مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

مدرسه تعلیم و تربیت‏

۳۸ مطلب با موضوع «شیوه های مختلف آموزشی» ثبت شده است

بنام خدا 

سخن از شیوه های رسیدن به راهکار های تربیت نفس (تهذیب نفس) و ارائه راهکارهای تربیتی،اخلاقی، مدیریتی بود، هم در بخش بصیرت افزایی و نیز بخش هشداری.به خواست خدا در اینجا اشاره خواهیم داشت به یکی دیگر از این شیوه ها که استفاده از تاریخ و سخن دانشمندان است.

نکته های زیبای موضوع تاریخ ؛به پنج بخش تقسیم می شود.

بخش اول: اهمیت آشنایی با تاریخ

بخش دوم: ماهیت شناسی تاریخ

بخش سوم : ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذرد

خداوند متعال و پیامبران برونی که از طرف او آمده اند و پیامبر درونی یعنی عقل انسانی؛ حکم می کند از تاریخ عبرت بگیرید تا موفق و پیروز شوید باشید.

توضیح : همه می دانیم که خداوند متعال، پس از خلق انسان، او را اشرف مخلوقات قرار داد، در قبال ملائکه و حیوانات. چون بر خلاف آن دو دسته، انسان هم از نعمت عقل برخوردار است و هم از نعمت شهوت و غضب. البته عقل حقیقی؛ نه عقل محاسبه گر، عقلی که « عقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان" آن چیزی که به وسیله آن خدا عبادت می شود و بهشت بدست می آید. » آن هم « عبادت به معنی اطاعت،آمده است، چنانچه در تفسیر آیه؛ « الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبد الا الله که ظاهرش به این معنی است که : مگر قرار نبود شیطان را عبادت نکنی.» اما بزرگان گفته اند: «اینجا عبادت به معنی اطاعت است» بنابراین معنی عقل واقعی؛ همان اختیار اطاعت است.

پس خدا دو نعمت به انسان داده یکی نعمت عقل و یکی نعمت آزادی و توان اختیار.

مسیر هم که معلوم است « صراط مستقیم».

در این میان در عالم ما دو انتخاب بیشتر نداریم.

1 - انتخابی که ما را می رساند به بالاترین درجات انسانی و معنوی که از ملک بالاتر است.

2 - انتخابی که انسان را چنان سقوط می دهد که « کالانعام بل هم اضل» می شود.

حال؛ این انسان با این قدرت خدادای ( قدرت انتخاب یعنی در اختیار داشتن ابزار انتخاب درست) که خودش می تواند مسیرش را اختیار کند. دو حالت دارد.

1 - اگر از این ظرفیت خوب استفاده کند، می شود انسان درستکار و مؤمنی که در طول تاریخ تا به امروز ما نمونه های آن را دیدیم مثل حبیب بن مظاهر.

بنابر این وقتی عقل بر شهوت و غضب غلبه کند یعنی این نعمت را در مسیر اطاعت ازش استفاده کند از ملائکه الله بالاتر می شود (اشرف مخلوقات). که قابل احترام است.

مثلا اگر شخصیتی چون شهید مطهری (رحمت الله علیه) که در مسیر طاعت الهی بوده قابل احترام است « نه هر فعلی که از فرد صادر شود » بلکه فعلی در مسیر اطاعت خدا بودن.

از این رو می بینید خیلی الان در همین « اوضاع کرونائی» آدم هایی هستند که دستشان بدهنشان می رسد « البته این حرف عمومیت ندارد چه بسا ضعیفانی نیز بودند و هستند که....» اما فعلا اشاره به بی نیازانی است که از ثروت حلالی که خدا بهشان داده به مردم آسیب دیده کمک می کند و این طور عقلشان کار می کند، که می گویند: خدا که به من پولش را داده بگذار من هم بعضی از آدم ها را دستشان را بگیرم.!

2 - اگر بجای اطاعت، آن دو نعمت در مسیر خلاف بکار رود. یعنی غضب بر عقل غلبه کند. کار انسان بجایی می رسد که، در ردیف حیوانات « بل هم اضل» قرار می گیرد.

مثل بعضی که از این ظرفیت؛ بهره معکوس برده و می برند، یعنی استفاده معکوس می کنند، می شوند مثل شمربن ذی الجوشین و ...

چنانچه بعضی الآن نیز پیدا می شوند در همین اوضاع  کرونایی و ... بسا پیش آمده، که افرادی دنبال کاسبی هستند، مثلا یک انبار احتکاری دستکش و ماکس پیدا شد، وقتی پی گیر شدند، دیدند طرف رفته زیارت یعنی نانشان را می زند تو مشکلات مردم و می خورند و دنبال ثروت اندوزی اند.

نتیجه : به جفتشان خدا، عقل و بستر ابزار انتخاب، داده یکی آن طور بکار می گیرد یکی اینطور.

در ادامه مقدمه راجع به (ضرورت آشنایی با تاریخ) سخنی از

« فردریک هگل» بخوانید: 

ایشان در علت عقب افتادگی جامعه می گوید:

درسی که تاریخ به ما می دهد این است که ملت ها و دولت ها هیچ گاه چیزی از تاریخ نیاموخته و درسی از آن نگرفته‌اند.

اشاره دارد به این آیات شریفه: وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُم ‏

(سوره بقره ایه ‏225)

خداوند شما را به خاطر آنچه دل هاى شما کسب کرده، (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار، یاد مى‏ کنید،) مؤاخذه مى‏ کند.

وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏ و وَ لا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَیْها و کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَة  سوره مدّثر آیه 38

هر کسى گرفتار عمل خویش است.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏14    112

البته اگر مصلحت تغییر کند خداوند هم تغییر می دهد

إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ ( سوره رعد آیه 11).

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏10    530 

پس از مقدمه برویم سراغ اصل مطلب:

بخش اول:اهمیت آگاهی از تاریخ

یکى از امتیازات اسلام به ‏طور کلى توجه دادن به تاریخ است که به منزله یک لابراتوارى است براى تجارب اجتماعى، و بالاخص راجع به رسول اکرم دستور مطالعه عمیق در تاریخ زندگى آن حضرت داده شده و تأسى واجب شمرده شده است که:

لقد کان لکم فى رسول اللَّه اسوة حسنة ....

یادداشت‏های شهید مطهری    ج‏9    108

از این رو دانشمند محترم « جورج سانتایانا» می گوید:

آنان که گذشته را به خاطر نمی آورند محکوم به تکرار آنند.

اشاره دارد به آیه شریفه:

« إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ» سوره  قصص آیه 56.

تو نمى ‏توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى‏ کند و او به هدایت یافتگان آگاه تر است!

و البته حفظ ایمان نیز بدست خدا است اگر آنى خداوند بنده را بخود واگذارد واى بحال اوست.

بخش دوم:ماهیت شناسی تاریخ

تاریخ، تابلویی است که نشان دهنده جرم ها و بدبختی های انسان است.

ولتر

اشاره دارد به آیه شریفه: « فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا إِنَّا نَسِیناکُمْ وَ ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْدِ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‏» (سوره سجده آیه14)

پس بچشید طعم آتش دوزخ را بواسطه فراموش کردن شما لقاء این روز را، بدرستى که ما فراموش کردیم و واگذاردیم شما را و بچشید عذاب همیشگى را بواسطه آنچه بجاى مى ‏آورید)

در باره ماهیت و آنچه در تاریخ وجود دارد،جان سیلی می گوید:

تاریخ، سیاست گذشته و سیاست، آینده است.

در این زمینه در منابع دینی راجع به موضوع « سرزنش دنیا طلبی»؛ مطالب بسیار آموزنده ای وجود دارد مراجعه شود.

تاریخ چکیده سرگذشت های بی‌شمار است. توماس کارلایل

این سخن اشاره دارد به لزوم آشنایی با « علم روانشناسی و جامعه شناسی» که آموزه های دینی به بسیاری از آن ها اشاره دارد.

این مطلب نیز می تواند اشاره داشته باشد به آیه شریفه: « الا ما رحم ربی» که از قول حضرت یوسف (ع) نقل شده و نیز به تاریخ پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) می توان اشاره داشت که قسمتی از آن را در ذیل می خوانید: اعلامیه «قریش»

سران قریش، از نفوذ پیشرفت حیرت‌انگیز آیین یکتاپرستی، سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه حلی بودند. اسلام آوردن امثال «حمزه»، تمایل جوانان روشن دل «قریش» و آزادی عملی که در کشور «حبشه» نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی حکومت وقت افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی‌بردند، سخت متأثر بودند. از این‌رو به فکر نقشه دیگری افتاده و خواستند با «محاصره اقتصادی» که نتیجه آن بریدن رگ‌های حیاتی مسلمانان بود، از نفوذ و پخش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هواداران آیین خداپرستی را در میان این حصار، خفه سازند.

بنابراین، سران قریش عهدنامه‌ای به خط «منصور بن عکرمه» و امضای هیئت عالی قریش نوشتند و در داخل کعبه آویزان و سوگند یاد کردند که ملت قریش تا دم مرگ طبق مواد زیر رفتار کنند:

1. همه گونه خرید و فروش با هواداران «محمد» تحریم می‌شود.

2. ارتباط و معاشرت با آنان اکیدا ممنوع می‌گردد.

3. کسی حق ازدواج با مسلمانان را ندارد.

4. در تمام پیشامدها باید از مخالفان «محمد» طرف‌داری کرد.

متن پیمان با مواد یاد شده به امضای تمام متنفذان «قریش» جز «مطعم بن عدی» رسید و با شدت هرچه تمام‌تر اجرا شد. یگانه حامی پیامبر، «ابو طالب» از عموم خویشاوندان (فرزندان هاشم و مطلب) دعوتی کرد و یاری پیامبر را بر دوش آنان نهاد و دستور داد که عموم «فامیل» از محیط «مکّه» به درّه‌ای که در میان کوه‌های مکّه قرار داشت و به «شعب ابی طالب» معروف بود و دارای خانه‌های محقر و سایبان‌های مختصری بود، منتقل شوند و در آنجا سکنا گزینند و از محیط زندگی مشرکان دور باشند. همچنین، برای جلوگیری از حمله‌های ناگهانی «قریش» در نقاط مرتفع افرادی را برای دیده‌بانی گماشت تا آن‌ها را از هرگونه پیشامد باخبر سازند.

سیره ابن هشام، ج 1، ص 350؛ تاریخ طبری، ج 2، ص 78. این پیمان در شب اول سال هفتم «بعثت» بسته شد.

این محاصره سه سال تمام طول کشید، فشار و سخت‌گیری به حد عجیبی رسید.

ناله جگرخراش فرزندان «بنی هاشم» به گوش سنگ دلان «مکّه» می‌رسید، ولی در دلشان چندان تأثیر نمی‌کرد. جوانان و مردان با خوردن یک دانه خرما در شبانه روز زندگی می‌کردند. گاهی یک دانه خرما را دونیم می‌کردند. در تمام این سه سال، فقط در ماه‌های حرام- که امنیت کامل در سرتاسر شبه جزیره حکم فرما بود- بنی هاشم از شعب بیرون آمده و به دادوستد مختصری اشتغال می‌ورزیدند، سپس به داخل دره رهسپار می‌شدند. پیامبر گرامی نیز، فقط در همین ماه‌ها توفیق نشر و پخش آیین خود را داشت. عمال سران قریش، در همین ماه‌ها با آزارشان، فشار اقتصادی آنان را به گونه‌ای فراهم می‌کردند، زیرا غالبا بر سر بساطها و فروشگاه‌ها حاضر می‌شدند و هر موقع مسلمان‌ها می‌ خواستند چیزی بخرند، فورا آن را به قیمت گران‌تری می‌خریدند و از این راه قدرت خرید را از آنان سلب می‌کردند.

در این میان، «ابو لهب» پافشاری بیشتری می‌کرد. او در میان بازار فریاد می‌کشید و می‌گفت: مردم! قیمت اجناس را بالا ببرید تا از پیروان محمد قدرت خرید را و برای تثبیت قیمت، اجناس را گران‌تر خریداری می‌کرد. از این رو همیشه عقربه ارزش در یک افق بالاتری گردش می‌ کرد.

وضع رقت‌بار بنی هاشم در شعب‌

فشار گرسنگی به حدی رسیده بود که «سعد وقاص» می‌گوید: شبی از میان درّه بیرون آمدم، در حالی که نزدیک بود تمام قوا را از دست بدهم. ناگهان پوست خشکیده شتری را دیدم، آن را برداشتم و شستم و سوزاندم و کوبیدم، بعد با آب مختصری خمیر کرده و از این طریق سه روز به سر بردم.

جاسوسان «قریش» در تمام راه مراقب بودند که مبادا کسی خوارباری به «شعب ابی طالب» ببرد، ولی با این کنترل کامل، گاه‌بیگاهی، «حکیم بن حزام» برادرزاده «خدیجه» و «ابو العاص بن ربیع» و «هشام بن عمر» نیمه شب‌ها مقداری گندم و خرما بر شتری حمل کرده و تا نزدیکی «شعب» می‌آوردند. سپس افسار آن را دور گردنش می‌پیچیدند و رها می‌کردند و گاهی همین مساعدت موجب گرفتاری آنان می‌شد.

روزی «ابو جهل» دید، «حکیم» مقداری خواربار بر شتری حمل کرده و راه درّه را پیش گرفته است. وی سخت برآشفت، و گفت: باید تو را پیش قریش ببرم و رسوا کنم. کشمکش آن‌ها به طول انجامید. «ابو البختری» که از دشمنان اسلام بود، عمل «ابو جهل» را تقبیح کرد و گفت وی غذا برای عمه خود «خدیجه» می‌برد؛ تو حقّ ممانعت نداری، حتی به این جمله هم اکتفا نکرد و او را لگدمال کرد.

شدّت عمل «قریش» در اجرای عهدنامه، ذره‌ای از صبر و بردباری مسلمانان نکاست. سرانجام، ناله جان‌گداز فرزندان و کودکان و وضع رقّت‌بار عموم مسلمانان گروهی را تحت تأثیر قرار داد و از امضای عهدنامه سخت پشیمان شدند و به فکر حل قضیه افتادند.

روزی «هشام بن عمر» پیش زهیر بن ابی امیّه- که نوه دختری عبد المطلب بود- رفت و چنین گفت: آیا سزاوار است که تو غذا بخوری و بهترین لباس‌ها را بپوشی، اما خویشاوندان تو برهنه و گرسنه به سر ببرند؟ به خدا سوگند، هرگاه تو درباره خویشاوندان «ابو جهل» چنین تصمیمی می‌گرفتی و او را برای اجرایش دعوت می‌کردی، هرگز تسلیم تو نمی‌گشت. «زهیر» گفت: من یکه و تنها نمی‌توانم، تصمیم قریش را بشکنم، ولی هرگاه کسی مرا همراهی کند، باشد، من عهدنامه را پاره می‌کنم.

«هشام» گفت: من با تو همراهم. وی گفت: شخص سومی را با ما همراه ساز. وی برخاست و به سراغ «مطعم بن عدی» رفت و گفت: هرگز تصور نمی‌کنم تو راضی شوی، دو گروه (بنی هاشم و بنی عبد المطلب) از فرزندان «عبد مناف» که تو نیز افتخار انتساب به آن خانواده را داری، جام مرگ بنوشند. گفت: چه کنم از یک فرد کاری ساخته نیست. وی پاسخ داد: دو نفر دیگر هم با تو همراه است و آن دو نفر عبارتند از:

من و زهیر. «مطعم» پاسخ داد که باید کسان دیگری نیز با ما همکاری کنند. از این نظر، هشام جریان را به ترتیبی که با «مطعم» در میان گذاشته بود، با «ابی البختری» و «زمعه» در میان نهاد و آنان را برای همکاری دعوت کرد و قرار گذاشتند که همگی بامدادان در مسجد حاضر گردند.

جلسه قریش، با شرکت زهیر و گروهی از هم‌رازان او منعقد گردید. وی مهر خاموشی را شکست و گفت: امروز، قریش باید این لکّه ننگین را از دامن خود پاک گرداند. باید امروز این نامه ظالمانه پاره شود، زیرا وضع جگرخراش فرزندان هاشم همه را ناراحت کرده است.

«ابو جهل» در آن میان گفت: این مطلب هرگز عملی نیست و پیمان «قریش» محترم است. از آن طرف «زمعه» به یاری زهیر برخاست و گفت: باید پاره شود و ما از آغاز راضی نبودیم. از گوشه دیگر، عده‌ای نیز که خود خواهان شکسته شدن این پیمان بودند، سخنان زهیر را تأیید کردند. ابو جهل احساس کرد که مطلب جدّی است و قبلا توطئه‌ای شده است و این گروه در غیاب وی تصمیم قاطع گرفته‌اند. از این‌رو، کوتاه آمد و ساکت نشست. مطعم فورا از فرصت استفاده کرد و به محلّ «صحیفه» (نامه‌ای که پیمان در آن نوشته بود) رفت تا آن را پاره کند، دید موریانه ورقه را خورده و فقط از آن کلمه «باسمک اللّهمّ»- که قریش نامه‌های خود را با آن آغاز می‌نمودند- باقی مانده است.

 سیره ابن هشام، ج 1، ص 374 و تاریخ طبری، ج 2، ص 79.

ابو طالب، آن روز جریان را از نزدیک می‌دید و منتظر ختم جریان بود. وی پس از آن‌که کار یک‌سره گردید، جریان را حضور برادرزاده خود معروض داشت و با تصمیم و مشورت ابو طالب، گروه پناهنده به شعب، بار دیگر به منازل خود بازگشتند.

برخی می‌نویسند: پیامبر، ابو طالب و خدیجه، در این مدت محاصره تمام دارایی خود را از دست داده بودند. ناگهان پیک وحی نازل شد و گزارش داد: موریانه تمام آن پیمان را که قریش نوشته و مهر کرده بودند خورده است، جز جمله نخست آن «باسمک اللّهم» که بر جای خود باقی است.

رسول گرامی «ابو طالب» را از این امر آگاه ساخت و هر دو نفر با گروهی از «شعب» بیرون آمدند و در کنار کعبه نشستند. در این موقع دور «ابو طالب» را گرفتند و به او گفتند: آیا وقت آن نرسیده است که خویشاوندی خود را با ما به یادآوری و از حمایت برادرزاده‌ات دست برداری؟

ابو طالب رو به آنان کرد و گفت: عهدنامه را بیاورید. آنان عهدنامه را آوردند، در حالی که مهرها بر آن باقی بود. ابو طالب گفت: آیا این همان عهدنامه‌ای است که همگی نوشته‌اید؟ گفتند: آری. گفت: آیا کسی به آن دست زده است؟ گفتند: نه. گفت:

برادرزاده من از طرف پروردگار خویش خبری دریافت کرده است؛ اگر سخنش راست باشد از کار خود دست برمی‌دارید؟ گفتند: آری. گفت: اگر سخنش دروغ باشد من نیز او را تحویل شما می‌دهم تا او را بکشید. قریش به تصدیق ابو طالب برخاسته و گفتند: از در انصاف وارد شده‌ای. گفت: برادرزاده من می‌گوید که موریانه، عهدنامه را خورده است. آن‌گاه مهر عهدنامه را شکستند، دیدند موریانه همه را، جز نام خدا خورده است. این کار نه تنها مایه هدایت آنان نگشت، بلکه سبب شد که بر عناد خود بیفزایند و سرانجام بنی هاشم به شعب بازگردند «1» و تا مدتی که محاصره باقی بود و «هشام» آن را نقض نکرده بود، در آنجا بمانند.

پس از نقض پیمان، ابو طالب اشعاری در تمجید این عمل (پیمان بی‌مهری) سرود که همه را ابن هشام آورده است. «2»

این‌ها نمونه‌هایی از واکنش‌های ظالمانه قریش، در برابر دعوت رسول گرامی بود؛ البته هرگز نمی‌توان به صورت قطعی ادّعا کرد که این واکنش‌ها به همین ترتیب صورت گرفته است که ما در اینجا نگاشته‌ایم، ولی از مراجعه به تاریخ می‌توان چنین ترتیبی را به دست آورد، بالاخص که یادآور شدیم مسأله پایان یافتن محاصره اقتصادی در نیمه رجب سال دهم بعثت اتفاق افتاد.

(1). تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 19؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 61 و الطبقات ابن سعد، ج 1، ص 208، 210.

(2). سیره ابن هشام، ج 1، ص 374- 380.

برگرفته از فروغ ابدیت،آیت الله جعفر سبحانی،از ص:341تا ص: 346

بخش سوم: ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ

نخستین گام برای از میان برداشتن یک ملت پاک‌ کردن‌ حافظه آن است. سقراط

چه رنج ها که تحمل نکردند؟

جریان ام جمیل زوجه ابولهب عموی پیامبر (ص) بود روزها می رفت خار مغیلان از جمع می‌کرد شب سر راه رسول الله (ص) می ریخت صبح که حضرت بیرون می رفت خوارها مبارک حضرت را مجروح می کرد.

از این رو سوره « تبت یدا ابی لهب» در مذمت آن زن و شوهر نازل شد. خلاصه داستان قبلی (اعلامیه «قریش»)

اهل مکه در دارالنوه جمع شدند و شورا کردند کاغذی نوشتند مهر کردند و هم عهد شدند که با بنی هاشم معامله نکنند، اموال آنها را غارت کنند، مگر آنکه پیامبر (ص) را به ما تحویل بدهند یا بکشند.

حضرت ابوطالب پدر امیر مؤمان علی (ع) متجاوز از دو سال پیامبر (ص) را با جمعی از بنی هاشم و مسلمانان در بیرون شهر مکه و در میان کوه محافظت می کرد  و کسی جرأت نمی کرد به آنها آن ها آب و نان بفروشد،

به طوری بر مسلمانان سخت شده بود که شب ها  از صدای ناله گرسنگی بچه ها خواب نداشتند حتی ریشه علف (مواد عذایی غیر معمول) می‌خوردند و بعضی ها دلشان می سوخت شتری را از آذوغه بار می‌کردند و شب‌ها نزدیک شعبه ابوطالب رها می کردند، ناراحت بودند، منتها از ترس ابوجهل چاره‌ای نداشتند.

نمونه‌ای از امداد رسانی الهی

روزی رسول خدا به عمویش ابوطالب فرمود: که خداوند خبر داده، موریانه نوشته ها و نامه قریش را خورده مگر نام خدا را، ابوطالب نزد کفار قریش آمد و گفت محمد (ص) چنین می‌گوید: آن عهد نامه را بیاورید اگر دروغ باشد ما هم به محمد (صلی الله علیه و آله) کمک نخواهیم کرد.

عهدنامه را از کعبه بیرون آوردند، دیدن چنین است که محمد (ص) گفته، قراردادی نیست و چیزی جز نام خدا باقی نمانده است.

دستور دادند محمد (ص) را از شعب بیرون بیاورید به او بگویید کاری به شما نداریم و از معاهده ابوجهل بیزاریم. آنگاه پیامبر (ص) و یارانش از شعب بیرون آمدند و یک ماه بعد ابوطالب از دنیا رفت در همان سال همسر پیامبر (ص) خدیجه سلام الله علیها نیز از دنیا رفت.

حضرت آن سال را « عام الحزن» نام نهاد و بعد از آن مردم حضرت را اذیت می کردند.

روزی حضرت حمزه به شکار رفته بود که کفار قریش آمدند خانه رسول الله (صلی الله علیه و آله) و آن حضرت را اذیت و آزار کرده‌اند، وقتی که حمزه از شکار برگشته بود، خسته و گرسنه جریان چنین است، کمان را برداشته در خیابان ابوجهل را دید آنچنان بر سر زد وقتی ناله و التماس او را شنید او را رها کرد.

از این نمونه نکته های تاریخی کم نیست باید به این مطلب رسید که خدا انسان های مؤمن را تنها و رها نساخته بلکه به موقع به آنان امداد رسانی نیز می‌کند. برگرفته از کشکول جلالی

بخش چهارم: در سختی ها وظیفه چیست؟

پیرامون مسئله خوف و رجا و موفقیت خدا پرستان و نابودی کفار ژان «ژاک روسو»: می گوید:

تاریخ، عبارت از آن است که از بین چندین دروغ آن را که به حقیقت نزدیک تر است برگزینید.

اشاره دارد به آیه شریفه: «وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ» حشر آیه 2.

اینجاست که قرآن به یاری بندگان نیک آمده و توصیه به عبرت گرفتن از سرگذشت پیشینیان فرموده :

نمونه اتفاقات در تاریخ

وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ :

از ترس قتل و اسیرى باین جلاء وطن تن در دادند.

یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ آن جماعتى که از آنها فرار کردند دیوارهاى حصون خود را شکافتند و فرار کردند و بیهود خیبر ملحق شدند.

وَ أَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ مسلمانان وارد حصون آنها شدند و حصون آنها را در هم کوبیدند.

فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ  که خداوند چه نحوه دین اسلام را نصرت مى‏کند و دشمنان را سرکوب مى‏ فرماید.

أطیب البیان فی تفسیر القرآن    ج‏9    152

نکته بسیار مهم اینکه: به نظر می رسد: اینکه خداوند تقریبا یک چهارم آیات قرآن را اختصاص داده اشاره به آیات الهی ؛ هدفش بعد از آیه هشدار، چهر آیه بعدی که ذکر می شود، باشد. چرا که، می فرماید:

وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ

سوره عنکبوت آیه 43

اینها مثال هایى است که ما براى مردم مى‏زنیم، و جز دانایان آن را درک نمى ‏کنند.

ِ وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (سوره حشر آیه 21)

 اینها مثال هایى است که براى مردم مى‏زنیم، شاید در آن بیندیشید!

وَ یُرِیکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ (سوره بقره 73) شاید اندیشه کنید!»

لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (سوره  بقره‏52) شاید شکر (این نعمت را) بجا آورید.

ِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (سوره بقره 21) تا پرهیزکار شوید.

َ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (سوره بقره 150) شاید هدایت شوید!

خاک قارون را چو در فرمان رسید

با زر و تختش به قعر خود کشید  مولوی

در این مورد هم استاد دکتر رفیعی می گوید:

امام علی (ع) در کلمه 351 قصار نهج عبارت عجیبی دارند می فرمایند: «عند تناهی الشده تکون الفرجه»

همه سختی ها یک زمانی دارد. تمام که شود گشایش می آید

وقتی بلا و سختی رسید به نقطه اوج فرج می آید همان که قرآن دارد: « ان مع العسر یسرا» کربلا تمام شد جنگ احد و ... فرمود هر سختی یک پایانی دارد « پایان شب سیه سفید است» حال انسان چه باید بکند انسان یک وظیفه دارد قبلش دو آیه بقره 254 در باره جنگ خندق که مشرکین می آمدند به مدینه حمله کنند احزاب یعنی حزب ها این تهدیدی بود فرمود: دور مدینه را گودال بکنند که دشمن نتواند عبور که مسلمانان نا امید بودند نکند عبور کنند این آیه آمد « لما یاتکم مثل الذین من قبلکم» شما قصه گذشتگان را نخواندید تاریخ را نخواندید که حضرت زکریا را بین درخت گذاشتند و به شهادت رساندند. حضرت یوسف را درچاه انداختند حتی دارد یک روز 70 پیامبر را کشتند کار به جائی رسید که آدم های خوب حتی انبیا می گفتند « متی نصر الله» ببخشید اینطور سخن می گویم. خدا ما را سر کار گذاشته آیه آمد « الا ان نصر الله قریب». (دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد).

آیه بعد سوره یوسف آیه 100 می گوید بقدری کار بر انبیا سخت که به مرز ناامیدی می رسیدند یأس مال پیامبران نیست حتی « اذ استیأس الرسل» این غیر یاس است « و ظنوا انهم قد کذبوا» همه چیز تمام شده « جاء نصرنا» وقتی تمام شد « پایان شب سیه سفید است» یا وقتی قوم حضرت موسی (ع) رسیدند به دریا از یک طرف فرعون پشت سرشان بود از سوی دیگر جلوشان دریا بود گفتند: ما را دربدر بیابون کردی نون و آبی داشتیم ... فرمود « ان الله معنا» خطاب شد عصایت را بزن بدریا؛ هرگز فکر چنین اتفاقی را نمی کردند. امروز هم همان خدا هنوز هست عوض نشده. حضرت مریم دختر پاک. خدا خواست بدون شوهر فرزند دار شود؛ البته سخت بود مردم می گفتند: دختر عمران و فساد، ناراحت بود گفت: ای کاش زمین دهان باز می کرد و این حرفا رو نمی شنیدم، یکدفعه عیسی در گهواره سخن گفت « انی عبد الله» کی این را فکر می کرد. یا حضرت یوسف و زلیخا. داشت دامن یوسف را می گرفت. یک بچه گفت اگر لباس از پشت پاره شده ... الخ.

شیوه جلب الطاف خفیه الهی

مردی آمد به امیرالمومنین (ع) عرض کرد خیلی گرفتارم.

«عن بعض الشیعة، قال: انّ أعرابیاً قصد أمیر المؤمنین علیاً (ع) فقال: إنّی لذو محن فعلّمنی شیئاً أنتفع به،

حضرت فرمود: فقال: یا أعرابی إنّ للمحن أوقاتاً ولها غایات، فاجتهاد العبد فی محنته قبل إزالة الله تعالى إیّاها یکون زیادة فیها لقوله تعالى: {إِنْ أَرَادَنِیَ اللهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَة هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِیَ اللهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ} (1)

 لکن استعن بالله واصبر واکثر من الاستغفار فإنّ الله عزّ وجلّ وعد الصابرین خیراً کثیراً، وقال: {اِسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّاراً * یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً} (2) فانصرف الرجل،

یعنی صبر و استغفار سختی ها را کم می کند

معرفی کتاب برای خواندن داستان

کتاب الفرج بعد الشده که زمان شیخ مفید زمان حکومت عضد الدوله دیلمی هزار سال قبل نوشته شده است.

عضد الدوله دیلمی  و ... اینها 100 سال خدمت به شیعه کردندآل بویه این دروازه قرآن شیراز کار اوست قرن چهارم زمان مفید حرم های ائمه حرم امام علی صحن کربلا کاظمین عاشورا را تعطیل اذان علی ولی الله  شیخ مفید هم در بغداد می آمد کمکشان یکی عالمان آن زمان که آنجا زندگی می کرد

مؤلف این کتاب (فرج و گشایش بعد از سختی) شخصی است به نام کروخی در این کتاب 500 داستان از فرج هایی که خدا تو زندگی ها  ایجاد کرده دارد. خودش می گوید: این کتاب را نوشتم تا مردم را با بعضی از سختی آشنا شوند و ناراحت نباشند..

سختی های زندگی تمام میشه

این سختی های زندگی تمام میشه ولی مهم مهارت برخورد سختی با مشکلات است.  دو داستان

یکی مناسب است با مجالس عزاداری بر مصیبت های بزرگ مثل مجالس شهدایی از قبیل شهادت شهید سلیمانی و شهدای هواپیمای اوکراینی که اتفاق افتاد که همه ناراحت شدند و رهبر انقلاب دام عزه نیز پیام دادند، خیلی سخت بود.

پسر جوان معاذبن جبل صحابی ویژه پیامبر (ص) از دنیا رفت. پدرش خیلی بی تابی می کرد رسول خدا یک نامه آرام بخش به او نوشت: اعظم الله اجورک انشاء الله خدا بهت اجر و صبر بدهد؛ همه ما و اموالمان و فرزندانمان امانت خداست مال ما که نیستند این ها مواهب الهی است هر کسی تا یک تاریخی می مانند.

مصیبتت را دوتا نکن.!

« وَ احْتَسَبْتَ فَلَا تَجْمَعَنَّ عَلَیْکَ مُصِیبَتَیْنِ فَیَحْبَطَ لَکَ أَجْرُکَ وَ تَنْدَمَ عَلَى مَا فَاتَکَ فَلَوْ قَدِمْتَ عَلَى ثَوَابِ مُصِیبَتِک‏ 

مسکن الفؤاد عند فقد الأحبة و الأولاد  ص 118  

اول: یک مصیبت ناسپاسی و جزع و فزع هم می شود گناه دیگری به نام ناشکری که گناه است. دوم : جزع اعصابت بهم می ریزد

قضیه فوت فرزند آیه الله گلپایگانی (ره)

آیه الله گلپایگانی سال مهر 57 اوج انقلاب در طبس زلزله ای شد با اجازه پدرش رفت برای کمک به آنها، در تصادف از دنیا رفت، پای ضریح طرف زیارتگاه زن ها در حرم حضرت معصومه (س) دفن است پدرش می آمد سر قبرش. عده ای از وعاظ تهران برای تسلیت گفتند ما دعا می کنیم که مهرش را در دل شما کم کند تا کمتر رنج ببرید. فرمود: دعا کنید مهرش بیشتر شود تا با صبرش ثواب بیشتر برم. حتی نمازش را هم خود آقا خواند این صبر می شود .

مهارت کنار آمدن با مشکلات

عثمان بن مضئون از اصحاب خواص پیامبر است پسرش که مرد. داخل خانه خودش را حبس کرد « اتخذ داره مسجدا» زنش نزد پیامبر (ص) آمد گله کرد زن و بچه دارد پیامبر (ص) آمدند فرمودند: می دانی بهشت هفت در دارد؛ مصیبت دیده؛ از همه درها می تواند وارد شود « لمن صبر منکم و احتسب» این ها را تطیبقش کنیم با وضع خود و .. تا بیش از ... رنج نبریم و ...

البته برای کنار آمدن با سختی ها توصیه هایی شده که در جای خودش ذکر شده و می شود.

از جمله : مقایسه تاریخ ها است که از عوامل آرام بخشی است

نمونه این بخش را، با زبان ساده و بطور خلاصه از کتاب کشکول جلالی در بخش چهارم: یعنی « ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخ» خواندیم: و مفصل آن که تاریخی مستند است از کتاب فروغ ابدیت از نظر شریفتان گذشت. 

دکتر رفیعی می فرمود : بلاخره دوران محرومیت که برای جامعه سختی ها و ... این بیماری کرونا که دنیا را تحت تأثیر قرار داد تمام می شود.

بعضاً در زندگی، سختی های مشترک و متفاوت وجود دارد:

مثل فقدان امام زمان (عج) در جامعه و غیبت و مثل گرانی.

اما بعضی سختی ها فردی است: مثلا یکی غم مرگ فرزند دارد و...

هر دو ممکن است بگویند چرا ما:

پاسخ این است که؛ به فرموده قرآن : دنیای بی سختی نمی شه « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ» (سوره بلد آیه 4) ».

ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنج هاست)!

یا چنانچه امام علی (ع) فرمود:

«دار بالبلاء محفوفه». دنیا پیچیده به مشکلات است.

در مزاح ها آمده

کسی به دوست گرفتارش می گفت: سختی نبینی؛ امام علی (ع) فرمود: « دعوته بالموت» یعنی گفتی الهی بمیری بعد فرمود: دنیا بی بدی و سختی نمی شود حتی در مثل معروف که می گویند « غم آخرت باشه» یعنی مرده بعدی خودت باشی؟ چرا که امکان ندارد در دنیا غم آخر باشد غیر این.

پیام این نوشتار:

اکنون از فرصت طلایی تعطیلی کرونا خوب استفاده کنیم هر چند:

 تاریخ، تکرار بی پایان خطاهای زندگی است. لورنس دورل

که اشاره دارد به آیات شریفه: «وَ کانَ الْإِنْسانُ کَفُوراً »

انسان، بسیار ناسپاس است! (سوره اسرا آیه 67)

«ِ وَ کانَ الْإِنْسانُ عَجُولا»ً (سوره اسرا آیه 11)

و انسان، همیشه عجول بوده است!

«ٍ وَ کانَ الْإِنْسانُ أَکْثَرَ شَیْ‏ءٍ جَدَلا» (سوره کهف آیه 54)

ولى انسان بیش از هر چیز، به مجادله مى‏ پردازد!
با این حال عزیزان اگر حرف شنو بوده و به گفته های قبلی ما؛ که از فرصت تعطیلی به مناسبت کرونا؛ خوب استفاده کنید، عمل کرده بودید. الان می‌توانستید مطالب زیادی به این نوشتار اضافه کنید تا بجا در موارد پیش رو استفاده کنید.و اگر این توفیق را نداشتید، اکنون نیز مواظب باشیم، اشتباه گذشته خود را تکرار نکنیم یعنی فرصت ها را از دست نداده و دست به قلم و نوشت ابزار شویم که « الفرصة تمر مر الصحاب» فرصت مثل تیر از کمان فرار می کند و ما هستیم و « یوم الحسرة» .

و نکته آخر شب عید است لطیفه ای نیز بخوانید و به ما دعا کنید.!

پاسخ کوبنده امام علی (علیه السلام) به یهودی

روزی یک یهودی به سید اوصیاء و وارث انبیاء حضرت علی (علیه السلام) گفت: چه شده شما (مسلمانان) را که هنوز بیست و پنج سال از رحلت پیامبرتان نگذشته بود که با یکدیگر جنگ و کشتار کردید؟

امام علی (علیه السلام) فرمود: و اما شما که هنوز رطوبت پاهایتان (که از رود نیل گذشتید) خشک نشده بود، گفتید: یا موسی اجعل لنا الها کما لهم آلهه اعراف/ 138.

منابع مورد استفاده در این مجموعه عبارتند از:

کتاب های 1 - فروغ ابدیت آیت الله سبحانی دام عزه 2 - بهشت اندیشه ها تألیف: غلامی 3 – کشکول جلالی و...در بخش فضای مجازی اطلاع رسانی های جمکران و ...

در پایان دست به دعا برداشته برای سلامتی امام زمان (عج) دعا کنیم

برای سلامتی امام زمان (عج) صلوات.

والسلام خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها:

  • نیاز آشنایی با تاریخ گذشته و آنچه در حال می گذردx
  • انتخاب راه در اوضاع کرونائیx
  • نمونه‌ای دیگر از امداد رسانی خداوندx
  • ضرر بی توجهی و فراموش کردن تاریخx
  • در سختی ها وظیفه چیست؟x
  • عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخx
  • نمونه اتفاقات نقل شده از تاریخ در قرآنx
  • زمان سختی ها که تمام شد گشایش می آیدx
  • مهارت کنار آمدن با مشکلاتx

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۰۲:۵۷
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

عبرت گیری مهمترین هدف مراجعه به تاریخ

بر هیچ انسان مدبر و فکوری پوشی نیست که یکی از مهمترین ثمره های تاریخ عبرت، گرفتن از سرگذشت پیشینیان می باشد.

قرآن کریم پس از نقل حوادث تلخ و شیرین زندگی انبیای الهی (علیهم السّلام) می فرماید:

«لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ »؛ سوره یوسف آیه 111

همانا داستان های زندگی آنان، مایه عبرت صاحبان عقل و خرد می باشد.»

سفارش به عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخ

عن رسول الله (ص) : اعتَبِروا؛ فَقَد خَلَتِ المَثُلاتُ فیمَن کانَ قَبلَکُم. کنزالفوائد: 2/ 3

عبرت گیرید، که در میان (تاریخ) پیشینیان شما درس‏هاى عبرت است.

امیر مؤمنان علی علیه السّلام در این باره می‌فرمایند:

«... و وعظتم بمن کان قبلکم و ضربت الامثال لکم و دعیتم الی الامر الواضح، فلا یصمّ عن ذلک الّا اصمّ و لا یعمی عن ذلک الا أعمی، و من لم ینفعه الله بالبلاء و التجارب لم ینتفع بشی‌ء من العظمة».

نهج البلاغه، خطبه 176.

«پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختید، و از تاریخ گذشتگان پند گرفتید، مثل‌ها برای شما زده‌اند، و به امری آشکار دعوت شده‌اید، جز ناشنوایان کسی ادعای نشنیدن حقّ را ندارد، و جز کوران و کور دلان کسی ادّعای ندیدن واقعیّت ها نمی‌کند، کسی که از آزمایش ها و تجربه‌های خدادادی سودی نبرد از هیچ پند و اندرزی سود نخواهد برد.»

همچنین آن حضرت در وصیت خود به فرزند بزرگوارش امام حسن علیه السّلام می‌فرماید:

«یا بنیّ انیّ قد انبأتک عن الدّنیا و حالها و زوالها و انتقالها و أبنأتک عن الاخرة و ما اعدّ لأهلها فیها و ضربت لک فیهما الامثال لتعتبر بها و تحذو علیها»  نهج البلاغه، نامه 31.

«ای پسرم! من تو را از دنیا و تحوّلات گوناگونش و نابودی و دست به دست گردیدنش آگاه کردم و از آخرت و آنچه برای انسانها در آنجا فراهم است اطلاع دادم و برای هر دو مثالها زدم تا پند پذیری، و راه و رسم زندگی بیاموزی.»

برکات آشنایی با تاریخ

نمونه ای از این برکات : تاریخ، انسان ها را عاقل، شاعران را بذله گو، ریاضی را دقیق، دانش طبیعی را عمیق، اخلاق را موقر و منطق و بیان را قادر به استدلال می سازد.  فرانسیس بیکن

هر کس که تاریخ بداند هم در گذشته زندگی می کند هم در زمان حال.

آلفرد روز نبرک

می تواند اشاره داشته باشد به داستان دانشمند همراه حضرت یونس (ع) که در بین مردم ماند و به آنها کمک کرد تا به سوی حق برگردند.

علت اصلی پیروزی و ناکامی ها

بنابراین، هرچند مطالعه تاریخ، امری است آسان و شیرین ، اما شخص خردمند همواره با دقت تیزبینی خاصی ، تاریخ اقوام پیشین را مطالعه می نماید و علت پیروزی و ناکامی ایشان را ریشه یابی می نماید تا از آن ها درس عبرت گرفته و در چالش ها و بحران های زندگی ، چراغی باشد روشنگر راهش .

اولین داستان پردازعالم خود پروردگار عالمیان است و انبیا برترین نماد این قصه های عالم بودند و پس از قصه حضرت آدم (ع) پرماجرا ترین قصه این بزرگواران مربوط به پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله و خاندان گرامی اش است .

صفحات تاریخ را که ورق می زنیم ، به فصلی می رسیم که انسان را سخت متأثر می کند و به تأمل وا می دارد!

از این رو ابتدا ما به تاریخ پیامبر اکرم (صلوات الله و سلامه علیه) پرداختیم بعضی از آن گذشت و همچنان ادامه دارد.

برچسب ها:

  • عبرت گیری مهمترین هدف مراجعه به تاریخx
  • علت اصلی پیروزی و ناکامی هاx
  • سفارش به عبرت‏ گیری و پند گرفتن از تاریخx
  • برکات آشنایی با تاریخx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۴:۵۲
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

هشداری به فعالان حوزه فرهنگ دینی

بهترین را برای نیفتادن در دامان توطعه گران بصیرت و آگاهی و آشنایی با حکایت های تاریخی بویژه تاریخ اسلام است.

تا اکنون نیز با چشم باز به قضایی که اطرافمان می گذرد نگاه کرده تا خدای ناکرده ما گرفتار آن بلایا نشویم و آن حکایات تکرار نشود.

ترفندهای مخالفان

حق و حقیقت و زیبایی، همیشه مخالفان خود را داشته و همواره عده‌ای هستند که وقتی منافع خود را در خطر می‌بینند، به هر قیمت ممکن در مقابل آن می ایستند برای نابودی آن تلاش می‌کنند.

وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با دین جهانی اسلام وارد شدند و آن را عرضه کردند، در مقابل پیشنهاد حضرت، افراد به دسته های مختلفی تقسیم شدند. برخی موافق و برخی مخالف.

بد نیست نگاهی به کارهای مخالفان بیندازیم تا بدانیم که امروز اگر امروز این دین به دست ما رسیده است، رهبر آن چه زحمت های را کشیده و نیز بدانیم که اگر ما هم بخواهیم امروز دین خود را نگاه داریم و مراقبت نماییم تا دچار آفت نشود، با چه مخالفت‌هایی و مشکلاتی که ممکن است مواجه شویم که چه بسا ممکن است تحمل دینداری را برای ما سخت نماید.

1 - دست به دامن بزرگان

گروه اول کسانی بودند که وقتی پیامبر اسلام (ص) آنان را به دین اسلام دعوت کرد به شدت مخالفت کردند و به طور دسته جمعی نزد ابوطالب (ع) رفتند و گفتند: « برادرزاده ات خدایان ما را ناسزا می‌گوید و آیین ما را به زشتی یاد می‌کند و به افکار ما می خندد و پدران ما را گمراه می داند. یا از او بخواهد دست از ما بردارد یاهو را در اختیار ما بگذارد و حمایت خود را از او سلب کن».

 سیره ابن هشام جلد ۱ صفحه ۲۶۵

ابوطالب (علیه السلام) عموی پیامبر (ص)، قول داد سخن آنان را  به حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بگوید.

هنگامی که پیامبر (ص) حاضر شد، در پاسخ فرمود: « عمو جان! به خدا سوگند، اگر خورشید را در دست راست  من و ماه را در دست چپ من قرار دهند، تا از تبلیغ آیین و تعقیب هدف خود بازگردم، هرگز چنین نخواهم کرد  تا آنچه بر مشکلات پیروز شوم به مقصد نهایی برسم، یا در این راه جان دهم».

ابوطالب (علیه السلام) گفت: « به خدا سوگند دست از حمایت تو برنمی دارم تا ماموریت خود را به پایان برسانی».

2 - دور کردن حامیان

مخالفان یعنی (قریش) ، از پیشرفت آیین جدید به شدت ناراحت بودند؛ لذا هر کاری که فکر می‌کردند برای توقف این پیشرفت لازم است، انجام می‌دادند. این بار در صدد برآمدند تا حمایت های سیاسی و اجتماعی ابوطالب (ع) از وی را قطع کنند.

زیرا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از جهت اقتصادی از سوی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) و از جهت سیاسی و قبیله‌ای، از طرف ابوطالب (ع) حمایت می‌شد ،لذا دور هم جمع شدند، گفتند: « حمایت ابوطالب از محمد شاید به این خاطر است که او را به فرزندی برگزیده است. پس زیباترین جوانان قریش را نزد او می بریم».

آنان « (عماره) بن ولید بن مغیره» را همراه خود  بردند و گفتند: « ابوطالب! فرزند (ولید) جوانی شاعر، سخنور، زیباچهره و خردمند است. حاضرین او را به تو واگذاریم تا به پسری برگزینی و در عوض از حمایت محمد دست برداری».

ابوطالب (علیه السلام) که از شدت خشم برافروخته شده بود بر سر آنان داد زد و گفت: « معامله خیلی بدی با من می کنید. من فرزند شما را در دامن خود تربیت کند و شما فرزند [خوانده] مرا بکشید. به خدا قسم این کار نشدنی است». تاریخ طبری جلد ۲ صفحه ۶۷

3 - پیشنهاد رشوه (تطمیع) مستقیم و غیرمستقیم

گام بعدی قریش برای متوقف متوقف کردن تبلیغ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تطمیع بود. اما باز ناموفق ماندند.

آنان تصمیم گرفتند پیامبر (ص) را با پیشنهاد منصب، ثروت و تقدیم هدایا و زنان زیبا تطمیع ‌کنند، شاید از دعوت خود دست بردارد. لذا با هم به خانه ابوطالب (علیه السلام) آمدند.

یکی از آنان گفت: ای ابوطالب! محمد صفوف فشرده ما را متفرق ساخت و سنگ تفرقه در میان ما افکند و به عقل ما خندید و ما را و بت های ما را مسخره کرد.

اگر او به خاطر پول و ثروت چنین ادعاهایی می‌کند ما ثروت هنگفتی در اختیار او می گذاریم.

اگر مقام می‌خواهد، او را فرمانروای خود می‌کنیم و سخن او را می شنویم.

اگر بیمار است بهترین پزشک ها را می آوریم و....

ابوطالب رو به پیامبر (ص) کرد و پرسید: « چه می گویی؟»

فرمود: « من از آنان چیزی نمی خواهم. تنها در مقابل چهار پیشنهاد آن ها، یک سخن از من بپذیرند تا در پرتو آن، بر عرب حکومت کنند و غیر عرب را پیرو خود کنید».

در این لحظه «ابوجل» برخاست و گفت: « حاضریم به ده سخن تو گوش کنیم».

پیامبر فرمود: « تنها سخن من این است که به یگانگی هدا اعتراف کنید». ( تشهدون ان لا اله الا الله)

این سخن، آنان را چنان در بهت و حیرت فرو برد مه از در ناامیدی گفتند سیصد و شست خدا را ترک کنیم و خدای یگانه را بپرستیم؟».

4 - پیشنهاد مصالحه

مشرکان همچنان اصرار داشتند که پیامبر (ص) کار خود را محدود کند و حداقل با خدایان کاری نداشته باشند. به نقل سیره نویسان و مفسران، سوره کافرون (1) در برابر درخواست چند نفر از اشراف قریش مانند (حارث بن قیس، عاص بن وائل، ولید بن مغیره، امیة بن خلف) نازل شد.(2) (1)  سوره کافرون

(2) مجمع البیان جلد ۱۰ صفحه ۵۲۲ الاثر جلد ۱ صفحه ۱۹۷

آنان گفتند: « ای محمد! بیا و از دین ما پیروی کن، ما هم از دین تو پیروی می‌کنیم.

تو یک سال خدایان ما را پرستش کن، یک سال هم ما خدای تو را عبادت کنیم. در این صورت هر کدام بر حق باشیم دیگری هم نصیبی از حق مرده است».

در اینجا می توان به این نکته اشاره کرد که امروزه نیز برخی می گویند در ماه رمضان روزه می گیریم، نماز می خوانیم و در محرم عزاداری می کنیم در عروسی ها و شادی ها هم ... تا آخر

5 - جنگ روانی (استهزاء)

مشرکان که از تأثیر روش‌های قبلی نا امید شده بودند، به ابزارهای روانی جدید روی آوردند. آنان با تمسخر و استهزاء این بار تلاش کردند شخصیت پیامبر (ص) را منزوی سازند و نزد مردم عادی او را تحقیر کنند، شاید از تعداد پیروانش کاسته شود.

استهزاء به عنوان یکی از فشارهای روحی در تاریخ زندگی پیامبر (ص) ثبت شده است و از بزرگان و مورخان اسامی استهزاء کنندگان را ضبط کردند. کتاب طبقات کبری جلد ۱ صفحه ۲۰۰

از میان ده ها اسمی که ابن سعد آورده، تنها دو نفر ایمان آوردند و بقیه در جنگ های مدینه کشته شدند، یا پیش از فتح مکه مردند.

طبقات جلد ۱ صفحه ۲۰۰ مجمع البیان جلد ۶ صفحه ۳۴۷

و سیره نویسان این امر را مربوط به نفرین پیامبر (ص) در حق آنها می‌دانند. دلایل بیهقی جلد ۲ صفحه ۳۳۹

«ابولهب» و «ابوجهل»، «اسود بن عبد یغثوب» «ولید بن مغیره» «عاص بن وائل»، جزو این گروه هستند.

 «ابولهب» و «ابوجهل» در تمام دوران بعثت از هیچ کوششی در راه مبارزه با پیامبر (ص) کوتاهی نکرد. او و همسرش «ام جمیل»، چنان در تمسخر و آزار پیامبر (ص) پیش قدم شدند که نامشان در قرآن آمده « ام جمیل» وقتی شنید آیاتی درباره قوب و همسرش نازل شده است، اشعاری در هجو پیامبر (ص) سرود.

انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۱۲۲

ابوسفیان نیز، با پیامبر (ص) را هجو می کرد. و من امیه بن خلف نیز چنان استهزا می‌کرد، که به گفته ی مفسران، سوره ی «همزه» در باره ی او نازل شد. سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۳۵۶

میزان تمسخر به اندازه‌ای بود که خداوند به پیامبر (ص) دلداری داد و فرمود: « ما شر استهزاء کنندگان را از تو دفع خواهیم کرد».

سوره حجر آیه ۹۵

عاص بن وائل نیز با ابتر (دم بریده) خواندن پیامبر (ص) او را مسخره می کرد

آیات سوره «کوثر» درباره در این ‌باره نازل شد.

مجمع البیان جلد ۱۰ صفحه ۵۴۹

حکیم بن ابی العاص نیز به دنبال رسول خدا می رفت و شکلک در می آورد. انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۱۵

امروزه نیز این گونه استهزاء ها و آزار و اذیت های روانی وجود دارد که نشان دهنده این نکته است که کسانی دنبال این گونه رفتارهای ناشایست می روند که بویی از دین و ایمان نبرده اند و با این کار ها تلاش می کنند جلوی پیش رفت و موفقیت و سعادت دیگران را بگیرند.

6 - ناسزاگویی

در این میدان نیز، «ابوجهل» پیش قدم بود. روزی در صفا پیامبر (ص) را دید و به او ناسزا گفت! اما رسول اکرم جوابی نداد و به خانه برگشت.

ابوجهل هم به سوی محفل قریش در کنار کعبه رفت. حمزه عمو و برادر رضایی پیامبر (ص) بود. همان روز در حالی که کمان خود را حمایل کرده بود، از شکار برگشت او پس از انجام طواف به سوی خانه اش حرکت کرد.

کنیز « عبدالله بن جدعان» که شاهد ناسزاگویی ابوجهل بود، جلو آمد و آنچه را دیده بود، باز گفت.

«حمزه» با ناراحتی و خشم از همان راه که آمده بود بازگشت و بی آنکه به کسی چیزی بگوید، کمان خود را بر سر ابوجهل کوبید و سر او را شکست و گفت: « به او ناسزا می گویی، من به او ایمان آورده ام و راهی که او رفته است، من نیز می‌روم اگر قدرت داریم با من نبرد کن». سیره ابن هشام جلد ۱ صفحه ۳۱۳

7 - آزار جسمی

در اینجا مقدمة بد نیست سخن مولوی؛ یعنی: «روحانی اهل سنت لبنانی» را بخوانید:

او می گفت: «یهودیان مکه فبل بعثت پیامبر (ص) دو حرفه پر درآمد داشتند حضرت محمد که مبعوث شد آنان نگران کم شدن درآمد خود شدند چرا که حرفه اول آن ها فروش صلاحی که بسیار مورد نیاز مردم آن زمان بود چون برای جنگ های قییله ای سعی می کردند مجهز تر از سال قبل شرکت کنند. با برقراری صلح بین طایفه با راهنمایی  پیامبر دیگر کسی صلاح نیاز نداشت تا بخرد و آنان سود برند دوم در آمد آنان نیز بیشتر در همین راستا بود چرا که بعضی پول نقد برای خرید صلاح نداشته از آن ها قرض با سودهای زیاد (نزول) می گرفتند و با دستور دین اسلام به قرض الحسنه دیگر کسی نیاز به چنین پول های کثیف پیدا نمی کرد! از این رو طرح مقابله غیر مستقیم باپیامبر (ص) را اجرا کردند و جنگ های فراوان شروع شد. »

اکنون به ادامه تاریخ اسلام توجه فرمائید.

وقتی رسول خدا مردم را به توحید دعوت می‌کرد، ابولهب در پی حضرت می رفت و سنگ به سوی او می انداخت و می گفت: ای مردم، اطاعت نکنید». کنزالعمال جلد ۶ صفحه ۳۰۲

همچنین همسرش چنان پیامبر (ص) را آزار داد که خداوند در حق آنها سوره «تبت» را نازل کرد.

گفته شده: « خداوند از آن جهت، همسر ابولهب را حمالة الحطب نامید که خار بر سر راه پیامبر (ص) می ریخت».

سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۳۵۵.

روزی نیز ابوجهل در جمع قریش گفت: « شما ای گروه می بینید که محمد چگونه دین ما را بد می شمارد و آیین پدران ما و خدایان ما بد می‌گوید. به خدا سوگند فردا در کمین می نشینم و سنگی را در کنار خود می گذارم، هنگامی که محمد سر به سجده می گذارد، سر او را می شکنم».

فردای آن روز وقتی پیامبر (ص) مشغول نماز شد و به سجده رفت ابو جهل نیز برخاست و به پیامبر (ص) نزدیک شد، اما ترس عجیبی در دل او پیدا شد و لرزان و ترسان با چهره‌ای رنگ‌پریده به سوی قریش برگشت.

همه به سویش دویدند و گفتند چه شد! با صدایی لرزان و هراسان گفت: « منظره در برابرم  شد که در تمام دنیا ندیده بودم، لذا منصرف شدم.

سیره ابن هشام جلد ۱ صفحه ۲۹۸.

روزی نیز عقبه بن ابی معیط به پیامبر (ص) را در حال طواف دید و ناسزا گفت: او عمامه ی پیامبر (ص) را به دور گردنش پیچید و از مسجد بیرون کشید. البته عده ای از ترس بنی هاشم پیامبر (ص) را از دست او گرفتند. بحارالانوار جلد ۱۸ صفحه ۲۰۴

همین ملعون، عبایش را بر گردنش انداخت و تا حد کشتن آن را را فشار داد. المصنف ابن ابی شیبه جلد ۷ صفحه ۳۳۱

همچنین «عقبه» همراه «ابولهب» عذره و کثافات بر در خانه رسول خدا می ریخت. انساب الاشراف جلد ۱ صفحه ۱۴۷.

پیامبر (ص) می فرمود: « من در میان دو همسایه ی بد بودن ابولهب و عقبه. آن ها شکمبه ها را بر در خانه من می ریختند».

طبقات کبرا جلد ۱ صفحه ۲۰۱.

انداختن شکم و رحم گوسفند بر سر رسول خدا در حال سجده هم، از دیگر کارهای قریش بود. سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۴۱۶.

یک بار نیز خاک بر سر رسول خدا ریختند. آن هم به خانه رفت و در آن جا یکی از دخترانش [حضرت زهرا سلام الله علیها] گریه کنند سر پدر را شست.

سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۴۱۶.

خلاصه این که، به گزارش «ابن هشام» سخت ترین روز برای حضرت، روزی بود که از خانه بیرون آمد و همه (آزاد و برده) تکذیبش کردند آزارش دادند. آن روز نگران به خانه آمد و خود را در جامعه ای پوشاند. در این هنگام سوره ی « مدثر» نازل شد.

همان صفحه ۲۹۱.

8 - توهین و نسبت ناروا

مشرکان با واژه‌هایی چون « دروغگو» «جادوگر» «دیوانه» «جن زده» «شاعر» و... تلاش می کردند قداست پیامبر (ص) را بشکنند. لذا قریش در برابر سؤال مسافران که از پیامبر (ص) می پرسیدند، او را به عنوان ساحر و شاعر معرفی می کردند

سیره نبوی ابن هشام جلد ۱ صفحه ۲۷۱

البته خداوند باز با آیات الهی به کمک پیامبر (ص) آمد؛ « بدین سان بر آنهایی که پیش از این بودند، رسولی مبعوث نشد، جز آن که گفتند جادوگر یا دیوانه است. آیا بدین کار یکدیگر را توجیه کرده بودند؟ نه! خود مردمی طاقی بودند. پس از آنها روی گردان شو. کسی تو را ملامت نخواهد کرد». سوره ذاریات آیه ۵۳ تا ۵۵

9 - شکنجه یاران پیامبر

« بلال حبشی، عمار و پدر و مادر او، عبدالله بن مسعود، ابوذر و...  از جمله یاران پیامبرند که آزاد زیادی از قریش دیدند.

یکی از این افراد « ابوذر غفاری» است او چهارمین یا پنجمین نفر بود که مسلمان شد. در دوره‌ای که هنوز دعوت آشکار نشده بود،  او از پیامبر (ص) کسب تکلیف کرد. حضرت فرمود:  « به قبیله ی خود برگرد و اسلام را تبلیغ کن».

او سوگند یاد کرد که قبل از برگشتن، ندای اسلام را به گوش مردم مکه برساند و همین کار را کرد. البته چنان ضرباتی بر او وارد کردند که بیهوش شد. البته او به سوی قبیله اش رفت و آن ها را به اسلام دعوت کرد. طبقات ابن سعد جلد ۴ صفحه ۲۲۳

10 - اقدامات فکری

آنچه گفتیم، تنها تلاش هایی بود که در حد فشار جسمی و روانی بر پیامبر (ص) وارد می شد. اما از جهت علمی نیز، برش درصدد مبارزه با پیامبر (ص) برآمد، تا مانع تبلیغ دین جدید شوند.

حقیقت این است که اندیشه های عصر جاهلیت سست تر از آن بود که بتوانند در مقابل اندیشه‌های ناب پیامبر (ص) که برگرفته از وحی بود، مقاومت کند. اما آنان در هر صورت، اگر چه با استفاده از یهودیان، در صدد بر آمدند با انکار وحی بودن آن چه به پیامبر (ص) اکرم می رسید، اساس نبوت او را زیر سؤال ببرند.

آنان ادعا می کردند آنچه پیامبر (ص) می‌گوید وحی نیست، بلکه مطالبی است که اهل کتاب ( یهودیان یا مسیحیان) به او یاد داده‌اند.

قرآن در این باره می گوید: « می دانیم که می گویید [این قرآن را] بشری به او می آموزد. سوره نحل آیه ۱۰۳.

قرآن به این شبهه پراکنی، پاسخی علمی می دهد و می گوید: « زبان کسی که به او نسبت می‌دهند عجمی است، ولی این قرآن به زبان عربی روشن است. همان

هم چنین آنها شباهت قصص انبیاء قرآن را با تورات مطرح می کردند خداوند فرمود: و کافران گفتند که این [قرآن] جز دروغی که خود بافته است و گروهی دیگر او را بر آن یاری داده‌اند، نیست. حقاً آن چه می‌گویند ستم و باطل است و گفتند این اساطیر پیشینیان است که نگاشته و هر صبح و شام بر او املا می شود. سوره فرقان آیه ۳ و

اقتباس از دفتر اول درس نامه های تربیتی

برچسب ها:

  • هشداری به فعالان حوزه فرهنگ دینیx
  • ترفندهای مخالفانx
  • تلاش بر دور کردن حامیانx
  • پیشنهاد رشوه (تطمیع)x
  • دشمن و پیشنهاد مصالحهx
  • جنگ روانی (استهزاء)x
  • توهین و نسبت نارواx
  • دشمن و اقدامات فکریx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۱۴:۵۰
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

اجرای مسابقه های فرهنگی با اینکه از اهمیت زیادی برخوردار است، و برکات بسیاری را همراه دارد، مثل تشویق به مطالعه بیشتر، در آگاهی بخشی و بصیرت افزایی و بلأخره در بستر سازی برای فرهنگ سازی، نقش بسزایی داشته و مؤثر خواهد بود، امید است خداوند منان بر ما منت گذارده و هدایت لازم را از ما دریغ نفرماید تا در این خدمت از هدف اصلی دور نمانیم؛ آمین یا رب العالمین.

هدف از معرفی مسابقات فرهنگی

در این گونه مسابقه ها : تصمیم بر این است که بهترین راهکارهای اخلاقی، تربیتی، مدیریتی، اقتصادی، که ادر بین منابع دینی بدست رسیده است؛ را به مردم عزیزمان ارئه کنیم.

احساس نیاز به انجام کارهای فرهنگی

خوراک روحی دادن، احساس نیاز فطری بزرگوران است

بسیاری از بزرگمنشان و بزرگسال ها، که دستشان به دهنشان می‌رسد، و بعضاَ دست به انفاق و احسان به دیگران می زنند؛ و اهل کارهای خیرند؛ همِشه دقدقه فکری آنان این بوده و هست که چگونه می شود، حرکت مثبتی؛ ماندگار، در بین اقوام و هم وطنان خود و بالأخره خدمت رسانی عام به موحدان عالم داشته باشند.

بی شک می توان گفت: این بهترین راه، رسیدن این گونه افراد است به آرزوهایشان است، چرا که شیوه ای اثر گذار ، در فرهنگ سازی دینی، و بهبودی اخلاق جامعه، در برخورد و ارتباط با یکدیگر ، همان که خداوند متعال: برای انجامش پیامبرانی فرستاده و نمایندگان او نیز ؛ در این راه؛ چه زحمت ها کشیدند و چه شکنجه ها را که تحمل کردند، از این رو اهمیت و برکات دنیوی و اخروی ادامه این راه، بر کسی پوشیده نیست.

چون فرهنگ سازی دینی، کاری است شبیه به کار؛ اباعبدالله الحسین علیه السلام که پرده از چهره قران برداشت و ایمان و دین را زنده کرد.

از این رو گفته شده: همه انبیاء الهی، پروانه وار دور قبر او می چرخند؛ چون اگر حسین (ع) نبود آثار شان پنهان می شد.

اهمیت شرکت در انجام مسابقات فرهنگی

لازم به تذکر است هر یک از: تبلیغات، ثبت نام برای انجام مسابقه، مربی شدن برای آموزش های لازم، مدیریت جلسه و مجری شدن برای اداره برنامه مسابقه ، و بالاخره هزینه کردن و پرداخت هزینه های آن؛ حتی اعطای مکان برای اجرای مسابقه؛ همه و همه؛ طبق فرموده خدا و معصومان علیهم السلام از پاداش و برکات دنیوی که برای فرهنگ سازی؛ گفته شده؛ و ثواب اخروی؛ یعنی علاوه بر پاداشی که برای پایه گذار «سنت حسنه» گفته شده ،از ثوابی که تمامی افراد؛ در قبال این آگاهی بخشی و عمل کردن به دستورات الهی می برند؛ در نامه عمل این راهنمایان و بانی ها؛ نیز نوشته و از آن برخوردار می گردند. همین گونه است، برکات خدمت رسانی در فضای مجازی که مخلصانه ترین خدمت فرهنگی محسوب می شود.

اقدامات ضد فرهنگ دینی

در زمانی که نادان هایی هستند که برای رسیدن به اغراض مادی خود ، همیشه در فکر طراحی برنامه هایی بوده و هستند که در مسیر نابودی جامعه است، کیفر اینان نیز علاوه بر دیدن عقوبت کارشان در دنیا با انواع گرفتاری به آنان می رسد. چون نفرین گرفتاران، همراه آنان است، وزر و وبال عملشان، نیز در قیامت آنان را در آتش جهنم می برد و همیشه همراهشان خواهند بود.

پاداش خدمات فرهنگی کرونائی

در هدف از ایجاد این مسابقه، که در قسمتی از مقدمه فرهنگ روایات که ذیل می آید نوشته شد «آشنایی مردم با منابع دینی» است و از جمله آموزه ها همین رعایت قانون و بکار گیری راهنمایی متخصصان؛ هر فن و دانش است. پر واضح است که پاداش خادمان در این مسیر نیز، همان پاداش آگاهی بخشی؛ ستایش شده در قرآن «من احیا نفساَ فکانما احیا الناس جمیعا» ثواب خدمت همه به مردم عالم را دارد؛ خواهد بود.

قسمتی از مقدمه فرهنگ موضوعی روایات معصومین علیهم السلام

از جمله برکات مطالعه روایات، آشنایی با سبک زندگی دینی است، چرا که از جمله دانش هایی که، روایات به ما می آموزند، مسئله روانشناسی است، ....و از برکات روانشناسی همین بس که باعث می شود، انسان به دنبال کمک گرفتن از دیگران و تملق گویی آنان نباشد، و رو به خدا آورده، تا خدا بر او کارسازی کند، لیکن شرط برخورداری از « این نور هدایت» بر این طبقه از جامعه، هم در نظر داشتن حکمت های الهی در کارها است، چرا که فرمود: «عسی ان تحبوا خیرا و هو شر لکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم»، در این صورت اگر ما عالم و عامل به علم خود باشیم، خداوند ما را نماد علم و دانش و درستکاری در جامعه جلوه می‌دهد، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

هشدار و امید بخشی فرهنگی دینی

چه بسیار حیله گری هایی که در بین اجتماع وجود دارند که با مکر خود، مردم بیچاره را فریب می دهند، با اینکه سوءظن بر مردم درست نیست، اما حقیقت این است که اگر احتیاط کاری و با قانونمندی در زندگی نباشد، دچار مشکلاتی خواهیم شد و حتی خدا هم دست ما نمی گیرد، برعس اگر قانونمد بودیم، یعنی با رعایت؛ دقت کاری، کاری را انجام دادیم و خدای ناکرده دچار مشکل شدیم، «امداد های الهی» به ما کمک خواهد کرد  که جلو بیشتر شدن مشکل را بگیریم و سعی نکنیم، گل آویزی به وجود بیاید و دچار عوارض آن مشکل جدید شویم.

از خداوند بزرگ می خواهیم، عاقبت همه ما را به خیر گرداند و از خان کرمش به ما هدایتی عنایت بفرماید تا دچار مشکل لا ینحل نشویم؛ چنانکه در دعا می خوانیم «واجعل النورفی بصری» یعنی هدایت آینده نگری به ما عنایت ‌کن «والبصیره فی دینی» یعنی دین شناسی و از همه مهمتر «و الیقین فی قلبی» یعنی، یقین در قلب ما ایجا کن، که امید است خداوند به همه ما ها عنایت بفرمایید.

ضرورت اجرای مسابقات

این بحث را، اجازه دهید، در اهمیت تحصیل و فراگیری علم و دانش و نقش آموزش در اصلاح جامعه و ثواب و برکات آن در موضوع تعلِم و تربیت، دنبال کنیم، فعلا به تحقیقات قبلی ما،در همین سایت مراجعه فرمائید.

برکات اجرای این گونه مسابقات

از برکات این گونه مسابقات، در مرحله اول: می توان به اثر مطلوب آن ، که « خود آگاهی» است اشاره کرد، چنانچه بر اهلش معلوم است که «علم و دانش»، به خودی خود، راهکارهای مختلفی را به انسان می آموزد،

من به تو از علم بگویم سخن ** علم چو آید به تو گوید چه کن

از این رو، در صورتی که « فوت کاسه گری» آن نیز رعایت شود: یعنی با هدف و نیت خوب باشد و آداب خاص آن نیز رعایت شود، که از جمله آن ها احترام به یکدیگر است، ای بسا؛ از چه پیش آمدها و نزاع ها و درگیری هایی که برای انسان پیش می آید از بگو مگوهای با خود گرفته، تا آنچه در ارتباط با افراد دیگر رد و بدل می شود، جلوگیری می شود،

چرا که آگاهی و بصیرت، هم انسان را امیدوار می سازد، تا از ترس و دلهره ای که شیطان در دل انسان ایجاد می کند « ترس از فقر و ناتوانی» « الشیطان یعدکم الفقر» نجات پیدا کند و نیز فرصت فراغت را پر کرده، و اجازه ورود به بیهوده گویی نمی دهد، در این صورت وقتی تمامی افراد را با آموزه های دینی آشنا شدند، جلو بسیاری از بدی ها و بد بینی ها گرفته می شود.

بنابر این، باید با چشم باز، به دنیا و آنچه در اطرافمان می گذرد، بنگریم، و این مسائل را به دل نگیریم که:

اقسام و انواع مسابقات
مسابقات چه از نظر گروه سنی و نیز از نظر منابع به کار گرفته شده، دارای اقسامی و انواع گوناگونی است.از مسابقه پرسش و جوابی ، گرفته تا مکالمه ای، مثل مشاعره و ... که در تهیه منابع به آن اشاره خواهیم داشت.
لازم به تذکر اینکه : با هر یک از منابعی که ذکر می شود، مسابقات گوناگونی می توان برگزار کرد، از قبیل این مسابقات.
1- مسابقه برای این موضوع: نمونه آیه قرآنی،نمونه روایت، سخنن حکیمانه، شعر، ضرب المثل و ... بیاوید.
2 - اگر مسابقه شبیه «مشاعره موضوعی» باشد، که هر دو نفر پاسخگوی هم باشند.
طرف مقابل در یک موضوع یک نمونه از آیات قرآن، یا روایت، سخنان حکیمانه، شعر ضرب المثل می آورد، رقیب او نیز در همان موضوع از همان منبع نمونه دیگر ذکر می کند،
3 - مسابقه مفهوم گویی آیآت قرآن، روایت، سخنان حکیمانه، شعر، ضرب المثل ذکر شد. که مراد از .... چیست؟
4 – مجری یک آیه قرآن، یک روایت، سخنان حکیمانه، شعر ضرب المثل را می گوید: دیگران حکایت ریشه و شأن نزول آن را می گویند.
5 – مستند سازی منابع ؛ که یک سخن حکیمانه، شعر، ضرب المثل را می گوید: دیگران سند قرآنی روایی آن را یاد آور می شوند.
6 - و بلأخره مسابقات همسو، که در همین موضوع چند گروه، که هر یک، حافظ یکی از منابع دینی هستند، مثلا حافظ آیات قرآن با حافظ روایات و سخنان حکیمانه، شعر ضرب المثل به رقابت می پردازند.
گفتنی است نمونه محتوای هر یک از منابع را در صفحه های بعدی مشاهده خواهید کرد.
یاد آوری پایانی
لیکن بایدها و نبایدهای آن ها، خیلی مهم است، و از آنجا که نکته های دانستنی، برای تهیه مطالب و چگونگی اجرای مسابقات، تقریبا یکی است؛ ما خلاصه آن را در اینجا با اشاره به بعضی از آداب مسابقه و مطالبی که در اجرای آن لازم است رعایت شود، ذکر خواهیم کرد.
آداب و باید ها و نبایدهای اجرای مسابقات
1 - در مطالبی که برای اجرا آماده می کنیم، دقت کنیم بد آموزی نداشته باشد؛ که چه بسیار مصیبت ها به بار می آورد.

رعایت این نکته از این جهت لازم است که، موقع استفاده از مطلبی در واژه و موضوعی، خدای ناکرده، دچار «حق الناس» نشویم، چرا که وقتی نظر مردم جلب شد، ممکن است، در اثر سرویس دهی نا صحیح ما، برای مطالعه کننده، عوارض بدی رخ داده شود، مثل: زدگی اعتقادی و یا کاسته شدن از علاقه او نسبت به منبعی از «منابع دینی» از جهت اینکه موقع بیان،آن کم رنگ جلوه داده شده، مسلم این خیانت محسوب شده و «حق الناس» به حساب می آید. حق الناسی که سوره «زلزال» به پرهیزش از آن هشدار داده ؛آنجا که فرمود: «فمن یعمل مثال ذرة شرا یره». بدی هر مقدار که کم باشد نیز از عقاب و کیفر برخوردار است.

2 – نتیجه نباید، قبلی،این شد که، هر چه می دانیم را، نباید بگوییم، همان که در مثل ها گفته شده: یا ساکت باش یا چیزی بگو که مهم تر از سکوت باشد.

3 - کم گویی و درست گویی

 4 - در آموزه های دینی بویژه در امور زندگی، آنچه گفتن آن، لازم است، را تکمیل شده بگوییم؛ به اصطلاح «یک طرفی صحبت نکنیم» منظور این است که اگر داستان چوپان دروغگو را گفتیم حتما به نمونه ای از سرگذشت راستگویان نیز اشاره داشته باشیم تا خدای ناکرده نه ما و دیگران دچار مشکل نشویم.

چنانچه در منابع دینی هم سفارش شده، مردم را بین خوف و رجا نگهدارید؛ نه بطور کلی ناامیدشان کنید و نه افراط در امیدواری باشد.

و نیز سعی شود مطالبی که تهیه می شود، برای اهلش گفته شود چرا که نمونه های عواقب بد این اتفاق در تاریخ زیاد نقل شده است.

شاعر محترم هم زیبا سرود:

تیغ دادن در کف زنگی مست *** به که آید علم ناکس را به دست

شاهد زنده اش در امروزه قابل مشاهده است:

ای بسا یک سخن که بی ملاحظه گفته شده، بر قیمت ارزو امنیت و اخلاق و حتی تشدید بیماری افراد جامعه اثر می گذارد.

از این رو در همه رشته ها وارد نشوید؛ چون شیطان در کمین است و در گرایش انسان به بدی تلاش می کند، «ان النفس لاماره بالسوء» مثل معروف: از حرف« خ» به جای برداشت؛ خدا،انسان را به سوی کاری که ضد «رضای الهی» است، سوق می ‌دهد.
چند سؤال و جواب
سؤال اول : چگونه مفاهیم قرآن را برای دیگران بیان کنیم؟
چگونه دستورات قرآن را در خانه، کوچه و بازار، پیاده کنیم؟
پاسخ این که، در حقیقت هدف این مسابقه ها بیان همین راهکار هاست، لیکن لازم به تذکر اینکه: در بکار گیری ادبیات خاص، برای بیان مفاهیم قرآن و احادیث، باید دقت شود و خوب فکر کنیم خدای ناکرده ثقلین در نظر مستمع ها کم رنگ جلوه داده نشوند.
تمثیل: کارد ابزار لازم زندگی است
همان گونه که کارد، مورد نیاز خانه است و در قرآن نیز به آن اشاره شده «وانزلنا الحدید فیه بآس شدید» اما آن را، در همه جا، نباید بکار برد. در بیان آموزه های دینی با ادبیات خاص، نیز باید دقت کامل شود که؛ آیا برای این فرد و یا افراد موجود در این مجلس، مفید خواهد بود یا نه، و اینکه برای بیان مفهوم این آیه قرآن، بکار گیری این ادبیات خاص؛ مثل،لسان، لطیفه ی قرآنی، شایسته است یا نه، و ببینیم آیا پیام آن لطیفه در این مورد، پیام خوبی است؟ یا، فقط در موارد خاص، باید بکار گرفته شود.
پس در (مقابله به مثل) مسخره کننده ها و نیز برای گرفت میدان از دست، شوخ طبعی که اداره مجلس را به عهده گرفته و ....
مثلا محفل قرآنی است و نوجوانانی که در معرض خطر هستند؛ در آن شرکت می کنند، و آنان را می شود با یک سخن شادی آفرین؛ جذب کرد، سپس آنان را نسبت به ... آگاه نمود، اینجا با رعایت آنچه بعدا تذکر داده خواهد شد، بکار گیری لطیفه قرآنی جایز است.
در این زمینه این خاطره را بخوانید: پسر شیرین زبانی، که پدرش تولیدی نان ساندویجی داشت و اتفاقا اهل خیر هم بود و محل مراجعه نیازمندان، «شاید خدا می خواست پاداش کار خیرش را به او بدهد». وارد محفل قرآنی شد مربی با چند لطیفه و ... او را خوب جذب کرد، وقتی با مربی، انس گرفت، رازی از دوستان نابابش در دل داشت و آن را که حتی به پدرش نگفته بود، برای معلمش فاش کرد و استاد، به پدرش گفت: که از او مواظبت بیشتری به عمل آورد.
البته پس از گذشت اضطرار؛ باید به هدف از بیان دانستنی های قرآنی اشاره شود، از این رو، ما در اینجا احادیتی در مورد لزوم احترام به مقدسات و احادیت و نیز سرزنش کم توجهی به دین را می آوریم تا فورا برای این افراد خوانده شود تا، حس و صحنه قبلی، از ذهنشان پاک شده و برای آنان صحنه عوض شود و مربی نیز دچار مشکل نشوید؛ چرا که طبیعت کودکانه، نونهالان عزیز ایجاب می کند که بگویند، فقط از آن لطیفه ها، برایمان بگوئید، لیکن، اینجا هم مسئله رعایت حق الناس پیش می آید که سرزنش قرآنی ... «فمن یعمل مثقال ذره شرا یره» و نیز از اعتبار و آبروی شخصی مربی هم می کاهد.
از این رو، می بینیم، پیامبر اکرم (ص) با اینکه برای تنوع بعضی از مجالس، مزاح نیز می فرمود؛ اما نه در همه جا. و همین پیامبر را می بینیم؛ در جای دیگر آیات عذاب را نیز قرآئت می فرمود: بطوری که بعض اصحاب از ترس عذاب قیامت، ترک زندگی می کردند و ... ولی پیمبر (ص) آنان را نسبت به رهبانیت، هشدار می داند و برمی گشتند.

سؤال دوم : خواهید گفت چگونه این کار ممکن است انجام شود. پاسخ اینکه: با کلی گویی؛از باب مثال در سفارش به پرهیز از ناشایست ها، می توان گفت: وقتی در زندگی دانشمندان و مخترعان خوب دقت می کنیم، آنان را هم برخوردار از اعتقادات خوب می بینیم و نسبت به مسائل اخلاقی نیز، یا اصلاً اشتباهی نداشتند یا خطای آنان به قدری بوده که با توجه به شخصیت مثبت آنان؛ مردم آن کم را؛ نادیده می گرفتند. شیوه چگونگی خروج از یک سوژه را به موضوع دیگر، در گفتار به اصطلاح حل مسئله، دنبال کنید. و نیز می توان به ویژگی های مثبت بزرگان، اشاره داشت، مثلا: داستان ملاصدرا که طبق فرموده خدا در آیه شریفه « واستعینوا بالصبر و الصلوه ؛ از صبر و نماز یاری جویید» هرگاه برای ایشان او مشکل علمی پیش می آمد و یا در حلّ یک قاعده فلسفی فرو می ماند از (تبعیدگاهش) کهک به قم می آمد و برای حل مشکلات علمی دو رکعت نماز می خواند و از خدا و روح مقدس حضرت معصومه سلام الله علیها استمداد می جست.

شیوه کار ما در این ارائه راهکار مسابقه

چون مردم ما، دارای سلیقه های مختلف هستند، سعی ما بر این است که از منابع گوناگون،استفاده کنیم، و ارئه آن با بیان ساده بوده تا در خور عامه مردم باشد. تا مطالعه کتتده: از هر سن و سالی که برخوردار باشد، بتواند از آن استفاده کند، بنابر این:

صلوات بر محمد و آل محمد (ع)

مورد خطاب این راهکار ها

مطالبی برای سنین مختلف در نظر گرفته شده است؛ از کودکان گرفته،

تا، نوجوانان .

و نیز جوانان و بزرگسالان، همه و همه، می توانند از آن بهرمند شوند، در هر موقعیتی که هستند؛ از زیر دست بودن، گرفته، تا مدیران و مسئولان؛ چرا که همه ما و شما عزیزان، در هیچ حال و مرحله ای از زندگی، بی نیاز از راهنمایی های خدا و پیامبران و معصومان (ع) و سخن دانشمندانی که علمشان بر گرفته از سخن آن بزرگواران باشد، نیستم، چون انسان هر روز در موقعیت های خاصی قرار می گیرد و باید مطابق آن شرائط و ...از آگاهی و بصیرت لازم مطابق آن برخوردار باشد، تا ابتدا، خود دچار مشکل نشده. و روشن است، نسبت به دیگران نیز، بی تفاوت بودن صحیح نیست، چرا که زندگی ما بصورت اجتماعی انجام می شود؛ از این رو، دچار مشکل شدن دیگران، در زندگی ما، نیز بی تأثیر نیست. پس یک قدم به پیش، تا برای فرهنگ سازی،از فرصت ها استفاده کنیم،

تلاش برای استفاده کردن از فرصت ها

و نسبت به برخورد با دیگران، خواه طرف مقابل ما، فرزندمان باشد، یا، برادر خواهر و... یا، خویشان و حتی همسایگان و ... حتی بزرگ ترها، که بعضاُ نمی دانیم با آنان چگونه رفتار نماییم و چگونه سر سازش داشته باشیم آگاهی لازم را داشته باشیم.

به هر حال تلاش علمی برای زندگانی راحت شخصی و نیز جهت معاشرت خوب با اقسام مردم، بصیرت نسبت به راهکارهای مناسب، در شرایط مختلف، لازم است.

انواع راهکارها

این راهکارها می تواند، راهکار اخلاقی باشد یا اعتقادی، اقتصادی باشد یا پزشکی، سیاسی باشد یا مدیریتی، روان‌شناسی باشد یا جامعه‌شناسی، چرا که اگر خوب دقت یشود، بسا فردی دانسته یا ندانسته؛ کاری را انجام می دهد  که به اصطلاح « یک دیوانه سنگی به چاه می اندازد که صد عاقل نمی توانند بیرون بیاورند» و اشتباه آن را جبران کنند.

از این رو ما، در انجام وظیفه، در این زمان که امکانات موجود است که با یک تلفن، و با یک سرچ در نرم افزار و فضای مجازی، سریع به سوال ما پاسخ می دهند. باید تلاش بیشتر داشته باشیم و از سستی نسبت به مسؤولیتی که داریم پرهیز کرده و الا نه تنها در دنیا دچار مشکل می شویم و کیفر الهی ما را گرفتار می کند.

بلکه در آخرت «قیامت» نیز از ما می‌ پرسند، چرا سؤال نکردید.

سیاست گذاری ما درانتخاب مطالب این مسابقه

ما در این ارائه راه حل، طبق الگوگیری از بزرگان، همیشه این سیاست را دنبال می‌ کنیم به این ثورت که هر سخن خوب را،از هر که باشد می پذیریم، شما نیز « شخص و شخصیت گرا نباشید» البته از ما و شما باید خدا بخواهیم که ما را شناختی عنایت بفرماید، که با این خوشبینی، دچار «کلمة حق یراد بها الباطل» که امیرالمؤمنین (ع) هشدار داده اند، نشویم. و این را توجه داشته باشید «که، نقل یک سخن از فردی، تأیید اعمال زشت اعتقادات باطل و گفتار باطل او نیست. همین طور دشمنی هایی که از بعض افراد دیده شده و می بینیم. برای رفع ا/طن مشکل ما سعی کردیم، مطالب و کلماتی را انتخاب کنیم که با محتوای قرآنی روایی ما، سازگار باشد و بعضاً هم مستند سازی کلمات آنان را نیز به عرض شریفتان خواهیم رساند.

منابع بکار رفته در این بخش

ما در این صفحه و صفحات بعدی به خواست خدا، با ذکر نمونه‌هایی از این راهکارها، «از منابع مختلف دینی. قرآنی روایی سخن بزرگان دانشمندان و ضرب المثل داستان داستان لطیفه طنز» اشاره خواهیم داشت، سپس این خود شما هستید که مطالبی مناسب با طبع خود، و مناسب موقعیتتان که احیاناُ مسئله خاص و موردی، باشد، را از اِن منابع جستجو کرده و آن را در آرشیوی،

که ابتداء با نظم خاص الفبایی تنظیم کرده اید به داشته ها و دانستنی های فرهنگی خود اضافه کنید.

 تا موقع نیاز از شیوه خود استفاده کرده و به دیگران راهکار های مورد نیازشان را بیاموزید، ضمناُ ناراحت گوش نکردن، بعضی از آنان که بعضُا طبیعی است، نیز نباشید، چرا که در مرحله اول قرآن امر بمعروف را یک وظیفه برای ما دانسته:

وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (آل  عمران 104)

و باید برخى از شما مسلمانان، خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و امر به نیکوکارى و نهى از بدکارى کنند، و این ها (که واسطه هدایت خلق هستند) رستگار خواهند بود.

و اما کسانی که به پندها و نصیحت های دیگران گوش نمی دهند، پس از مدتی خواهند به اشتباه خود پی برد.

بگوی آن چه دانی سخن سودمند * و گر هیچ کس را نیاید پسند
که فردا پشیمان برآرد خروش  ** که آوخ چرا حق نکردم بگوش

سعدی

به خواست خدا و دعای خیر شما، ما نیز مورد لطف پروردگار قرار بگیریم.

تا مجموعه این راه کارها و منابع را، که به صورت موضوعی و الفبایی «جهت دستیابی راحت به موضوع دلخواه» تنظیم نموده ایم، را پس از انجام مقدمات چاپ، انتشار داده و در اختیار مردم فرهنگ دوست ایران و دیگر کشورهای مسلمان،بلکه همه موحدان عالم قرار دهیم. انشاء الله موفق باشید.                               

منابع مورد سفارش مراجعه برای فیش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۹ ، ۰۹:۰۸
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

مسابقه نوروزی، اوقات فراغت، خانوادگی، مدیریتی، کرونایی

با عرض سلام و آرزوی سلامتی بر همه شما عزیزان، ضمن عرض خسته نباشید به مسؤلان و خدمت گذاران عزیز در عرصه درمان بیماران بویژه بیماران کرونایی و آرزوی سلامت برای همه بیماران و توفیق صبر برای بستگان آنان و نیز طلب مغفرت برای همه درگذشتگان.

برای همکاری با کسانی که در خانه مانده اند و یا کلاُ مسائل فرهنگی را دنبال می کنند، بخواست خدا با ارائه شیوه راه اندازی مسابقه خانوادگی، مسابقه دوستانه، و هر عنوان دیگر که ... در خدمت شما عزیزان هستیم، انشاء الله مفید واقع شود.و از این فرصت استفاده نموده از خدای بزرگ درخواست داشتن سال جدید همراه با موفقیت، برای همه موحدان عالم را داریم.

امید است در سال پیش رو بر دانش و علم و عمل ما و شما افزوده گردد.

هدف از اجرای مسابقه

در این روز ها که ناخواسته اوقات فراغت پیدا شده، بیاییم خود و خانواده و اطرافیان « ضمن رعایت مسائل بهداشتی» و توکل بر خدا و نترسیدن.

با مسابقات مختلف، مروری داشته باشیم، برداشته های علمی، اخلاقی، فرهنگی، اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، روانشناسی، جامعه شناسی تا هم وقت ما و دیگران تلف نشود (1) و هم بر اطلاعات ما و دیگران بیفزاید. این گفتگوهای علمی دینی می تواند، به ما و فرزندانمان راهکاریی نشان دهد که در امور زندگی، کاری و شغلی، تحصیلی؛ مفید، واقع شود (2) البته هر کاری زحمت خودش را دارد و تلاش خودش را می طلبد (3) اما خواستن توانستن است بقول بزرگی «سلمان» هم اولش «سلمان منا اهل البیت» نبود تلاش کرد به آن مقام رسید.

پاورقی (۱) ابراهیم شیبانی گوید: با استادم عبدالله مغربی به صحرا رفتیم تا ساعتی نظاره آثار و صنایع کردگار کنیم، دست بردم گیاهی کندم و در دست بگردانید و افکندم، استاد فرمودند. سزاوار نبود چنین کنی پنج خطا از تو سرزد، گفتم کدام است، گفتن خود را در هوس و بازی گذاشتی و تسبیح گوی را از تسبیح بازداشتی (و ان من شیء الا یسبح بحمده) (نیست چیزی مگر تسبیح او کند) و دیگران را در این کار یاد دادی و بدون حاجت چیزی گرفتی و بدون دلیل افکندی، برخیز و از من جدا شو، کسی که در یک عمل پنج خطا کند، باب ما نباشد به این ترتیب یک سال از صحبت و مجلس خود، دورم کرد.

آری با کندن یک گیاه ، یک سال از صحبت بزرگان محروم شد. پس با یک عمر، بازی با دنیا بنده چه خواهد کرد، و کی به قرب معبودی، که آیه شریفه : «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ » (سوره انشقاق آیه 6) اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى ‏روى و او را ملاقات خواهى کرد!.خواهد رسید و از چه عمل مصاحبت با اولیا را در بهشت خواهد گرفت.

کتاب کفایت الناطقین  مرحوم سید محمد مقدم جلد ۲  صفحه ۳۲

(2) فرض کنید فرزندتان مدیر و مسئول جایی شد؛ اگر از دانش روان شناسی مردم شناسی، جامعه شناسی و راهکارهای لازم، اخلاقی، اقتصادی، بهداشتی و این گونه مسائل آگاه نباشد، سال ها شکست را باید تحمل کند، تا بتواند تجربه به دست آورد. اما اگر شما با راه اندازی چنین (کلاس) مسابقه ای، تجربه های خود و راه کارهایی که از داشته های علمی یا تجربه کاری، بدست آوردید را به او گفته باشید، این گونه دانش ها و داشته ها، فرزندانتان را پرواز می دهد و رشد می کنند. و شما نیز لذت خوب اداره کردن و موفقیت او را خواهید چشید، در آن موقع است که فریاد بر می آوری: «یاایهاالملوک و ابناءالموک» ای پادشاهان به چیزی دست یافتم که شما حسرت آن را می خورید.

(11) روزگار قبل اگر از این گونه مسائل صحبت به میان می آمد عذر و بهانه های بسیاری از قبیل نداشتن کتاب و... مانع .. می‌شد. اما اکنون با توجه به امکانات موجود که با استفاده از نرم افزار ها و با اتصال به فضای مجازی، برای تمامی گروه های سنی انواع اطلاعات در اختیار همه هست و هرکدام با سلیقه خود می تواند برای شرکت در مسابقه خوراک فرهنگی و دینی لازم را از آموزش های دینی ورزشی گرفته تا ادبی و ... ببیند، از این رو  به هر مناسبتی که پیش آمد، در هر حال داشته های خود و فرزندان را روی میز قرار دهید و برای تکمیل آن تلاش کنید، این مسئله شدنی است فقط یک مقداری اراده لازم دارد.

با این کار هم از برکات آگاهی و بصیرت برخوردار شده ایم و نیز علت شکست ها غم و غصه ها ناراحتی ها برای ما روشن شده. در این زمینه علاوه بر آموزه های قرآنی روایی ادبی، داستان ها و خاطره ها نیز می تواند شما را یاری کند.

خادم موحدان عالم مرتضوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۹ ، ۲۰:۰۵
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بخواست خدا در اینجا با موضوع نیاز به دین، در قالب نیاز به یک برنامه پیشرفته که نسخه جامع و همیشگی برای انسان و نیازهای اوست،آشنا می شوید و پاسخ بسیاری از شبهات رایج را دریافت خواهید کرد.

مراکز تهیه برنامه تربیت دینی

امروزه تهیه کننده این گونه برنامه ها، بسیارند. منتهی این ها می کوشند تا جدیدترین برنامه جامع و کاملی را ارائه دهند؛ لاکن متأسفانه می بینیم این افراد، بیشتر با رویکرد جلب توجه مشتریان خود فعالیت می کنند؛ تا به سودهای سرشار دست یابند، از این رو پس از دقت خواهیم فهمید که تا کنون برنامه ای جامع، که بتواند برنامه های زندگی انسان را از قبل از پیدایش تا بی نهایت هستی، پیش بینی و طراحی کرده و به میلیاردها انسان نیازمند ارائه کند، چنین برنامه‌ای تهیه نشده و نخواهد شد.

 شاید از این ادعا کمی شگفت زده شوید ولی چنانچه تا پایان این مقاله  همراه ما باشید پاسخ های شایسته و قانع کننده ای را دریافت خواهید کرد .

برنامه شگرفت تربیت دینی!

اکنون قصد داریم برنامه ای را به شما معرفی کنیم که ویژگی های منحصر به فردی دارد. برنامه‌ای که مدعی است جامع ترین و کامل ترین برنامه های مورد نیاز یک انسان را داراست و از خصوصیات عجیب زیر برخوردار است:

1 - نویسنده این برنامه یک انسان شناس ماهر و آگاه به تمام نیازهای اوست؛

2 - پاسخ گوی تمام پرسش های اساسی زندگی است؛

3 - برای همیشه انسان برنامه ریزی کرده است؛

4 – بصورت هدیه تقدیم می گردد و هیچ سودی نصیب طراح آن نخواهد شد

5 – و جالب تر از همه اینکه استفاده از آن لذت بخش خواهد بود.

آیا این همه تبلیغات واقعیت دارد؟

شاید به نظر برسد این تبلیغات فریبنده است، ولی با کمی تأمل در خود برنامه می‌توانیم به درست بودن آن مطمئن تر شویم، زیرا اولاً تهیه ی آن آسان و رایگان بوده و ثانیاً معرّف آن، تعدادی از بهترین و امین ترین انسان های این کره خاکی اند که خود از موفق ترین نتایج این برنامه بوده اند.

نام برنامه چیست؟

با این همه تبلیغ که از برنامه شده، شاید مایل باشید با نام آن آشنا شوید. پس نگاهی به کتاب راهنما می‌اندازیم تا با نام آن آشنا شویم. جالب است بدانید طراح ماهر این نسخه، ضمن بیان نام آن، از همه دوستان استفاده کننده برنامه دعوت کرده تا از نام آن بهره‌مند شوند البته آگاهی از این پیام نیازمند اندکی دقت در واژه ها و ترجمه آن است.

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها

..ِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ‏ سوره روم آیه 30

حَنِیفاً  : گرایش تمام به حق ؛ فطر : آفرید

شما عزیزی که مشتاق خواندن این برنامه هستید این طرح و برنامه ای است که از سوی آفریدگار من و شما فقط و فقط برای رهایی ما از بیم موج و گردابی های زندگی و رسیدن به ساحل نجات و نیک بختی، که برای بی نهایت من و شما طراحی و عرضه شده است.

این برنامه  تنها برنامه‌ای است که پس از گذشت سالیان طولانی از ارائه آن، نه تنها کهنه نشده، بلکه هر روز تازه تر و پویاتر از گذشته شده، و افراد زیادی را به سوی خود جلب نموده و به عنوان موفق ترین و پرطرفدارترین برنامه شناخته شده است.

برنامه‌ای به نام «دین»

و شاید فرصت اندک باشد، این نه جای درنگ است، شتاب باید کرد!

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ الْقَیِّمِ

پس به سوی این دین پایدار روی بیاور

مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ

پیش از آن که روزی از جانب خدا

یَوْمٌ لا مَرَدَّ لَهُ مِنَ اللَّهِ

 که بازگشت ناپذیر باشد

یَوْمَئِذٍ یَصَّدَّعُونَ

 در آن روز مردم همه دسته دسته می شوند

(سوره روم آیه43)

 این همه تأکید، آن هم از سوی کسی که نه سودی می برد و نه نیازی به دیگران دارد برای چیست؟

 برای آشنایی بیشتر با برنامه دین، خوب است و آثار سازنده دیگران توجه کنیم.

1 - آرامش آفرین

ژرفای دل انسان نیاز به آرامش و اطمینان ای عمیق دارد و نگرانی ها باید همچون امواج سطحی و زودگذر باشند. یکی از آثار دین برخوردار شدن از آرامش روانی است، نیازی که انسان های بی شماری در زندگی صنعتی نوین، سختش تشنه آنند. روانشناسان نیز، امروزه با تأیید در نقش دین در زندگی و ضرورت آن، انسان‌ها را به دینداری و بهره مندی از آن تشویق می کنند؟

کتاب : انتظار بشر از دین عبدالله نصری صفحه ۱۶ ویلیان جیمز دین و روان صفحه ۱۷۸

در قرآن، کتاب زیبای زندگی، بر این اثر سازنده توجه شده و مژده ی امنیت روانی در سایه دین داده شده است.

عوامل آرامش بخش به انسان

عوامل آرامش کدامند؟ چه چیزهایی این آرامش را برای ما به ارمغان می‌آورند؟

مفصل این موضوع را در موضوع «مراد از آموزه های دینی» در سایت فرهنگ سازان حضرت حجة بن الحسن (عج) مطالعه بفرمائید:

خلاصه عوامل عبارتند از :

۱. قناعت

بنا بر فرمایش امام، «توانگری به قناعت است، نه به مال و ثروت».  

۲. بندگی خدا

یکی از اصول روانشناسی برای شناخت شخصیت افراد، شناسایی چیزهایی است که باعث عصبانیت مردم می‌شود؛ ... به آرامش رسیدن افراد نیز متناسب با چیزی که دوست دارند، با یکدیگر متفاوت است.

۳. پرهیز از اشتغالات فراوان

آسایش، دوری از شلوغ‌کاری است و آرامش، در سادگی! اگر انسان می‌خواهد در زندگی آرامش داشته باشد، باید ساده زندگی کند. چرا که آرامش مساوی با خوشبختی است، کسی که سراسر زندگی‌اش آرامش دارد، احساس خوشبختی می‌کند.

۴. پرهیز از تکلف

مثل بعضی افراد که صبح تا شب سرگرم غذا هستند؛ مداوم این دغدغه را دارند که چه بخورند.

آنچه مهم است اینکه امیر غذا باشید، نه اسیر غذا!

گاهی مواقع تمام لحظات زندگی انسان صرف حرف لباس و حرف مد می‌شود. این خطاست.

۵. سرگرم نشدن به دنیا

یکی از عواملی که انسان به واسطه آن می‌تواند آرامش خود را حفظ کند، سرگرم نشدن به دنیاست. گاهی خانه، ماشین و دیگر وسایل رفاهی، سرور انسان می‌شود!

در حقیقت انسان نباید سرگرم عزتی شود که پایانش، ذلت است.

گاهی می‌بینیم در دوران نوجوانی چه نماز با حالی می‌خواندیم؛ اما وارد جوانی و میانسالی که می‌شویم، دیگر طعم ندارد، تلخ است و حالی ندارد. بنابراین هدف را فراموش نکنیم، مسیر راه را گم نکنیم، گاهی یک سلام بر امام حسین(علیه السلام) و یک قطره اشک ریختن، این اثر را دارد.

 2 - پاسخگوی تنهایی

احساس تنهایی، احساس رنج آوری است که روان انسان را می آزارد و جان او را می فرساید. روح بی نهایت جوی انسان را، مادیات و انسان‌های خاکی نشین نمی توانند پاسخگو باشند، ولی دین با طرح مسئله خدا، پاسخ گوی تنهایی و دغدغه های وجودی انسان است. تنها خداست که می تواند تشنگی روح آدمی را که از بی تفاوتی ها و جدایی ها نالان است، سیراب سازد و غم و اندوه تنهایی را بزداید.

همان کتاب صفحه ۱۷

انسان خدایی نیایش اینگونه دارد

و نیک می داند که این دوستی دو طرفه است که اینکه حضرت دوست به داوود پیامبر علیه السلام فرمود:

ای مهر تو در دلها وی مهر تو بر لب ها

وی شور تو در سرها، وی سرّ تو در جان ها

سعدی شیرازی.

3 - معنا بخش زندگی

زندگی برای چه؟ چگونه؟ و سرانجام چه خواهد شد؟

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم؟

این سؤال بسیاری از انسان هاست برخی در سایه دین به پاسخ آن می رسند و می گویند «از سوی خدا آمده ایم برای کامل شدن و به سوی او باز خواهیم گشت»

و آنان که با گریز از دین، به ورطه نیست انگاری می افتند، خود را بیهوده و تهی از هر ادبی می انگارند و بسان خسی افتاده در دریای خروشان و امواج سهمگین زندگی می بینند.

و این راز بسیاری از خودکشی های جهان متمدن است!

 

پاسخگویی معمای مرگ

مرگ، از عده ای که از واقعیت‌های آن بی‌خبرند، چونان هیولای وحشتناکی است که آنان را برای همیشه به دست فراموشی می سپارد  و ٌمهر پایان کار به زندگی می کوبد.  اما دین دار، در سایه ی آموزه های دینی، می داند که مرگ پایان راه نیست، بلکه آغازی است بر یک بی نهایت. انسان می میرد که نابود شود، بلکه می رود  تا نتیجه ی انتخاب های خود را ببیند.

6 -  قانون گزار موفق

انسن، این موجود اجتماعی، ناگزیر از تدوین مجموعه ای است که زندگی مسالمت‌آمیز و لذت بخش وی را تضمین کند و دین، با آموزه های آسمانی اش و با دستورهای آفریدگار انسان ها، بهترین قانون ها را ارائه می‌کند.

خداوند، بسان طبیبی مهربان است که پیشگیری و درمان، هر دو را به آفریده هایش یاد داده است. به کمک شما به ترجمه این سخن نورانی می پردازیم:

رسول خدا (ص) فرمود: یَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ کَالْمَرْضَى

ای بندگان خدا به‌سان بیمارانی

اى بندگان خدا، شما مانند افراد بیمارید،

وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ کَالطَّبِیبِ

و ربّ العالمین همچون طبیب است،

فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِیمَا یَعْلَمُهُ الطَّبِیبُ

و صلاح بیمار در اطاعت دستورات طبیب،

وَ یُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِیمَا یَشْتَهِیهِ الْمَرِیضُ

و عدم اعتنا به خواهش هاى نفسانى و تمایلات شخصى است.

وَ یَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ

اى بندگان خدا تسلیم امر پروردگار شوید

تَکُونُوا مِنَ الْفَائِزِین‏ تا پیروز و کامیاب گردید.

احتجاج-ترجمه جعفرى    ج‏1    80  

 و همان گونه که یک پزشک مهربان به پرهیز های شخصی توصیه می کند، در مسایل عمومی نیز اظهار نظر کرده و مثلاً از ورود به مکان های آلوده و....  سفارش می‌کند.

یک قانون گزار که گاه‌تر این افراد به آفریده هاست و خود نفعی از آن می برد با توجه به تمام نکات لازم دستورهای فردی و اجتماعی افراد را تدوین می‌کند. مسایلی که در احکام گفته می‌شود، همگی برگرفته از دستورهای وحیانی است.

 با مراجعه به این آیه، یکی دیگر از فایده های دین را بیان کنید

 آیا عقل بشری توانایی برنامه ریزی برای خود را ندارد؟

اندیشه ی انسان، توانایی های بسیاری دارد، اما چون برای ماده و طبیعت را نمی‌تواند ببیند، لذا اندیشه‌های آن، ناقص خواهد بود؛ چه این که فرضیه های دانشمندان، هر از چند گاهی، با فرضیه های دیگر تضاد پیدا کرده و در این میان، محصولی جذب انسان به بن بست رسیده در دنیای مدرن نخواهد داشت .

استاد شهید مطهری رحمة الله علیه در این باره می فرمایند:

« تا عصر حاضر هیچ فیلسوف و دانشمندی مدعی شناخت انسان و نیازهای فطری او نشده است و هر روز که قافله علم و فلسفه به پیش می تازد، بر مجهولات انسان در این زمینه افزوده می‌شود و لذا در تعریف انسان او را « موجودی ناشناخته» می نامند. از این رو، حکمت و لطف الهی اقتضا می‌کند که انسان را در این راه، بی رهنما نگذارد و با فرستادن، پیامبران هادی انسان گردد». اندیشه دینی صفحه ۶۵

 

 انتخابی آزاد و آگاهانه

 پذیرش دین، امری آزادان است و باید بر اساس تحقیق و جستجو و جوی افراد صورت گیرد و خود پیامبر اعظم (ص) نیز بر و آگاهی، در دعوت خود و همراهان تاکید دارند  سوره یوسف آیه ۱۰۸

بر این اساس برخی به نسخه های دیگری که از روانشناسی دین بهره بی‌بهره‌اند، رو آورده و با فریفته شدن به ظواهر پر زرق و برق آن دنیا و آخرت خود را تباه می سازند.

 

 اندیشه ای دوباره (خود آزمایی)

با وجود عقل، چه نیازی به دین و برنامه های آن وجود دارد؟

دین، چگونه هراس از مرگ را برطرف می کند؟

آیا ایمان، امنیت روانی را به دنبال دارد؟ چگونه؟

راز پایان دادن به زندگی و افزایش میزان خودکشی چیست؟

به نظر شما، آیا عاقلانه است که به آب به بهانه فرار از مسئولیت دینداری از منافع آن بی بهره ماند؟

 خلاصه ( آنچه گفته شد...)

در این گفتار بیان شد که انسان نیازمند برنامه ای جامع و کامل برای زندگی است؛ به گونه‌ای که پاسخ گوی تمامی نیازهای این جهانی او بوده و ترسیم کننده جاده رستگاری همیشه او باشد.

اقتباسی از کتاب درس نامه های تربیتی آموزش صفحه 243

برچسب ها:

  • مراکز تهیه برنامه سبک زندگیx
  • پاسخگویی معمای مرگx
  • عوامل آرامش بخش به انسانx
  • برنامه‌ای به نام «دین»x
  • برنامه شگرفت تربیت دینی!x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۹ ، ۰۸:۲۷
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

بنام خدا

تربیتی که در اینجا بحث می شود؛ برترین تربیت های عالم است که نتیجه اش (خدا گونه شدن) انسان است (1) این تربیت وقتی شکل می گیرد که برگرفته از قرآن و عترت باشد، چرا که بدون قرآن از دانش مفید خبری نیست (2) و قرآن به تنهایی، یعنی بدون مفسرلایق. هم پاسخگوی تمام نیازهای بشر نیست.

شاهد قضیه داستان اهل ذکر است!

حضرت رضا (ع) در مجلس مأمون، در  شمار آیاتى که براى فضیلت اهل بیت (ع) نقل مى کردند، این آیه را « فَسْئَلُوا اَهْلَ الذِّکْر ِاِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ» (3) : اگر نمى دانید، از  اهل ذکر از [آگاهان] بپرسید قرائت کرده و فرمود : ما اهل ذکر  هستیم اگر نمى دانید از  ما خانواده بپرسید دانشمندان مجلس. گفتند : مقصود خداوند از اهل ذکر یهود و نصارى هستند، امام ابوالحسن الرضا (ع) فرمود : سبحان الله ! اگر ما پرسیدیم، و آن ها هم، به دین خودشان دعوت کردند و گفتند دین ما بهتر از دین اسلام است؛ آیا چنین کارى بر ما جایز است ؟ مأمون سؤال کرد : یا اباالحسن! آیا ممکن است، این سخن را بشکافید و شرح دهید، تا خلاف ادّعاى این ها ثابت شود؟ حضرت امام رضا (ع) فرمود : بلى، ذکر، رسول الله است و ما اهل بیت، اهل آن حضرت هستیم و این در کتاب خدا بیان شده، آن جا که درسوره طلاق مى فرماید : فَاتَّقُوا اللّهَ یا اُولىِ الاَْلبابِ الَّذینَ امَنُوا قَدْ اَنْزَلَ اللّهُ اِلَیْکُمْ ذِکْراً، رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ (4) : از مخالفت فرمان خداوند بپرهیزید، اى خردمندانى که ایمان آورده اید! زیرا خداوند ذکر را برشما فرستاده رسولى که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت مى کند پس ذکر، رسول الله است و ما هم اهل ذکر هستیم (5)

(1) یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ (سوره انشقاق آیه 6) اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى کرد!

(2) وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً (سوره اسرا آیه 85) جز اندکى از دانش، به شما داده نشده است‏

3- عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1 / 185، تفسیر صافى، 4 / 124.   4- انبیاء / 7.

 38طلاق / 10. 5 - عیون اخبار الرضا(ع)، 1 / 187.

توضیح مطلب :

برای روشن شدن مسئله این تحقیق استاد حسینی قمی خواندنی است.

راه سیر و سلوک الی الله

یکی از موضوعات جالب توجه برای عموم و به ویژه نسل جوانان، راه های تقرب به پروردگار یا به عبارت دیگر «سیر و سلوک الی الله» است؛ که با توجه به مسیرهای انحرافی در این راه، لازم است برای پیمودن صحیح این طریق، از کلام اهل بیت (ع) بهره گرفت.

به قول حافظ.

قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است، بترس از خطر گمراهی

با مراجعه به کلمات اهل‌ بیت (ع) و جستجوی واژه‌هایی مانند «تقرب»، «اقرب»، «المتقربون» و«توسل» می‌توان به هفت راه برای سیر و سلوک الی الله یا همان تقرب به پروردگار رسید.

که عبارت است است از: معرفت و انجام واجبات، خدمت به مردم، دوری از گناه، مجبت به اهل بیت (ع)، انجام مستحبات،

اما معرفت:

جهت آشنایی با معرفت الهی مراجعه شود به کلام نورانی امیرالمؤمنین (ع) خطبه 110 نهج البلاغه که راه‌های تقرب به پروردگار را معرفی می فرماید (ایمان به خدا و اخلاص و یکتاپرستی و ایمان به پیامبرش و جهاد در راه خدا.

در این میان حکایت دوری از معرفت الهی خواندنی است.

داستانی از امام موسی بن جعفر (ع)

مرحوم کلینی در الکافی و شیخ مفید در الارشاد، داستان زیبایی در این زمینه نقل نموده‌اند:

شخصی می‌گوید: پسرعمویی داشتم به نام حسن بن عبدالله که از عابدترین مردم زمانه خود بود و خلیفه از او پروا داشت. به دلیل تلاش و جدیتی که در دینداری از خود نشان می‌داد، گاهی خلیفه را با کلماتی تند، موعظه می‌نمود و امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد وخلیفه هم او را تحمل می‌کرد. روزی امام کاظم (ع) او را در مسجد دید، به او فرمود: «روشی که تو داری مورد علاقه و موجب خوشحالی من است. تنها مشکل تو این است که از معرفت به دور هستی، معرفت را به دست آور». به امام عرض کرد: معرفت چیست؟ امام (ع) فرمود: «فهم دین از راه حدیث؛ برو و از راه احادیث فهم را به دست آور». پرسید: از چه کسی؟ امام (ع) فرمود: «از فقهای مدینه؛ البته آنچه آموختی، به من عرضه کن».  امام (ع) تمام آموخته‌های او را باطل دانست و بار دیگر فرمود: «برو فهم دین را به دست آور». به امام عرض کرد: من در پیشگاه پروردگار احتجاج  خواهم کرد که شما راه را به من نشان ندادید؛ مرا به معرفت راهنمایی کنید. اینجا بود که امام (ع) پس از ایجاد عطش در وی، راه حقیقی را به وی نشان داد و حقانیت امیرالمؤمنین (ع) و حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) را برای او بازگو نمود و جانشینی امامان بعد از پیامبر(ص) را یک به یک تا زمان خود بیان کرد و سپس از امامت خود برای او سخن گفت. او از امام(ع) درخواست معجزه کرد و امام، معجزه‌ای به او نشان داد. 

از این داستان به خوبی استفاده می‌شود، قدم اول در راه سیر و سلوک و تقرب به پروردگار، معرفت است و انسان بدون معرفت، به جایی نمی‌رسد. برگرفته از ره توشه تبلیغ، حسینی قمی

تأیید مطلب:

راه فهمیدن چیزهای غیبی و مصادیق غیب

راه معرفت و فهمیدن چیزها؛ اعم غیبی و غیر آن چیست؟

از کجا با حقیقت ها آشنا شویم؛ تا تشخیص دهیم آیا خرافه است یا نه ؟

چگونه می توانیم بفهمیم چه چیزهایی واقعاً در عالم غیب هست و چه چیزهایی خرافه و توهم ماست؟

توضیح: شما برای اینکه چیزهای مادی را درک کنید اگر دیدنی است باید آن را ببینید و اگر چشیدنی است باید بکشید و اگر شنیدنیست...

اما ابزارهای لازم برای شناخت حقیقت و عوالم غیب، غیر از ابزارهای شناخت در عالم ماده است .

در باره امور غیبی این گوش و چشم و....  چندان به کار نمی آید و باید چشم و گوش دیگری پیدا کرد.

شیوه های بدست آوردن معرفت و شناخت

برای فهمیدن و کشف حقیقت و چیزهای غیبی. راه هایی وجود دارد از جمله:

1 - از راه عقل و دل

ابتدا تمثیلی بخوانید

فرض کنید به بعد از زنگ تفریح دو نفر از دوستان راستگوی خود را که هرگز دروغ بر زبان آنها جاری نمی‌شود می بینید. آنها در حالی که برای آوردن چیزهایی به طرف دفتر و آزمایشگاه مدرسه می‌روند، به شما خبر می دهند که عجله کنید، چون آقا معلم به کلاس آمده است و آنها را برای آوردن وسایل آزمایشگاهی فرستاده است .

فرض کنید نشانه‌های دیگری نیز برای راست بودن حرف آن دو نفر وجود دارد، مثلاً: وقتی به پشت در کلاس می رسید، سکوت بچه های کلاس نشان‌دهنده حضور معلم سر کلاس است.

شما در اینجا یقین می کنید که معلم سر کلاس آمده، ولی خودتان هنوز او را ندیده اید. اما وقتی در را باز می کنید و خودتون به داخل کلاس می روید و آقای معلم را می بینید. به او سلام می کنید و به شما اجازه می دهد که سر جای تان بنشینید.

شما بار اول، به طور غیر مستقیم و با واسطه فهمیدید که معلم سر کلاس است، ولی حالا خودتان مستقیماً فهمیدید و با معلم سخن گفتید و ارتباط پیدا کردید.

از این رو باید گفت که عقل، یکی از راه های فهم چیزهای غیبی است. عقل می تواند به وجود بعضی از چیزهای غیبی پی ببرد. البته شرطش این است که عقل سالم و در شرایط عادی باشد نه در حالت ترس و...

عقل به راحتی می فهمد که دست غیبی خدای متعال. این عالم را آفریده است و اداره می کند و جهان را صاحبی باشد، خدا نام.

تأکید بر تعقل برای پیدا کردن راه

در قرآن و روایات، برای دریافت راه صحیح، به بهره‌گیری از عقل تأکید فراوانی شده است. قرآن کریم از زبان اهل دوزخ می‌گوید: «لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فی أَصحابِ السَّعیرِ»: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقل می‌کردیم، در میان دوزخیان نبودیم ».

اولین کتاب در الکافی «کتاب العقل و الجهل»، در بر گیرنده سی و شش حدیث درباره عقل و بهره‌گیری از آن و دومین کتاب آن «کتاب الحجه»، در باب شناخت حجت‌های الهی است. این مسئله بیانگر آن است که مهم‌ترین راه برای تقرب به پروردگار، معرفت پروردگار و حجت‌های الهی، با به کار انداختن عقل و اندیشه است. در اینجا به چند حدیث در این زمینه اشاره می‌ کنیم.

الف) در روایتی آمده است:

«گروهی در محضر پیامبر (ص) شخصی را ستودند و از همه خصلت‌های نیک او یاد کردند. پیامبر (ص) فرمود: عقل آن مرد چگونه است؟ گفتند: ای پیامبر! ما از کوشش او برای عبادت و دیگر خوبی‌های او سخن می‌گوییم و تو درباره عقل او از ما می‌پرسی؟ پیامبر (ص) فرمود: مرد احمق به سبب حماقت خود، بیش از انسان گناهکار به گناه و نابکاری آلوده می‌گردد. خداوند فردای قیامت، مقام بندگان را به مقدار عقل و خرد آن‌ها بالا می‌برد، و بر این اساس به قرب خداوند نایل می‌شوند».

شاهد این کلام پیامبر (ص) را می‌توانیم به خوبی در جهان امروز ببینیم؛ ضربه‌هایی که تکفیری‌ ها به دلیل فهم غیر صحیحی که از دین دارند، به دین می‌زنند، به مراتب از دیگران بیشتر است.

ب) امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه می‌فرماید:

«إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَکْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْق»:  «ارزشمندترین بی‌نیازی، عقل و بزرگ‌ترین فقر، بی‌خردی است».

ج) امام باقر (ع) فرموده است: «اِعْرِفُوا مَنَازِلَ‏ شِیعَتِنَا عِنْدَنَا عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ عَنَّا وَ فَهْمِهِمْ مِنَّا»:  «جایگاه شیعیان ما را به اندازه روایتی که از ما نقل می‌کنند و فهمی که از کلمات ما دارند، بشناسید».

از همین روست که محدثین بزرگی مانند مرحوم کلینی به جمع‌آوری احادیث اهل‌بیت (ع) همت می‌گمارند و بزرگانی هم‌چون علامه مجلسی، با تألیف کتاب مرآة العقول به شرح و فهم روایات می‌پردازد.

د) در کتاب الکافی از امیرالمؤمنین (ع) روایت شده است که فرمود:

«جبرئیل بر آدم (ع) فرود آمد و گفت: ای آدم به من فرمان رسیده است که از تو بخواهم تا یکی از سه چیز را برگزینی؛ پس یکی را برگزین و دو تای دیگر را واگذار: حضرت آدم (ع) به جبرئیل گفت: آن سه کدامند؟ جبرئیل فرمود: 1- خرد، 2- حیا و 3- دین. آدم(ع) گفت: من خرد را بر می‌گزینم. آن‌گاه جبرئیل به حیاء و دین گفت: دور شوید و او را به حال خود واگذارید! آنها گفتند: ای جبرئیل! به ما فرمان داده شده است که هر جا عقل باشد، با آن باشیم».

هـ) داستان معروفی که از امام صادق (ع) نقل شده و مرحوم کلینی در کتاب الکافی و شیخ صدوق در الأمالی آورده است، گواه روشنی در این زمینه است.

«روای می‌گوید: نزد امام صادق (ع) از عبادت و دین و فضل شخصی سخن گفتم، امام پرسید: عقل او چگونه است؟ گفتم: نمی‌دانم! فرمود: پاداش به اندازه عقل است. سپس امام داستان مردی از بنی‌اسرائیل را بیان کرد که در جزیره به عبادت مشغول بود. فرشته‌ای از خداوند درخواست کرد که پاداش عبادات این مرد عابد را به وی نشان دهد و خداوند به او نشان داد؛ اما آن پاداش به نظر فرشته کم آمد. خداوند به فرشته وحی کرد که با او هم‌نشین باش. فرشته در چهره یک انسان به نزد او آمد و به او گفت: منطقه سرسبز برای عبادت مناسب است. عابد پاسخ داد: ولی عیبی دارد و آن، اینکه خدا چهارپایی ندارد. اگر داشت، آن حیوان را در اینجا به چرا می‌بردیم تا این علف‌زارها ضایع نشود. خداوند به آن فرشته وحی کرد که به اندازه عقلش، به او پاداش می‌دهم».

و) در روایت دیگری آمده است: «سَمِعَ (ع) رَجُلًا مِنَ‏ الْحَرُورِیَّةِ یَتَهَجَّدُ وَ یَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ خَیْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى‏] فِی شَکٍّ»:  «امام علی(ع) شنید که مردی از حرویان (خوارج) به عبادت و خواندن قرآن و شب‌زنده‌داری مشغول است، حضرت فرمود: خواب با یقین، بهتر است از نماز با شک». بر گرفته از ره توشه تبلیغ

فهم عقل، فهم مستقیم و غیر مستقیم و با واسطه 

اما فهم عقل، یک فهم غیر مستقیم و با واسطه است. ما با عقل می فهمیم که عالم غیبی هست و خدایی هست. اما مستقیماً، خود آنها را درک نمی کنیم.

اگر بخواهیم مستقیماً غیب عالم را بفهمیم، باید از ابزار دیگری غیر از عقل استفاده کنیم.

ابزار فهم مستقیم و بی‌ واسطه عالم غیب چیست؟

بله! خداوند به قلب پاک و دل با صفای مومن، این توانایی را  داده که مستقیماً با عالم غیب رابطه برقرار کند. به همین جهت در روایت آمده است: قلب مومن عرش خداست.  

بحارالانوار جلد ۵۵ صفحه ۳۹

مهمترین ابزار شناخت عالم غیب « قلب سلیم» و باطن پاک است.

البته دل پاک تنها از عمل خالصانه حاصل می شود.

2 - از راه شنیدن خبر غیبی

یکی دیگر از راه های فهم چیزهای غیبی شنیدن از خدای متعال و پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام است که این علم غیب، از جانب خدای متعال به آنها داده شده است.

البته شیطان هم برای آنچه بندگان خدا را گمراه کند، گاهی به دوستان خود از امور غیبی خبر می دهد تا مردم را به شک و تردید بیندازد. ولی مکر شیطان ضعیف است و می توان با تلاوت آیات قرآن از شر شیطان و اولیای اش، به خدای متعال پناه برد و خدای متعال را به کمک و یاری طلبید و قطعاً، خداوند مومنان را در برابر شیطان و سربازانش تنها نمی گذارد و از آنها حمایت می‌کند.

برکات معرفت و دارا بودن فرهنگ دینی

وقتی گفته می شود :

اگر دست علی دست خدا نیست

چرا دست دگر مشکل گشا نیست

ایجا مردم دو دسته می شوند:

1 - ناراحت و اعتراض کننده، می گوید: شما خدا را جسم می دانید پاسخشان این آیه شریفه است.

وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ یکى از صفات خداوند قهر و غلبه است که تمام مخلوقات در تحت اراده و مشیت او هستند و در مقابل او عرض اندامى ندارند که بتوانند بر خلاف اراده و مشیئة او قدمى بردارند و امرى انجام دهند.
 همه مقهور تحت قدرت او             همه محکوم تحت حکمت او
و همین است معناى فوقیت نه فوقیت مکانیه و جسمانیه چنانچه مجسمه توهّم کردند. مثل یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ‏  فتح آیه 10، و مثل الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏. البته نه جبر است و نه تفویض. چرا که افعال اختیاریه عباد باختیار و اراده آنها واقع می شود و آن ها و اختیار آن ها و اراده آن ها تحت اراده و مشیت حق است و منافات با اختیار ندارد.

برگرفته از أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص:95

مهم اینجاست که خدا بعضاً این توان را در اختیار غیر خود، نیز قرار می دهد نمونه اش آیه شریفه : وَ لَمَّا جاءَ عِیسى‏ بِالْبَیِّناتِ  [سوره الزخرف : آیه 63] مثل احیاء موتى و ابراء اکمه و ابرص و نفخ در گل که بصورت طیر می شد و پرواز مى ‏کرد.

برگرفته از أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏12، ص:49

انواع و اقسام حمایت الهی

اما خدای متعال چگونه و از چه راه هایی از مؤمنان را حمایت می کند؟ یعنی انواع حمایت های الهی کدام است؟

واقعیت این است که ما با عقل های عادی خودمان، نمی‌توانیم همه راه های حمایت الهی از مؤمنان را بشناسیم چرا؟ چون تمام موجودات عالم و نظامات حاکم بر آن، در دست قدرت الهی است و ما از همه ی این موجودات، احیاناً نامرئی و نظامات پیچیده مطلع نیستیم.

اما به طور کلی با استفاده از قرآن و روایات و تجربه انواع و اقسام حمایت الهی را می‌توان برشمرد:

 الهامات و هدایت های باطنی

گاهی اوقات انسان در مشکلات زندگی به بن بست می رسد و تمام محاسبه هایش جواب منفی می‌دهد، ولی ناگهان برقی در ذهنش می جهد و افقی بر رویش می گشاید  و او را از بن‌بست خارج می کند.

 این حالت همان الهام است که امدادهای غیبی است.

 نمونه الهامات الهی

قرآن درباره مادر حضرت موسی علیه السلام می فرماید: «وقتی فرعونیان، تمامی بچه های تازه متولد شده را می کشتند و او در نگرانی و تردید بود و نمی‌دانست چه بید کرد، خداوند به دل او انداخت که موسی را در صندوقچه گذارده، به رود نیل بیندازد» و بدین ترتیب موسی را از مرگ نجات بخشید.

بنابراین الهام  هدایت باطنی، یعنی غیر از راه معمولی فراگیری و آموختن و امثال آن، از طریق باطنی خداوند خوبی ها و مصلحت ها را به انسان الهام کرده، راه درست را به او نشان می‌دهد تا زودتر و بهتر به موفقیت و کمال برسد؛ یعنی خود خداوند دست انسان را گرفته، به راه راست و انتخاب صحیح می رساند. یکی از مصادیق این الهامات خواب های راستین است.

در قرآن کریم درباره « حضرت یوسف علیه السلام» نقل شده که روزی در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دید که بر او سجده می کنند.

یوسف خوابش را برای پدرش یعقوب علیه السلام نقل کرد و او از یوسف خواست تا این خواب بر برادرانش که به او حسادت داشتند، نقل نکند و آتش حدس حسد شان را شعله‌ور نکند.

یعقوب می دانست تعبیر خواب یوسف این است که وی روزی به اوج شوکت و بزرگی خواهد رسید و برادرانش نیز در برابر شکرنش خواهند کرد.

تقویت دل و اراده

خدای متعال دل مومنین را قوی می کند و با ثبات قدم آنان موجب پیروزی آنها می شود.

 قرآن کریم هم پیوسته میان پایداری پیامبران و پیروزی و امداد الهی را مطرح کرده و می فرماید « پیش از تو پیامبرانی تکذیب شدند و در برابر تکذیب ها، صبر و استقامت کردند و در این راه آزار دیدند. تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید تو نیز چنین باش که این از سنت های الهی است و چیزی نمی تواند سنت‌های خدا را تغییر دهد  سوره انعام آیه ۳۴

این آیه قلب پیامبر صلی الله علیه و آله را استوار ساخت و او را از پایداری پیامبران گذشته در برابر کارشکنی ها و آمدن کمک های غیبی، خبر می دهد که این سنت، در میان تمام انبیا به طور یکنواخت جاری است. از این رو باید زمینه یاری خداوند را فراهم کرد.

فراهم شدن وسایل مادی کار

گاهی خداوند و سیله سازی می کند و توفیق مرحمت می‌کند. معنای توفیق الهی این است که اسبابی که خارج از دست خود انسان است، مهیا می گردد تا اراده الهی محقق شود.

سه حکایت واقعی :

 حضرت آیت الله بهاءالدینی رحمة الله علیه یکی از بزرگان علم و عرفان می گوید: « شش ساعت از شب گذشته بود چراغ ها همه خاموش و اهل خانه خواب بودند.

 ناگهان صدای کوبیدن در، مرا از خواب بیدار کرد. در را که باز کردم دیدم زنی جلوی در ایستاده است. وقتی مرا دید گفت حاج آقا چراغ بقالی روشن است.

 در را بستم و به اتاق رفتم. در این فکر بودم که این چه خبری بود، آنهم در این وقت شب چرا بعضی ها مزاحم دیگران می شوند.

 چشم ها را روی هم گذاشتم که بخوابم، صدای خفیفی شنیدم دقت کردم، حدس زدم حرکت سوسک باشد. چراغ را روشن کردم، دیدم دو عقرب سیاه و بزرگ نزدیک بچه کوچک مان در حال راه رفتن هستند.

 فورا آنها را از بین بردم. چراغ را خاموش کردم، ناگهان متوجه شدم آن زن مأمور بیدار شدن ما و سبب نجات این طفل معصوم بوده است».  بر گرفته از آیت بصیرت سید حسن شفیعی صفحه ۸۳

همچنین نقل شده که در یک مهمانی پسر بچه ای که در حیاط مشغول بازی بود به درون چاه آبی که وسط حیاط قرار داشت، سقوط کرد یکی از مهمان ها که شاهد حادثه بود با سر و صدا، قضیه را به دیگران خبر داد

همه به سرعت خود را به حیاط رساندند تا بچه را از چاه بیرون بیاورند. در همین حال که اتاق خالی شده بود، ناگهان سقف اتاق فرو ریخت و بدین ترتیب همه از حادثه محفوظ مانده اند و پسربچه را هم سالم از شاه بیرون کشیدند کتاب الکلام یجر الکلام صفحه ۲۵

خلاصه داستان مرحوم کربلایی کاظم حافظ دفعی قرآن

وی در سال ۱۳۰۰ هجری قمری در روستاس ساروق از توابع فراهان متولد شد او بی سواد بود اما در اثر اجتناب از کال حرام و گناه و بها دادن به دستورات دینی در سال ۱۳۲۷ مشمول لطف و عنایت خدا قرار گرفت و تا آخر عمر قرآن را از حفظ می خواند و حتی به خواص سوره ها آگاه بود .

روزی پای منبر یکی از علما می‌رود و آن عالم می‌گوید هر شخصی که کشاورز و ارباب باشد باید زکات دهد، زکات شامل یک دهم و خمس یک پنجم اموال شخص هستند و اگر کسی زکات و خمس ندهد هرچه نماز بخواند باطل است. بعد از آن کربلایی کاظم به سراغ اربابش می‌رود و می‌گوید که باید زکات و خمس دهد اما اربابش توجهی نمی‌کند لذا کربلایی کاظم به کارگری می‌رود و بعد از چند سال ارباب یک نفر را واسطه قرار داده و به دنبال او می‌فرستد.

روزی کربلایی کاظم در مسیر راهش به امامزاده ۷۲ تن روستای ساروق می‌رسد و می‌بیند سید بزرگواری بر درب آن ایستاده‌ و به او می‌گوید که برویم زیارتی انجام دهیم زیرا این امامزاده مرقد ۷۲ نفر از خاندان اهل بیت (ع) است که برای رسیدن به امام رضا (ع) وارد ایران می‌شوند و ۴۰ نفر از آنان دختر، یک نفر ام سلمه و ۳۱ نفر از آنان مرد بوده است.

کربلایی کاظم به اذن خدا و با دست امام زمان(عج) حافظ کل قرآن شد

وی ادامه داد: کربلایی کاظم همراه این سید بزرگوار وارد حرم امامزاده می‌شود و بعد از اتمام فاتحه، یک مرتبه در سقف امامزاده آیاتی به سوره نور تابیده می‌شود که شامل آیات ۵۴ تا ۵۹ سوره اعراف بوده است. این سید بزرگوار که امام زمان(عج) بوده است به کربلایی کاظم می‌گوید آیات را بخوان و کربلایی کاظم می‌گوید من نه سواد دارم و نه درسی خوانده‌ام اما آقا به او می‌گوید من می‌خوانم تو با من بخوان. شروع می‌کند این ۶ آیه سوره اعراف را می‌خواند و کربلایی کاظم هم همراه او می‌خواند و بعد از آن دستی به سینه کربلایی کاظم می‌کشد و به اذن خدا و به دست حضرت حجت‌بن الحسن عسکری(عج) تمام قرآن را با تمام موارد آن به قلب کربلایی کاظم وارد می‌شود.

آیات قرآن نور دارند

کریمی ساروقی با یادآوری اینکه کربلایی کاظم هم حافظ کل قرآن بوده و هم خواص تمام آیات و هم شأن نزول آنان و مکی و مدنی بودن آن‌ها را می‌دانسته و حتی توانایی برعکس خواندن آیات قرآن را داشته است، گفت: علمای بسیاری در مدرسه فیضیه قم از نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه مواردی را کنار هم می‌‌گذاستند و آیات قرآن را در لابلای آنان قرار می‌دادند و به کربلایی کاظم نشان می‌دادند و کربلایی کاظم به راحتی آیات قرآن را تشخیص می‌داد چرا که می‌گفت آیات قرآن نور دارند.

فرزند مرحوم کربلایی کاظم بیان کرد: زمانی که آیت‌الله‌العظمی بروجردی متوجه شد که کربلایی کاظم قرآن را این‌گونه حفظ است مشتاق شد که او را ببیند. تا اینکه کربلایی کاظم را در یکی از مجالس خود می‌بیند و یکسری سئوالات تخصصی از او می‌پرسد و کربلایی کاظم تمام تمام سئوالات او را به درستی پاسخ می‌دهد و بعد از آن کربلایی کاظم هم چند سئوال تخصصی از قرآن می‌پرسد که هیچکس تا آن زمان پاسخ این سئوالات را نمی‌دانست.

وی گفت:‌ مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی چنان به کربلایی کاظم علاقه پیدا کرد که می‌خواست به او مقرری مانند طلبه‌ها دهد اما کربلایی کاظم آن را رد کرد و گفت این پول بیت‌المال و حق طلبه‌هاست که بی‌بضاعت هستند اما من کشاورز هستند لذا آیت‌الله بروجردی از سهم خودش به او داد.

بیان خاطره‌ای از آیت‌الله مرعشی نجفی درباره کربلایی کاظم

کریمی ساروقی همچنین به بیان خاطراتی از مرحوم آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی پرداخت و افزود: آیت‌الله مرعشی نجفی فرمودند برخی می‌گویند که این قرآن تحریف شده است و وقتی شنیدم که کربلایی کاظم این‌گونه حافظ قرآن شده است، جمعی از علمای تویسرکان به او نامه نوشتند و از او خواستند به آنجا بیاید، لذا من به کربلایی کاظم گفتم روزی یک جزء قرآن با هم بخوانیم و بعد از اتمام ۳۰ جزء دیدم که این قرآن همان قرآنی است که کربلایی کاظم می‌خواند و همان قرآنی است که بر پیامبر(ص) نازل شده است بنابراین قرآن تحریف نشده است.

فرزند مرحوم کربلایی کاظم گفت:‌ شهید نواب صفوی ایشان را به مصر بردند و خطاب به علمای مصر گفت که شما ادعا می‌کنید که شیعه‌ها نمی‌توانند حافظ قرآن شوند اما کربلایی کاظم حافظ قرآن است و سواد ندارد و می‌توانید او را امتحان کنید و بعد از امتحان کربلایی کاظم برخی به مذهب شیعه ایمان آوردند.

ویژگی‌های کربلایی کاظم که باعث شد معجزه قرن شود

وی یادآور شد: آیت‌الله خوانساری از کربلایی کاظم پرسید شما چه کار کردید و چه ویژگی‌ داشتید که این معجزه نصیب شما شد و بعد از پیامبر و ائمه معصومین، کسی مثل تو پیدا نشد و کربلایی کاظم پاسخ داد که من ۳ ویژگی دارم که هر کس این سه را داشته باشد مستجاب‌الدعوه خواهد شد. نخست اینکه نخوردن مال حرام است حتی یک لقمه مال حرام هم در طول عمر خودم نخوردم و اگر کسی که زکات و خمس نداده بود و مرا به میهمانی دعوت کرده بود، زمانی که می‌خواستم دست دراز کنم تا از آن غذا بخورم همان آقایی که در امامزاده آمد و به من گفت بخوان، همان آقا مجسم شده و با انگشت به من اشاره می‌کرد که نخورم.

کریمی ساروقی ادامه داد: دوم دادن زکات بوده است چرا که من جو، گندم و کشمش را همیشه نصف می‌کردم و سوم خواندن ۵۱ رکعت نماز در شبانه‌روز که ۱۷ رکعت آن نماز واجب و ۳۴ رکعت نافله‌های شب بوده است.

رمز موفقیت کربلایی کاظم

خود کربلایی کاظم به این سوال این‌گونه پاسخ داده است که من سه چیز را رعایت می‌کردم که شاید به خاطر همین سه چیز مورد لطف خداوند قرار گرفتم، این که هرگز لقمه حرام نخوردم، هرگز نماز شبم ترک نشد، پرداخت خمس و زکاتم را هرگز قطع نکردم.

 معجزه و کرامت

یعنی خداوند از این طریق، به یاری برگزیدگان خود از انبیا و اولیا می رود.

 البته باید توجه کرد که این قدرتی نیست که به اصطلاح دل بخواهی و تابع میل شخصی آنها باشد.

اساساً انسانی که محکوم هوس‌ها و محل‌های خودسر است، از چنین کرامت هایی محروم است.

به این خاطر است که انبیا، گاهی از نیروهای غیبی استفاده نمی‌کردند؛ زیرا هدف از فرستادن انبیا (ع) فراهم کردن زمینه برای انتخاب آگاهانه و آزادانه انسان‌هاست و برای اینکه مردم به آنها ایمان آورده و حرف‌هایشان را قبول کنند، خداوند به آنان قدرت معجزه داده است.

حال اگر انبیا می خواستم از عالم غیب برای شکست دشمنان استفاده کنند، از یک طرف در الگو بودن آنها تردید می شد، زیرا پیشگامی و الگو بودن پیامبران و امامان بر اساس رفتار آنان بر طبق وضع موجود و ارزیابی ظاهری است. چه اینکه تکیه بر غیب، چیزی نیست که دیگران نیز توانایی آن را داشته باشند.

مجله نور علم شماره ۲۷ صفحه ۷۵

از سوی دیگر رشد معنوی و تکامل آزادانه برای انسان ها به دست نمی آمد بلکه مردم با دیدن قدرت های غیبی از آنان پیروی می کردند، نه با انگیزه‌ها الهی و انتخاب آزادانه.

امام علی علیه السلام می فرماید: اگر خداوند می خواست به پیامبران قدرتی دست نیافتنی و لذتی شکست ناپذیر ببخشد و سلطنتی عطا می کرد که دیگران از روی ترس یا طمع، تسلیم شوند و دست از گردن کشی و بزرگ فروشی بردارند، در آن صورت انگیزه‌ها و ارزش‌ها همسان می‌شدند.

ولی خداوند متعال چنین خواسته است که پیروی از پیامبران و تصدیق کتاب‌های او و فروتنی و تسلیم مردم، تنها با انگیزه الهی و بدون شائبه باشد».   نهج البلاغه خطبه قاصعه

ولی در هر جال خداوند قدرتی به آنها داده است تا هم برتر بودن آن ها را نشان دهد و هم در مواقعی که مصلحت می داند، به اذن خداوند از آن استفاده کنند.

ظهور منجی و مصلح و مسئله مهودیت

استاد شهید آیت الله مطهری رحمت الله علیه در این باره می‌نویسد: « همیشه یا غالباً، ظهور نوابغ بزرگ یا پیامبران عظیم الشأنی مثل حضرت ابراهیم علیه السلام موسی علیه السلام عیسی علیه السلام و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله در شرایطی بوده که جامعه بشری سخت نیازمند آنها بوده است .

و معمولاً در واقعی ظهور کرده‌اند که بشریت در یک پرتگاه خطرناک قرار داشه و آنها، سبب نجات و اصلاح اجتماع خود شده‌اند مسئله مهدویت در اسلام نیز چنین است.

کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر صفحه ۸۳

 عوامل رابطه با غیب

 حال ما چگونه می توانیم با این عالم غیب ارتباط برقرار کنیم و از آثار و برکات شش بهره مند شویم.

همان طور که از این روایت و آیات شریف قرآن کریم و ده‌ها روایت دیگر معلوم می‌شود، مهم‌ترین سبب رابطه با غیب و قرار گرفتن تحت حمایت الهی، انجام واجبات و مستحبات (و البته ترک محرمات و مکروهات) است  که به چند مورد از آن اشاره می کنیم.

1 - تقوا یعنی انجام دادن واجبات و ترک محرمات. به تعبیر امام صادق (ع) این که انسان پیوسته خود را در بیابان پر از خار ببیند و بکوشد تا خاری از خارهای هوی و هوس بر پای او نرود.

2 - خواندن نماز در رأس واجبات است و از مهمترین عوامل رابطه با غیب است. البته مقصود نمازی است که با رعایت آداب و شرایطش و با در نظر گرفتن احکام، آداب و اسرار نماز باشد.

* در این رابطه به کتاب هایی مثل آداب الصلاة الصلاة و کتاب راز نماز آیت الله  خامنه ای و کتاب پرتوی از اسرار نماز استاد قرائتی مراجعه شود.

3 - قرائت قرآن کریم، به عنوان خزانه علم خداوند و کتابی که از غیب آمده است.

4 - دعا به درگاه الهی و مناجات با قاضی الحاجات (مخصوصاً دعای کمیل و دعاهای بعد از نماز)

5 – توسل به پیامبر اعظم (ص) و اهل بیت آن. بویژه امام زمان عجل الله فرجه ( مخصوصا زیارت جامعه کبیره و زیارت عاشورا و زیارت آل یسین).

شیوه های غیبی یاری مؤمنان

خداوند از طریق فرستادن فرشتگان الهی (مانند جنگ بدر) ایجاد آرامش در قلب مسلمانان، تصرف در ادراک ، فرستادن بادهای ویرانگر، بر هم زدن نقشه‌های دشمنان و نیز ایجاد رعب و وحشت در دل کافران، به افراد صالح و پیامبر آن یاری می رساند.

تلخیصی از کتاب درس نامه آموزه

برچسب ها:

  • برکات معرفت و دارا بودن فرهنگ دینی
  • راه سیر و سلوک الی اللهx
  • داستان مرحوم کربلایی کاظم حافظ دفعی قرآنx
  • آیات قرآن نور دارندx
  • رمز موفقیت کربلایی کاظمx
  • انواع و اقسام حمایت الهیx
  • الهامات و هدایت های باطنیx
  • معجزه و کرامتx
  • ظهور منجی و مصلحx
  • عوامل رابطه با غیبx
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۹ ، ۱۹:۰۴
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

اهمیت ادب و تربیت دینی

الف : تغییر هویت

امام على (ع) فرمود:

من قعد به حسبه، نهض به أدبه

هرکس را عدم اصالت خانوادگی فرو نشانده و پایین آورده باشد ، ادب و تربیت او را بلند مرتبه و با کمال می گرداند.

غرر الحکم ج 2 ص 638

با ادب را ادب سپاه بس است

بی ادب با هزار کس تنهاست

شهید بلخی

ادب آب حیات زندگی است.

أَفْضَلُ الشَّرَفِ الْأَدَب‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         247   

افزونترین شرف و بلندى مرتبه ادب است.

حُسْنُ الْأَدَبِ خَیْرُ مُوَازِرٍ وَ أَفْضَلُ قَرِین‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         247   

نیکوئى ادب بهترین یارى کننده ایست و افزونتر همنشینى است.

لَا شَرَفَ مَعَ سُوءِ أَدَب‏

تصنیف غرر الحکم و درر الکلم         248  

نیست شرفى و بلندى مرتبه با بى‏أدبى.

از شهد ادب هر که بکامش قند است

پیوسته ز حال و روز خود خورسند است

گنجی به گرانبهائی دانش نیست

دولتمند است هر که دانشمند است

حالت

امام على (ع) فرموده :

من تأدب بآداب الله عز وجل، أداه إلى الفلاع الدائم ..........

هر کس به آداب خداوند متعال تربیت شود، این تربیت او را به رستگاری و سعادت همیشگی خواهد رسانید.

بحار الانوار جلد 89 ص 411

کَفَاکَ مُؤَدِّباً لِنَفْسِکَ تَجَنُّبُ مَا کَرِهْتَهُ مِنْ غَیْرِک‏

شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم    ج‏4    585   

کافیست ترا أدب کننده از براى خود دورى گزیدن از آنچه ناخوش داشته باشى آنرا از غیر خود.

هر کس کند به چشم حیا سرمه ادب

بیند جمال شاهند مقصود بی حجاب

فراهی

گفته شد به بقراط : چه فرق است بین شخص با  ادب و شخص بی ادب ؟ گفت به اندازه فرق بین انسان و چهارپایان.  مستطرف ؟23

تنها راه پیشگیری از معضلات جامعه ادب و تربیت است

حضرت پیامبر (ص) در این راه تحمل سختی های بسیاری نمود تا توانست بعد از 23 سال عده ای را جذب کرده و زمینه جهانی شدن دین مبین اسلام را فراهم کند. متأسفانه وابستگان به .... مانع ادامه آن شدند، در نتیجه مردم نادان به حالت قبلی خود بر گشتند هر چند نماز می خواندند اما نماز بی محتوا و...

اکنون که به برکت جمهوری اسلامی دوباره مردم احساس نیاز به خدا خواهی کرده اند باید با آگاهی بخشی و بصیرت افزایی؛ همان آموزه ها را با همان شیوه های پیامبر (ص) انجام دهیم تا مردمی که بظاهر جذب شده اند را آماده پذیرش حق کنیم تا راه برای ظهور امام زمان ادامه دهنده راه پیامبر (ص) فراهم گردد انشاء الله.

ادب و حسن خلق و کار و تلاش

عامل ارتقاء انسان است

حرمت پیر قوم خویش بدار

ز معلم ، جهان گلستان است

هان جوان ! پند پیر دانا بین

خط بیگانه ،خط شیطان است

در عیان ،دلفریب و خوش منظر

در نهان، همچو تیغ بران است

دین سراپا سوختن اندر طلب

انتهایش عشق و آغازش ادب

اقبال لاهوری

ضرر نبود و رعایت نکردن فرهنگ دینی

امام علی (ع) در علت افزایش بدی ها در جامعه فرموده:

من قل أدبه کثرت مساویهه

هرکس از ادب و تربیت کم برخوردار باشد، دارای بدی های بسیاری خواهد بود. غرر الحکم ج 2 ص 637

بی ادب تنها نه خود را داشت بد

بلکه آتش بر همه آفاق زد[1] 

مولوی

سرزنش بی ادب 

بی ادب با هزار تن تنهاست.

بلخی

- بی ادب سیلی زمانه خورد.   اوحدی

سردسته بی ادبان

ابلیس بى ادب مى گوید: فبما اغویتنى لاقعدن لهم صراطک المستقیم ؛

حال که مرا نومید ساخته اى، من هم ایشان را از راه راست تو منحرف مى کنم،  حسن زاده آملی کتاب نور على نور، ص 164.

ضرر کم توجهی به فرهنگ دینی

امام علی (ع) فرموده:

من وضعه دنائة أدبه، لم یرفه شرف حسبه.

هر کس را که پستی و فرومایگی تربیتی به انحطاط و فرو افتادگی کشاند. شرافت حسب و نژاد او را بالا نمی برد.

غرر الحکم ج 2 ص 637

بى‏ ادب را به زر مگو که نکوست‏

ادب مرد بهتر از زر اوست‏

مکتبی

امام حسین (ع) فرمود:

خمس من لم تکن فیه ، لم یکن کثیر مستمتع: العقل، و الدین، و الأدب، و الحیاء و حسن الخلق.

هرکس این پنج چیز را نداشته باشد . از زندگی خود به چندان بهره ای نخواهد برد:

عقل و دین و ادب و حیا و خوش خلقی.

بحار الانوار جلد 13 ص 411

حافضا علم و ادب و رز که در مجلس شاه

هر کرا نیست ادب لایق صحبت نبود

حافظ

امام على (ع) فرمود:

من أخره عدم أدبه ، لم یقدمه، کثاقه حسبه .؟

هر کس را نداشتن ادب و تربیت عقب اندازد، سنگینی و شرافت حسب او را بلند مرتبه و جلو نمی اندازد.

غرر الحکم ج 2 ص 638

برکات وجود فرهنگ دینی

امام على (ع) فرموده:

من کلف بالأدب ، قلت مساویه.

هر کس برای دستیابی به مقام ادب ، به رنج و زحمت افتد، بدی ها و کجی های او کاهش می یابد.

غرر الحکم ج 2 ص 638

لازمه کار آمد شدن فرهنگ دینی

الف : تلاش شخصی

امام على (ع) فرمود:

من عجز من أعماله ؛ أدبر فی أخوالهه

هر کس از انجام اعمال و کارهای لازم خود ناتوان باشد ، (در حالات روانی و معنوی خود) به عقب بر می گردد.

غرر الحکم ج 2 ص 698

مکن ز غصه شکایت که در طریق ادب

براحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

حافظ

دستورالعمل سیرو سلوک ‏

‏ سرمایه ی راهرو حضور و ادب است ‏

‏ آنگاه یکی همّت و دیگر طلب است ‏

 

رسا دل به فضل و ادب زنده دار

که دل جز به فضل و ادب زنده نیست

دکتر رسا

ب : تلاش بر تعلیم و تربیت دیگران

پیامبر (ص) فرمود:

من کانت له إبنة فأدبها و أحسن أدبها، و علمها و أحسن تعلیمها ، فأوسع علیها من نعم الله التی أسبغ علیه، کانت له منعه وسترأ من النار.

هر کس دارای دختری باشد و او را خوب تربیت کند و خوب تعلیم دهد و دانا گرداند و از نعمت های فراوانی که خدا بر او ارزانی داشته ، وسیله وسعت و رفاه حال آن دختر را فراهم کند ، خداوند وجود آن دختر را مانع و موجب مصونیت او از آتش دوزخ قرار خواهد داد.

کنز العمال جلد 13 ص 452

ضرر بی ادبی فرزندان !‏

والدین ار به روی فرزندان

نگشایند از فضایل، در

ضرر این جنایت آخر کار

باز گردد به مادر و به پدر

ملک الشعرا، بهار

شرط استادی

امام علی (ع) فرموده:

من نصب نفسه للناس إماما، فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره، ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه.

هر کس خود را پیشوای مردم اعلام می کند ، باید قبل از آن که به تعلیم دیگران اقدام کند، به تعلیم نفس خویشتن بپردازد، و قبل از ادب و تربیت دیگران با زبان، با روش و منش عملی خویش آنان را تربیت کند.

بحار الانوار جلد 2 ص 56

به فضل و ادب، خویشتن را بیارا

به کسب و هنر کوش تا می توانی

برقعی

سرزنش عالم مادی

زیان مى‏ کند مرد تفسیردان

که علم و ادب مى‏فروشد به نان

سعدی

راهکار رسیدن به مقامات

الف : فرا گیری علم

امام صادق (ع) فرمود: لقمان حکیم به فرزند خویش سفارش می کرد:

من عنى بالأدب إهتم به، و من إهتم به من تکلف علمه، و من تکلف علمه إشتد له طلبه، و من اشتد له طلبه، أدرک منفعته فإتخذوه عادة...

هر کس به ادب و تربیت عنایت داشته باشد، به آن اهمیت می دهد و هر کس بدان اهمیت دهد ، با زحمت، علم آن را فرا می گیرد و هر کس علم و دانش آن را فرا گرفت، با جدیت آن را جست و جو می کند و هر کس با جدیت دانش ادب و تربیت را پیگیری نمود، منفعت و سود آن را دریافت می دارد و آنگاه تربیت صحیح عادت او می شود.

بحار الانوار جلد 13 ص 411

عمر کم، فضل و ادب بسیار است

کسب  آن کن که تو را ناچار است

جامی

غنی ترین منبع شناخت در بین ادیان

یکی از منابع شناخت معارف اسلامی که نعمت بزرگی است که خدا به ما مسلمانان در بین ادیان الهی داده سیره پیامبر اکرم (ص) است.

چرا که تاریخ پیغمبر ما، تاریخی بسیار روشن و مستند است. در این جهت هم [تاریخ دیگر پیامبران با تاریخ پیامبر ما قابل مقایسه نیست]. حتی دقایق و جزئیاتی از زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت قطع و مسلّم امروز در دست است که درباره هیچ کس دیگر چنین نیست. از سال و ماه و حتی روز تولدش و حتی روز هفتم تولدش، دوران شیرخوارگی اش، دورانی که در صحرا زندگی کرده است، دوران قبل از بلوغش، مسافرت هایش به خارج عربستان، شغل هایی که قبل از نبوت داشته است، [سال] ازدواجش [و تعداد ]فرزندان او و آن [فرزندانی] که قبل از خودش از دنیا رفته اند، در چه سنی از دنیا رفته اند و امثال اینها تا می رسد به دوران رسالت و بعثتش که اطلاعات دقیق تر می گردد؛ چون حادثه بزرگی می شود، [مانند:] اول کسی که به او ایمان آورد که بود؟ دومین و سومین فرد که بود؟ فلان کس در چه سالی ایمان آورد؟ چه سخنانی میان او و دیگران مبادله شد؟ چه کارهایی کرد؟ چه روشی داشت؟

[در مقابل، درباره حضرت عیسی علیه السلام] خود مسیحی ها از جنبه تاریخی به تاریخ میلادی [اعتقاد ندارند.] مثلاً می گویند از تاریخ میلاد حضرت مسیح 1975 سال گذشته است. [این] یک حرف قراردادی است، نه حقیقی. اگر ما می گوییم از هجرت پیغمبر ما 1395 سال قمری و 1354 سال شمسی گذشته است، مو، لای درزش نمی رود. اینکه از میلاد مسیح 1975 سال گذشته باشد، یک حرف قراردادی است و تاریخ آن را هیچ تأیید نمی کند. چرا که احتمال هست دویست یا سیصد سال قبل از این تاریخ بوده و احتمال می رود دویست یا سیصد سال بعد از این تاریخ بوده [باشد] و عده ای از مسیحی های جغرافیایی _ نه [آن] مسیحی که ایمانی هم به مسیح داشته باشد _ اساسا می گویند: آیا مسیحی در دنیا وجود داشته یا یک شخصیت افسانه ای است و او را ساخته اند؟ اصلاً در وجود مسیح شک می کنند.

البته این حرف از نظر ما چرند است؛ [چون ]قرآن [وجود مسیح را ]تأیید کرده و ما از آن جهت که به قرآن ایمان داریم، در این مطلب شک نداریم. [همچنین اینکه حواریون ]عیسی چه کسانی بودند؟ انجیل در چه تاریخی وچند صد سال بعد از عیسای مسیح به صورت کتاب در آمد؟ چند انجیل بود؟ اینها [هیچ کدام قطعی نیست].

برای ما مسلمین، گفتار و رفتار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت دو منبع بسیار مسلّم و تا شعاع بسیار زیادی قطعی _ نه فقط ظنّی قابل اعتماد _ وجود دارد.

ما موظفیم از وجود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله استفاده کنیم، هم در گفتار و هم در رفتار و هم در قول و هم در فعل؛ یعنی سخنان پیغمبر برای ما راهنما و سند است و باید از آن بهره بگیریم و همچنین فعل و رفتار پیغمبر».

شهید مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی،.

اهمیت کلام پیامبر اعظم (ص)

«در کلمات بزرگان [مهم] این است که افراد بتوانند نکات بسیار دقیقی را که در این کلمات گنجانده شده است، درک کنند، خصوصا که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره سخنان خودش فرمود [و در عمل هم نشان داد که]: «اُعْطِیتُ جَوامِعَ الْکَلِمِ؛ خدا به من کلمات جامعه داده است.»(2)

 یعنی خدا به من قدرتی داده است که با یک سخن کوچک، یک دنیا مطلب می توانم بگویم.

2- امالی شیخ طوسی، امالی، قم، دارالثقافه، 1414 ه . ق، ج 2، ص 98 و 99.

سخنان پیغمبر را همه می شنیدند، ولی آیا همه می توانستند به عمق سخنان پیغمبر آنچنان که باید، برسند؟ ابدا، شاید صدی نود و نه شان هم نمی رسیدند. ببینید خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چگونه مطلب را پیش بینی می کند.

جمله ای دارد که مفاد آن این است: سخنانی که از من می شنوید، ضبط و نگه داری کنید و به نسل های آینده تحویل بدهید و بسپارید. ای بسا نسل های آینده و خیلی دور معنی حرف مرا بهتر بفهمند از شما که امروز پای منبر من هستید. در آن حدیث معروفی که در کتب معتبر ما هست و از احادیثی است که شیعه وسنی روایت کرده اند و در کافی و تحف العقول و کتاب های دیگر هست، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «نَضَّرَ اللهُ عَبْدا سَمِعَ مَقالَتِی فَوَعاها وَ بَلَغَها مَنْ لَمْ یَسْمَعْها؛ خدا خرم سازد چهره آن بنده ای را که سخن مرا بشنود و ضبط کند و به کسانی برساند که آنها از من نشنیده اند.» [سپس ]این جمله را اضافه فرمود: «فَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ غَیْرِ فَقیهٍ وَ رُبَّ حامِلِ فِقْهٍ إِلی مَنْ هُوَ اَفْقَهُ مِنْهُ».(1)

1- شیخ عباس قمی، سفینه البحار، بی جا، دارالاسره، 1414 ه . ق، ج 1، ص 392.

[در این جمله] خیلی نکته هست؛ یعنی اشاره ای است به آینده. «فقه»؛ یعنی فهم عمیق، ولی در اینجا مقصود جمله ای است که عمق داشته باشد. «فقه» با «فهم» فرقش این است که «فهم»، مطلق فهمیدن است و «فقه»، فهم عمیق را می گویند. وقتی که «فقه» به کلام اطلاق بشود؛ یعنی سخنی که عمق زیاد دارد.

فرمود: بسا مردمی که حامل یک سخن عمیقند، ولی خودشان عمیق نیستند.

جمله را همیشه نقل می کند، ولی خودش نمی تواند به عمق آن پی ببرد.

باز فرمود: بسا مردمی که جمله ای یا فقهی را حمل می کنند؛ یعنی جمله ای را که از من شنیده اند، حفظ دارند و فقیه هم هستند، ولی... برای کسی که از خود او فقیه تر است، نقل می کند؛ یعنی برای کسی که از اوعمیق تر است و عمق فکرش بیشتر است.

این است که می بینیم سخنان پیغمبر، در هر رشته ای، دقیقا قرن به قرن عمق بیشتری  (نمی گویم پیدا کرده) برای آن کشف شده است. (البته می دانید حساب اوصیای پیغمبر، ائمه اطهار جداست. کلمات آنها مثل کلمات پیغمبر است. راجع به افراد عادی دارم صحبت می کنم.) در قرن اول و دوم هرگز به اندازه قرن سوم نمی توانستند به عمق مطالب پیغمبر برسند و در قرن سوم به اندازه قرن چهارم و در قرن چهارم به اندازه قرن پنجم. تاریخ علوم اسلامی این امر را نشان می دهد.

اگر شما اخلاق را مطالعه کنید، فقه را مطالعه کنید، معارف و فلسفه را مطالعه کنید، عرفان را ملاحظه کنید، می بینید در هر قسمت که پیغمبر سخن گفته است، مفسرانی که در دوره های بعد آمده اند، واقعا بهتر توانسته اند به عمق کلام پیغمبر برسند. اعجاز پیغمبر در همین است.

ما تنها اگر فقه خودمان را در نظر بگیریم، چنانچه یک نابغه هزار سال پیش را مثلاً در نظر بگیریم، شیخ صدوق و شیخ مفید و حتی شیخ طوسی را در فهم معانی [کلمات] پیغمبر در مسائل فقهی در نظر بگیریم و بعد بیاییم نهصد سال بعدش، شیخ مرتضی انصاری را در نظر بگیریم، می بینیم شیخ مرتضی در نهصد سال بعد از شیخ طوسی و شیخ مفید و شیخ صدوق بهتر می تواند سخن پیغمبر را تحلیل کند. آیا از این جهت است که شیخ مرتضی نبوغ بیشتری از شیخ طوسی داشته است؟ نه، علم زمان او وسعت بیشتری ازعلم زمان شیخ طوسی دارد. علم جلوتر رفته است و درنتیجه، این بهتر می تواند به عمق سخن پیغمبر برسد تا او که در هزار سال قبل بوده است. آینده هم همین طور است. صد سال و دویست سال دیگر افرادی پیدا خواهند شد که خیلی عمیق تر از شیخ انصاری سخنان پیغمبر را درک کنند».

اهمیت رفتار پیامبر اعظم (ص)

«همان طور که سخن پیغمبر معنی دارد و برای یک معنی ادا شده است، رفتارهای پیغمبر هم همه معنی و تفسیر دارد و باید در آنها تعمق کرد. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ؛ به یقین، برای شما در اقتدا به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم سرمشقی نیکوست برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد.»

مخصوصا با تعبیری که قرآن می گوید که در وجود پیغمبر، اسوه و تأسی است برای شما و وجود پیغمبر کانونی است که ما از آن کانون باید [روش زندگی را] استخراج کنیم. صرف اینکه یک نفر بیاید کلمات پیغمبر را روایت کند، [کافی نیست]. اینکه ما بیاییم تاریخ پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را نقل کنیم که در فلان جا چنین کرد، کافی نیست. تفسیر و توجیه عمل پیغمبر مهم است. [باید دریافت چرا] در فلان جا پیغمبر این طور رفتار کرد و چه منظوری داشت؟ پس همین طور که گفتار پیغمبر نیاز به تعمق و تفسیر دارد، رفتار پیغمبر هم نیاز به تعمق و تفسیر دارد.

وقتی انسان تعمیق می کند، می بیند چه قدر عمیق است. همین طور که سخنان پیغمبر ما عمیق است، رفتار پیغمبر ما آن قدر عمیق است که از جزئی ترین کار پیغمبر می شود قوانین استخراج کرد. یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است، یک شعله است، یک نورافکن است برای انسان که تا مسافت های بسیار دور را نشان می دهد».

ضرورت آشنایی با رفتار و گفتار پیامبر اسلام (ص)

در ادامه شهید مطهری می نویسند: یکی از نویسنده‌های معروف ایران که مذهبی‌ نبود ( ابتدای عمرش‌که هیچ مذهبی نبوده ، این آخر عمری ها به واسطه‌ کتابهایی از من که منتشر شده بود با من ارتباط ، و تمایلی [ به مذهب ] پیدا کرده بود ) یک وقتی به من گفت :

من دارم کتابی را ترجمه می‌کنم در حکمت ادیان ، یعنی حکمت هایی که در دین های مختلف عالم وجود دارد : حکمت هایی که امروز در دین یهود وجود دارد ، حکمت هایی که در همین انجیل‌ وجود دارد ، حکمت هایی که به زردشت نسبت می‌دهند ، حکمت هایی که به بودا نسبت می‌دهند ، حکمت هایی که از کنفسیوس است ، و حکمت هایی که از پیغمبر ماست .

او گفت : من فقط به نکته بر خورد کردم ، زیرا مؤلف از هر کسی کلمات‌ زیادی نقل کرده ولی به پیغمبر اسلام که رسیده چند جمله کوتاه نقل کرده ، و چون ترجمه من ترجمه آزاد است می‌خواهم اندکی بیشتر نقل کنم ولی من که‌ دسترسی ندارم .

گفت : من تصمیم گرفته‌ام صد آیه از قرآن را نقل کنم ، صد جمله از کلمات پیغمبر ، و صد جمله از کلمات امیرالمؤمنین . در مورد قرآن گفت چون قرآن مترجم ( قرآن آقای قمشه‌ای ) هست خودم می‌توانم چند آیه انتخاب بکنم .

از کلمات امیرالمؤمنین هم چون نهج البلاغه‌های مترجم‌ هست می‌توانم انتخاب بکنم ، ولی راجع به سخن پیغمبر چون من به عربی‌ چندان وارد نیستم و در فارسی هم هر چه گشتم پیدا نکردم ، اگر می‌توانی صد جمله از پیغمبر برای من پیدا کن و ترجمه هم بکن ولی بعد من به قلم خودم‌ در می‌آورم که مطابق ذوق خودم باشد . گفتم بسیار خوب .

من صد جمله از رسول اکرم جمع‌آوری کردم و در اختیارش قرار دادم ، ترجمه هم کردم که یکوقت در معنایش‌ اشتباه نکند ، بعد هم او در کتابی به نام " حکمت ادیان " چاپ کرد ( 1 ) . البته آنجا اسم نبرد که این صد جمله پیغمبر را از کجا گرفته است ، من هم نمی‌خواستم چون منظورم این بود که این کار انجام شود .

به هر حال‌ یک وقت به من رسید و گفت : فلانی ! پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته ؟ ! من که نمی‌دانستم . در صورتی که خود این نویسنده یک نویسنده معروف‌ ایران ، و کسی است که در کشورهای خارجی احیانا روی او حساب می‌کنند و وقتی می‌خواهند نویسنده‌های درجه اول ایران را بشمارند یکی هم او را می‌شمارند . یک آدمی که به قول خودش سید است و [ در همه ] عمرش هم سرو کارش با کتاب بوده است خبر نداشت که پیغمبر ما چنین سخنانی دارد .

به‌ من گفت : پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته و من نمی‌دانستم ؟ ! گفتم : بله .

بعد که کتاب چاپ شد گفت : فلانی من حالا می‌بینم سخنان پیغمبر اسلام‌ بر سخنان تمام پیغمبران عالم می‌چربد . اینقدر عمیق و پر معناست .

و در سیره و رفتار پیغمبر شاید ما از این هم بیشتر کوتاهی کرده باشیم .

در این میان مقدار زیادی یادداشت هست لاکن هر چه‌ جلوتر می رویم  بقول شهید مطهری می بینیم وارد دریایی می‌شوم که به تدریج‌ عمیقتر می‌شود .

نمی‌توانم ادعا کنم‌ که سیره پیغمبر همین مختصر است ولی از باب ما لا یدرک کله لا یترک کله مطالبی را در این زمینه می آوریم بعد دیگران بهترش را بنویسند.

در ادامه می فرماید: همین طور که سخنان پیغمبر ما عمیق است رفتار پیغمبر ما آنقدر عمیق است که از جزئی‌ترین کار پیغمبر می‌شود قوانین استخراج کرد ، یک کار کوچک پیغمبر یک چراغ است ، یک شعله است ، یک نور افکن است‌ برای انسان که تا مسافت های بسیار دور را نشان می‌دهد .

اقتباس از کتاب سیره نبوی شهید مطهری

ب : تلاش بر شایستگی ادب خدایی

امام علی (ع) فرمود:

من لم یصلح على أدب الله سبحائه، لم یصلح على أدب نفسه.

هر کس شایستگی ادب خدای سبحان و دینداری را پیدا نکند ، شایسته ادب و تربیت خود نمی شود.

غرر الحکم ج 2 ص 703

تو ادب نفس بداندیش کن

بی ادبان را به ادب خویش کن

امیرخسرو

ج : همنشینی با نیکان

همدم اهل ادب باش که فضل و ادب است

بوستانی که ز دل ها برد آرام و شکیب

دکتر قاسم رسا

هر که او با صالحان همدم شود

در حریم خاص حق محرم شود

عطار

دلا نزد کسی بنشین که او از جان خبر دارد

به سایه آن درختی رو که او گل های تر دارد

کشکول طبرسی

د : انتخاب استاد راه

اخذ کن آداب دینت از فقیه

نی زهر شیّاد مردود سفیه

 

مراد از ادب اینجا ستوده آدابی ست

که آن وظایف شخص شریف انسانیست

نمونه گفته های استادان

سفارش به سلام:

چون به مجلسى وارد مى‏شوى ادب آن است که نخست سلام کنى .

 ترجمه اخلاق ص :  147

تکریم و احترام والدین است:

فرزندان جوان مکلف اند با پدر و مادر خود حداکثر تواضع ادب را معمول دارند و شخصیت آنان را گرامى و محترم شمارند و بدین وسیله رضایت خاطرشان را که باعث جلب رضاى الهى است فراهم آورند.

جوان از نظر افکار و تمایلات فلسفى ره

رعایت نگاه :

چون نشستى ادب آن است که چشمت را پایین بینداز. 

ترجمه اخلاق ص :  147

به شخصی گفتند : تو را ادب که آموخت گفت نادانی نادانان را ناپسند دیدم دوری گزیدم ؟ اینک با ادب شدم ( گفت ادب از که آموخت؟ گفت از بی ادبان) . مستطرف ؟23


[1]  نقل است که مرحوم شیخ الفقهاء و المجتهدین، آیت الله العظمی، اراکی (ره) این ‏بیت را زیاد می خوادند

برچسب ها:

  • اهمیت ادب و تربیت دینیx
  • برکات وجود فرهنگ دینیx
  • تنها راه پیشگیری از معضلات جامعه ادب و تربیت استx
  • ضرر نبود و رعایت نکردن فرهنگ دینیx
  • ضرر کم توجهی به فرهنگ دینیx
  • لازمه کار آمد شدن فرهنگ دینیx
  • غنی ترین منبع شناخت در بین ادیانx
  • اهمیت کلام پیامبر اعظم (ص)x
  • اهمیت رفتار پیامبر اعظم (ص)x
  • ضرورت آشنایی با رفتار و گفتار پیامبر اسلام (ص)x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۹ ، ۰۹:۴۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

 بسم الله الرحمن الرحیم

ضروت آشنائی با معصومان علیهم السلام

این بزرگواران به گفته امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره؛ «معصومان علیهم السلام» مرکز علم خدا و خزینه نعمت های او هستند».

شنیدن و گفتن مطالب علمی و تجربه ها؛ بویژه آنچه مربوط به دانستنی های معصومان علیهم السلام است؛ طبق فرمایش قرآن

« وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ‏ سوره ذاریات آیه 55 » 

نه تنها باعث تقویت باورهای دینی خودمان می شود؛ بلکه در شنونده ها نیز اثر مثبت می گذارد. تا جایی که وقنی فرد معتقد مواجه با مشکلات شد، در عوض توسل به غیر معصوم و انجام کارهای غیر مباح. 

به راه، و وسیله اصلی؛ که خدا برای نجات انسان ها قرار داده؛ روی آورده و در خود احساس آرامش می کند.

و در نتیجه به تلاش افتاده تا با امداد رسانی این بزرگواران تلاش او به ثمر بنشیند، انشاء الله.

نمونه دانستنی های معصومان علیهم السلام

علاوه بر حکایت معروف فریاد رسی امام حسین (ع) بانی روضه اش را که ورشکسته شده بود و حاضر شده بود برای برگزاری مراسم عزاداری اباعبد الله الحسین (ع) فرزندش را به عنوان برده بفروشد.

رسیدن به کرامت امام رضا علیه السلام با داستان لغب آل محمد (ص)

... حاجتی داشت و . ...تا متوجه کلام سخنگویی شد که می گوید: آیا می دانید چرا به امام رضا علیه السلام «عالم آل محمد» می گویند این نکته نظر او را جلب کرد؛ سعی کرد که خوب بشنود ... سخنگو گفت: برای روشن شدن مطلب داستانی به عرض شما برسانم؟ خلاصه آن چنین بود، که فرزندی به سربازی رفت و پس از آموزش های اولیه؛ به عنوان نیروی کمکی اعزام به کشور دیگری شد مدتی نگذشته بود که به وسیله هلال احمر متوجه شدند که فرزندشان اسیر شده و در زندان کشور سومی به سر می‌برد؟ با شنیدن این مطلب مادر نگران شده و اظهار ناراحتی نمود. اما پدر به او قول داد فرزندت را می آورم؟ چیزی نگذشت که جریان به مشهد مقدس کشیده شد؛ و پس از توسل به آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام فرزند خود را در مقابل چشمانش دید با تعجب گفت زندان...  اینجا...؟  پاسخ داد آری درست شنیدید؛ لیکن دست غیبی مرا در کمترین وقت به این جا آورد و گفت پدرت منتظر توست؟

چگونگی برقراری ارتباط با روح مقدس آقا امام رضا علیه السلام

شنیدن این داستان همین و برقراری ارتباط معنوی با امام رؤف شیعیان امام رضا (ع) همان « گفتنی است این شنونده از جمله کسانی بود که قبلاً نیز از لطف و کرم امام رضا (ع) بهره مند شده بود و پس از تقاضای برآمدن نیاز نه چندان بزرگ به او الهام شده بود که نیاز بزرگتری هم داری از امام بخواه؛ وقتی تقاضای لطف کرم مجدد از آن بزرگوار کرده بود، پس از نگذشتن مدت زیادی به لطف و راهنمایی آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام, هر دو نیازش برآورده شده بود»  

شنیدن این داستان؛ انگیزه شد تا با چشم دل به برقراری ارتباط معنوی با امام رضا (ع) بپردازد ؛ نتیجه این ارتباط دقایقی بعد ظاهر شده بود، بطوری که با دیدن فردی به مراد خود رسیده بود؟

نمونه دیگر برقراری ار تباط با روح معصومان علیهم السلام

به امید برآورده به خیر شدن حاجت نیازمندان و شفای مریض ها و رفع مشکلات گوناگون از کشور و ملت؛ به ویژه دقدقه های امت حضرت محمد صلی الله علیه و آله؛ خصوصا شیعیان علی بن ابیطالب علیه السلام؛ با ظهور حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

بایدها و نبایدهای مسابقه دانستنی های معصومان علیم السلام

آگاهی و بصیرت

بالا بردن آگاهی و مقدار بصیرت لازم برای دفاع از اعتقادیات و باورهای دینی امری است لازم.

اکنون برای روشن شدن مطلب به تمثیل داستانی «صدای مغز استاد » توجه فرمایید.

موضوع درس، درباره ی خدا ...

دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟» کسی پاسخ نداد. دوباره استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟» دوباره کسی پاسخ نداد. برای سومین بار استاد پرسید: «آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟» این بار هم کسی پاسخ نداد. استاد با قاطعیت گفت: «با این وصف، خدا وجود ندارد.

دانشجویی که به هیچ روی با استدلال استاد موافق نبود، اجازه خواست تا صحبت کند. استاد پذیرفت. دانشجو از جایش برخاست و از هم کلاسی هایش پرسید: «آیا در کلاس کسی هست که صدای مغز استاد را شنیده باشد؟ همه سکوت کردند. دوباره پرسید آیا در کلاس کسی هست که مغز استاد را لمس کرده باشد؟ همچنان کسی چیزی نگفت. و باز پرسید آیا در این کلاس کسی هست که مغز استاد را دیده باشد؟ وقتی برای سومین بار کسی پاسخ نداد، دانشجو چنین نتیجه گیری کرد که «با این وصف،استاد مغز ندارد!»

نمونه دیگر بیدار باش

موضوع نیاز به ولایت فقیه را در تمثیل داستانی «معلّم برا چیه...؟!» مطالعه کنید.

معلم به بچه ها گفت: من نمی دونم وقتی ما قرآن رو داریم، دیگه ولایت فقیه برای چیه؟!

از تهِ کلاس یکی از بچه ها گفت: آقا وقتی ما کتاب داریم معلّم برا چیه...؟!

برگرفته از www.Morabbee.ir

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

نباید های این راه

تمثیل داستانی دیگر که دوستان فضای مجازی زحمت کشیدند؛ یعنی مثل « قطره عسل...» راجع به دوری از شیفته شدن دنیا؛ توجه بفرمائید.

قطره عسلی بر زمین افتاد، مورچه کوچکی آمد و از آن چشید و خواست که برود، اما مزه عسل برایش اعجاب انگیز بود، پس برگشت و جرعه ای دیگر نوشید... باز عزم رفتن کرد، اما احساس کرد که خوردن از لبه عسل کفایت نمی کند و مزه واقعی را نمی دهد، پس بر آن شد تا خود را در عسل بیاندازد تا هرچه بیشتر و بیشتر لذت ببرد... مورچه در عسل غوطه ور شد و لذت می برد... اما (افسوس) که نتوانست از آن خارج شود، پاهایش خشک و به زمین چسبیده بود و توانایی حرکت نداشت... در این حال ماند تا آنکه نهایتا مُرد... دنیا چیزی نیست جز قطره عسلی بزرگ! پس آنکه به نوشیدن مقدار کمی از آن اکتفا کرد، نجات می یابد، و آنکه در شیرینی آن غرق شد هلاک می شود... این است حکایت دنیا...

برگرفته از   www.Morabbee.ir 

هشدارها

موضوع آزمون عشق نیز؛ در تمثیل طنز گونه «هواست کجاست» خواندنی است.

امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق توام.

شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است.

امیر برگشت و دید هیچ کس نیست .

شاهزاده گفت: تو عاشق نیستی ؛ عاشق به غیر نظر نمی کند.

راهکار های برقراری ارتباط با معصومان (ع)

در راهکار ها نیز ؛ تمثیل طنز مانند «خوردن غذای شور و نخوردن آب» خواندی است مطالعه بفرمائید.

تشنه امام زمان بشو ...

شاگرد: استاد، چکار کنم که خواب امام زمان رو ببینم؟

استاد : شب یک غذای شور بخور. آب نخور و بخواب.

شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.

شاگرد: استاد دائم خواب آب می دیدم!

خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب می نوشم.

کنار لوله آبی در حال خوردن آب هستم!

در ساحل رودخانه ای مشغول….

گفت اینا رو خواب دیدم!

استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی؛

تشنه امام زمان بشو تا خواب امام زمان ببینی!

پیام این عیدی:آمادگی لازم و ظرفیت بالا؛ لازمه دریافت نعمت هاست .

راهنمای مسابقه دانستنی های معصومان علیه السلام

  یادآور می شود: برای انجام مسابقه دانستنی های معصومان (ع) شما می‌توانید به قالبی که توسط صدا و سیما با عنوان « کتاب سیمای معرفت (سؤالات مسابقه ای درباره امام علی (ع) ویژه کودکان و نوجوانان) » تهیه و تنظیم شده؛ که مطالعه آن برای تهیه مواد اولیه مسابقه؛ همه معصومان لازم است. حتما در فضای مجازی به این عنوان مراجعه نمائید؛ ِروشن است که این تنظیم برای مناسبت دیگر بوده لیکن با عوض شدن عنوان ها؛ طرح بسیار خوبی است برای تهیه محتوی دیگر معصومان (ع) تا هم موقع نیاز مورد مراجعه قرار بگیرد و در موقع مناسب نیز بتوانیم این آدانستنی ها را به دیگران بیاموزیم و حتی در صورت امکان بسیاری از ین محتواها را می توان در مسابقه درج نمود. انشاء الله موفق باشید.

خادم موحدان عالم مرتضوی

برچسب ها :

 

  • داستانی از کرامت امام رضا (ع)x
  • راهنمای مسابقه دانستنی های معصومان علیهم السلامx
  • راهکار های برقراری ارتباط با معصومان (ع)x
  • رسیدن به کرامت امام رضا (ع) با داستان لغب آل محمد (ص)x
  • قالبی برای تنظیم دانستنی های معصومان علیهم السلامx
  • نمونه تمثیل داستانیx
  • نمونه تمثیل طنز گونهx
  • چگونگی برقراری ارتباط با روح مقدس آقا امام رضا علیه السلامx
  • عیدی ولادت با سعادت امام رضا علیه السلامx
  • طنز ولایت فقیه برای چیه؟!x
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۹ ، ۰۸:۴۹
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)

ضمن عرض تبریک به مناسبت ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها به شما دوست داران پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) و اهل بیت آن حضرت، به امید روزی که با از بین رفتن بیماری کرنا و ... بتوانیم مجالس جشن و سرور داشته باشیم و به مسابقات مذهبی بپردازیم؛ جهت آگاهی بخشی و آمادگی بر آن روز مطالبی را که برگرفته از ... است تقدیم می شود باشد انشاء الله همهگی مورد لطف این بزرگواران قرار بگیریم.

والسلام مرتضوی

ویژگی های حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.

سرچشمه دانش

حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت.

در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره می گوید: هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد. بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم(ع) حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والا مقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) عالمه غیر معلمه بوده است.

فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل

حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد.

امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیر مومنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.

مقام علمی حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند.

چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س)جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش .

فضیلت زیارت معصومه (س)x

دعا و زیارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهایی، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زیارت، جامی است زلال از معنویت ناب درکام عطشناک زندگی؛ و زیارت حرم معصومه (س)، بارقه امیدی در فضای غبارآلود زمانه، فریاد روح مهجور در هنگامه غفلت و بی خبری، و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغستان های بهشت است.

زیارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نو میدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار با صفای کریمه اهل بیت (س)، سبب می شود که زائر حرم، خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند ، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامی بدبختی ها و سیه روزی هاست- فرو آید و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: هر کس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست.

معصومه (س)x و برگزیدن شهر قم

پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار شد چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود.

یکی از نویسندگان در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد: بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین پیش می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بدین سرزمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی کرده است.

غروب غمگین

حضرت فاطمه (س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قید حیات بود و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوی بهشت برین پرواز کرد. این حادثه در سال 201 هجری رخ داد.

سلام بر این بانوی بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اینک آفتاب حرم باصفایش، زمین قم را نورانی کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پیام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتی. ای فاطمه! در روز قیامت، شفیع ما باش که تو در نزد خدا، جایگاهی ویژه برای شفاعت داری.

زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایات

درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه (س) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده است.

از جمله، هنگامی که یکی از محدثان برجسته قم، به نام سعد بن سعد به محضر مقدس امام رضا (س) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: ای سعد! از ما در نزد شما قبری است. سعد می گوید: فدایت شوم! آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (س) را می فرمایید؟ می فرماید: آری، هر کس او را زیارت کند، در حالی که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.

پیشوای جهان تشیع امام جعفر صادق (س) نیز در این باره می فرماید: هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب گردد. و در حدیث دیگری آمده است: زیارت او، هم سنگ بهشت است.

زیارت مأثور درباره حضرت معصومه (س)

یکی از ویژگی های حضرت معصومه (س)، ورود زیارتنامه ای از سوی معصومان (س) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت مأثور دارد.

بانوان برجسته ای چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع آن ها نیست، هیچ کدام زیارت مأثور از سوی معصومان (س) ندارند و این، نشان دهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت(س) به ویژه بانوان، این مقام بزرگ و عالی را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حیا باشند. تنها در این صورت است که روح باعظمت این بانوی بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.

امام رضا (ع) و لقب معصومه (س)

حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل معصومه نامیدن این بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است.

بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسی (ع) در این باره می گوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است.

کریمه اهل بیت (س)

حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه، به لقب کریمه اهل بیت یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است.

بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، این لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در این رؤیا، امام صادق (ع) به آیت الله نجفی-که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت.

القاب حضرت معصومه (س)

به طور کلی، سه زیارت نامه برای حضرت معصومه (س) ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر غیر مشهور است.

اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه(س) در دو زیارت نامه غیر مشهور ذکر شده؛ به قرار ذیل است: طاهره (پاکیزه)، حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است.

شفاعت حضرت معصومه (س)

بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم، از آن به مقام محمود تعبیر شده است. همین طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام ، شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی محشر را فرا گیرد.

این دو بانوی عالی قدر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن، جمله خداوند مهریه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد، با کلک تقدیر نقش بسته بود. این حدیث از طریق اهل سنت نیز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگی شفاعت، هیج بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه (س) نمی رسد. بر همین اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.

سرّ قداست قم

در احادیث فراوانی به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بیت (ع) معرفی و خاک آن را، پاک و پاکیزه تعبیر کرده است.

همچنین ایشان در ضمن حدیث مشهوری که درباره قداست قم به گروهی از اهالی ری بیان کردند، فرمودند: بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت، او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند. او می گوید: من این حدیث را هنگامی از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده، از ریحانه پیامبر، کریمه اهل بیت (س) ،مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه می گیرد که در این سرزمین دیده از جهان فرو می بندد و گرد و خاک این سرزمین را، توتیای دیدگان حور و ملایک می کند.

محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم

مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند.

بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (س) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم. این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می گیرد.

سرآمد بانوان

فاطمه معصومه (س) از جهت شخصیت فردی و کمالات روحی، در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع) بعد از برادرش ، علی بن موسی الرضا (ع) در والاترین رتبه جای دارد.

این درحالی است که بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شیخ عباس قمی آنگاه که از دختران موسی بن جعفر (ع) سخن می گوید، درباره فاطمه معصومه (س) می نویسد: بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آن ها،سیده جلیله معظمه ، فاطمه بنت امام موسی (ع) معروف به حضرت معصومه است.

فضیلت بی نظیر

شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است.

ایشان در این زمینه چنین می نویسند: در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا(ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست. بی گمان این گونه اظهارنظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.

بوی وصال

بی شک اهل بیت پیامبر (ص) چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضایل می درخشد.

درخشان ترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت، فاطمه فرزند پاکیزه موسی بن جعفر (ع) است؛ بانویی که سالهاست تشنگان معرفت از حریمش،زلال ایمان می نوشند و عارفان با گذر بر زندگی فرزانه اش و درک لحظه های آسمانی شدنش، درهای عروج را به روی خود می گشایند و بوی وصال را در گستره زمین منتشر می سازند. اینک ولادت با سعادت این سیده جلیله، بر همه دوستداران اهل بیت مبارک باد و دست های نیازمند ما، در روز محشر از دامان محبت و گذشت فاطمه معصومه (س) کوتاه مباد!

به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام

تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام

به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام

صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام

در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو زپای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام

به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام

منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام

برچسب ها :
  • ویژگی های حضرت معصومه (س)x
  • فاطمه معصومه مظهر فضایلx
  • مقام علمی حضرت معصومه (س)x
  • فضیلت زیارت حضرت معصومه (س)x
  • معصومه (س) و برگزیدن شهر قمx
  • زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایاتx
  • امام رضا (ع) و لقب معصومه (س)x
  • کریمه اهل بیت (س)x
  • شفاعت حضرت معصومه (س)x

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۰:۴۱
فرهنگسازان حجة ابن الحسن (عج)