرا به اعضایم بهره‌مند کن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن که به من ستم روا داشته پیروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدین سبب روشن گردان. خدایا گرفتارى ام را برطرف کن، و زشتى ام را بپوشان، و خطایم را بیامرز و شیطانم را بران و دینم را ادا کن».

خداوند غنی مطلق و غیرخدا فقیر مطلق است. انسان‌ها در برخورداری نعمت سه گونه‌اند؛ ۱- فقیری که چیزی ندارد. ۲- گداخویی که مال دارد، ولی گرفتار بخل است. مستغنی یعنی نیازمندی که با دارایی‌هایش نیاز خود را می‌‎تواند برآورده سازد. ۳- بی‌نیازی که اساساً به چیزی احتیاج ندارد. در این میان تنها گروه سوم به اندازه غنای خود، آیت خدای سبحان هستند و مهم همین بی نیازی است نه استغنا؛ زیرا بی نیازی نه زحمتی به دنبال دارد و نه سبب گناه می‌‎شود. ولی رسیدن به چیزی و استغنا با آن همراه چه بسا همراه رنج و مایه طغیان شود: «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى؛ حقا که انسان سرکشى مى‌‏کند همین که خود را بى‌‏نیاز پندارد».

۱۵- نه به خاطر من، به خاطر نعمتهایت ببخش

«اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً...؛ خدایا تو را سپاس، مرا آفریدى، و شنوا و بینا قرار دادى، و تو را سپاس که مرا پدید آوردى، و از روى رحمت، آفریده ه‌ای متناسب قرار دادى، درحالیکه از آفرینش من بی نیاز بودى، پروردگارا به اینکه مرا پدید آوردى. پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا به اینکه آفرینشم را آغاز نمودى، و صورتم را نیکو نمودى، پروردگارا به اینکه به من احسان کردى و در خویشتنم عافیت نهادى، پروردگارا به اینکه محافظتم تمودى و موّفقم داشتى، پروردگارا به اینکه بر من نعمت بخشیدى و راهنمایى ام نمودى.»

۱۶- در همه حال نگهبانم باش

«صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ..؛ بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهاى روزگار، و حوادث شب‌ها و روز‌ها یارى ده، و از هراس‌هاى دنیا، و گرفتاری‌هاى آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمین انجام می‌دهند کفایت کن، خدایا از آنچه مى‌ترسم مرا بس باش و از آنچه حذر می‌کنم نگهدارى کن، و در نفسم و دینم از من نگهبانى فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشین باش، و مرا در آنچه نصیبم فرمودى برکت ده، و در نزد خویش خوارم ساز، و در دیدگان مردم بزرگم کن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوایم مساز، و به باطنم سبکم منما، و به عملم دچارم مکن، و مرا از نعمتایت محروم مفرما.»

۱۷ - به چه کسی واگذارم می‌کنی

«اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؟....؛ به غیر خود واگذارم مکن. خدایا، مرا به که واگذار می‌کنى؟ به نزدیک تا با من به دشمنى برخیزد، یا به بیگانه تا با من با ترش رویى برخورد کند یا به آنان که خوارم می‌شمرند؟، و حال اینکه تو خداى من، و زمامدار کار منى».

۱۸ - ناله‌هایی از غربت

«اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى...؛ من به تو شکایت می‌کنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبکی ام نزد کسی که اختیار کارم را به او دادى».

امام حسین (ص) از این غربت و دلتنگی ناله می زند و از این بغض به خدا شکایت می‌کند. حضرت در فرازهای پیشین با اذعان به عجز و تمنا از خدا به اینکه او را به دیگری واگذار نکند از غربت و دلتنگی خود با خداوند عاشقانه راز و نیاز می‌کند.

۱۹ - آن قدر عذرخواهی می‌کنم تا ببخشی

«اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ ... لَکَ الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى؛ خدایا غضبت را بر من فرود نیاور، اگر در مقام خشم کردن بر من نباشى، از غیر تو باک ندارم، منزّهى تو، جز اینکه عافیتت بر من گسترده‌تر است، از تو درخواست می‌کنم پروردگارا به نور جمالت، که زمین و آسمان‌ها به آن روشن گشت، ... که مرا بر خشمت نمیرانى، و ناخشنودی ات را بر من فرود نیاورى، خشنودى حق توست، خشنودى حق توست، تا پیش از آن راضى شوى».

۲۰ - ای خدای مکه و مشعر

لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ....؛ معبودى جز تو نیست، پروردگار خانه محترم، و مشعر الحرام، و خانه کعبه که برکت را در آن نازل فرمودى، و آن را براى مردم ایمن ساختى،‌ای آن که با بردباری اش از گناهان بزرگ گذشت، اى آن که با فضلش نعمت‌ها را کامل ساخت، اى آن که با کرمش گسترده و فراوان عطا کرد، اى توشه ام در سختی ها، اى همراهم در تنهایى، اى فریادرسم در گرفتاری ها، اى سرپرستم در نعمتها، اى خداى من و خداى پردانم ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب، و پروردگار جبراییل و می‌کاییل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیامبران و اهل بیت برگزیده اش و نازل کننده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فروفرستنده کهیعص و طه و یس و قرآن حکیم».

۲۱ - اگر رحمت تو نبود...

«اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها...؛ تو پناهگاه منى زمانى که راه‌ها با همه وسعتشان درمانده ام کنند، و زمین با همه پهناوری اش بر من تنگ گیرد و اگر رحمت تو نبود، هر آینه من از هلاک شدگان بودم، و نادیده گیرنده لغزشم تویى، و اگر پرده پوشی ات بر من نبود، هرآینه من از رسواشدگان بودم، و تویى که مرا با پیروزى بر دشمنانم تأیید می‌کنى، و اگر یارى تو نبود هر آینه من از شکست خوردگان بودم، اى که وجودش را به بلندى و برترى اختصاص داده، در نتیجه اولیایش به عزّت او عزیز می‌شوند،‌ای آن که پادشاهان در برابرش یوغ ذلّت بر گردن هایشان گذاشته اند، در نتیجه از حملاتش ترسانند».

۲۲ - دو اعجاز علمی در دو عبارت

«یا مَنْ کَبَسَ الاَْرْضَ عَلَى الْمآءِ وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ؛ اى آن که زمین را بر آب انباشت، و هوا را به آسمان بست».

کبس سه معنا دارد و در اینجا به این معناست که «زمین را بر گستره آب وسعت بخشیدی»؛ این دو معنا دارد؛ یکی اینکه آب را به جهت خشکی عقب می نشیند و دریا می‌شود و دیگر اینکه بخشهایی از زمین سطح آب را می‌پوشاند و آب‌های زیرزمینی تشکیل میدهد. مانند کسی که کابوس می بیند و تحت تاثیر عوامل در خواب چنگ می زند و تقلا می کند. در اینجا نیز تمام تقلاهای زیرزمینی به حاصل از کبس زمین بر دریاست. 

سد هوا در آسمان در دانش امروز به لایه ازن اشاره دارد که تا ۱۳ کیلومتری زمین امتداد دارد و منجر به امکان زندگی در زمین است. بنابراین این خبری غیبی از وجود لایه اذن است که مانع از خروج هوا می‌شود. این دو عبارت کوتاه دو اعجاز علمی بلند در چهارده قرن پیش را بیان می‌دارد. امام در این دعا از آسمان و لایه اذن تا کوچکترین حفره‌های بدن را به میانه می‌آورد تا رابطه خود و مردم با خدا را بر بستری از معرفت و عشق و بندگی ارتقا دهد.

۲۳- تو با احسان و من با اسائه آمدم

«یا مَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى...؛ اى که شکرم براى او اندک است ولى محرومم نساخت، خطایم بزرگ شد، پس رسوایم نکرد، و مرا بر نافرمانی‌ها دید، ولى در بین مردم رسوایم ننمود،... اى که با من به خیر و احسان روبرو شد، و من با بدى و نافرمانى با او روبرو گشتم، اى که به ایمان هدایتم نمود، پیش از آنکه سپاس نعمتهایش را بشناسم»

۲۴- شکر، شکر و باز هم شکر

«یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى یا مَنْ رَزَقَنى فى کِبَرى ...؛ اى که در خردسالی حفظم نمود، و در بزرگسالى رزقم داد، اى که عطاهایش نزد من شماره نشود، و نعمتهایش تلافى نگردد، اى که در بیمارى خواندمش، پس شفایم داد. و در حال برهنه گی پوشاند مرا، و در حال گرسنگى سیرم کرد و در حال تشنگى سیرابم نمود، و در حال خوارى، عزّتم بخشید، و در حال نادانى معرفتم بخشید، و در حال تنهایى افزونم نمود، و در حال غربت، بازم گرداند، و رد حال ندارى، دارایم کرد، و در یاریخواهى، یاریام فرمود، و در ثروتمندى محرومم نکرد، و از درخواست همه این‌ها باز ایستادم، پس او شروع به عنایت بر من نمود، حمد و سپاس توراست، اى که لغزشم را نادیده گرفت و اندوهم را زدود، و عایم را اجابت نمود، و عیبم را پوشاند، و گناهم را آمرزید، و مرا به خواسته ام رساند و بر دشمنم پیروز گرداند، اگر نعمت‌ها و عطا‌ها و بخشش هاى باارزشت را برشمارم هرگز نمیتوانم به شماره آرم، اى سرور من.»

۲۵ - هموار تو بودی که...

«اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ الَّذى اَنْعَمْتَ اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ...؛ تویى که حفظ کردى، تویى که پرده پوشى نمودى، تویى که آمرزیدی تویى که نادیده گرفتى، تویى که قدرت دادى، تویى که عزّت بخشیدى، تویى که کمک کردى، تویى که مساعدت فرمودى، تویى که تأیید نمودى، تویى که نصرت دادى، تویى که شفا بخشیدى، تویى که سلامت کامل دادى، تویى که گرامى داشتى....بزرگ و برترى، حمد و شکر همیشگى توراست»

۲۶- من بودم که...

اَنـَا الَّذى اَسَاْتُ اَنـَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنـَاالَّذى هَمَمْتُ اَنـَاالَّذى جَهِلْتُ اَنـَاالَّذى غَفَلْتُ...؛ پس مرا بیامرز، منم که بد کردم، منم که خطا کردم، منم که قصد گناه کردم، منم که نادانى نمودم، منم که غفلت ورزیدم، منم که اشتباه کردم، منم که به غیر تو اعتماد کردم، منم که در گناه تعمّد داشتم، منم که وعده کردم،... و به گناهانم اقرار می‌کنم، پس مرا بیامر».

انسان همیشه خوب است که زشتى‌هاى خود را با خوبی‌هاى خدا مقایسه کند و به یاد بیاورد که خدا به او چه عنایت کرده و در مقابل چه کرده است؟ این مقایسه موجب می‌شود تا انسان مقدارى به پستى خود پى ببرد و دچار تکبر نشود. همچین وقتى مقایسه کنیم که خدا چه نعمت‌هایى را به من داده در حالی که من بى‌شرمى کردهام، دیگر امید انسان از خدا قطع نمیشود.

۲۷- اکنون با چه چیزی با تو مواجه شوم

«فَاَصْبَحْتُ لا ذا بَر آءَهٍ لى فَاَعْتَذِرَُ ...فَبِأَىِّ شَىْءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا مَوْلاىَ اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى ...؛ اکنون چنانم، که نه دارنده زمینه برائتم تا عذرخواهى کنم، و نه داراى قدرتم، تا یارى ستانم، اى مولای من با چه وسیله اى با تو روبرو شوم؟، آیا با گوشم، یا با دیده ام، یا با زبانم، یا با دستم، یا با پایم، آیا این همه نعمت هاى تو نزد من نیست؟ و من به همه این‌ها تو را معصیت کردم، اى مولاى من، تو را بر من حجّت و راه است، اى آن که مرا از پدران و مادران پوشاند، از اینکه مرا از خود برانند، و از خویشان و برادران، از اینکه مرا سرزنش کنند، و از پادشاهان از اینکه مجازاتم نمایند، مولاى من اگر اینان آگاه می‌‌شدند، بر آنچه تو بر آن از من می‌دانى، در این صورت مهلتم نمی‌دانند».

۲۸ - سلوک شیفتگان ناب

«إِلَهِی حَقِّقْنِی بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُکْ بِی مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ؛ پروردگارا! مرا به حقایق اهل قرب محقق کن و چون سالکان مجذوب راه ببر»

در این فراز حضرت بالاترین درجات معرفت و بهترین نوع سیر و سلوک را از خدا خواسته است؛ به بیان علامه جوادی آملی، سالکان چهار گونه هستند. سالکانی که تنها با استدلال علمی طی طریق می کنند که همیشه در راه هستند. سالکانی که شیفته ناب هستند و از آغاز تا انجام با جذبه الهی پیش می‌روند و سلوک علمی و عملی ندارند. سالکانی که ابتدا با سلوک علمی و عملی پیش می روند ولی در پایان جذبه حق آنها را در برمی گیرد و گونه آخر سالکان که با جذبه آغاز می کنند ولی در میانه راه به استدلال علمی روی می آورند. 

حضرت در این فراز از خداوند سلوک شیفتگان ناب را طلب می کنند تا تمام کارهای خود را با جاذبه الهی انجام دهند. آنان بندگان مقرب و انسان‌های کامل هستند.

۲۹ - غیر تو ظهوری ندارد

«أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ...؛ آیا براى موجودات دیگر، ظهورى است که براى تو نیست تا آنها نشان دهنده تو باشند، کى پنهان بودى، تا نیاز به دلیلى داشته باشى که دلالت بر وجودت کند، و کى دور شده اى که آثار تو در عالم هستى ما را به تو رهنمون گردد، کور باد، چشمى که تو را مراقب خود نبیند، و زیانکار باد، تجارت بنده اى که نصیبى از حب و عشق تو ندارد»

در این فراز امام حسین(ع) می‌فرماید که نه تنها ظهور تو کمتر از ظهور دیگران نیست، برای آشکار شدن به آنان نیاز نداری بلکه هرگونه ظهور غیر تو از آنِ توست. در نتیجه این جلوه‌ها پیش از آن که دیگران را بنماید، تو را نشان می‌‎دهد. به عبارت دیگر، نه اینکه دیگران توان راهنمایی به سوی تو را ندارند، بلکه تو از چنان جلوه‌ای برخورداری که به راهنمایی به سویت نیازی نیست؛ اگر چیزی از جهتی نامحدود است، جای خالی نمی‌گذارد تا دیگران آن را پر کنند. از این رو نمی‌توان تصور کرد که دیگران از ظهوری برخوردار باشند که خداوند آن را نداشته باشد. برگرفته از شبکه بین المللی قرآن

عرفه در شعر فارسی

عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی

میهمـان حـرمِ جود و سخـایم کردی

 

فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنی

تا ببخشی گنهـم را تو صدایم کردی

 

دل ما را بسوی خویش کشیدی یا رب

بـاز از پنجـۀ این نفس  رهایم کردی

 

تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیـاز

بـر در رحمت و امیـد گــدایم کردی

 

کرمت هیچ مرا فـرصت گفتـار نـداد

هرچه می خواستم ای دوست  عطایم کردی

 

حـالم ازحال دعـای عـرفه بخشیدی

بـا چنین حـال تو راهی منـایم کردی

 

گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسین

عـاشق و شیفتــۀ کـرببـلایم کردی

 

چـون سبکبـال شـدم تا حرم  کرببلا

همـره و  همسفـر پیک  صبایم کردی

 

کـربـلا گفتم و فریاد ز جانم  برخاست

شکـرلله کـه چنین غرق  نوایم کردی

 

همره زمـزم اشکی که مرا بخشیـدی

حاجی کعبــه ایمــان و  وفایم کردی

 

چون «وفائی» تو مرا عشق و سعادت دادی

تا که مشغـول مناجات و دعایم کردی

والسلام مرتضوی

برچسب ها:

  • اهمیت دعا و نیایشx
  • محتوای دعای عرفهx
  • ویژگی‌های بلند دعای عرفه امام حسین (ع)x
  • عرفه در شعر فارسیx
  • درد و دل با خداx
  • ستایش خداx
  • اظهار ارادت و بندگی به خداx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۳۷
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدای هستی بخش

وقتی به موضوع تعلیم و تربیت نگاه می کنیم حال چه تربیت نفس باشد و چه تربیت غیر چند سؤال برای ما پیش می آید.

اولا : خود تربیت چسیت؟ آیا مراد همان ادب است یا ...؟

ثانیا: بایدهای و نباید های تربیت چیست؟

از این رو باید ابتدا هدف از تربیت مشخص شود تا بسیاری از لوازم آن مشخص شود.

توضیح : از آنجا که خداوند متعال هدف از خلقت انسان را معرفت قرار داده « لعلهم یتفکرون» و لازمه معرفت مراجعه به اسباب خود آگاهی از قبیل مراجعه به استاد و مطالعه کتاب و ...است.

سخن در اینجاست که چه کتابی بخوانیم و چه استادی انتخاب شود؟ چرا که بقول مثل معروف: «خفته کی خفته کند بیدار» هر استادی مفید برای آگاهی بخشی نیست. بلکه علاوه بر علم و آگاهی؛ معرفت نیز لازم است.

شاید این سؤال پیش آید که مگر در شعر نیامده :

من بتو از علم بگویم سخن ** علم چو آید بتو گوید چه کن

ما هم خودمان به علوم مراجعه می کنیم و راه را پیدا می کنیم استاد برای چی؟

پاسخ این قضیه هم شعر دیگری است:

گذرت بر ظلمات است بجوی خضر رهی

که در این ره بسیار بود گمراهی

علم با این که راه گشاست! اما ؛ راه پر خطری نیز هست! چرا که بیشترین آسیب ها را عالمان بی ... به جامعه زده و می زنند.

چاره چیست؟ بزرگان گویند:

بی پیر مرو تو در خرابات
هرچند سکندر زمانی

دیگری گوید:

به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
که گم شد آن که در این ره به رهبری نرسید

و بالاخره:

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

چنانچه در مثل آمده:

در این ره انبیاء چون ساربانند!

از این رو گفته شده رجوع شود، هم به کتاب و هم به سنت «کتاب اعم از خود قرآن یا دیگر منابع دینی  که با محتوای قرآنی و روایی موجود است» و سنت هم اعم است از قول، «کلمات گفتار احادیث و روایات» و نیز فعل و سیره معصومان علیهم السلام».

آسان ترین راه دستیابی به اطلاعات در مورد زندگی نامه معصومان (ع) آنها که الگو های پسنیده خداوند هستند؛ برای زندگی بشر.

مطالعه کتاب های تاریخی از قبیل کتاب شریف منتهی الآمال مرحوم شیخ عباس قمی است که هم در کتابخانه ها موجود است هم در فضای مجازی فایلش قابل دسترسی است.

ویژگی این کتاب اینکه :

زندگانی این عزیزان «معصومان و فرزندان و یارانشان علیهم السلام» را به 8 بخش تقسیم کرده و نسبت به آن اطلاع رسانی دارد. امید است شما مطالعه کننده عزیز پس از مطالعه این کتاب هم بر داشته های دینی مذهبی تان اضافه گردد و نیز با امکاناتی که در اختیارتان هست؛ نسبت به مقام شامخ این عزیزان اطلاع رسانی کنید؛ تا پاسخ مثبت به تقاضای دوستی اهل بیت (مودة فی القربی) به پیامبر گرامی اسلام (ص) داده باشید و از اجر و پاداش دنیوی و اخروی برخوردار باشید و دعای خیر امامان (ع) (رحم الله امرء احیا امرنا) همراهتان باشد.

بسی جای تأسف است که در کشور شیعه نشین ایران؛ ما؛ و فرزندانمان کم توجه به داشته های علمی دینی و ... هستیم.

با این که شیعه هستیم و این همه کتاب و امکانات نرم افزاری و فضای مجازی که برایمان وجود دارد؛ چرا؟ ما از ویژه گی های معصومان (علیهم السلام) نا آگاهیم؟ و چرا به این ارزش های علمی، دینی؛ کم توجه هستیم؟

آیا اقدامی در این زمینه داشته ایم که شناسه ی مختصری از معصومان (ع) « لا اقل به اندازه ای که توان پاسخ گویی از سؤال های سرگذشت زندگی و حاکمان دوران آنان و نیز اقدامات خود و اصحابشان و ...» داشته باشیم. علت چیست نکند ! طبق تمثیلی که از حضرت امام باقر (ع) نقل شده: که دنیا شبیه خوابی است که در آن برسواری سوار شدیم و بدلخواهمان می تازیم اما وقتی بیدار می شود می بینی همه اش ما در فکر و خیال بوده. دنبال بیهوده ها هستیم .

آن هم با اینکه می دانیم یکی از عوامل مهم بدبختی دشمنان امام حسین ( ع ) ، دنیاطلبی بود. عمر بن سعد، نمونه بارزی از این افراد است.

او سخت شیفته قدرت و مقام بود و برای از دست ندادن حکومت ری، به جنگ با امام حسین ( ع ) رضایت داد.

امید است این گونه اشاره ها؛ ما را تشویق به بیداری کند و تحرکی در ما ایجاد شود که به فکر خود و زیر مجموعه خود باشیم؛ چرا قرآن سفارش آنان را نیز فرمود: در آیه شریفه « قوا انفسکم و اهلیکم ناراَ» 

برچسب ها:

  • گلایه ولایت مداریx
  • ارائه راهکارx
  • راهکار آشنایی با معصومان علیهم السلامx
  • وظیفه مطالعه و تبلیغ ولایت مداریx
  • معرفی کتاب منتهی الآمالx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۷ ، ۰۰:۱۵
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

یکی دیگر از شیوه های بدست آوردن منابع خود آگاهی و چگونگی آگاهی بخشی مسئله حضور در جلسات و همنشِنی با پیش کسوتان این فن است برای آشنایی با این طریق؛ توجه شما را به داستان عبرت آموزی که برگرفته از جامع التمثیل است جلب می نمائیم ، باشد که در راه سیر و سلوک ما را راهنمای خوبی باشد.

جا دارد در ایام مناسب سعی کنیم از این گونه مجالست ها را چه حضوری و چه مجازی بهره مند شویم، باشیم تا با قؤآن و سخن و سیره انبیاء الهی (ع) و معصومان (علیهم السلام) است بیشتر آشنا شویم.

سر مکش از صحبت صاحبدلان

پا مکش از خدمت روشن دلان

«تمثیل»

آورده‌اند که مردی بود از ندمای سلطان محمود که او را زبیر عاصی می گفتند، مردی خون خوار وخون ریز و بدکردار بود که بظلم و فسق مشهور بود؟ وقتی وزیر سلطان محمود بود،

شروع اتفاق

در آن وقت یکی از عابدان آن عصر که قطع تعلقات فرموده و عزلت اختیار کرده بود و دیده از نادیدنی های جهان بردوخته و گوش هوشش جز ندای «والله یدعوا الی دارالسلام» نشنیده بود، آن شیخ عابد مرتاض در بیرون شهر صومعه داشت و به عبادت مشعول بود، زبیر عاصی در آن روزها بشکار رفته بود هوا بسیار گرم بود در مراجعت از شکار گذارش نزدیک صومعة شیخ افتاد چون بدانجا رسید زمین سبز و خرمی دید که درختان سایه دار و آب‌های روان از هر طرف جاری گشته، حرارت و گرمی هوا به او اثر کرده بود از آن مکان پرسید؟.

(شنیدن کی بود مانند دیدن)

خادمان احوال شیخ گفتند و زبیر نیز احوال و اوصاف حمیده شیخ را شنیده بود با خود گفت (شنیدن کی بود مانند دیدن) چون باین مقام رسیده‌ام این شیخ عابد را ببینم و در این سایه لحظة بیاسایم و با شیخ مرتاض لحظة صحبت بدارم که گفته‌اند:

(صحبت نیکان اثر کننده است)

ـ زبیر وزیر برغبت تمام میل به صحبت شیخ نمود و از اسب فرود آمد و بدرون صومعه رفت و شیخ را در آن وقت حالتی دست داده بود که از خود بی‌خبر بود جواب سلام او نداد.

لحظه‌ای بنشست تا شیخ بحال خود آمد گفت:

« یا شیخ چرا جواب سلام من ندادی و بقول خدا و رسول خدا عمل نکردی» در ادامه گفت: « من سنت بفعل آوردم و تو ترک واجب نمودی» شیخ فرمود: « من بحکم خدا و رسول عمل نمودم»

ـ زبیر گفت: از کجا؟ فرمود: از آنجا که حضرت رسول (ص) فرمود: «من سلم ظالما اختیاراً طار نور الایمان عنه و لا یرجع اربعین یوما» یعنی هر که سلام کند ظالمی را به اختیار خود نور ایمان از او برود و بازگشت نکند تا چهل روز.

عالم در محضر خداست

حق تعالی غافل نیست از عمل ظالمان و فاسقان.

و آنچه می کنند هر آینه می بیند و می داند چنانکه فرمود:

«و لا تحسبن الله غافلا عما یعمل الظالمون»

یعنی گمان مبر که حقتعالی غافل است از عمل ظالمان و فاسقان.

و حقتعالی ایشان را لعنت کرده است

«الا لعنة الله علی القوم الظالمین»

و زود باشد نسل ظالمان منقطع و نابود شود که:

پایة ظلم بسیار بی‌ بنیادا است

و ظالم و فاسق در آخرت بعذاب الیم گرفتار شود:

از ظلم شد معاویه را نسل منقطع

وز عدل ماند نام علی (ع) زنده در جهان

این کلام پر الهام و دردل زبیر عاصی اثر کرد و دل سختش چون موم نرم شد و شیخ را شنیده بود که از محبت اهلبیت (ع) است و آواز صلاح او به حوالی و نواحی آن دیار شهرت داشت، و از خوراک و پوشاک به کشیکینه و پشمینه قانع شده، زبیر اثر عبادت و ریاضت از جبین او واضح و ظاهر دید.

استمداد از انفاس قدسی

پس با آن حال از انفاس شیخ استمداد نموده گفت:

ای شیخ بزرگوار عالی مقدار نصیحتی که مجرمان و عاصیان را براه آورد و ایشان را بکار آید بفرمائید که از دم مبارک شما اثر بخشد ـ

فرمود: ای زبیر بدانکه خدای را دو سرا است یکی باقی و یکی فانی؛ یکی دنیا و دیگری عقبی، همت عالی تو اقتضای آن میکند که باین منزل فانی سر فرود نیاوری و نظر بر عالم باقی کنی که گفته‌اند

«حب الدنیا راس کل خطیئة»:

ملک عقبی خواه کو خرم بود

ذرة زان چون همه عالم بود

جهد کن تا در میان این نشست

ذره‌ای زران عالمت آید بدست

آداب سیر و سلوک

چون زبیر این موعظه بشنید بگریست و گفت:

ای شیخ بزرگوار بچه طریق آن ملک باقی را بدست توان آورد؟

فرمود: خدای را در همه جا حاضر و ناظر دانستن،

ترک ظلم و ستم و فسق و فجور نمودن،

دل از کینه و عداوت مسلمانان پاک و صاف کردن؛

زبان را از فحش و غیبت و بیهوده نگهداشتن،

دایم بذکر و یاد الهی بودن

گوش را به آیات و حدیث شنوا کردن

چشم از حرام پوشیدن شکم را از لقمة حرام بازداشتن

دل را به آخرت بستن

سینه را به محبت اهل بیت (ع) پرداختن

تا بر آشیانة وجود « قل اللهم مالک الملک» توان نشست،

و اصل این محبت اهل بیت (ع) است که حقتعالی در مدح ایشان فرموده:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»

ـ چون شیخ خزانة دل زبیر را پر از جواهر نصیحت ساخت زبیر در همان مجلس بشرف «توبوا الی الله توبة نصوحا» مشرف گردید و دست ارادت و اخلاص در دامن همت زده ببرکت صحبت اهل دی از پیروی نفس جفاجو درگذشت:

هر که را توفیق حق آمد دلیل

عزلتی بگزید و رست از قال و قیل

پس زبیر از دم پیر روشن ضمیر از سر ظلم و بدکاری گذشت و ترک وزارت کرده به جهة عبادت در گوشة عزلت نشست

سفر حج

و در همان اوقات توفیق رفیق او گشته احرام زیارت بیت الله الحرام بست و شیخ او را وداع کرده روانه مکه معظمه شد و چون پس از طواف کعبه ببغداد رسید احوال شیخ را پرسید؟ گفتند: شیخ در نجف اشرف در بیرون شهر خانقاعی (محل عبادت) داشت در این روزها برحمت حق پیوست زبیر چون این بشنید به خانه خود نرفت و از همانجا به نجف اشرف رفت چون به صومعه شیخ رسید بر سر تربتش بسیار گریست و از آنجا بیرون آمد، مردی را دید زراعت می کرد زبیر پیش او رفته احوال شیخ را پرسید آن مرد گفت شیخ رحمة الله علیه در این مکان زراعت می کرد و به دست خود آب می کشید و کشت و کار می نمود و سبزی می فروخت و به فقرا و درویشان نفقه می کرد و خود به عبادت مشغول بود.

زبیر پرسید از خادمان و مریدان او کسی را نمی‌بینم؟

گفت: همه رفتند جز سگی که در این صحرا پاسبانی و محافظت زراعتش می کرد و آن سگ از وفاداری بجائی نرفته و در بیرون صومعه در سوراخی مانده و در گرسنگی و تشنگی بسر می برد و از در صومعه به جائی نمی رود.

زبیر بر گردید و باز به در صومعه آمد و در بیرون صومعه سوراخی دید که سگ لاغر ضعیفی موی ها همه از او ریخته و پوستی و استخوانی از او مانده به دست خود او را از سوراخ بیرون آورد و آن حال بدید دلش بسوخت و گفت این هم آفریدة خدا است.

سگی را لقمة هرگز فراموش *** نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ

و گر عمری نوازی سفله‌ای را *** بکمتر چیزی آید با تو در جنگ

و از وفاداری بجائی نرفته چون پاسبابی پیر من کرده رعایت او بر من لازم است پس دستی بر پشت و پهلو و گردن او کشید و پارة نان که همراه داشت در آب تر کرده بدهانش نهاد و از مطهرة خود آب بگلویش ریخته باز سگ را بهمان سوراخ گذارده بکنار آب رفت و وضو ساخت و به صومعه درآمد و بر سر قبر شیخ بنشست و قرآن می خواند تا آخر روز و بعد از آنجا بیرون آمده و مجدداً آن سگ را از نان و آب سیر کرد و بر اسب سوار شد و به غلام خود فرمود: تا آن سگ را برداشته در پیش زین بالای اسب در بغل او گذاشت هر چند خادمان منع کردند بسخن ایشان التفات نکرد و آن سگ ضعیف را در پیش خود بر بالای اسب می برد تا نزدیک شهر رسید اقربا و دوستان همه باستقبال زبیر آمدند او را دیدند که سگ لاغر و ضعیفی را در پیش زین گرفته مردم همه حیران ماندند که با آن همه غرور و تکبر بعد از وزارت و زیارت مکه معظمه سگی را در بغل گرفته دوستانش گفتند: ای زبیر این چه حالت است و این چه لایق شما است همه نصیحت می‌کردند و زبیر به ذکر خدا مشغول بود و بسخن ایشان التفات نمی کرد تا بخانه رسید، اقوام و خویشان او همه گفتند زبیر دیوانه شده است!

این حکایت شهرت گرفت زبیر سگ را در پهلوی خود جا داده و هر چه می خورد به آن سگ هم می داد تا آنکه اعیان و اهالی شهر بدیدن او آمدند و آن حال بدیدند و او را نصیحت می کردند که این چه لایق شماست که سگی را چنین خدمت می کنی زبیر جواب داد «مصراع»

«سگ را اگر خدمت کنی بهتر که بد بنیاد را»

ای یاران من در میان خلق آبروئی و عزتی نمی خواهم و حرمتی از اهل دنیا نمی جویم گفتند این سگ را از پیش خود دور کن چرا این همه رنج و تعب می کشی و به دست خود روغن به جلد او می مالی جواب داد. «شناسند سک را بروی خداوند»

سگ نمک شناس

و این سگ نمک شناس است و پاسبانی پیر من کرده تا در حیات بود و بعد از وفات او از وفاداری بجای دیگر نرفته و در گرسنگی و تشنگی بسر برده پس از وفاداری از این سگ آموختم و دیگر آنکه من سگی بودم از سگان جهنم از برکت نفس مبارک پیر خود که صاحب این سگ بود از سر ظلم و بد کردن و تعدی و ستم در گذشتم و باین دولت عظمی رسیدم پس این سگ را به روی خداوندش شناسم پس هر روز بدست خود روغن بجلدش می مالید و نان و گوشت به او می خورانید تا آن سگ قوت گرفت و مو برآورد و زبیر پسر زنش مردم التفات نمی‌کرد و می گفت ای عزیز شما بر کردار و عمل زشت من بد کردار عاصی واقف بودید به همه حال احوال من عاصی بشما ظاهر بود و از باطن پاک و صاف صاحب این سگ فیض عظیم به من عاید شد و امیدوارم که به محبت اهل بیت (ع) و برکت روح پرفتوح شیخ بزرگوار مرا به افعال من نگیرند.

رستگار آمد سگی کو بود با اصحاب کهف

من سگ «محب» آل علی (ع) ام چون نباشم رستگار

آن گاه گفت، « شناسند سگ را بروی خداوند » و من از روی اخلاص و نیت صادق از راه باطل براه راست آمده‌ام و از ظلم و بدعت گذشتم و به طریق اهلبیت (ع) پیوستم و دل از هوس و آرزوهای دنیا شستم، دیگر مرا صحبت اهل دنیا ضرر است و در پیش اهل دنیا عزت و آبرو نمی خواهم، خلق عالم هر چه خواهند بگویند و الحال مرا حفظ این سگ بهتر و خوشتر می آید تا آمیزش اهل دنیا و از صحبت آن پیر روشن ضمیر این هدایت یافتم.

سر مکش از صحبت صاحبدلان

پا مکش از خدمت روشن دلان

پس زبیر یاران را وداع کرد و سگ را برداشته به صومعة شیخ رفت و در پهلوی صومعة شیخ برای خود معبدی ساخت و به طریق شیخ در آن سرزمین بدست خود آب می کشید و کشت کار می کرد و به عبادت مشغول بود و آن سگ همان پاسبانی زراعت می نمود؛ تا شبی زبیر شیخ را در واقعة دید که پیش او آمد و او را در بغل گرفته نوازش کرد و گفت ای زبیر، خدای از تو راضی باد که برای خاطر ما این همه رنج کشیدی و سگ را که پاسبانی زراعت ما می کرد برگزیدی و خدمت کردی، زبیر گفت ای شیخ «شناسند سگ را بروی خداوند» سگ ترا پاسبانی می‌کرد و به جائی نمی‌رفت و سر از این صومعه بر نتافت به این جهت خدمت او کردم.

ـ شیخ گفتا ای زبیر آنچه لازمة ارادت بود بجای آوردی و به سر قبر من آن چه کردی دیدم و آنچه گفتی شنیدم اما جواب نتوانستم بدهم که محبوس و در خاکم چون شرط ایمان بجا آوردی توبه قبول افتاد، یازبیر این ریاضت و رنج که بردی و برای خاطر ما سگی را خدمت کردی و گفتی «سگ را بروی خداوند به بینند» و به محبت اهلبیت(ع) پیوستی و خود را پیش خلق و اقوام و دوستان خود خوار و ذلیل داشتی لاجرم به مطلب و مقصود اصلی رسیدی.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

یا زبیر، بیا تا تو را به خدمت علی ابن ابیطالب(ع) برم، چون به خدمت آن حضرت مشرف گردیدم حضرت فرمود: یا زبیر برای دوستی ما و شیعیان ما سگ را اختیار کردی و از خود برگزیدی، پس مژده باد تو را که فردای قیامت حشر تو با ما خواهد بود ـ چون از خواب بیدار شدم با خود گفتم

بدین مژده گر جان فشانم رواست

که این مژده آسایش جان ماست

این مثل از زبیر ماند «شناسند سگ را بروی خداوند»

نمونه پیام های این حکایت:

* برکات حضور و مجالست با عالمان و دانشمندان بویژیه اهل دل، عامل به علم و دانش.

* نمونه اثر بخشی نهی از منکر

* غافل نشدن از حضور خدا

* عاقبت ظلم و ستم به دیگران

* راهکار های اخلاقی

* استمداد از انفاس نورانی

* نصیحت طلبی

* ترک پیروی نفس

* نعمت شناسی

* آداب سیر و سلوک

دوستی و محبت اهل بیت

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها:

  • شنیدن کی بود مانند دیدنx
  • صحبت نیکان اثر کننده استx
  • نمونه اثر بخشی نهی از منکرx
  • عالم در محضر خداستx
  • استمداد از انفاس قدسیx
  • سگی را لقمة هرگز فراموشx
  • سگ را اگر خدمت کنی بهتر که بد بنیاد راx
  • نابرده رنج گنج میسر نمی شودx
  • آداب سیر و سلوکx
  • دوستی و محبت اهل بیت علیهم السلامx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۷ ، ۰۷:۳۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

با نزدیک شدن شب های احیا چون شناخت نسبت به دعا، و آداب و برکات آن؛ آمادگی خاصی به انسان دست می دهد، بد نیست با دانستنی های دعا آشنا شویم؛ امید است آن حال ویژه که برای دعا های مستجاب نیز است، برای همگان وجود آید و مراد همگان برآورده بخیر گردد.

اهمیت دعا و آداب آن

اهمیت و ارزش دعا و آثار آن به قدرى روشن و آشکار است, که حتى دانشمندان بیگانه از اسلام هم, براساس هدایت فطرى, به این مسإله اشاره کرده و دعا را عامل حرکت و از ضرورىترین نیازهاى بشر دانسته و آن را داروى درمان حتى براى دردهاى جسمى شمرده اند, و در زمان ما در حال پایه گذارى مطب هایى هستند که طبیبان تربیت شده در این فن حتى سخت ترین بیمارى هاى جسمى را از این طریق معالجه کنند.

دعا امرى ضرورى و فطرى است

دعا که امرى است ضرورى و فطرى, مسإله ایست که خداوند به آن دستور داده, و از اخلاق انبیاى بزرگ الهى قلمداد شده, و انسان با دعا, شایستگى گرفتن عطاى حق را پیدا مى کند.

دعا خواستن است, و خواستن اگر حقیقت داشته باشد, انسان با کمال شوق دنبال تحقق آن حرکت مى کند.

شعر

بیا تا بر آریم دستى ز دل

که نتوان درآورد فردا ز گل

برآرد تهى, دست هاى نیاز

ز رحمت نگردد تهیدست باز

دعا در قرآن

قرآن مجید, با دستور به دعا, استکبار و خود دارى از انجام آن را باعث سقوط در جهنم مى داند.

و قال ربکم ادعونى إستجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین6;

پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا (دعاى) شما را بپذیرم.

کسانى که از عبادت من تکبر مى ورزند بزودى با ذلت وارد دوزخ مى شوند.

قرآن و دعا

قرآن چند مسإله در باره ى دعا ذکر کرده است که از این قرار است:

1 ـ گشایش کارها در پرتو دعا

دعا را علت گشایش کارها, و نجات از هر هم و غم و رنجى مى داند, و در ضمن این مسإله, از بعضى از دعا کنندگان گلایه کرده مى فرماید, به وقت گرفتارى با کمال زارى دعا مى کنید و استجابت آن را به سختى از خدا مى طلبید و با پروردگار عهد و پیمان مى بندید که در صورت نجات شکرگزار حق شوید, ولى پس از نجات از گرفتارى, به شرک که ظلم بزرگى است باز مى گردید!!

(( قل من ینجیکم من ظلمات البر والبحر تدعونه تضرعا وخفیه لئن إنجانا من هذه لنکونن من الشاکرین. قل الله ینجیکم منها ومن کل کرب ثم إنتم تشرکون7;

بگو: چه کسى شما را از تاریکى هاى خشکى و دریا رهایى مى بخشد؟! درحالى که او را با حالت تضرع (و آشکارا) و در پنهانى مى خوانید; و(و مى گویید:) اگر از این (خطرات و ظلمت ها) ما را رهایى بخشد, از شکرگزاران خواهیم بود )).

بگو: ((خداوند شما را از اینها, و از هر مشکل و ناراحتى, نجات مى دهد; ولى بازهم شما براى او شریک قرار مى دهید. (و راه کفر مى پویید.))).

2 ـ دعا ویژگى صالحان

دعا را از کارهاى پسندیده و علامت بندگان صالح مى داند, و آنان را در همه ى شئون حیات با این واقعیت عالى همراه و هماهنگ معرفى مى کند.

(( انهم کانوا یسارعون فى الخیرات ویدعوننا رغبا ورهبا وکانوا لنا خاشعین8;

چرا که آنان (خاندانى بودند که) همواره در کارهاى خیر به سرعت اقدام مى کردند; و در حال بیم و امید ما را مى خواندند; و پیوسته براى ما (خاضع و) خاشع بودند)).

3 ـ دعا و اجابت آن

در صورت تحقق شرایط دعا, اجابت را لازمه دعا مى داند, و مسإله اجابت دعا را هم خاص حضرت حق دانسته, و از بندگان الهى مى خواهد به این معنا توجه داشته باشند.

(( واذا سإلک عبادى عنى فانى قریب إجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لى ولیومنوا بى لعلهم یرشدون9;

و هنگامى که بندگان من, از تو درباره ى من سوال کنند, (بگو:) من نزدیکم;

دعاى دعاکننده را, به هنگامى که مرا مى خواند, پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند, و به من ایمان بیاورند تا راه یابند (و به مقصد برسند ))).

4 ـ دعا و جلب توجهات الهى

قرآن به این نکته ى بسیار مهم توجه مى دهد, که اگر دعا نبود, روى توجهى از جانب خداوند به بندگان نمى شد.

(( قل ما یعبوا بکم ربى لولا دعاوکم10;

بگو: پروردگارم براى شما ارجى قایل نیست اگر دعاى شما نباشد)).

5 ـ فطرى بودن دعا و فراموشکارى انسان

قرآن مجید دعا را براى بشر امرى فطرى و ضرورى مى داند, چه این که انسان در دریایى از محدودیت ها و گرفتارى ها و مشکلات و رنج ها دچار است, و براى رهایى از این امور, چاره اى جز دعا به پیشگاه حضرت او ندارد, و دعا را در این زمینه عامل هدایت و آشنایى با خدا دانسته, در عین این حال عده اى را پس از دعا نسبت به حضرت حق فراموشکار و ناسپاس مى داند.

(( واذا مس الناس ضر دعوا ربهم منیبین الیه ثم اذا إذاقهم منه رحمه اذا فریق منهم بربهم یشرکون11;

هنگامى که رنج و زیانى به مردم برسد, پروردگار خود را مى خوانند و توبه کنان به سوى او باز مى گردند; اما همین که رحمتى از خودش به آنان بچشاند, بناگاه گروهى از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک مى شوند)).12

روایات و دعا

دعا و آثار آن در زندگى به اندازه اى مهم است که محدث مشهور شیعه, ثقه الاسلام کلینى در کتاب با عظمت اصول کافى نزدیک به شصت باب در زمینه دعا مطرح کرده است, که به قسمتى از آن ابواب اشاره شود:

فضیلت دعا

الف : برترین عبادت

قلت لا بى جعفر (ع): ((إى العباده إفضل؟ فقال: ما من شىء افضل عند الله عزوجل من ان یسئل ویطلب مما عنده وما إحد إبغض الى الله عزوجل ممن یستکبر عن عبادته ولا یسئل ما عنده13;

راوى مى گوید: به امام باقر عرض کردم برترین عبادت کدام است؟ فرمود چیزى نزد خداوند افضل از این نیست, که از او آنچه نزد اوست درخواست شود, و کسى نزد خداوند مبغوض تر نیست از انسانى که از عبادت حق کبر ورزد, و از آنچه نزد اوست نخواهد)).

میسر مى گوید: حضرت صادق (ع) به من فرمود: در پیشگاه حضرت حق دعا کن و مگو کار از کار گذشته, آنچه مقدر شده همان مى شود و براى دعا اثرى نیست.

همانا نزد خداوند عزوجل منزلت و مقامى است که به آن نتوان رسید مگر به دعا و گدایى, اگر بنده اى دهان خود را ببندد و دعا نکند, چیزى نصیبش نمى شود, پس دعا کن تا به تو عنایت شود, اى میسر هیچ درى نیست که کوبیده شود مگر این که امید آن هست که به روى کوبنده باز شود.14

عن ابى عبدالله (ع) قال: (( من لم یسئل الله عزوجل من فضله فقد افتقر15;

امام صادق (ع) فرمود: هر که از فضل خداوند درخواست نکند, بیچاره و فقیر گردد)).

سیف تمار گوید: از امام صادق (ع) شنیدم, که مى فرمود: بر شما باد به ملازمت دعا, زیرا به هیچ چیز مانند آن به خداوند نزدیک نشوید, و هیچ حاجت کوچکى را به خاطر کوچکى اش رها نکنید, زیرا آن کس که حاجات کوچک به دست اوست, همان کس است که حاجات بزرگ به دست اوست.16

عن ابى عبدالله (ع) قال: (( قال امیرالمومنین (ع): احب الاعمال الى الله عزوجل فى الارض الدعإ وافضل العباده العفاف قال: وکان امیرالمومنین رجلا دعإ17;

ب : محبوب ترین اعمال

امام صادق (ع) فرمود: امیرالمومنین مى فرماید: محبوب ترین اعمال در روى زمین نزد خداوند, دعا است, و بهترین عبادت پاکدامنى است, و امیرالمومنین مردى بود که دعایش بسیار بود)).

ج: دعا, اسلحه ى مومن

عن ابى عبدالله(ع) قال: قال رسول الله (ص):

(( الدعإ سلاح المومن وعمود الدین و نور السماوات والارض18;

امام صادق (ع) مى گوید: پیامبر (ص) فرمود: دعا سلاح مومن و پایه دین, و روشنى آسمان ها و زمین است)).

و نیز حضرت صادق (ع) فرمود: امیرالمومنین فرمود: دعا کلیدهاى نجات و گنجینه هاى رستگارى است, و بهترین دعا آن دعایى است که از سینه ى پاک و دلى پرهیزکار برآید, و وسیله ى نجات در مناجات است و نجات انسان به اخلاص اوست, و چون فزع و بى تابى سخت شود پناهگاه خدا است.

عن ابى عبدالله (ع) قال: (( الدعإ انفذ من السنان الحدید19;

امام صادق (ع) فرمود: دعا از نیزه ى تیز نافذتر است)).

برکات دعا

الف : دفع بلا و قضا با دعا

عن ابى عبدالله (ع) قال: (( ان الدعإ یرد القضإ وقد نزل من السمإ وقد ابرم ابراما20;

امام صادق (ع) فرمود: دعا قضائى را که از آسمان نازل شده برمى گرداند, اگرچه آن قضا به سختى مبرم و محکم شده باشد)).

کان على بن الحسین (علیهماالسلام) یقول: ((الدعإ یدفع البلإ النازل وما لم ینزل21;

حضرت على بن الحسین (علیهماالسلام) مى فرمود: دعا بلائى را که نازل شده و نازل نشده دفع مى کند)).

مصداق این روایت در قرآن مجید,

 قوم یونس اند, که بلاى الهى تا بالاى سر آنان آمد ولى به راهنمایى آن عالم ربانى به بیابان رفته و سر بر خاک مذلت نهادند, و از پیشگاه خداوند درخواست رد بلا کردند و درخواست آنان اجابت شد!

ب : دعا, درمان هر دردى

عن علإ بن کامل قال: ((قال لى ابو عبدالله(ع): ((علیک بالدعإ فانه شفإ من کل دإ22;

علإ بن کامل مى گوید: حضرت صادق (ع) به من فرمود: بر تو باد به دعا که دعا درمان هر دردى است)).

آرى, دعا درمان هر دردى است. وقتى دل به حضرت محبوب بسته شود, و جان, آیینه ى اوصاف معشوق گردد, و آدمى در رحمت را از هر سو به سوى خود باز ببیند, و قلب بر اثر اتصال, مالامال از امید گردد, روح داراى قدرت و تسلط و مالکیت شود, و به هنگام هجوم دردها على الخصوص دردهاى معنوى, از محبوبش به وسیله ى دعا درخواست رد بلا و شفاى مرض کند. و محبوب هم بیمارى او را هرچه باشد شفا خواهد داد.

بخش خاطره های دعایی

در این جا مناسب است به سه قضیه ى آموزنده به اختصار اشاره کنم.

کمک گرفتن از بیدار دل و صاحب نفس

اول: دوستى داشتم عاشق دین, و دل سوز مسائل الهى, داراى هفتاد سال عمر, به من گفت: وقتى که عمرم قریب به ده سال بود, گرفتار تب سوزنده ى سختى شدم, طب و طبیب از علاجم عاجز شد, پدرم مرا در آغوش گرفت, و نزد سیدى بیدار دل و صاحب نفس برد, و داستان رنج مرا براى او باز گفت, آن مرد زنده دل سرى به جانب آسمان برداشت, آنگاه روى به من کرد و گفت: اى تب سوزنده! او را رها کن, لحظه اى نگذشت که تب مرا رها کرد و تا این زمان که هفتاد سال از عمرم گذشته تب به سراغم نیامده!!

کمک گرفتن از مقدسات

دوم: فرزند مرحوم محدث قمى برایم نقل کرد, پدرم دچار چشم درد شدیدى شد, اطباى عراق از علاجش عاجز شدند, روزى از مادرم خواست کتاب کافى را به او بدهد, کتاب را از دست همسرش گرفت و گفت: این کتاب, مایه از اهل بیت رسول الله (ص) دارد, و امکان ندارد خداوند به وسیله ى مالیدن این کتاب به چشم, مرا از درد دیده خلاص نکند, چشم به حق دوخت و با دلى سوخته کتاب کافى را بر چشم مالید, دیده ى او از درد رهایى یافت!

کمک گرفتن از ابزار نوشتن آثار اهل بیت (ع)

سوم: باز همو نقل کرد: پدرم دچار مرض سختى شد, و دارو نسبت به او از اثر افتاده بود, پس از رنج بسیار به مادرم گفت: این انگشتان من سال هاست, آثار اهل بیت را مى نویسد, اگر اثر الهى در این انگشتان نباشد باید آن را قطع کرد, ظرفى پاک آورد و مقدارى آب در کنار آن گذاشت, آن مرد الهى, انگشتانش را در آن ظرف گرفت و آب بر روى آن ریخت و آن آب را در حالى که به سبب آن از خداوند طلب شفا مى کرد خورد و بیمارىاش بر طرف شد.

شرائط استجابت دعا

پاکى دل و زبان شرط استجابت دعا

در صورتى دعاى دعا کننده بالا مى رود و دعایش به هدف اجابت مى رسد که با دل و زبانى پاک خداى خود را بخواند, باید نفس او الهى باشد, به معاصى الهى نزدیک نگردد و از آنچه او را از خدا دور مى کند اجتناب ورزد. ممکن نیست کسى با قلب سلیم و با زبانى پاک از خداى رحیم چیزى را بخواهد و آن چیز به مصلحت او باشد و خدا آن را رد کند و دست رد به سینه او بزند. لذا دعا کننده قبل از دعا باید در صدد تحصیل دو چیز باشد: 1 ـ دل پاک و قلب سلیم 2 ـ زبان پاک

دعاى دعا کننده مستجاب است

عن ابى عبدالله (ع) قال: (( الدعإ کهف الاجابه کما ان السحاب کهف المطر23;

امام صادق (ع) فرمود: دعا خزانه و گنجینه اجابت است, چنانچه ابر مخزن باران است)).

حضرت صادق (ع) فرمود:

(( ما ابرز عبد یده الى الله العزیز الجبار الا استحیا الله عز و جل ان یردها صفرا حتى یجعل فیها من فضل رحمته ما یشإ فاذا دعا احدکم فلا یرد یده حتى یمسح على وجهه و راسه24;

هیچ بنده اى دست بدرگاه خداى عزیز و جبار نگشاید, جز این که خداى عزوجل شرم کند که آن را تهى برگرداند, تا این که از فضل و رحمت خود آن دست را پر کند, پس هرگاه یکى از شما دعا کرد, دستش را بر نگرداند تا آن را به سر و روى خود بکشد)).

یک سؤال و پاسخ آن راجع به دعا

چرا بسیارى از دعاها به اجابت نمى رسد؟!

این شبهه را به چند وجه مى توان پاسخ گفت:

اول ـ این که وعده ى خداوند مشروط به مشیت است,

 و آیه 41 از سوره ى انعام که مى فرماید: اگر بخواهم اجابت مى کنم بر همین نکته دلالت مى کند.

دوم ـ این که مقصود از اجابت که خداوند و حجج او فرموده اند توجه و استماع دعا است, یعنى فورا شنیده مى شود و مورد توجه قرار مى گیرد, ولى ممکن است بنا به مصالحى در دادن حاجت بنده تإخیر کند.

سوم ـ این که اجابت, مشروط به خیر بودن حاجت براى دعا کننده است, بنده از خدا حاجتى را طلب مى کند در حالى که عالم به جمیع مصالح, یا مفاسد درخواست خود نیست, همچنین از آینده, پیامدها و تبعات آن به طور کامل آگاهى ندارد. ولکن خداوند عالم مطلق است و همه چیز را مى داند و بر طبق مصلحت بنده اش, حاجات بندگان را عطا مى فرماید.

آداب دعا

1- لزوم حضور قلب در دعا

سلیمان بن عمرو قال: (( سمعت ابا عبدالله (ع) یقول: ان الله عزوجل لا یستجیب دعإ بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبک ثم استیقن بالاجابه25;

سلیمان بن عمرو مى گوید, شنیدم حضرت صادق (ع) فرمود: خداوند دعایى که از دل غافل باشد مستجاب نمى کند, پس هرگاه براى دعا به پیشگاه مقدس او روى آوردى با دل توجه کن و یقین داشته باش که قلبى که در دعا مشغول مولاست دعایش مستجاب مى شود)).

و نیز دعا کننده لازم است داراى رقت قلب باشد, و دعاى کسى که قلب با قساوت دارد مستجاب نیست.

عن ابى عبدالله (ع) قال: ((ان الله عزوجل لا یستجیب دعإ بظهر قلب قاس26;

امام صادق (ع) فرمود: خداوند دعائى که از روى دل سخت و با قساوت باشد, مستجاب نمى کند)).

2 - پافشارى و اصرار در دعا

عده اى از مردم دعا را سبک مى شمارند. اولا خیلى ساده و با شتاب و عجله دعا مى کنند, ثانیا بدون در نظر گرفتن مصلحت اجابت آن را مى خواهند, در این باب ائمه بزرگوار مى فرمایند: در دعا اصرار و پافشارى داشته باشید, و اجابت آن را مشروط به مصلحت خویش از جانب خدا و در گرو وقت لازم براى اجابت بدانید.

عن ابى عبدالله (ع) قال: ((ان الله عزوجل کره الحاح الناس بعضهم على بعض فى المسئله واحب ذلک لنفسه, ان الله عزوجل یحب ان یسإل ویطلب ما عنده27;

امام صادق (ع) فرمود: خداوند دوست ندارد مردم در انجام حاجت دیگر به همدیگر اصرار ورزند, ولى این اصرار و الحاح را براى خودش دوست دارد, او مى خواهد که از او بخواهند, و آنچه نزد اوست از او خواهش کنند)).

عن ابى جعفر (ع) قال: (( لا والله لا یلح عبد على الله عزوجل الا استجاب الله له28;

امام باقر (ع) فرمود: بخدا سوگند هیچ بنده اى به درگاه خداى عزوجل اصرار نورزد جز اینکه خداوند دعایش را مستجاب فرماید)).

3 -  بیان حاجات در دعا

وجود مقدس حضرت حق, به تمام غیب و شهود و آنچه گذشته و آنچه هست و آنچه خواهد آمد, به تمام جهات آگاه و عالم است, و حاجات مشروعه بنده و آنچه را عبد مى خواهد براى حضرت او آشکار است, ولى خداوند علاقه دارد که عبد به وقت دعا, حاجاتش را به زبان بیاورد.

عن ابى عبدالله (ع): (( ان الله تبارک وتعالى یعلم ما یرید العبد اذا دعاه ولکنه یحب ان تبث الیه الحوائج فاذا دعوت فسم حاجتک وفى حدیث آخر قال: ان الله عزوجل یعلم حاجتک وما ترید ولکن یحب ان تبث الیه الحوائج29;

امام صادق (ع) فرمود: خداوند تبارک و تعالى مى داند که بنده اش بوقت دعا چه مى خواهد. ولى دوست دارد که حاجت ها به درگاهش گفته شود, پس هرگاه به دعا برخاستى حاجتت را بگو, و در روایت دیگرى آمده: خداوند حاجت و خواسته ات را مى داند, ولى دوست دارد حاجات خود را به درگاهش بازگو کنى)).

ارزش دعاى پنهان

عن ابى الحسن الرضا (ع) قال: ((دعوه العبد سرا دعوه واحده تعدل سبعین دعوه علانیه30;

حضرت رضا (ع) فرمود: یک دعاى عبد در پنهانى مساوى با هفتاد دعاى آشکار است)).

سرش این است, که دعاى در پنهان به خلوص و اخلاص و پاکى در نیت نزدیک تر است, و عمل هرچه خالص تر باشد قیمت و ارزشش بیشتر است.

ارزش اشک ریختن به درگاه حق

گریه براى خدا و در راه خدا و بر مصایبى که در راه خدا به اولیاى خدا رسیده عملى نیک و پسندیده است.

قرآن مجید, گریه براى خدا را از علایم عاشقان حق مى داند:

(( واذا سمعوا ما إنزل الى الرسول ترى إعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین31;

و هر زمان آیاتى را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند, چشم هاى آنها را مى بینى که (از شوق,) اشک مى ریزد, به خاطر حقیقتى که دریافته اند; آنها مى گویند: ((پروردگارا! ایمان آوردیم; پس ما را با گواهان (و شاهدان حق, در زمره ى یاران محمد) بنویس)).

4 - داشتن حالت گریه وقت دعا

گریه به وقت دعا از ارزش خاصى برخوردار است, و اشک چشم که نشانى از صفاى باطن است, آدمى را به رحمت حضرت حق نزدیک کرده و از بار گناهان سبک مى کند.

امام صادق (ع) مى فرماید: (( ما من شىء الا و له کیل او وزن الا الدموع فان القطره منها تطفى بحارا من نار فاذا اغرورقت العین بمائها لم یرهق وجهه قتر و لا ذله فاذا افاضت حرمها الله على النار و لو ان باکیا بکا فى امه لرحموا32;

براى هر چیز پیمانه و وزنى است مگر گریه, که یک قطره اش دریاهایى از آتش را خاموش سازد, و چون اشک در دیده حلقه بزند, چهره صاحبش خوارى و ذلت نبیند, و چون بر رخسار بریزد, بر آتش دوزخ حرام گردد, و اگر هر آینه در امتى یک نفر گریان باشد همه ى آنان مورد ترحم قرار مى گیرند)).

عن ابى جعفر قال: ((ما من قطره احب الى الله عزوجل من قطره دموع فى سواد اللیل مخافه من الله لا یراد بها غیره33;

امام باقر (ع) فرمود: قطره اى نزد خداوند محبوب تر از آن قطره اشکى که در تاریکى شب از ترس خدا بریزد و جز خدا چیز دیگرى منظور نداشته باشد, نیست)).

قلت لا بى عبد الله (ع): اکون ادعو فاشتهى البکإ و لا یجیئنى و ربما ذکرت بعض من مات من اهلى فارق و ابکى فهل یجوز ذلک فقال نعم فتذکرهم فاذا رققت فابک و ادع ربک تبارک و تعالى یعط34;

اسحاق بن عمار مى گوید: به حضرت صادق (ع) عرض کردم, من دعا مى کنم و میل دارم گریه کنم, ولى گریه ام نمى آید, و چه بسا به یاد برخى از مردگان خانواده ام مى افتم پس رقت مى کنم و اشک مى ریزم, آیا این کار درست است؟ فرمود آرى آنها را به یاد آر و چون رقت کردى گریه کن و پروردگار تبارک و تعالى را بخوان و به درگاه حضرتش دعا کن)).

5 - ستایش خدا قبل از دعا

حارث بن مغیره مى گوید: حضرت صادق (ع) فرمود: مبادا چون یکى از شما بخواهد از پروردگار خویش چیزى از حاجات دنیا و آخرت مسئلت کند, بدان مبادرت ورزد, مگر این که قبل از آن به ستایش او و صلوات بر پیامبر (ص) دعایش را آغاز کند, سپس حاجات خود را بخواهد .35

ستایش خدا پیش از درخواست

محمد بن مسلم گوید: حضرت صادق (ع) فرمود: همانا در کتاب امیر المومنین (ع) است, که ستایش پیش از درخواست است, پس هرگاه خداى عزوجل را خواندى و به درگاهش دعا نمودى او را تمجید کن, عرض کردم: چگونه تمجیدش کنم؟ فرمود: مى گویى:

((یا من هو اقرب الى من حبل الورید, یا فعالا لما یرید, یا من یحول بین المرء وقلبه, یا من هو بالمنظر الاعلى, یا من هو لیس کمثله شىء36;

اى کسى که از رگ گردن به من نزدیک ترى, اى کسى که هرچه را بخواهى انجام دهى, اى کسى که میان انسان و دلش حائل شوى, و اى کسى که در برترین نظراندازهایى, و اى آن که بمانندش چیزى نیست)).

6 - دسته جمعى دعا کنید

حضرت صادق (ع) مى فرماید: هیچ چهل نفرى براى دعا نزد هم اجتماع نکنند و خداى عزوجل را در کارى نخوانند جز این که خداوند دعاى آنها را مستجاب کند, پس اگر چهل نفر نبودند,بلکه فقط چهار نفر بودند, نزد هم جمع شوند, و ده بار خداى عزوجل را بخوانند, خداوند دعایشان را اجابت کند, و اگر چهار نفر هم نباشند و یک نفر باشد که چهل مرتبه خدا را بخواند, خداى عزیز جبار دعایش را اجابت کند37.

7 - براى همه دعا کنید

عن ابى عبدالله (ع) قال: (( قال رسول الله(ص): اذا دعا احدکم فلیعم فانه اوجب للدعإ38;

امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) نقل مى کند: هرگاه یکى از شما دعا کرد, همه را دعا کند, زیرا به اجابت نزدیک تر است)).

8 - از تأخیر در اجابت نهراسید

احمد بن محمد بن ابى نصر مى گوید: به حضرت رضا(ع) عرض کردم:

قربانت شوم من چند سال است از خداوند حاجتى خواسته ام, از تإخیر اجابتش در دلم شبهه و نگرانى آمده, فرمود: اى احمد! مبادا شیطان بر دلت راهى باز کند, تا تو را به میدان ناامیدى ببرد,

همانا امام باقر (ع) فرمود: هر آینه مومن از خدا حاجتى بخواهد, و اجابت آن تإخیر افتد, این تإخیر براى محبوبیت آواز و صداى گریه او در نزد خداست, سپس فرمود: به خدا سوگند آنچه خداى عزوجل براى مومنین از آنچه خواهند پس انداز کند, بهتر است براى آنان از آنچه زود عطا شود, دنیا مگر چه اندازه ارزش دارد؟ امام باقر مى فرمود: سزاوار است دعاى مومن در حال آسایش همانند دعاى او در حال سختى باشد, و آنچه به او داده شد او را از دعا سست نکند, پس تو از دعا خسته مشو, زیرا دعا در نزد خدا منزلتى بس بزرگ دارد.

امام در ادامه فرمودند:

بگو بدانم اگر من به تو چیزى گفتم به آن اعتماد دارى؟ عرض کردم: فدایت گردم اگر به گفته ى شما اعتماد نکنم پس به گفتار چه کسى اعتماد کنم, با این که شما حجت خداوند بر خلق او هستى؟.

فرمود: پس تو به خدا و وعده ها و گفتارهاى او اعتمادت بیشتر باشد, زیرا خداوند به تو وعده ى اجابت داده است, یا این که اجابت دعاى تو به موعدى واگذار شده است.

آیا خداوند در قرآن مجید نفرموده است:

(( و هنگامى که بندگان من, از تو درباره ى من سوال کنند, (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را, به هنگامى که مرا مى خواند, پاسخ مى گویم)).39

و یا فرمود: از رحمت خدا نومید نشوید40 .

و یا فرمود: خداوند وعده ى آمرزش و فزونى به شما مى دهد.41

پس تو به خداى عزوجل اعتمادت از دیگران بیشتر باشد و در دل خود جز خوبى راه مده که آمرزیده هستى.42

حضرت صادق (ع) مى فرماید: همانا مومن خداوند را در حاجتش بخواند, و خداى عزوجل مى فرماید: اجابت او را به تإخیر اندازید که به صدا و دعاى او شوق دارم, چون روز قیامت شود خداى عزوجل فرماید: اى بنده ى من! مرا خواندى و من اجابت دعایت را به تإخیر انداختم, اکنون به جاى آن تإخیر, ثواب تو چنین و چنان است,

سپس حضرت صادق (ع) فرمود: مومن آرزو مى کند اى کاش هیچ دعایى از او در دنیا مستجاب نمى شد, به خاطر آن ثوابى که در آخرت مى بیند.

8 - شروع دعا با صلوات بر پیامبر و اهل بیتش (علیهم السلام)

عن ابى عبدالله (ع) قال: (( کل دعإ یدعى الله عزوجل به محجوب عن السمإ حتى یصلى على محمد وآل محمد43;

امام صادق (ع) فرمود: هر دعایى که خداوند عزوجل به آن خوانده شود از رفتن به آسمان محجوبست تا صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده شود)).

امام صادق (ع) فرمود: ((من کانت له الى الله عز و جل حاجه فلیبدا بالصلاه على محمد و آله ثم یسال حاجته ثم یختم بالصلاه على محمد و آل محمد فان الله عز و جل اکرم من ان یقبل الطرفین و یدع الوسط اذا کانت الصلاه على محمد و آل محمد لا تحجب عنه44;

هرگاه کسى به درگاه خداى عزوجل حاجتى دارد, باید با صلوات بر محمد و آلش شروع کند, سپس حاجت خود را بخواهد, و در آخر هم به صلوات بر محمد و آل محمد پایان دهد, زیرا صلوات بر محمد و آل محمد محجوب نیست)).

وقتى شما به دعاهاى سیدالساجدین, امام, زین العابدین در صحیفه سجادیه نظر کنید ملاحظه مى فرمایید که آن حضرت دعاهاى خود را با صلوات آغاز کرده اند. و این مطلب به صورت مکرر در صحیفه سجادیه به چشم مى خورد.

9 - (رعایت) اوقات اجابت دعا

حضرت صادق (ع) فرمود: ((اطلبوا الدعإ فى اربع ساعات عند هبوب الریاح و زوال الافیإ و نزول القطر و اول قطره من دم القتیل المومن فان ابواب السمإ45;

در چهار وقت دعا کنید: هنگام وزش بادها, هنگام ظهر, به وقت آمدن باران و هنگام ریخته شدن خون مومن, زیرا در این اوقات درهاى رحمت حق باز مى شود)).

و نیز حضرت صادق (ع) فرمود:

(( یستجاب الدعإ فى اربعه مواطن فى الوتر و بعد الفجر و بعد الظهر و بعد المغرب46;

در چهار مرحله دعا به اجابت مى رسد: در نماز وتر, و پس از سپیده دم, و بعد از ظهر و بعد از مغرب)).

حضرت صادق (ع) از امیرالمومنین (ع) نقل مى کند:

(( اغتنموا الدعإ عند اربع عند قرإه القرآن و عند الاذان و عند نزول الغیث و عند التقإ الصفین للشهاده47;

در چهار مورد دعا را غنیمت بدانید, به وقت قرائت قرآن, هنگام اذان, وقت باران و وقت برخورد صف حق علیه کفر در میدان جهاد)).

امام صادق (ع) فرمود:

(( اذا اقشعر جلدک و دمعت عیناک فدونک دونک فقد قصد قصدک48;

هرگاه بدنت لرزید, و اشکت ریخت, پس امیدوار باش که به تو توجهى شده است)).

دانستنی هایی در مورد دعا

آنان که دعایشان مستجاب مى شود

عن عیسى بن عبدالله القمى قال: ((سمعت ابا عبدالله(ع) یقول: ثلاثه دعوتهم مستجابه: الحاج فانظروا کیف تخلفونه, والغازى فى سبیل الله فانظروا کیف تخلفونه, والمریض فلا تغیظوه ولا تضجروه49;

عیسى بن عبدالله قمى از حضرت صادق(ع) روایت مى کند: سه دسته اند که دعایشان مستجاب است:

آنکس که به حج رود, پس دقت کنید که با بازماندگانش چگونه رفتار مى کنید, آنکه به جهاد در راه خدا رود, پس مواظب رفتارتان با بازماندگانش در غیاب او باشید. سوم بیمار, پس او را به خشم نیاورید و دلتنگش نکنید ((مبادا به شما نفرین کند)).

و نیز حضرت مى فرماید: پدرم فرمود:

(( تفتح عند هذه خمس دعوات لا یحجبن عن الرب تبارک و تعالى دعوه الامام المقسط و دعوه المظلوم یقول الله عز و جل لانتقمن لک و لو بعد حین و دعوه الولد الصالح لوالدیه و دعوه الوالد الصالح لولده و دعوه المومن لاخیه بظهر الغیب فیقول و لک مثله50;

پنج دعا است که از پیشگاه حضرت حق برنگردد:

دعاى رهبر و پیشواى عادل,

دعاى ستمدیده که خدا در حقش فرموده: هر آینه انتقامت را مى گیرم اگر چه پس از زمانى طولانى باشد,

دعاى فرزند صالح براى پدر و مادر,

دعاى پدر صالح براى فرزند,

دعاى مومن براى برادر مومن در پشت سر او که خدا فرماید: براى تو باد مانند آن)).

آنان که دعایشان به اجابت نمى رسد

امام صادق (ع) مى فرماید: چهار کس هستند که دعایشان به اجابت نرسد:

1ـ مردى که در خانه خود نشسته و مى گوید: خدایا به من روزى برسان, به وى گفته مى شود, آیا به تو دستور نداده ام که دنبال روزى بروى؟

2ـ مردى که زنى دارد و براى راحت شدن از آزار غیر قابل تحمل او به زن نفرین کند. که به او گفته شود اختیار طلاق و رها کردن او به دست تست, اینجا جاى نفرین نیست.

3ـ مردى که مال روزى او شده و او آن را از بین برده و فاسد کرده و اکنون مى گوید, خدایا به من روزى ارزانى دار, به او گفته مى شود, آیا به تو دستور میانه روى ندادم, آیا به تو دستور اصلاح مالت را ندادم, سپس حضرت به آیه ى شصت و هفتم سوره ى فرقان استشهاد کرد51.

4ـ مردى که مالى را بدون شاهد و گواه به دیگرى وام دهد, سپس به انکار مدیون برخورد کند و براى دریافت طلب از مدیون منکر به درگاه خدا دعا کند و از او استمداد جوید, که به او گفته شود: آیا به تو دستور ندادم به هنگام دادن وام شاهد بگیر.

1. یحب العربیه فى الادعیه بالقدر الواجب و فیما زاد علیه یجوز الدعا بالفارسیه و نحوها. عروه الوثقى, ج 1, ص 309, مسإله 3.

2. نعم الاذکار المخصوصه لایجوز ایتانها بغیر العربى. همان, ص544, مسإله 3.

3. الاولى ختم القنوت بالصلاه على محمد و آله, بل الابتدإ بها ایضا او الابتدإ فى طلب المغفره او قضإ الحوائج بها فقد روى ان الله سبحانه و تعالى یستجیب الدعا للنبى بالصلاه و بعید من رحمته ان یستجیب الاول و الاخر و لایستجیب الوسط, فینبغى ان یکون طلب المغفره و الحاجات بین الدعاین للصلاه عن النبى.

4. یجوز الدعا لشخص خاص مع ذکر اسمه. عروه الوثقى, ج1, ص545, مسإله 5.

5. محدث نورى, مستدرک الوسائل, ج 5, ص 217.

6. سوره ى مومن, آیه ى 60. 7. سوره ى انعام, آیه ى 63 ـ 64.

8. سوره ى انبیإ, آیه ى 90.

9. سوره ى بقره, آیه ى 186.

10. سوره ى فرقان, آیه ى 77.

11. سوره ى روم, آیه ى 33. 12. آیات 65 عنکبوت, 32 لقمان, 12 یونس بر این معنا تإکید دارند.

13. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 466.

14. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 467.

15. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 467.

16. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 467.

17. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 467.

18. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 468.

19. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 469.

20. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 469.

21. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 469.

22. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 470.

23. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 471.

24. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 471.

25. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 473.

26. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 474.

27. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 475.

28. کلینى, همان, ج 2, ص 475.

29. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 476.

30. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 476.

31. سوره ى مائده, آیه ى 83.

32. مجموعه ى ورام, ج 2, ص 202.

33. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 482.

34. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 482. 35. کلینى, همان, ج 2, ص 484.

36. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 484.

37. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 487.

38. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 473.

39. سوره ى بقره, آیه ى 186.

40. سوره ى زمر, آیه ى 53.

41. سوره ى بقره, آیه ى 268.

42. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 488.

43. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 493.

44. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 494.

45. حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 7, ص 64.

46. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 477.

47. حر عاملى, وسائل الشیعه, ج 7, ص 64.

48. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 478.

49. کلینى, اصول کافى, ج 2, ص 509. 50. کلینى, همان, ج 2, ص 509.

51. ((والذین اذا إنفقوا لم یسرفوا ولم یقتروا وکان بین ذلک قواما;

و کسانى که هرگاه انفاق کنند, نه اسراف مى نمایند و نه سختگیرى; بلکه در میان این دو, حد اعتدالى دارند)).

بروز رسانی شده ره توشه تبلیغ

التماس دعا خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها : اهمیت و فضیلت و آداب دعا * قرآن و روایات در مورد دعا *آثار و برکات دعا * دانستنی هایی در مورد دعا* شرائط استجابت دعا * از تأخیر در اجابت نهراسید * خاطره های دعائی * سؤال و پاسخ دعایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۰۷
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)
بسم الله الرحمن الرحیم

آشنایی با قرآن (اهمیت قرآن)

با اینکه دین مبین اسلام برترین، کامل ترین؛ ادیان الهی است. چه از جهت شخصیتی که قرآن بر قلب او نازل شد؛ که برترین مردم عالمیان حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله باشد. و چه از نظر خود قرآن؛ که پروردگار آن را نازل فرموده. و تا کنون هیچ کس نتوانسته نه کتابی مثل آن بیاورد. بلکه؛ حتی یک آیه شبیه به آن را نیز نتوانسته و نمی توانند بیاورند، کتابی که از ویژگی «تبیان لکل شیء» برخوردار است.

و آنچه مورد نیاز بشر بوده و تا قیامت مورد نیازشان می شود؛ اعم از راهکارهای مختلف و شیوه های گوناگون. در او آن، وجود دارد. و مختص گروه خاصی نیز نیست. به این معنی که اگر به کمک «ذکر» یعنی پیامبر (ص) و «اهل ذکر» که معصومان علیهم السلام باشند؛ بیان شود؛ قابل فهم برای همگان است.

از این رو باعث تعجب است که بعضی از مسلمانان از آن دوری می جویند و حتی با هشدار دشمنان دین و خدا؛ باز هم بیدار نمی شوند؟ تا با آموزه ها و برنامه های آن زندگی سعادتمندانه ای داشته باشند.

بی توجهی به سخن خدا و مخالفت با آموزه های قرآن تا به کجا؟

وقتی قرآن می فرماید وَ لا تَشْتَرُوا بِآیاتِی ثَمَناً قَلِیلاً وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ (بقره 41 )

وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

(بقره 42)

و آیات من را به بهاى ناچیزى نفروشید! (و به خاطر درآمد مختصرى، نشانه‏ هاى قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید!) و تنها از من (و مخالفت دستورهایم) بترسید (نه از مردم)! و حق را با باطل نیامیزید! و حقیقت را با این که مى‏ دانید کتمان نکنید

بنابر این بیاییم لا اقل به اندازه امپراطور فرانسه، و چهره معروف عالم سیاست درعرصه بین الملل (1) از قرآن آگاهی داشته باشیم تا سعادتمند شویم،(2) لااقل برای دنیای خود هم شده به قرآن عمل کنیم، چرا که اوّلین شعار و نخستین دعوت پیامبر اسلام حضرت (ص) کلمه توحید با این جمله بود: «قولوا لا إله الا الله تفلحوا» یعنى بگوئید: خدائى جز خداى بى همتا وجود ندارد؛ تا رستگار شوید.

مراد همین جمله بوده که فرمود: «من قال لا إله الا الله مخلصا دخل الجنة و اخلاصه بها ان تحجزه لا إله الا الله عما حرم الله» اما چکنیم که طرفداران حق کم هستند از این رو قرآن می فرماید : إِنَّهُمْ کانُوا إِذا قِیلَ لَهُمْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ یَسْتَکْبِرُونَ «صافات‏ 35» َیعنی از شنیدن و قبول «لا اله الّا اللّه» تکبّر مى‏ ورزند و امتناع مى‏ کنند.

و آخر سخن اینکه : با هوشیاری کامل پیرو (اهل ذکر) باشیم و از خطر گمراهی بپرهیزی،م از این رو باید آخرین کلام رسول الله (ص) که سفارش به ثقلین بود، را تا آخر بخوانیم و به آن عمل کنیم، تا فرزند عزیزش امام حسین (ع) و امام مهدی (عج) چون خود او، تنها نماند و بر تعجیل در ظهورش دست به دعا برداریم که:

(1) ناپلئون از قرآن مى گوید:

ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه و چهره معروف عالم سیاست درعرصه بین الملل، روزى در مورد اسلام و مسلمانان فکر مى کرد و این که چطور مى شود، بر کشورهاى اسلام تسلط یافت، و مسلمانان را تحت سیطره فرانسه درآورد. از مشاورین خود سؤال کرد : مرکز  مسلمین کجاست ؟ مصر را معرفى کردند. او به سوى مصر حرکت کرد؛ پس از ورود به کتابخانه مهم آن شهر رفته و به مترجم گفت : یکى از مهمترین کتاب هاى این ها را برایم بخوان، او قرآن را باز  کرده و در اول صفحه، این آیه را مشاهده کرد : اِنَّ هذَا الْقُرْآنَ یَهْدِى لِلَّتى هِىَ اَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُالْمُؤْمِنینَ الَّذینَ یَعْلَمُونَ الصّالِحاتِ اَنَّ لَهُمْ اَجْراً کَبیراً.(2) این قرآن، به راهى که استوارترین راه هاست، هدایت مى کند، و به مؤمنانى که اعمال صالح انجام مى دهند، بشارت مى دهد که براى آن ها پاداش بزرگى است .

مترجم، آیه را براى ناپلئون خواند و ترجمه کرد. از کتابخانه بیرون آمدند، شب را تا صبح، ناپلئون به این آیه و پیام آن فکر مى کرد. صبح بیدار شده، دو مرتبه به کتابخانه آمدند؛ از مترجم خواست، همان کتاب دیروزى را دوباره براى او بخواند و معنى کند و او هم آیاتى را خوانده و ترجمه نمود. شب را باز در فکر و اندیشه قرآن و مفاهیم عالى آن به سحر رساند. روز سوم هم، مثل دو روز قبل، آیاتى خوانده و براى ناپلئون ترجمه شد. بعد از این که از کتابخانه بیرون آمدند سؤال کرد : این کتاب چه جایگاهى، در بین ملت مسلمان دارد و چقدر به آن اهمیت مى دهند؟ مترجم گفت : آن ها معتقدند که این قرآن کتاب آسمانى است و بر پیامبر اسلام نازل شده، همه اش کلام خداست.

ناپلئون دو جمله گفت، یکى به نفع مسلمانان و دیگرى به ضرر آنان. او گفت : آن چه من از این کتاب فهمیدم : اگر مسلمانان فرامین و احکام جامع این کتاب را فراگیرند و به آن عمل کنند، دیگر روى ذلّت نخواهند دید. و اضافه کرد : تا زمانی که، این قرآن در بین مسلمین حکومت کند، در پرتو تعالیم برنامه هاى آن، مسلمانان تسلیم ما نخواهند شد؛ مگر این که «ما» بین این کتاب و آنان فاصله ایجاد «کنیم» شود. 2- اسراء / 9. -2

برگرفته از راهنماى سعادت، ص 479.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها :

  • اهمیت و آموزه های قرآنx
  • آگاهی از اسلام و قرآنx
  • جایگاه قرآن در بین مسلمان x
  • شرط رستگاریx
  • طرفدار حقx
  • عمل به فرامین و احکام جامع قرآنx
  • فکر در باره اسلام و مسلمانانx
  • نجات از ذلت و خواریx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۸:۴۳
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

ضمن عرض سلام و آرزوی سلامتی برای همه کسانی که خودشان را آماده استقبال از ماه مبارک رمضان می کنند یاد آور می شویم که رمضان ماه بهار قرآن است، حتما قرائت و تدبر در قرآن فراموش نشود. دوستداران مسابقات قرآنی هم می توانند به بخش ویژه مسابقات قرآنی مراجعه کنند.

و نیز خواندن دعا ها و دقت در مفاهیم آن ها بویژه «دعا ابوحمزه ثمالی» فراموش نشود برای آشنا شدن خود و دیگران، می توان از شیوه ای مختلف مسابقه از قبیل: حفظ، قرائت، و صحیح خوانی دعا استفاده کرد و کلمات موجود در دعاها نیز می تواند مورد استفاده کرد قرار بگیرد

نسبت به هدف اصلی روزه غیر از برکات آن که از قبیل ایجاد سلامی بر روزه دار و ... رسیدگی به نیاز مندان نیز فراموش نشود.

التماس دعا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۹:۴۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

🔰 بنام خدا👉🏻 🔰

امسال بیاییم با هم جشن ۱۵ شعبان را؛ با شکوه تر برگزار کنیم

مسابقه لطیفه گویی

همانگونه که در فایل های «منابع» قبل تذکر داده شد، سلیقه های افراد با هم فرق می کند؛ بعضی به شعر علاقه دارند و بعضی ضرب المثل با طبعشان سازگار است و بعضی اهل مزاح و شوخی و طنز و لطیفه اند، و برای معاشرت با مردم، لازم است با همه این منابع آشنا باشیم، تا در فرصت هایی که پیش می آید فقط شنونده نباشیم ، حتی در چنین موقعیت هایی که اوقات فراغت بیشتری در اختیار است با داستان ها؛ طنزها به لطیفه گویی هدفمند، به انواع مسابقه «اعم از فردی خانوادگی گروهی محلی و...» بپردازیم.

سرآغاز نظر کردم به چشم عقل و تدبیر

ندیدم به ز خاموشی خصالی

نگویم لب ببند و دیده بر دوز

ولیکن هر مقامی را مقالی

زمانی بحث علم و درس تنزیل

که باشد نفس انسان را کمالی

زمانی شعر و طنز و هم لطائف

که خاطر را بود دفع ملالی

خدایست آنکه ذات بیزوالش

نگردد هرگز از حالی به حالی

مزاح و شوخی و لطیفه گویی

در بحث مزاح و شوخی می خوانیم : بعضی از انسان ها واجد چنین طبعی هستند و به لطیفه گویی و خوش مشربی و شیرین سخنی معروفند. کلامی که این ها به عنوان شوخی بر زبان می آورند ممکن است تنها لطیفه ای برای ادخال سرور و شاد نمودن دیگران باشد، و زمانی نیز با نکته های اخلاقی و پند آموز همراه گردد. این گروه در بین عامة مردم زیادند و غالبا در محیط خانواده، کار ویا تفریح در موقعیت مناسب با لطیفه ها و مزاح های خود همراهان را به وجد می آورند و خستگی را از تنشان بیرون می کنند. بخصوص که این روح مزاح با طبع لطیف و ذوق شاعرانه نیز همراه شود.

این گونه مزاح و شوخی بشرطی که از حد متعارف و معمول تجاوز نکند و موجب رنجش دیگران نشود ممدوح و پسندیده است.

و در روایات پیشوایان بزرگ اسلام نیز در این زمینه مواردی وجود دارد .

پیامبر گرامی اسلام فرمود : «خداوند (فرد) شوخی را که در شوخی خود راستگو باشد مؤاخذه نمی کند.    نهج الفصاحه سخن ۷۸۹.

- حضرت علی (ع) نیز در این زمینه می فرماید : «این دل ها نیز همانند بدن ها گاهی خسته و ملول می شوند. بنابراین آن ها را با لطیفه های حکمت آمیز خشنود کنید و خستگی و ملال آن ها را برطرف سازید».             نهج البلاغه فیض ص ۱۱۱۷.

تاریخ نیز نمونه هایی از این گونه مزاح را به پیشوایان اسلام نسبت می دهد :

الف – می گویند روزی حضرت رسول اکرم (ص) با حضرت علی (ع) از یک ظرف خرما میل می کردند .

پیامبر هسته خرما هایی را که میل می فرمود: پنهان از دید علی (ع) جلوی وی می گذاشت.

چون خرما تمام شد پیامبر نگاهی به هسته ها کرد و فرمود : هرکس که هسته بیشتری در مقابلش می باشد پر خورتر است.

امام علی (ع) نیز در جواب گفتند :

کسی که خرما ها را با هسته خورده پرخورتر است.

(لطایف الطوایف ص ۹).

ب - روزی پیرزنی نزد رسول خدا (ص) بود که صحبت از آخرت و قیامت به میان آمد. پیرزن گفت : یا رسول الله دعا کن تا به بهشت بروم. حضرت فرمود:

پیرزنان به بهشت نمی روند. پیرزن از این جمله غمگین و متأثر شد.

رسول خدا تبسم نمود و فرمود: پیرزنان اول جوان می شوند سپس به بهشت می روند. «هن ابکارا»

پیرزن از این سخن خوشحال و مسرور گردید.

(لطایف الطوایف ص 21)

ویژگی این گونه لطیفه گویی ها

در «این» شوخی و مزاح ....کلمات زننده و رکیک به چشم نمی خورد.

چرا که خلاف ادب انسانی است. و اگر سخن بذله ای با چاشنی کلمات زننده و زشت بازگو شود در شنونده اثر عکس خواهد داشت و چه بسا که او را دلگیر و ناراحت کند و طبیعی است این امر مورد رضای خدا و پسند انسان های حکیم وسلیم نخواهد بود.

ناگفته نماند که گرچه مزاح و خندیدن و خندانیدن دیگران امری پسندیده است، اما از مزاح بسیار و خنده زیاد نیز نهی شده است. زیرا موجب غفلت انسان از یاد خدای تعالی و سختی دل می گردد.

سرزنش شوخی و مزاح ناپسند

امام صادق (ع) در این زمینه می فرماید : «شوخی بسیار آبرو را ببرد و خنده بسیار ایمان را به یک سو؛ پرتاب کند».

اصول کافی ج 4 ص 448.

بر گرفته از : کتاب نکته ها و لطیفه ها با مختصر تغییرات.

به فکر و یاد خدا باشیم

آری امسال این گونه ۱۵ شعبان را جشن می گیریم به گونه ای که خداوند خواسته است یعنی: خداوند متعال در بیش از ۱۰۰ صفحه  قرآن مجید، اشاره به آیات و نشانه های الهی دارد؛ در آخر نیز در دو آیه؛ هدف از بیان این همه آیات را؛ یاد خدا و فکر و اندیشه بیان می فرماید:

- وَیُبَیِّنُ آیَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ   سوره بقره آیه 221

و آیات خود را براى مردم روشن مى ‏گرداند باشد که متذکر شوند

- کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون  سوره نور آیه 61

خداوند آیات [خود] را این گونه براى شما بیان مى‏کند امید که بیندیشید

- کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ (بقره آیه 219)

اینچنین خداوند آیات را براى شما روشن مى‏سازد، شاید اندیشه کنید!

فکر کنیم در نعمت های او از جمله نعمت امنیت، سلامتی و ...

حال ببینیم آیا تا کنون ما به فکر معرفت دینی بوده و هستیم یا نه؟

ببینیم چه مقدار در فرصت بدست آمده بواسطه امتحان الهی «بیماری کرونایی» به یاد خدا بودیم و هستیم؟

در این ایام که باید از امام زمان (عج) و دوستداران آن حضرت سخن گفته شود؛یادی کنیم از تشرف یافتگان خدمت حضرت ولی عصر (عج):

جناب مهزیار (ره) پس از اینکه؛ خدمت آقا رسید؛ عرض کرد: آقا چرا زودتر مرا راه ندادید؟ حضرت «به بیان مرحوم کافی» فرمود : خود شما نخواستید؛ چرا که شما با زبان می گفتی؛ یا صاحب الزمان (ع) ولی دلت سراغ کسب و کارت بود.

نجات از آتش

اکنون این لطیفه قرآنی را بخوانید تا از پیام های آن انگیزه های فراوانی برای شما بوجود آید. و بدانیم لطیفه های قرآنی را چگونه مطالعه کنیم.

یاد آور می شود: عکس های متحرک کودکانه ویژه فرزندان عزیزم که در کلاس علاقه زیادی به این داستان نشان می دادند آورده شده است

جریان به آتش انداختن حضرت ابراهیم علیه السلام

نمرود، با دخترش (رعضه) در کاخ سلطنتى نشسته و منظره آتش انداختن حضرت ابراهیم (ع) «1» را نگاه مى کردند.رعضه، براى آن که صحنه را بهتر ببیند، در بالاى بلندى ایستاد، امّا با کمال ناباورى               

«2»، ابراهیم را در میان آتش، در یک گلستان دید «3». رعضه با صداى بلند «4» گفت : یا ابراهیم «5»! این چه حال است که آتش تو را نمى سوزاند «6»؟! حضرت، جواب داد «7»: مَنْ کانَ عَلى لِسانِهِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَ فى قَلْبِهِ مَعْرِفَةُ اللّهِ تَعالى لایُحْرِقُةُ النّارْ : هرکس در زبانش پیوسته بسم الله بگوید و قلبش مملوّ از معرفت الهى باشد «8»، آتش براى او اثر ندارد، رعضه گفت «9»: من هم مایلم، با تو همراه باشم، ابراهیم فرمود «10» : بگو : لااله الاّاللّه، ابراهیم خلیل الله «11» و بعد از آن در آتش بیا «12» ! او این کلام را گفت، و قدم در آتش نهاد و خود را نزد ابراهیم رساند؛ «13» و در حضورش ایمان«14» آورد. آن گاه به سلامت، به حضور پدر برگشت «15» نمرود،

با دیدن این صحنه، «16» مبهوت و متعجب شد؛ ولى عشق و علاقه به ریاست «17»، او را از ایمان به خداوند تبارک و تعالى، بازداشت «18» سپس خواست، دختر را با پند و اندرز «19» از راه توحید باز گرداند «20»، ولى اثر نکرد «21» او را تهدید «22» کرد. سودى نبخشید «23».تا این که دستور «24» داد، او را در میان آفتاب سوزان، به چهار میخ «25» کشیدند . در این موقع، پروردگار مهربان « 26» به جبرئیل امین فرمان داد : بنده من را دریاب «27»، جبرئیل (ع) رعضه را از آن مهلکه رهانیده «28» و به محضر خلیل (ع) رو آورد «29» رعضه، همچنان پیرو «30» آئین توحیدى ابراهیم (ع) بود تا این که آن حضرت، او را به همسرى «31» یکى از فرزندانش برگزید و خداى تبارک و تعالى فرزندانى به آن ها عنایت فرمود برخى از آن ها که برمسند نبوت «32»، و پیامبرى رسیدند.      برگرفته از کتاب هماى سعادت

پیام ها و پاورقی ها:

«1» در نظر گرفتن زحمات پیامبران و امامان علیهم السلام و علما و دانشمندان همچنین شهدا و جانبازان و دیگر مخلصان گذشته و آنان که در حال حاضر خدمت می کنند. و نیز این قضیه که دشمنان خدا و پیامبر (ص) و کشور و ملت که  در کمین هستند.

«2» هشدار به کسانی که جزئیات کار ها را هم می فهمند و از بالا می بینند اما بخواطر منافع شخصی خود از پشت خنجر می زنند؟

«3» آیا این همه آیات الهی برای بیداری و ترک تکیه بر غیر خدا، کافی نیست.

«4» امداد های الهی سبک و سنگین شدن ها؛ در تاریخ کم نیست. آیه شریفه قرآن هم می فرماید : وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ (سوره قصص آیه 5)

ما مى‏ خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم‏.

انشاء الله با آمدن امام زمان (ع) این وعده تحقق می یابد.

«5» آِیا وقتش نرسیده با دیدن آیات الهی بسوی خدا و .... باز گردیم؟.

أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّه‏ سوره حدید آیه 16

آیا وقت آن نرسیده است که دل هاى مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟

«6» آنچه نمی دانی از اهلش سؤال کن. چطور برای مسائل مادی رجوع به متخصص می کنیم؛ برای پیشگیری و ... تلاش می کنیم در ... چرا که «بهشت را به بها می دهند نه به بهانه»؟

مرحوم دکتر بهشتی رضوان الله تعالی علیه

«7» قهر نکنیم اگر دیگران بی معرفتی نشان دادند ما صحنه را خالی نکنیم بی وفا نباشیم.

« 8» چند داستان در باره بسم الله می دانیم و به فرزندانمان یاد دادیم؛ بسم اللهی که امام علی (ع) میگرن پادشاه روم را با آن درمان کرد و ...

«8» تأثیر دعا و ذکر بستگی به باورهای دینی دارد عقیده خوب و ... البته حکمت ها را نیز باید در نظر داشت.

«9» با توجه به دعای امام (ع) به منادیان حق در حدیث : «رحم الله امرئا احیا امرنا» در دو ماه رجب و شعبان برای آخرتمان چه کردیم چگونه ولایت مداری بودیم برای معرفی امام زمان (عج) و تشویق به دوستی آن حضرت، حالا که امکانات شناخت و آشنا کردن مردم با آن حضرت وجود دارد.؛ مخلصانه چه کردیم و برای ماه رمضان چه برنامه ای داریم و چه خواهیم کرد.

«10» راستی ما خدا شناسیم پس چرا ایم همه نگرانیم مؤمن و نگرانی؟ ما که بی ولی نیستیم؟

«11» آیا شده به خدا و پیامبرانش این گونه دل بدهیم و به آن ها دل ببندیم.

«12» خدا خواهی و سؤء استفاده نکردن از موقعیت؛ خیلی آمادگی و درست بودن می خواهد؛ تا انسان در مواقع خواص کم نیاورد. چرا که در ضرب المثل آمده:

گر حکم شود که مست گیرند *** در شهر هر آنچه هست گیرند

«13» طوری ما بگوییم «لااله الاّاللّه» که پاسخ حق را بشنویم.

گر یکبار گویی بنده ام *** بگذرد از عرش اعظم خنده ام

«14» پیشوای ما امیر مؤمنان علی (ع) بر پشتش زره نمی بست یعنی اگر خواستی بترسی؛ بمیری بهتر است و امام خمینی (ره) فرمود: والله تا بحال نترسیدم. از این رو هیچ نگران نباشیم چرا که خدا با ماست؛ پس ترس برای چی؟

«15» خود را با دل و جان خود به امام زمانت (ع) برسان تا لذت «بکم فتح الله و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و ..». زیارت جامعه کبیره را؛ بچشی.

«16» خدا کند ما از گونه دوم نباشیم.

ای بسا کافر که مؤمن کشت و رفت

ای بسا مؤمن که ایمان هشت و رفت

«17» اگر دانشی اندوختی هم وطنی و هم کِشور خود را فراموش نکن شاید به علم و دانش و مال و تخصص تو نیازمند باشند.

ً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (سوره توبه آیه122 )

چرا از هر گروهى از آنان، طایفه‏ اى کوچ نمى‏کند؛ تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهى یابند و به هنگام بازگشت بسوى قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خوددارى کنند!

«18» َ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ (سوره حشر آیه 2)

پس اى هوشیاران عالم پند و عبرت گیرید.

«19» بلای، مال و ثروت دوستی؛ که قارون را به؛ انکار پیامبری حضرت موسی (ع) وا داشت.

«20» وقتی سخن و مثل های کشورهای جهان را بررسی می کنی می بینی اکثر مردم عالم موحد هستند با کمال تأسف عده ای که ... بی ایمان... به اینان باید اینچنین گفت:

این ره که تو می روی به گورستان است.

«21» بزرگترین گناه اشاعه شایعه است از تکرار آن بپرهیزِیم که شایعه سازی کار شیطان و شیطان صفت ها است .

إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ  سوره مائد آیه 91

شیطان قصد آن دارد که، میان شما عداوت و کینه بر انگیزد و شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد

«22» جنگ نرم با دین «شایعه پراکنی» با دادن نسبت های ناروا.

«23» لطف و امداد های الهی تا کنون کم نبوده که شامل حال ما شده. داستان قرآنی «طیرا ابابیل» و امددناکم بالف من الملائکة مردفین و ...

«24» تبلغیات تو خالی و تهدید های گوناگون؛ سابقه بلند تاریخی دارد؛ داستان «لیلة المبیت» و خوابیدن امام علی (ع) بجای پیامبر (ص) و داستان هجرت؛ حتی داستان قرآنی «تبت یدا ابی لهب» هم...

«25» مردم دیندار و ولایت مدار این کشور؛ در میدان های عمل؛ باره ها نشان داده اند که گوششان بدهکار این حرف ها نیست.

«26» البته خدا خواهی هم بی مایه نمی شود. ممکن است هزینه بردار باشد؛ محرومیت هایی هم پیش بیاید «مثل ایجاد محدودیت دسترسی به منابع و .. در داستان تبعید گاه پیامبر (ص) و اصحاب در شعب ابی طالب» ولی با تلاش و کوشش و توکل بر خدا، انشاء الله این سختی ها هم مثل دیگر مشکلات رفع خواهد شد.

«27» الآن هم عده ای گرفتارند، خدا انشاء الله وسیله نجات همه خدا دوستان را در تمام عالم فراهم فرماید.

«28» آری در لحضات حساس است که خدا قدرت نمایی خود را نموده و می نماید؛ باید امیدوار بود به لطف و عنایت الهی «ان وعد الله حق»

«29» باره ها؛ مجریان حضرت حق، با انواع سیاست ها و ... به فریاد ما رسیده اند.

«30» مورد توجه قرار گرفتن امداد های الهی و نمایندگان او در عالم حضرت ولی عصر امام زمان (عج) و نجات ما از دست دشمن باره ها اتفاق افتاده.

«31» این ها، همه؛ شرطش غافل نبودن از خداست و پیوستن به حق.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند

تا تو نانی بکف آری و به غفلت نخوری

«32» همان ضرب المثل معروف:

خدا گر ز حکمت ببندد دری *** ز رحمت گشاید در دیگری

«33» پیروی و اطاعت از حق؛ هدف اصلی خلقت و امتحانات است و پاداش های بزرگ از آن افراد موفق در این طریق است.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بسم الله الرحمن الرحیم

ماه شعبان مقدمه ورود به ماه رمضان است، بنابراین وظیفه ما در ماه شعبان خودسازی است، تا با خودسازی به شرایط خوبی برسیم که بتوانیم وارد ماه مبارک رمضان شویم. برای اینکه انسان کاملا برای ورود به ماه رمضان آماده شود، دستور داده شده که انسان مومن در این ماه بیشتر استغفار کند و همچین صدقه دهد، تا اینکه کامل آماده برای ورود به ماه رمضان باشد.

خواندن مناجات شعبانیه در این ماه بهترین دعا و مناجات است. بزرگان همیشه ما را سفارش به خواندن مناجات شعبانیه می‎نمودند که بهتر است همه مومنین در این ماه این مناجات را بخوانند. همچنین دعاهای دیگری نیز از جمله دعای صلوات شعبانیه و مناجات شعبانیه‏ و امثال آن نیز وارد شده است، التماس دعا.

مناجات شعبانیه‏

این مناجات را حضرت امیر المؤمنین و ائمه علیهم السلام اسـت که در ماه شعبان مى‏ خواندند:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِیناً لَکَ مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ رَاجِیاً لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِیرِی‏ وَ لَا یَخْفَى عَلَیْکَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی وَ مَثْوَایَ وَ مَا أُرِیدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِی وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِی وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِیرُکَ عَلَیَّ یَا سَیِّدِی فِیمَا یَکُونُ مِنِّی إِلَى آخِرِ عُمْرِی مِنْ سَرِیرَتِی وَ عَلَآنِیَتِی وَ بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی وَ نَفْعِی وَ ضَرِّی إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی إِلَهِی أَعُوذُ بِکَ مِنْ غَضَبِکَ وَ حُلُولِ سَخَطِکَ إِلَهِی إِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ إِلَهِی کَأَنِّی بِنَفْسِی وَاقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ‏] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِی بِعَفْوِکَ إِلَهِی إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْکَ بِذَلِکَ وَ إِنْ کَآنَ قَدْ دَنَا أَجَلِی وَ لَمْ یُدْنِنِی [یَدْنُ‏] مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی إِلَهِی قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِی فِی النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَیْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا إِلَهِی لَمْ یَزَلْ بِرُّکَ عَلَیَّ أَیَّامَ حَیَاتِی فَلَا تَقْطَعْ بِرَّکَ عَنِّی فِی مَمَاتِی إِلَهِی کَیْفَ آیَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لِی بَعْدَ مَمَاتِی وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِی [تُولِنِی‏] إِلَّا الْجَمِیلَ فِی حَیَاتِی إِلَهِی تَوَلَّ مِنْ أَمْرِی مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَیَّ بِفَضْلِکَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ إِلَهِی قَدْ سَتَرْتَ عَلَیَّ ذُنُوباً فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَیَّ مِنْکَ فِی الْأُخْرَى [إِلَهِی قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَیَ‏] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ فَلَا تَفْضَحْنِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ إِلَهِی جُودُکَ بَسَطَ أَمَلِی وَ عَفْوُکَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِی إِلَهِی فَسُرَّنِی بِلِقَائِکَ یَوْمَ تَقْضِی فِیهِ بَیْنَ عِبَادِکَ إِلَهِی اعْتِذَارِی إِلَیْکَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ یَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِی یَا أَکْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَیْهِ الْمُسِیئُونَ إِلَهِی لَا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لَا تُخَیِّبْ طَمَعِی وَ لَا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَآنِی لَمْ تَهْدِنِی وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِیحَتِی لَمْ تُعَافِنِی إِلَهِی مَا أَظُنُّکَ تَرُدُّنِی فِی حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی طَلَبِهَا مِنْکَ إِلَهِی فَلَکَ الْحَمْدُ أَبَداً أَبَداً دَائِماً سَرْمَداً یَزِیدُ وَ لَا یَبِیدُ کَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى إِلَهِی إِنْ أَخَذْتَنِی بِجُرْمِی أَخَذْتُکَ بِعَفْوِکَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِی بِذُنُوبِی أَخَذْتُکَ بِمَغْفِرَتِکَ‏ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِی النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّی أُحِبُّکَ إِلَهِی إِنْ کَآنَ صَغُرَ فِی جَنْبِ طَاعَتِکَ عَمَلِی فَقَدْ کَبُرَ فِی جَنْبِ رَجَائِکَ أَمَلِی إِلَهِی کَیْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِکَ بِالْخَیْبَةِ مَحْرُوماً وَ قَدْ کَآنَ حُسْنُ ظَنِّی بِجُودِکَ أَنْ تَقْلِبَنِی بِالنَّجَاةِ مَرْحُوماً إِلَهِی وَ قَدْ أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ وَ أَبْلَیْتُ شَبَابِی فِی سَکْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْکَ إِلَهِی فَلَمْ أَسْتَیْقِظْ أَیَّامَ اغْتِرَارِی بِکَ وَ رُکُونِی إِلَى سَبِیلِ سَخَطِکَ إِلَهِی وَ أَنَا عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ قَائِمٌ بَیْنَ یَدَیْکَ مُتَوَسِّلٌ بِکَرَمِکَ إِلَیْکَ إِلَهِی أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَیْکَ مِمَّا کُنْتُ أُوَاجِهُکَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْیَائِی مِنْ نَظَرِکَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْکَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِکَرَمِکَ إِلَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ وَ کَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَکُونَ کُنْتُ فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْکَ إِلَهِی آنْظُرْ إِلَیَّ نَظَرَ مَنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِکَ فَأَطَاعَکَ یَا قَرِیباً لَا یَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ یَا جَوَاداً لَا یَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ إِلَهِی هَبْ لِی قَلْباً یُدْنِیهِ مِنْکَ شَوْقُهُ وَ لِسَاناً یُرْفَعُ إِلَیْکَ صِدْقُهُ وَ نَظَراً یُقَرِّبُهُ مِنْکَ حَقُّهُ إِلَهِی إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِکَ غَیْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لَاذَ بِکَ غَیْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ غَیْرُ مَمْلُوکٍ [مَمْلُولٍ‏] إِلَهِی إِنَّ مَنِ آنْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنِیرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجِیرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِکَ یَا إِلَهِی فَلَا تُخَیِّبْ ظَنِّی مِنْ رَحْمَتِکَ وَ لَا تَحْجُبْنِی عَنْ رَأْفَتِکَ إِلَهِی أَقِمْنِی فِی أَهْلِ وَلَایَتِکَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّیَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِکَ إِلَهِی وَ أَلْهِمْنِی وَلَهاً بِذِکْرِکَ إِلَى ذِکْرِکَ وَ هِمَّتِی فِی رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِکَ وَ مَحَلِّ قُدْسِکَ إِلَهِی بِکَ عَلَیْکَ إِلَّا أَلْحَقْتَنِی بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِکَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِکَ فَإِنِّی لَا أَقْدِرُ لِنَفْسِی دَفْعاً وَ لَا أَمْلِکُ لَهَا نَفْعاً إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوکُکَ الْمُنِیبُ [الْمَعِیبُ‏] فَلَا تَجْعَلْنِی مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَکَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِکَ إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِآنْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْراً إِلَهِی لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّی قُنُوطَ الْإِیَاسِ وَ لَا آنْقَطَعَ رَجَائِی مِنْ جَمِیلِ کَرَمِکَ إِلَهِی إِنْ کَآنَتِ الْخَطَایَا قَدْ أَسْقَطَتْنِی لَدَیْکَ فَاصْفَحْ عَنِّی بِحُسْنِ تَوَکُّلِی عَلَیْکَ إِلَهِی إِنْ حَطَّتْنِی الذُّنُوبُ مِنْ مَکَارِمِ لُطْفِکَ فَقَدْ نَبَّهَنِی الْیَقِینُ إِلَى کَرَمِ عَطْفِکَ إِلَهِی إِنْ أَنَامَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الِاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِکَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِ آلَائِکَ إِلَهِی إِنْ دَعَآنِی إِلَى النَّارِ عَظِیمُ عِقَابِکَ فَقَدْ دَعَآنِی إِلَى الْجَنَّةِ جَزِیلُ ثَوَابِکَ إِلَهِی فَلَکَ أَسْأَلُ وَ إِلَیْکَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لَا یَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لَا یَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ وَ لَا یَسْتَخِفُّ بِأَمْرِکَ إِلَهِی وَ أَلْحِقْنِی بِنُورِ عِزِّکَ الْأَبْهَجِ فَأَکُونَ لَکَ عَارِفاً وَ عَنْ سِوَاکَ مُنْحَرِفاً وَ مِنْکَ خَائِفاً مُرَاقِباً یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ* وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً

این مناجات از مناجاتهاى جلیل القدر ائمة علیهم السلام اسـت و شامل مضامین عالیه اسـت ودر هر وقت که حضور قلبى باشد خواندن آن مناسب اسـت.‏                     

خادم موحدان عالم مرتضوی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۷ ، ۲۳:۰۴
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)